امشب این دل شکوه از درد جدایی می کند
یار غایب از نظرها دلربایی می کند
دلبرش در جای دور و او نشسته منتظر
بوسه هادرخواب خوش از وی گدایی می کند
می رود با یاد او در آسمان ها تا خدا
چون بهکویش می رسدنغمه سرایی می کند
گر بگیرد هر دم از آن یار محجوبش خبر
همچو نوری از خدایش روشنایی می کند
در کجا جوید جمالت نازنینا، کو نشان؟
در پی ات او با ملائک هم نوایی می کند
گر چه هستی یاورش ای غایب از انظارها
بی تو اما تا ابد او غم سرایی میکند
،🌹لیله الرغایب🌹
باید که امشب این دلم احیا بگیرد
در جویبار لطف حق مأوا بگیرد
ای کاش دانه دانه بند آرزوها
در چشم تسبیح اجابت جا بگیرد
من در میان گلشن راز و نیازش
پرواز کردم بال هایم را بگیرد
دستم دخیل بارگاه بی نیازش
باشد که کام تشنه را دریا بگیرد
بر قاصدک ها بدرقه کردم دعا را
تا خوشه های استجابت پا بگیرد
واگویه های سر به مهر قلب خود را
آورده ام تا ابر باران زا بگیرد
در لای شب بوهای احساس سپیدم
دل گفته یادِ یوسف زهرا بگیرد
گل غنچه های آرزوهایم یکایک
ای کاش از درگاه او امضا بگیرد
#ک_قالینی_نژاد_افروز
#عضوکانال
شب آرزو
سکوت منی های و هوی منی
می بی نظیر سبوی منی
همان گنج پنهان شده در دلی
همان رمز و راز مگوی منی
نفس می کشم در هواخواهیت
گل ناز خوش رنگ و بوی منی
خیالت رفیق است با خاطرم
که هم دور و هم رو به روی منی
به شب گفته ام ماه ارزانیش
به شب گفته ام ماهروی منی
شب آرزوها دلم پیش توست
که زیباترین آرزوی منی
#سهیلا_ابراهیم_زاده
#عضوکانال
تو مپندار که مهر از دل محزون نرود
آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود
وحشی_بافقی
شبتون شاد
تورا دوست دارم
بدون آن که علتش را بدانم
محبتی که علت داشته باشد
یا احترام است یا ریا …
***
ﺍﯼ طعـم ﻟﺒـﺖ مثـل ﺍﻧـﺎﺭ ﺷﺐ ﭘﺎئیز
مستـم بنمـا دیگـر از آن ﺳـﺎﻏﺮ ﻟﺒﺮﯾﺰ
ﺑﺎ ﻧﺎﺯ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺑﻪ ﺟﻬـﺎﻥ ڪم بزن ﺁﺗﺶ
ﺑـﺎ ﻋﺸﻮﻩ ﮔﺮﯼ ﺭﻩ ﺑـﺰﻥ ﺍﺯ ﻟﺸﮑﺮ ﭼﻨﮕﯿﺰ
وقتے ﮐـﻪ تـو ﺩﺭبـاغ ارم پـا بگـذاری
ﺑﺮ ﺷﺎﺧﻪءﮔﻞ ﻧﻐﻤﻪ ﮐﻨﺪ ﻣﺮﻍ ﺳحر خیز
ﭼﺸﻤﻢ ڪه به روے ﺭﺥ ﺯﯾﺒﺎﯼ تـو افتاد
ﺍﺯ ﺟﺬﺑﻪ ﯼ ﺭﻭﯼ ﺗـﻮ ﺷﺪﻡ ﺫﺭﻩ ﯼ ﻧﺎﭼﯿﺰ
ﮔﻨﺠﺸﮏِ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻡ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻮﻝ ﻭ ﻫﺮﺍﺳﻢ
ﺑﺮﮔـﺮﺩ ﻭ ﺭﻫـﺎﯾﻢ ﺑﮑﻦ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﻏـﻢ ﺍﻧﮕﯿﺰ
ﺑﺮ ﺷﺎﻧﻪ رها ڪن، ﻋﺴﻞ ،ﺁﻥ ﺯﻟﻒ ﺳﯿﻪ ﺭﺍ
ﺗﺎ ﺟـﺎﻥ ﻭ ﺩﻟـﻢ ﭘﺮ ﺷﻮﺩ از بـوے ﺩﻻﻭﯾﺰ..✌️❤️
همه هست آرزويم كه ببينم از تو رويي
چه زيان ترا كه من هم برسم به آرزويي
به كسي جمال خود را ننموده اي و بينم
همه جا به هر زباني بود از تو گفتگويي
همه خوشدل اينكه مطرب بزند به تار چنگي
من از آن خوشم كه چنگي بزنم به تار مويي
چه شود كه راه يابد سوي آب تشنه كامي
چه شود كه كام جويد ز لب تو كام جويي
شود اينكه از ترحم دمي اي سحاب رحمت
من خشك لب هم آخر ز تو تر كنم گلويي
بشكست اگر دل من به فداي تار مويت
سر خم مي سلامت شكند اگر سبويي
همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نه،بنشين كنار جويی
👌👌👌