eitaa logo
سرداران شهید باکری
491 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
404 ویدیو
11 فایل
کلامی گهربار از آقا مهدی باکری: خدایا مرا پاکیزه بپذیر
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️مصداق حدیث «کونوا دعاة الی الله بغیر السنتکم» بود... مهدی از جمله افراد نادری بود که رفتارهایش بر روی دیگران چه در داخل لشکر و چه در خارج آن تأثیر زیادی می‌گذاشت. به گونه‌ای رفتار می‌کرد که عمل و اقدام او خود به خود تأثیر فراوانی بر روی کسانی که شاهد آن رفتار بودند داشت. در خاطرات شهید احمد کاظمی، نکات زیادی از این نفوذ روحی آقا مهدی در وی می‌توان یافت. از آنجا که محیط جبهه‌ها فضای آزادی بود، افراد، اختیار رفتار و حرکات و سکنات خود را داشتند و بنابراین خود را آنگونه که بودند نشان می‌دادند. رزمندگان جبهه‌ها، انسان‌هایی کمال جو و دارای آرمان‌هایی بلند بودند. بنابراین به دنبال افزایش توانایی‌های روحی، جسمی و مهارتی خود بودند. لذا این کمال پذیری موجب شده بود که فضای جبهه، محیطی برای «یادگیری» شود. یادگیری از خلق و خوی دیگران، آموختن و فراگیری از تاکتیک‌های رزمی نفرات و یا سازمان‌های دیگر و... جبهه، از یک سو یک محیط عاطفی تمام عیار بود و از سوی دیگر یک فضای کاملا عقلانی بود. در این محیط، همه می‌توانستند از رفتارها و دانایی‌های موجود در آن به طور مرتب بیاموزند و به صورت دائم بر توانایی‌های فکری و رفتاری خود بیافزایند. انسانی بود که با رفتارش به دیگران می‌آموخت، بی‌آنکه خود یک آموزگار باشد. او مصداق حدیث «کونوا دعاة الی الله بغیر السنتکم» بود. هنر باکری آن بود که توانسته بود خصوصیات اخلاقی و رفتاری و فردی خود را به فرهنگ و رفتار سازمانی لشکر عاشورا تبدیل نماید... @bakeri_channel
، نمونه، فداکار و ایثارگر، صادق، صمیمی، و خمینی(ره) و انقلاب اسلامی بود. با تمام وجود خود را میدانست و سعی میکرد زندگی اش را براساس رهنمودها و فرمایشات آن بزرگوار تنظیم کند، با دقت به سخنان امام(ره) گوش میداد، آنها را مینوشت و در معرض دید خود قرار میداد و آنقدر به این امر حساسیت داشت که به خانوادهاش سفارش کرده بود که سخنرانی آن حضرت را ضبط کنند و اگر موفق نشدند، متن صحبت را از طریق روزنامه بدست آورند.  🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆 او معتقد بود سخنان امام الهام گرفته از آیات الهی است، باید جلو چشمان ما باشد تا همیشه آنها را ببینیم و از یاد نبریم.❤️  از انسانهای وارسته و خودساختهای بود که با فراهم بودن زمینه های مساعد، به مظاهر مادی دنیا و لذایذ آن پشت پا زده بود. 🌿🔅🌿🔅🌿🔅 و بی ریای او زبانزد همه آشنایان بود. با توانایی هایی که داشت می توانست مرفه ترین زندگی را داشته باشد اما همواره مثل یک زندگی میکرد. از امکاناتی که حق طبیعی اش نیز بود چشم می پوشید. و اش باعث می شد که اغلب او را نشناسند. او بود. همه دوستش میداشتند و از دل و جان گوش به فرمان او بودند... ۳۱عاشورا :۲۵اسفند۶۳ 🌷 @bakeri_channel
سردار شهید اسلام مهندس مهدی باکری فرمانده لشکر ٣١ عاشورا: 🍀یا الله،یا محمد،یا علی،یا فاطمه زهرا،یا حسن،یا حسین،یا مهدی (عج) و تو ای ولیمان یا روحالله و شما ای پیروان صادق شهیدان. 🍁خدایا چگونه وصیتنامه بنویسم در حالی که سراپا گناه و معصیت و نافرمانیام. گرچه از رحمت و بخشش تو ناامید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم. میترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم. یا رب العفو، خدایا نمیرم در حالی از ما راضی نباشی. ای وای که سیه روز خواهم بود. چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی! هیهات که نفهمیدم. ! آه چقدر لذتبخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربش، و چه کنم که تهیدستم،خدایا تو قبولم کن. 🌻سلام بر روح خدا، نجات دهنده ما از عصر حاضر، عصر ظلم وستم، عصر کفر و الحاد،عصر مظلومیت اسلام وپیروان واقعی اش. عزیزانم شبانه روز باید شکرگزار خدا باشیم که سرباز راستین صادق این نعمت شویم و باید خطر وسوسههای درونی و دنیافریبی را شناخته و بر حذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل ،تنها چاره ساز است. 🌷ای عاشقان ، بایستی را در آغوش گرفت،گونهها بایستی از شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بایستی محتوای فرامین امام را درک و عمل کنیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را در شکر گزاری بجا آورده باشیم. 🌹وصیت به مادرم و خواهران و برادرانم و اهل فامیل: بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست،همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید،پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید،اهمیّت زیاد به و و بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است. همواره و بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت کنید تا سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح وارث حضرت ابولفضل برای اسلام ببار آیند. از همه کسانی که از من رنجیدهاند و حقی بر گردن من دارند طلب بخشش دارم و امید دارم خداوند مرا با گناهان بسیار بیامرزد. 🍃خدایا مرا پاکیزه بپذیر ۳۱عاشورا :۲۵اسفند۶۳ @bakeri_channel
ماجرای و (بوی انسانیت و جوانمردی زنده باد یاد و راه شهیدان که همان انسانیت است.) ✅ در سال 1358 به جوان مبارز و انقلابی سپرده می‌شود. مهدی باكری در راستای رفع معضلات و دفاع از حقوق مردم و رسیدگی به محله‌های ، كارهایی می كند كه برای همه تازگی داشته و واكنش‌های گوناگونی را برمی‌انگیزد. او در خلال ماجراهای گوناگون، با پافشاری دو گروه متضاد در شهرداری روبه رو می‌شود كه از وی می‌خواهند تا را كه در پاركینگ است، زیر پای خود بگذارد؛ از جمله یكی از این دو گروه، عده‌ای از مدیران به جای مانده از رژیم قبل در شهرداری هستند كه می‌خواهند تا به این وسیله، را از خلق و خوی مردمی اش دور ساخته و همرنگ خود سازند و گروه دیگر نیز برخی از دوستانی هستند كه استدلال می‌كنند، حال كه چنین بنزی در شهرداری وجود دارد، بهتر آن كه به جای بدون استفاده ماندن، زیر پای شهردار قرار گرفته تا بر ابهت او بیفزاید. با این حال، در برابر این اصرارها، مقاومت كرده و با به و سركشی به محلات می‌پردازد. و سرانجام در حالی كه این فشارها روز به روز افزایش می‌یابد، ، روزی از اداره خدمات می‌خواهد تا دستی به سر و روی كشیده و آن را كنند؛ همین باعث می‌شود تا ولوله‌ای میان همه پدید آید تا ببینند باكری با این بنز چه خواهد كرد و آیا آن را سرانجام زیر پای خود خواهد گذاشت، یا فكر دیگری برای آن دارد! 💠پس از این‌كه بنز آماده می‌شود، باكری این بار از مدیر خدمات می‌خواهد تا آن را به برده و گلكاری كنند و به این ترتیب، كنجكاوی‌ها شدت گرفته و این پرسش، این سو و آن سو می‌پیچد كه باكری می خواهد با بنز گلكاری ‌شده چه كاری انجام دهد و همین، گمانه‌زنی‌های گوناگونی را باعث می‌شود. هنگامی كه بنز شهرداری به طرز زیبایی گلكاری می‌شود، در میان انتظار و كنجكاوی‌های دیگران دستور داده تا را به شهر برده و به عنوان در اختیار دختر و پسر جوانی كه هر دو در همان بزرگ شده‌اند و اینك قصد ازدواج با یكدیگر را دارند، بگذارند... . هنگامی كه بنز به یتیم‌خانه برده می‌شود، كودكان و نوجوانان یتیم‌خانه كه همواره از شهیدباكری برخوردار بودند، با چشمانی نمناك و شادی‌كنان، عروس و داماد را سوار بنز كرده و خود با مینی‌بوس، آنها را در شهر همراهی می‌كنند... @bakeri_channel
خاطرات شهیدمهدی باکری به #روایت‌همسر #قسمت_پنجم . بعد از آموزش اسلحه#امدادگری را نصفه رها کردم و رفتم جهاد سازندگی؛ #به روستاها ومحله های پایین شهر سر میزدیم و تا جایی که از دستمان بر میامد،مشکلاتشان را حل میکردیم. #باکری‌ها در شهرک کارخانه قند زندگی میکردند. آنها خانواده های بی بضاعت شهرک را به ما معرفی کردند،اینطور بود که با خواهر بزرگ مهدی آشنا شدم. #مهدی، #مهندسی‌مکانیک دانشگاه تبریز درس خوانده بود.آن موقع شهردار ارومیه بود، اما وقتی آمد خواستگاری من،استعفا داده بود و با #سپاه همکاری میکرد. #ده روز از جنگ میگذشت.آن روز بعد از ظهر دوستم حمیده آمد خانه ی ما حمیده تازه با یکی از بچه های شهربانی#ازدواج کرده بود؛ #آقای نادری مادر و خانم برادرم کنار ما نشسته بودند و چهارتایی با هم اختلاط میکردیم. #وقتی خواست برود،دم در تنها که شدیم گفت:" #مهدی‌باکری را میشناسی؟من رو فرستاده #خواستگاری.. #راستش #آقای_باکری دنبال یه همسر اسلحه به دست میگشت😊 #ما شمارو معرفی کردیم.نظرت چیه درباره او؟" من که نمیشناختمش گفتم:"باید فکر کنم.".. . #شهیدمهدی‌باکری #انتخاب‌همسر @bakeri_channel