eitaa logo
‌ ✒️ باران قلم ✒️
772 دنبال‌کننده
324 عکس
14 ویدیو
1 فایل
✅ با شاعران ✅ با ادیبان ✅ در مسیر نویسندگی 🌺 نَم‌نَم‌هایِ ذهن و دل را نیز اینجا می‌نگاریم تا با نگاهِ زیبای‌تان پیوند بخورد 🌺 مشتاق نظرات و آسمانِ نگاه‌تان هستم: @Aftabehazer
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹یک علت افسردگی یکی از علل روانشناختی افسردگی، نسیان و عدم درک صحیح نعمت‌های الهی است. یا به تعبیری دیگر، فراموشی لحظه‌ای داشته‌ها و یادآوری لحظه‌ای نداشته‌هاست. انسان‌هایی که در لحظه لحظه‌هایِ عمر خود تابلوی نداشته‌ها (که نداشتن بعضی چیزها در زندگی مسأله ای عادی و طبیعی است) را در جلوی دیدگانشان نصب کرده و دایم به آن خیره هستند؛ قدم به قدم خود را به پوچی و عدم نزدیک می‌کنند و درنتیجه این تصور افسردگی و روزگار تلخ پدید می‌آید؛ پس بهتر است گاهی! نه ببخشید؛ بلکه برای همیشه تابلوی اندیشه‌هایمان را عوض کنیم و برای لحظاتی هم که شده به داشته‌ها و داشته‌هامان فکر کنیم. آن وقت است که نشاط و سرزندگی مانند آبشاری روان بر زندگی خسته ما جاری خواهد شد. پیشنهاد: هرزگاهی نعمت‌هایمان را بشماریم و آن‌ها را روی برگه‌ای یادداشت نماییم و در صورت امکان و تمایل آن را تابلویی زیبا کنیم و بر دیوار اتاقمان نصب نماییم. ✍ علی کردانی @baraneghalam 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
با سلام ارسال مطالب کانال با درج و حفظ لینک آن بلامانع است. با تشکر. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🔹نعمت حیات و علم آموزی (دین آموزی) تا زمانی که نعمت حیات برقرار است و روحِ انسان از انسان جدا نشده، فرصتِ آموختن و یادگیری است. علم آموزی و دین آموزی منحصر به قشر خاصی نیست. کاسب، کشاورز، مهندس، پزشک، شرکتی، دولتی، حتی روحانی و معلم هم باید در حال یادگیری باشند. فرصت محدود است و زمان به سرعت در حال گذر. هیچ روحی هم در این دنیا تا ابد به جسمِ خود وفادار نمانده. ✍️ علی کردانی @baraneghalam 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔹مسئول بازی یا مسئول تربیت؟ جذب نونهالان و نوجوانان به مسجد، و همت و برنامه‌ریزی برای رشد دینی-اجتماعی آنان، با نظر به وضعیت اسف‌بار و از هم‌گسیخته‌ی فرهنگی این روزهای جامعه، از سلاح‌های ارزنده و شمشیری بُران برای هر حرکت فرهنگی و اثرگذار در یک جامعه دینی است؛ که امروزه سردمداری چنین کار پسندیده و خداپسندانه‌‌ای را بچه‌های بسیجی و نیروهای متدین در مساجد سطح کشور بر عهده گرفته‌اند. فارغ از هرگونه قضاوتی راجع به روش‌ها و عملکردهای تربیتی‌ای که در مساجد و یا حتی مؤسسات فرهنگی صورت می‌پذیرد؛ سوالی بسیار مهم و راهگشا بر سر راه تمام مجموعه‌های تربیتی-فرهنگی به انتظار نشسته است؛ آن سؤال این است، که با گذر زمان و حجم کاریِ چنین مجموعه‌هایی گاهی دیده می‌شود که از دوزِ اثرگذاریِ فرهنگی و تربیتی این مجموعه‌ها کاسته و بر زمان بازی و سرگرمی نیرو‌ها افزوده شده، به نحوی که در سایه غفلت متولیان امر، مسئولان رده پایین‌تر دغدغه بسیاری برای گذراندن زمان‌های فراغت و سرگرمی بچه‌ها و چگونگی تغذیه آن‌ها بعد از این برنامه‌ها می‌گذارند. این در حالی است که این برنامه‌ها در حین انجام و حتی پس از انجام، فارغ از دیدگاه‌های تربیتیِ کارشناسانه و عملگرایانه هستند؛ بله، شاید برداشت‌هایی کلی از برآیند رفتارها و برنامه‌ها صورت بگیرد؛ اما آن دیدگاهی که بخواهد برداشتی همراه با بسترسازی اثرگذار، بعد از پایان برنامه‌ها داشته باشد متأسفانه در این مجموعه‌ها به ندرت یافت می‌شود. بنابراین همواره این خطر احساس می‌شود که مسئولان رده بالایی و رده پایینی در این مجموعه‌ها و یا مؤسسات، بیشتر از آن که مسئول تربیت و اثرگذاری تربیتی باشند، مسئول بازی و سرگرمی بچه‌هایی شوند که پس از گذراندن تفریحات خود نه پایبند مجموعه و نه قدمی در جهت رشد خود نهاده باشند. و البته روی سخن بیشتر به جانب مساجد است؛ چرا که شاید مجموعه‌هایی همچون موسسات و‌ مدارس به دلیل آن که لااقل در ظاهر، از متخصصان استفاده می‌کنند و یا عزم بر جذبِ چنین سوابق کارشناسانه‌ای دارند تا حدودی از این آسیب برکنار بمانند؛ اما در نهادی همچون مسجد به علت مردمی بودن و جهادی بودن نیروهای آن ممکن است از چنین خصوصیت و یا دقتی بی‌بهره بمانند، هر چند که نگارنده بر اخلاص و جهاد نیروهای بسیجی و مساجد که خود نیز عضو کوچکی از آنان است صحه می‌گذارد. ✍ علی کردانی @baraneghalam 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔹سلسله گفتارهای فرهنگی 🔹گفتار اول 🔸طرح چند سوال❓ دغدغه داشتن و دغدغه‌مندی آن هم در راه فرهنگ یک جامعه خصوصا اگر آن جامعه یک جامعه دینی باشد، کاری بس دشوار و توفیقی عظیم است که نصیب هر شخصی نمی‌شود. این که امروز فرهنگ‌سازی تمیز و تربیت اصیل از مهم‌ترین وظایف هر دین‌دوست و‌ هر جامعه‌دوستی می‌باشد تردیدی در آن نیست. اما اینکه فرهنگ‌سازی‌ها توسط چه کسانی و با چه اهدافی در جامعه صورت پذیرد جای تأمل و گفت‌وگو دارد. آیا فرهنگ‌سازی صرفا نیازمند «تخصص» است؟‌ و یا «عنصر معنویت» لازم و کافی برای فرهنگ سازی محسوب می‌شود؟ و یا طبق دیدگاهی، فقط نیازمند «هزینه‌ها و مبالغ هنگفت» صرفا برای تبلیغات فرهنگی است؟ اگر بخواهیم به صورت دقیق‌تری وارد بر پاسخ به این پرسش‌ها شویم باید به پرسشی عمیق‌تر و پر گفت‌وگوتر بپردازیم؛ و آن این است که اصلا فرهنگ چیست؟ و شامل چه ارکان و پایه‌هایی است؟ و دیدگاه‌های مختلف راجع به تعریف آن چیست؟ شاید اگر بتوانیم پاسخی مناسب برای پرسش آخر بیابیم، بسیار راحت‌تر و آسان‌تر بتوان به پاسخی مناسب برای پرسش‌های اولی دست یافت. ادامه دارد..... ✍ علی کردانی @baraneghalam 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔸سفارش حضرت رضا "علیه‌السلام" درباره روزهای پایانی ماه شعبان: ...در باقیمانده ماه شعبان این دعا را بسیار بخوان: «اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ» خدایا! اگر تاکنون در این ماه، ما را نیامرزیده‌ای، در قسمت باقیمانده از این ماه، از ما درگذر! به درستى که حقّ تعالى در این ماه، به حرمت ماه مبارک رمضان بنده‌هاى بسیاری را از آتش جهنّم آزاد مى‌گرداند. 🔸وسائل الشیعه، ج10، ص301 @baraneghalam 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹فوتبال با طعم رمضان 🎥 افطار بازیکنان فوتبال در جریان مسابقه 🔹بازیکنان آنکارا کوچیرنگوگو در دیدار روز گذشته سوپرلیگ ترکیه در اولین روز ماه مبارک رمضان در جریان مسابقه و پس از مصدومیت یک بازیکن، افطار کردند. @Farsna
🔹سحرها و سفرها سفر کردن یکی از نشانه‌های حرکت و امید است؛ حرکت به سوی آن‌‌چه می‌خواهی. سفر نه یک راه بی‌پایان، بلکه راهی پایان دار و پایان‌خواه است. سفرِ هدف‌دار سفری است که مقصد را می‌خواهد و دائم آن را می‌طلبد. اما چه مبدأهایی که به مقصد نرسید و چه مقصدهایی که مقصد نبود! و چه مبدأهایی که بی‌مقصد ماندند. در هر صورت، سفر را باید رفت؛ تا فهمید، و مقصد را باید یافت؛ تا دانست. هر سفری مبدئی دارد، بهترین مقصدها از بهترین مبدأها سرچشمه دارند؛ و البته مبدأ فقط مکان نیست، مبدأ گاهی دل است، گاهی یک تصمیم است، و گاهی یک زمان است. زمانی که خلوت است، در ظاهر رنگی تاریک و در باطن، روشن و روشن است. آری زمان، قطعه‌ای از خلقت است که اگر آن را دریافت، می‌توان از زمان به مقام رسید. سحر همان قطعه و خلقی است که اگر درک شود، تدارک خواهد شد، و اگر تدارک شود، حرکت آفرین است. سحرهایی که نگاه‌هایی به بالاها دارند؛ نه کسی هست که برایش صدا کنی و نه چشمی که به او نگاه کنی؛ بی‌ریا می‌نشینی و بی‌ریا میخواهی، و پایان است، آن‌چه می‌خواهی. سحرها آغاز مقصدهایی بزرگ‌اند که بزرگان می‌دانند.... بدان که سحرها آغاز سفرها شده، سفرهایی که تو را تا آسمان می‌رسانند و وقتی آسمان را دیدی دیگر زمین را نخواهی. بیا از مبدئی زمانی، به مسیری مقامی برسیم. نه اینکه مقام دنیا باشد که برای دیگران بگوییم؛ مقام خدایمان است که او را بجوییم. خدا در همین نزدیکی است؛ کافی است مبدأ و زمان را بشناسی. ✍ علی کردانی @baraneghalam 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔸«باران قلم» جهت معرفی به دوستان و علاقه‌مندان 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2705195117Cd4879425c9 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
سلام بر شهید کربلا: 🔸دوگانه‌های اخلاقی، بیگانه‌های اخلاقی اخلاق و اخلاق‌مداری از گزینه‌هایِ روی میزی است، که در دستگاه روحانیت هیچ‌ آن و هیچ‌گاه برداشتنی و کنارماندنی نیست و نخواهد بود. زی‌طلبگی همان اسم‌ِ رمزی است که بارها و بارها از السنه مبارک علما و مراجع بزرگوار شنیده شده، و همان موتور محرّک و آفتابی است که دیدنش و چشیدنش، مردمان زیادی با طرز تفکرهای گوناگون را، به سوی دین‌پسندی و دین‌خواهی سوق داده، و همان چیزی است که در گذشته‌های میانی عملش بود و حالا فقط گفتارش؛ و ای کاش توصیه‌ها و گفتارهای اخلاقی، فقط در گفتارهای اخلاقی باقی می‌ماند، ولی افسوس و صد افسوس که گفتارهای اخلاقی _در دستگاه معنویت_ با سرعت به سوی تناقض‌های اخلاقی می‌شتابد؛ تا آن‌جا که این دوگانه «سخن و عمل» در دید مردم و حتی طلبه‌ها نمایان است. «یادم می‌آید دو‌‌ سه روزی بود به دلیل کسالت و ضعف جسمانی شدید در کلاس درس حاضر نشدم، وقتی به کلاس آمدم، پس از اطلاعِ استاد از جریان بیماری، ایشان در مقام کنایه شروع به نصیحت و داستان‌هایی از علمای سلف کردند، که آن علما با فلان احوالاتِ بیماری و مشکلات به کلاس می‌آمدند اما تو چرا.... با این‌که‌ حال جسمانی‌ام در آن چند روز بسیار ناگوار و نایِ رفتن هم نداشتم، با این توصیه روبرو شدم، از قضا استاد کلاس چند روز پس از این اتفاق، دو سه روزی به کلاس نیامدند؛ وقتی که ایشان تشریف‌فرما شدند، بچه‌های کلاس علت نبودن را جویا شدند، ایشان گفتند: چند روزی کسالتی عارض شد.»؛ و این نمونه‌ای بود از دوگانه‌های «سخن و عمل»، آن هم به سبکِ «آن‌چه عیان است چه حاجت به بیان است». اینکه چرا اخلاق و اخلاق‌مداری در حوزه‌های علمیه، آن هم در نگاه طلاب علوم دینی به انزوا کشیده شده، صد البته که دارای چراهای گوناگون و قابل بحث و بررسی است؛ اما قطع به یقین یکی از فرآیند‌های کاهشِ اخلاق‌مداری را بایستی در همین «تناقضات رفتاریِ حاضرانِ حوزوی» جست‌وجو نمود. گاهی انسان‌ها از آن‌چه می‌گویند و می‌جویند کمتراند، و این کمتر بودن نباید آنان را به بیشتر نشان دادن و بیشتر گفتن بکشاند؛ چرا که اگر بیش از آن‌چه هستیم بگوییم قطعا راه بی‌اخلاقی را می‌جوییم! به دلیل آن که اولین و ابتدایی‌ترین مسئله اخلاقی «صداقت» است؛ که ترجمه اصطلاحیِ صداقت، همان عدم تناقض در گفتار و عمل است. والسلام. ✍ علی کردانی @baraneghalam 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔸دوگانه‌های اخلاقی، بیگانه‌های اخلاقی اخلاق و اخلاق‌مداری از گزینه‌هایِ روی میزی است، که در دستگاه روحانیت هیچ‌ آن و هیچ‌گاه برداشتنی و کنارماندنی نیست و نخواهد بود. زی‌طلبگی همان اسم‌ِ رمزی است که بارها و بارها از السنه مبارک علما و مراجع بزرگوار شنیده شده، و همان موتور محرّک و آفتابی است که دیدنش و چشیدنش، مردمان زیادی با طرز تفکرهای گوناگون را، به سوی دین‌پسندی و دین‌خواهی سوق داده، و همان چیزی است که در گذشته‌های میانی عملش بود و حالا فقط گفتارش؛ و ای کاش توصیه‌ها و گفتارهای اخلاقی، فقط در گفتارهای اخلاقی باقی می‌ماند، ولی افسوس و صد افسوس که گفتارهای اخلاقی _در دستگاه معنویت_ با سرعت به سوی تناقض‌های اخلاقی می‌شتابد؛ تا آن‌جا که این دوگانه «سخن و عمل» در دید مردم و حتی طلبه‌ها نمایان است. «یادم می‌آید دو‌‌ سه روزی بود به دلیل کسالت و ضعف جسمانی شدید در کلاس درس حاضر نشدم، وقتی به کلاس آمدم، پس از اطلاعِ استاد از جریان بیماری، ایشان در مقام کنایه شروع به نصیحت و داستان‌هایی از علمای سلف کردند، که آن علما با فلان احوالاتِ بیماری و مشکلات به کلاس می‌آمدند اما تو چرا.... با این‌که‌ حال جسمانی‌ام در آن چند روز بسیار ناگوار و نایِ رفتن هم نداشتم، با این توصیه روبرو شدم، از قضا استاد کلاس چند روز پس از این اتفاق، دو سه روزی به کلاس نیامدند؛ وقتی که ایشان تشریف‌فرما شدند، بچه‌های کلاس علت نبودن را جویا شدند، ایشان گفتند: چند روزی کسالتی عارض شد.»؛ و این نمونه‌ای بود از دوگانه‌های «سخن و عمل»، آن هم به سبکِ «آن‌چه عیان است چه حاجت به بیان است». اینکه چرا اخلاق و اخلاق‌مداری در حوزه‌های علمیه، آن هم در نگاه طلاب علوم دینی به انزوا کشیده شده، صد البته که دارای چراهای گوناگون و قابل بحث و بررسی است؛ اما قطع به یقین یکی از فرآیند‌های کاهشِ اخلاق‌مداری را بایستی در همین «تناقضات رفتاریِ حاضرانِ حوزوی» جست‌وجو نمود. گاهی انسان‌ها از آن‌چه می‌گویند و می‌جویند کمتراند، و این کمتر بودن نباید آنان را به بیشتر نشان دادن و بیشتر گفتن بکشاند؛ چرا که اگر بیش از آن‌چه هستیم بگوییم قطعا راه بی‌اخلاقی را می‌جوییم! به دلیل آن که اولین و ابتدایی‌ترین مسئله اخلاقی «صداقت» است؛ که ترجمه اصطلاحیِ صداقت، همان عدم تناقض در گفتار و عمل است. والسلام. ✍ علی کردانی @baraneghalam 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔸نفس یا نفس؟ در نزاعی که بین نفس امّاره و نفس لوّامه در میان است، همواره قوای شیطانی و نفس اماره در قالبِ غالب ظاهر می‌شود و نفس لوامه همچنان مغلوب؛ این که چرا بایستی این‌گونه و این‌چنین باشد؟ سوالی است که باید ریشه آن را بررسی نمود؛ اما آنچه در ابتدای امر به نظر می‌رسد و پاسخِ معمای مغلوبیتِ دائمی لوامه می‌باشد، «خواستن» است؛ خواستنی که اگر خواست باید سیرش کرد و اگر سیر شود باز هم گرسنه می‌ماند؛ چرا که خاصیتِ خواستن‌ها و طمع‌های دنیایی تمامی نیست، بلکه ناتمامی و نرسیدن است، همچون سراب‌های دنیایی که هر چه می‌روی به آن نمی‌رسی و آنچه تو را حرکت می‌دهد قوه خیال و خواستن‌های توست نه قوه عقل و واقعیت‌های موجود. در واقع این‌ و آن را خواستن، همان دلی است که دنیا می‌شود و دنیا همان حرصی است که غوغا می‌شود و غوغایی‌اش همیشه باختن و همیشه خواستن است، اما خواستنی که هیچ است و هیچی که پوچ است. باید همواره عقل را در مدارِ خود قرار داد، تا برداشت‌های واقعی از دنیا و اطراف داشت؛ که البته قرارگیریِ عقل در مدارِ عقلانیت، خودش از هنرها و فوت‌‌وفن‌هایی است که باید هم آموزش دید و هم دقت کرد و هم از خدا توفیق خواست. ✍ علی کردانی @baraneghalam 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔸رفتارها و عاقبت‌ها انسان‌ها در مواجه با غم‌ها، دردها و شادی‌ها، رفتارها و عکس‌العمل‌های مختلفی از خود نشان می‌دهند؛ با اینکه گاهی حادثه یا خوشیِ اتفاق افتاده در موضوع واحدی بوده، اما می‌بینیم که عکس‌العمل‌های به‌‌وجود آمده از افراد مختلف، متفاوت است؛ مثلاً فرض بفرمایید در یک تورنمنت بزرگ فوتبالی وقتی یک تیم با سه گل بازی را از آن خود می‌کند، وقتی که به سه گل زده شده توسط بازی‌کنان آن تیم می‌نگریم، با این‌که گل‌های مهمی بوده اما عکس‌العمل هر بازیکن در قبال آن گل متفاوت خواهد بود؛ یکی به سمت مربی می‌رود، یکی به هوا می‌پرد و دیگری هم خونسرد پیراهن را بوسه می‌زند و تمام. همه این حالت‌ها و ابراز شادی‌ها در موضوع واحدی اتفاق افتاده. یا فرض بفرمایید سه نفر بیماری کرونا می‌گیرند، اما یکی می‌ترسد، یکی زیاد می‌ترسد و دیگری آرام و مطمئن است. همه این حالت‌ها نیز در یک موضوع بوده. باید دانست که بروز رفتارهای فردی، بیش از آن‌ که ناشی از یک احساس درونی یا یک حالت درونی باشد؛ یک «سبک رفتاری» به نظر می‌رسد، و این «سبک رفتاری» در لحظاتِ غم یا شادی خود را نشان می‌دهد. این‌که این سبک رفتارها در کجا و به چه شکلی صورت گرفته و رشد می‌کند، خود پروسه‌ای طولانی و آموزشی می‌طلبد؛ آموزش به این معنا که اکثر انسان‌ها با دیدن و دیدنِ زیادِ افراد در اطراف خود همان را می‌پذیرند، بی‌ آن‌‌که برای یافته و دیده‌ی خود به دنبال دلیل و دقت باشند؛ این دیده‌ها اکثرا در بستر خانواده و خویشاوندان و احیانا دوستان بسیار صمیمی و پُر رفت‌وآمد شکل می‌گیرد. فردی که بیمار است و بی‌قراری و بهانه زیادی می‌کند باید بداند هرچند درد داشتن می‌تواند علتی برای بهانه‌گیری و بی‌تابی باشد، اما در آن سو بیماری مشابه با همین مشکل آرام نشسته و ذکر خدا می‌گوید؛ هر دو در یک موضوع واحد به سر می‌برند، اما در یک حالت واحد؛ خیر. جالب این‌که همیشه «سبک‌های رفتاری» صرف یک رفتار باقی نمی‌مانند و گاهی عاقبت ها را می‌سازند، مثل آن‌جا که انسانی در مواجه با مشکلات و فشارهایِ جسمی و روحی زندگی عصبی می‌شود و به فرزند یا همسر خود زخم زبان و احیانا او را کتک می‌زند؛ در این حالت او از خودش سلسه رفتارهایی بروز داده که عاقبت منجر به دل‌سردی و از بین رفتن محبت در خانواده و درنتیجه عوارض بعدی آن در نظام خانواده شده و یا در مواردی با این رفتارهایِ دلخراش حکم طلاق خود را امضا می‌کند؛ پس رفتارها گاهی به سمت عاقبت‌ها پیش می‌روند. مراقب باشیم سبک‌ها و واکنش‌های رفتاری خود را تصحیح و ترمیم نماییم تا همواره در جاده عاقبت‌بخیری گام نهیم. ✍ علی کردانی @baraneghalam 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔸نسخه‌ای بر غم‌های کاذب در هنگامه‌های زندگی و در همهمه‌های دنیایی و در بازارهای خودپسندی و خودبینیِ نفس، درگیری و نزاع و غمگین شدن چیز عجیبی به نظر نمی‌رسد؛ آن‌گاه که خودبرتر‌ بینی، حسادت، سخن‌چینی و پرچمِ خود را بالا بردن در زندگی دنیایی سکه رایج شود، حتما باید منتظر گسترش نزاع‌های دوستانه، برادرانه و حتی نزاع‌های زن و شوهری نشست. وقتی تمام دغدغه انسان داشتن نعمت‌های دیگران از راهِ از بین رفتنِ نعمت آن‌ها باشد، وقتی تمام دغدغه چوب گذاشتن لای چرخ غیرت و حیا برای به دست آوردن دو روزِ دنیا باشد، وقتی دغدغه‌ای جز حرف خود را به کرسی نشاندن و «من درست می‌گویم» نباشد؛ در چنین فضایی «نزاع‌ها» و در نتیجه آن «غم‌ها» دائما گسترش می‌یابد؛ چرا که معمولا غم‌ها در هوایِ «نداشتن‌ها» یا «نرسیدن‌ها» کاشت‌ و یافت می‌شود. با رفتن عطر فضیلت‌های اخلاقی، جایی برای برادری و غم نداشتن نمی‌ماند؛ و غم‌ها مهمانان ناخوانده همین «زیاد خواستن‌ها» و همین «خودبینی‌ها» و «خودپسندی‌هاست». بنابراین غم‌هایی که پیشِ روی ماست، جنسش کاذب و پوستی زیبا دارند؛ غم‌های ما غم‌های آسمانی نیست، جنسش و رنگش از زمین و زمان است. در چنین لحظاتی که از اطراف_خواسته و ناخواسته_ به انسان‌های مؤمن و باخدا غم‌هایی از جنس دنیا تحمیل می‌شود و یا دیگرانی به‌خاطر خودپسندی‌ها و اهداف خود، انسان مؤمن و آرام را با تشر و غم‌ها مواجه می‌کنند، چه باید کرد؟ با توجه به این‌که در این دنیا هر چه‌قدر هم که غم‌های آن برایت بی‌اهمیت باشد، اما خواهی‌نخواهی با آن‌ها روبرو هستی و این خاصیت و صفت دنیاست. راه‌حلی به نظر می‌رسد، که باید با دلت، و اگر غمت بزرگ‌تر باشد با جسم‌ و دلت به آن سوی زمین سفر کنی؛ باید به کربلا دیارِ عاشقان و غم‌داران و غم‌خواهان بروی؛ در آن‌جا به یاد مولایت باش، سپس خواهی یافت که غم‌های تو قطره‌ای است در برابر دریا و خواهی یافت که غم‌های تو، هم جنسش فرق می‌کند و هم حجمش؛ حالا غمت هر‌‌چه می‌خواهد باشد، و بدان که «اصلا حسین جنس غمش فرق می‌کند.» حالا بنشین و شیرین زندگی کن. ✍ علی کردانی @baraneghalam 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔸چگونگی بازیابی انتخابات در خرداد ۱۴۰۰ انگار همین دیروز بود که در انتخابات سال ۹۶ رای خود را به صندوق انداختیم، و پس از آن همه تبلیغات و دسیسه‌های رسانه‌ای عاقبت‌های تلخی برای ملت عزیزمان رقم خورد. هرچه بود و هرچه شد، گذشت؛ اما این‌که بگوییم گذشته‌ها گذشته،‌ از یک سو سخنی بسیار ناروا است؛ چرا که اگر جبهه انقلاب و به‌ ویژه گفتمان انقلاب به معنای واقعی کلمه نخواهد و یا نتواند تغییراتی اساسی و مردم‌پسندانه در خود ایجاد نماید، باز هم شاهد «گذشته‌هایِ همیشه گذشته» خواهیم بود. شاهد صف‌های بی‌انتها، حرف‌های پر‌مدعا و خلاصه «تا قیامت مذاکره» خواهیم بود؛ البته مقصود از مذاکره حتما پشت میز نشستن و صحبت کردن نیست، مقصود تفکر «مذاکره‌ای و انتظاری» است. جبهه انقلاب برای یک‌بار هم که شده باید از گذشته‌های خود عبرت بگیرد و با دست‌‌ پُر،‌ ادبیات نو، و مردم‌خواهیِ‌ صریح به میدان بیاید؛ مثلاً کاندیدایِ نهایی انقلاب در انتخابات ۹۶ هرچند خوب گفت، اما با نهایت احترام، آن کشکش، غلبه، مردم‌خواهی و کاربلدیِ‌گفتمانی و احترامی‌ کوبنده را فاقد بود؛ گفتمان انقلابی نباید منحصر در بیانِ آرمان‌های انقلاب و ائتلاف انقلابی باشد؛ بلکه این گفتمان با حفظ آرمان‌ها و شعارها، باید همواره مردم‌پسند و مردم‌گیر باشد، مخاطب سیما یا مخاطب صدا باید عمقِ دلسوزی و روحِ تغییر را در صدای کاندید و نماینده انقلاب به‌تمامه احساس کند. نه فقط گفتار، بلکه جاذبه رفتاری و پاسخی روشن داشتن برای آینده مبهمی که مسئولان امروزی آن را در دل مردم نهادند باید داشت. بنابراین نیروها و طرفدارانِ رسانه‌ای و میدانی انقلاب هم باید از تبلیغاتی که جنسِ دوقطبی ‌سازی و رویکردی تخریبی و دفعی داشته باشد دست بردارند، تا موجب ناامیدی مردم و رای‌دهی لج‌بازانه نشوند. در هر صورت جبهه انقلاب باید با لباسی‌ نو و گفتمانی نوین وارد بر کارزار انتخابات شود؛ باید به‌ گونه‌ای حاضر شود تا احیانا ماهی‌گیری‌ها و موج پراکنی‌هایِ کاندیداهای رقیب، تبدیل به سکان‌‌داری، میدان‌داری و امتیازگیری‌ انقلابی‌ها شود. البته چگونه بازیافتن جبهه انقلاب مباحثی گسترده‌تر و عمیق‌تر می‌طلبد، اما به نظر می‌رسد در سال‌های اخیر و به خصوص دو انتخابات اخیر_سال ۹۲و ۹۶_ ردپای گفتمان‌هایِ رد‌گم‌کُنانه و گفتمان‌هایِ مدرنِ کاذب در مغلوبیتِ جبهه خودی به مشام همگان رسیده باشد؛ به همین دلیل محور را باید «لباس‌ِ نو و گفتمانِ‌ نو» قرار داد؛ گفتمانی که با تکیه بر آرمان‌ها دارای چهره‌ای جذاب و مردمی باشد. ✍ علی کردانی ۱۴۰۰ https://eitaa.com/joinchat/2705195117Cd4879425c9 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔸عذر می‌خواهم خدا برای نفس‌نفس‌هایی که بی‌تو گذشت؛ برای لحظه‌هایی که از تو گذشت؛ برای نمازی که به رسم عادت خواندم؛ برای دعایی که اعتقادی به آن نداشتم؛ برای داشتنی که نداشتن دانستم؛ برای امیدی که ناامیدش کردم؛ برای بخشیدنی که نبخشیدم؛ برای شب‌هایی که نمازی نداشت؛ برای فردایی که رازی نداشت؛ برای غم‌هایی که غم نبود؛ برای اصراری که خوب نبود؛ برای راهی که بیراهه شد؛ برای قسمتی که قسمت نبود؛ برای روزی که روزم نبود؛ برای نگاهی که بیگانه بود؛ برای صدایی که دوگانه بود؛ برای رفتنی که ماندن بود؛ برای خواندنی که مردن بود؛ برای طلبکاریم که بدهکاری بود؛ برایِ برایِ و صد برایِ... مرا ببخش که آن دمی که بازدم می‌شوم، منی هستم که از بالا تا پایین تقصیرم و تقصیر. اگر رحمتت نبود نه در آتش آن دنیا، بلکه همین‌جا و همین‌حین مانند خاکستری بر هوا بودم. چرا بر زمینم و نفس می‌کشم؟! به خاطر لطفت، به خاطر رحمتت و به خاطر بخششت. ✍ علی کردانی @baraneghalam 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔸کلامی چند به امام پند کلامی چند به امام پند: اماما غربتت را فاطمه دانست؛ و خلوتت را فقط خدا. ما ندانستیم که غریبی قدمتی بود؛ و قدمتش از شما ابتدا کرد؛ ابتدایش شما بودی و انتهایش آفتاب؛ بل انتهایش بی‌انتها ماند. چون قریب غریب شد و دوستان غریب. ✍ علی کردانی https://eitaa.com/joinchat/2705195117Cd4879425c9 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔸انگشتر تقوا گاهی برای دانستن معنای واژه‌ای باید در لغت‌نامه‌ها، فرهنگ‌لغت‌ها و گاهی در موتورهای جست‌وجو رفت‌و‌آمدی کرد؛ این‌گونه می‌توان به معنای کلمه‌ای پی برد. مثلاً کلمه تقوا؛ در فرهنگستان فارسی به معنی پرهیزکاری و ترس از خدا معنا می‌شود؛ به عبارت دقیق‌تر، در کتاب ده گفتار استاد مطهری پیرامون تحلیل معنای تقوا چنین مضمونی آمده است؛ تقوا در اصل به معنی خود‌‌نگه‌داری است نه ترس یا پرهیزکاری؛ هرچند‌ که لازمه خود‌نگه‌داری و ضبط نفس، پرهیز کردن و لازمه پرهیز کردن نیز ترس است؛ پس می‌توان گفت در اکثر ترجمه‌ها تقوا به لازمه خود معنا شده نه به اصل خود. اما آیا معناهایی که برای کلمات ارائه می‌شود، گویایِ معنای حقیقی و واقعی تمام کلمات است؟ صرف تورق در فرهنگ ‌لغت و یافتن معنایی، نمی‌تواند تمام زیبایی، شأن و حقِ کلمه‌ای را ادا کرده باشد؛ بلکه برخی معناها در برخی موارد بر ابهام کلمات افزوده‌اند. اینکه حقیقت همه واژه‌ها، با واژه‌ها دست‌یافتنی است، فقط یک ادعایِ نگارشی می‌تواند باشد، نه یک ادعای حقیقی و ناطق؛ لغت‌نامه‌ها معنای صامت‌اند اما معنای ناطق جای دیگری است. در مورد همین کلمه تقوا باید به معنای ناطق مراجعه کرد نه معنای صامت؛ معنای ناطق آن است که «ضَربَتُهُ یَومَ الخَندَقِ اَفضَلُ مِن عِبادَةِ الثّقلین» ضربِ شمشیرش برتر از عبادت تمام جن و انس است؛ معنای ناطق آن است که شب‌هنگام برای نجات خاتم پیامبران از جان عزیزش دریغی ندارد؛ آن است که برای حفظ امت اسلام در مقابل دشمنان منافق سکوت می‌نماید و تقوا وقتی معنا می‌یابد که در نماز انگشتر را به نیازمند بدهی؛ حتی نان شبت را هنگام افطار. تقوا از آن تک‌واژه‌هایی است که کتاب‌ها و لغت‌نامه‌ها از معنای آن عاجز مانده‌اند و نهایت زورشان نشان دادن کلمه‌ای در مقابل کلمه‌ای برای رفع ابهام باشد. به‌راستی کلمه‌ای مانند تقوا با آن همه عمقِ معنایی را چگونه می‌توان با یک کلمه معنا کرد؟! آن زمان که لغت‌نامه می‌نویسد: تقوا یعنی ترس؛ اما نمی‌داند که نترسیدن و در بستر خوابیدن، عین ترس از خداست. بنابراین لغت‌نامه‌ حقیقی در معنای تقوا، عرصه خارجی و واقعی است؛ زین پس فرهنگ‌نامه‌ها نباید جرأت بر معنای کلمه‌ای یابند که یارایِ تبیین آن را ندارند. در برابر کلمه تقوا باید یک کلمه نوشت؛ تقوا همان «علی» است. ✍ علی کردانی https://eitaa.com/joinchat/2705195117Cd4879425c9 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
☀️دعا أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُيَسِّرِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ لِی يَا مُيَسِّرُ ادْعُ وَ لَا تَقُلْ إِنَّ الْأَمْرَ قَدْ فُرِغَ مِنْهُ إِنَّ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْزِلَةً لَا تُنَالُ إِلَّا بِمَسْأَلَةٍ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً سَدَّ فَاهُ وَ لَمْ يَسْأَلْ لَمْ يُعْطَ شَيْئاً فَسَلْ تُعْطَ يَا مُيَسِّرُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ بَابٍ يُقْرَعُ إِلَّا يُوشِكُ أَنْ يُفْتَحَ لِصَاحِبِهِ‏ اصول کافى جلد 4 صفحه: 211 روایة: 3 ترجمه : میسر بن عبد العزیز گوید: حضرت امام صادق علیه السلام به من فرمودند: اى میسر دعا کن و مگو که کار گذشته است و آنچه مقدر شده همان شود (و دعا اثرى ندارد)، همانا نزد خداى عزوجل منزلت و مقامى است که بدان نتوان رسید جز به درخواست و مسئلت، و اگر بنده‏‌اى دهان خود ببندد و درخواست نکند چیزى به او داده نشود، پس درخواست کن تا به تو داده شود، اى میسر هیچ درى نیست که کوبیده شود جز اینکه امید آن رود که بر کوبنده باز شود. https://eitaa.com/joinchat/2705195117Cd4879425c9 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔸نجوای قدر در شب‌های قدر، قدردان خدا هستم. این شب‌ها حاجت می‌خواهم، اما قبل از آن پوزش می‌خواهم، از خدایی که آن هنگام که غرق در تقصیر بودم، او مرا غرق در نعمت کرد؛ عذرخواهِ مالکی هستم که تقصیراتم از ملک او نکاست. اگر به کوتاهی‌ها و تقصیرهای من نگاه کنی، این منم که مستحق عقابم؛ اما اگر به رحمت و حلم تو نگاه کنم، این تویی که می‌توانی دریاهای اشتباه را ببخشی و بپوشانی. یا رب، مرا از رحمتت ناامید برمگردان. ✍ علی کردانی https://eitaa.com/joinchat/2705195117Cd4879425c9 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔸زهد راستین زهد را نه آن فقیرِ با‌ ریا دانست و نه آن اسراف‌کارِ بی‌ریا. نه فقیر‌ کوخ‌نشین دانست نه ثروتمند کاخ‌نشین. زهد را امیر نجف دانست و بس. امیرالمؤمنین علیه‌ السلام فرمودند: «اَلزُّهْدُ کُلُّهُ بَیْنَ کَلِمَتَیْنِ مِنَ اَلْقُرْآنِ قَالَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ مَنْ لَمْ یَأْسَ عَلَى اَلْمَاضِی وَ لَمْ یَفْرَحْ بِالْآتِی فَقَدْ أَخَذَ اَلزُّهْدَ بِطَرَفَیْهِ؛ تمام زهد میان دو کلمه از قرآن قرار دارد؛ خداوند سبحان فرمود: تا بر آنچه از دستتان رفت اندوه نخورید، و بر آنچه به شما رسیده شاد و دلخوش نگردید؛ پس هر آن که بر گذشته اندوه نخورد و به آینده شاد نگردد، هر دو سوی زهد را یافته است.» نهج‌البلاغه، حکمت ۴۳۹ و این همان معنای «سوارِ بر دنیا بودن» است، نه «سواری دادن به دنیا». ✍ علی کردانی https://eitaa.com/joinchat/2705195117Cd4879425c9 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸