eitaa logo
‌ ✒️ باران قلم ✒️
729 دنبال‌کننده
368 عکس
14 ویدیو
1 فایل
🌺 چندی از نَم‌نَم‌هایِ ذهن و دل را اینجا می‌نگارم تا با نگاهِ زیبای‌تان پیوند بخورد 🌺 ✅ با شاعران ✅ با ادیبان ✅ در مسیر نویسندگی مشتاق نظرات و آسمانِ نگاه‌تان هستم: @Aftabehazer
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻هواداری یا هواخواهی (۶)؟! ✍ علی کردانی @baraneghalam 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
🔻حفظ کشور کشور را باید حفظ کرد؛ گاهی با ضربِ آهنین، گاهی با دست آهنین. ✍ علی کردانی 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
🔸دل تنگم و راهی به جز مشهد ندارم. ✍ علی کردانی 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔸ای آخرین مسیر؛ آغاز راه چه وقت؟! ✍ علی کردانی @baraneghalam 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔻حدیث نفس(۱) 🔸سیری در آفاق در اتاقی نشسته‌ام، قلمی به دست دارم؛ تنهایِ تنها، می‌نویسم؛ هر آن که صریر قلم به گوش می‌رسد، ذهنم به آینده می‌رود؛ به آینده می‌رسم، آینده‌ای که به لطف و عنایت حق سرشار از یافتن است. هر قلمی که بر دفتر می‌نشیند، آن را کاشته‌ام می‌دانم که فردا درو می‌کنم. از رحمت «او» ناامید نیستم؛ چون نیرو، قلم و اندیشه‌ام به لطف او در حرکت است. کرامتش از وسعت دریاها بیشتر است؛ «او» فردای بی‌قرارِ مرا ساحلِ قرار، و دریایِ پُرموج مرا آرام خواهد کرد. در اتاقی هستم، ولی در جهان سیر می‌کنم، در جهانِ تاریکی که روشنی می‌خواهد، نه اینکه روشنایِ جهان باشم، بلکه خود نقطه تاریکی از این جهانم که به دنبال نورم، نوری که پشتِ ابر ماند ولی مرا خواند؛ این‌گونه هستم که فردا می‌خواهم و این‌گونه می‌نویسم تا فردای او باشم. شاید قلمم به امیدم برسد؛ آری که نوشتن را رهایی از زندان یافته‌ام و خود را زندانی. ✍ علی کردانی @baraneghalam 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔸«باران قلم» جهت معرفی به علاقه‌مندان 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2705195117Cd4879425c9 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔸ناگفته باران غم می‌چکد. سایبانی هم نیست تا بر من نبارد؛ البته هست، اما قابلش نیستم. ناگفته‌هایی دارم؛ به کسی نگفته‌ام. ✍ علی کردانی 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔸خوش بودیم و خوش گفتیم رُک و بی‌مقدمه باید گفت؛ آن زمان که به اسم روشنفکری زن و مرد را یکی دانستیم، زنان را به نام برابری فدا کردیم. سریال‌هایمان مرزی بین روابط نگذاشت، شبکه‌های رهایی که رهایی را فریاد زد و از نشاطِ زندگی به باطل سخن گفت؛ حتی برخی از چهره‌های دین این شرایط را پذیرفتند و در روابط ناشایست خوش راندند، تا عِده و عُده جذب کنند، یا برای دین یا برای خود؛ این زمان بود که زن‌ها با مردها آسان سخن گفتند، روابط رها در کوچه‌-بازارها و در بین دوستان و اطرافیان خانواده را رها کرد و لحظه‌های بی‌مرزِ به ظاهر شیرینِ دختر‌-پسری کام خانواده را تلخ و خانه‌های خوشبختی را ویران نمود. اینجا بود که بساط خانواده‌محوری برچیده شد و غِنای مطربِ بهره‌وری آواز سر داد؛ در پایان نیز همه با هم تابوت بی‌جان خانواده را تشییع کردیم. وای بر نفس‌های آلوده؛ وای بر آوایی که شیطان بود؛ وای بر عده‌ای که فرد‌خواهی را بر خانواده‌خواهی ترجیح و ترویج دادند. ✍ علی کردانی @baraneghalam 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔸شعر زیر را در «بزرگداشت سردار و عاقبت تدبیر» سروده‌ام.👇👇👇
🔸یک روز در عراق، یک روز آبسرد در وقتِ خوابمان دشمن به فتنه است در آسمانِ ما آیینه‌ای شکست در خوابِ غفلتیم، در روزگارِ خوش برجامتان چه شد؟ هر دم بکُش بکُش! یک روز در عراق، یک روز آبسرد یک روز جنگِ گرم، یک روز جنگِ سرد از بی‌کفایتی پاییز شد زمان از بی‌صداقتی مرده است رنگتان فریاد می‌کِشیم بر کارِ نابجا امیدتان چه شد؟ برجام تا کجا؟ هر سال را شما لبخند می‌زدید تدبیرتان چه شد؟ فصل خزان رسید ✍ علی کردانی، عضو تحریریه مدادالفضلاء @HOWZAVIAN
📌این شعر از قبل به دست برخی از عزیزان رسیده بود؛ اما نسخه بالا، نسخه ویرایشی و نهایی شعر هست. 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
🔸حال خوب کجا؟ حال خوب، جهان و خاک جهان نیست؛ حال خوب خانه دل است؛ که گاهی ویرانش می‌کنیم. چگونه باشیم تا دلمان بخندد، هنری است که هر شخصی نمی‌داند. بماند برای بعد... ✍ علی کردانی @baraneghalam 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔸قربانِ قربانی تئوری دنیای منفعت‌طلبانه طمع است؛ زیاده‌خواهی و زیاده‌روی چیزی جز خواستن و باختن نیست. آن‌جا که نفس را ضربه‌فنی نکرده باشی و دنیایت با هوا تنظیم شده باشد؛ بی‌هوا می‌خواهی و دنیادارانه می‌رانی؛ غافل از آنکه با سرعت راندن محکوم به چپ شدن و چپ ماندن است. اما در قطعه‌ای از کره‌خاکی نفس در برابر آدم‌ ابن آدم تواضع کرد؛ سرّ تواضعِ نفس، تواضع در مقابل اله است؛ هر چه در کوی «حق» گزیده‌تر و افتاده‌تر باشی، نفس در پیِ اطاعت از توست. اسماعیلی که گردن فرو انداخت و ابراهیمی که خنجر برداشت؛ هر دو از قبل در برابر «حق» به خاک بودند؛ از خاک به اوج رسیدند. باید قربانِ آن قربانی‌ای شد که نفس را به زیر کِشاند و سکانس انسانیت و ربّانیت را جان بخشید. جالب آنکه، خداوند چیزی از آن دو_ابراهیم و اسماعیل_ نخواست، جز اطاعت؛ و اطاعتِ «او» سرّ ماندن و زیستن شد. قصه قربان مطلعِ قصه کربلا شد؛ هر دو ماندنی شدند؛ اما یکی برای ماندن خنجرش افتاد و یکی برای ماندن سرش. «میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است». ✍ علی کردانی @baraneghalam 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💻 سایت خبری تحلیلی عصر امروز 📒 صاحب کتاب توجیه البرجام ✍️ نویسنده: علی کردانی http://www.asremrooz.ir/vdcdjz0szyt0zk6.2a2y.html ✍✍✍✍✍✍✍✍
🔗 یادداشتی برای مجلس‌گردانانِ مجالس اهل‌بیت علیهم‌ السلام 📒 موعظه قبل از موعظهاز مهم‌ترین موعظه‌ها آن است که: منبر، تریبون‌ و مجلس اهل‌بیت علیهم‌ السلام را تبلیغ خود یا مجموعه‌ خود قرار ندهیم؛ نکته‌ای که برای نفس خودپسند و خودخواه به راحتی آشکار نمی‌شود. ✍ مجلس، مجلسِ دین است، اما شاید نگاه ما، کلام ما و جواب ما، همه برای تبلیغ خود باشد نه دین خدا. ✍ ای کاش در مجالس اهل‌بیت علیهم‌ السلام خود را تبلیغ نکنیم و از خدا و حجت‌های خدا بسیار بگوییم و بدانیم مجلسی که مجلس‌گردانش هستیم در دست ما امانت است.  ✍ علی کردانی متن کامل را در لینک پایین بخوانید👇👇 https://hawzahnews.com/xbgPK 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @baraneghalam
🔸خبر صادق روز خبرنگار بر خبرجویان و صاحب‌قلمان مبارک‌‌باد.🌹 ان‌شاءالله در پناه دعای اهل‌بیت علیهم‌ السلام همواره بتوانیم منعکس‌کننده اخبار حقیقی بلکه منعکس‌کننده حق‌داران حقیقی و مظلومان عالَم باشیم. خبر با هویت خبری است که ادا‌کننده‌ حق مظلوم، ترساننده شمشیر ظالم و برّان‌کننده زبان نفاق باشد؛ تا مظلومانِ عالَم هستند، بر قلم روا نیست در غلاف بماند. خبر را دلی صادق و ذهنی زلال باید بگوید تا تصدیق شود. ✍ علی کردانی @baraneghalam 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷