#رمان های جذاب 📚 آنلاین واقعی
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_پانصد_شصت🎬: بلقیس با ایمانی قلبی و یقینی عمیق به خداوند یکتا به
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_پانصد_شصت_یک🎬:
سلیمان نبی توانست تمام متمردین و اجنه و شیاطین طغیان گر را به بند کشد و از آنها برای ساخت و سازهای مختلف استفاده می کرد و شیاطین و اجنه چه می خواستند و چه نمی خواستند، مجبور بودند که برای پیشبرد اهداف پیامبر خدا فعالیت کنند زیرا هر کس که خلاف امر سلیمان عمل می کرد به شدت مجازات می شد و عبرتی برای سایرین بود تا حساب کار دستشان بیاید.
سلیمان نبی قالیچه ای بسیار بزرگ داشت که چندین فرسخ بود و وقتی با لشکرش بر روی آن می نشست، باد او را به اطراف و اکناف و هر کجا که سلیمان اراده می کرد می برد.
روزی از روزها سلیمان نبی سوار بر قالیچه بر فراز آسمان به پرواز درامد تا از ملک خویش سرکشی کند.
در بین راه ناگهان باد شدید شد و قالیچه در هم می پیچید و سواران برقالیچه به این طرف و آن طرف پرت می شدند و تعادل خود را نمی توانستند حفظ کنند.
سلیمان از این اتفاق متعجب شده بود و بیم آن داشت که از آسمان سقوط کند و پس از باد علت این امر را پرسید.
باد بعد از تلاطمی شدید، قالیچه را روی زمین فرود اورد و گفت: ای سلیمان! شما بر فراز سرزمینی قرار داشتید که قرار است در آینده خون خدا را در این سرزمین به زمین ریزند و کلمه ی پنجم از کلمات مقدس را در حالیکه در کنار شطی پر از آب است تشنه لب و زنده زنده ذبح می کنند.
باد شروع به خواندن روضه ی حسین کرد و سلیمان اشک دیدگانش روان شد و همانطور که بر سر و سینه میزد و در غم حسین اشک می ریخت دستانش را به آسمان بلند کرد و فرمود: خداوندا یزید و سپاهیان و همراهان آنها را لعنت کن و پس از برپایی مجلس روضه، دوباره سوار بر قالیچه شدند و به پرواز درآمد.
دوران سلیمان نبی، دورانی شکوهمند از حکومت مؤمنان بود، دورانی که تقریبا دین اسلام و احکام خدا اقامه شد و منافقین دوران که عموما بازمانده های گروه سامری بودند، از ترس سلیمان مهر سکوت بر لب زده بودند و نمی توانستند کوچکترین حرکتی بر خلاف اوامر سلیمان نبی انجام بدهند و البته مترصد لحظه ای بودند که در نبود سلیمان، قد علم کنند و در جامعه سروری نمایند تا اینکه...
ادامه دارد..
#طاهره_سادات_حسینی
@bartaren
🌕✨🌕🌤🌕✨🌕✨
#رمان های جذاب 📚 آنلاین واقعی
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_پانصد_شصت_یک🎬: سلیمان نبی توانست تمام متمردین و اجنه و شیاطین طغ
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_پانصد_شصت_دو🎬:
گروه ابلیس و ابلیس صفتان به حاشیه رفته بود و میراث داران سامری که در بنی اسرائیل به عنوان جبهه اصلی شیطان بودند به دلیل قدرت حضرت سلیمان و اعجازهای مافوق تصور ایشان و در اختیار نداشتن اجنه، مورد استضعاف قرارگرفته بودند و فرصت ظهور و بروز جدی را پیدا نمی کردند و اصلا جرأت عرض اندام و خود نمایی به خود نمی دادند.
زیرا آنها در هر کاری به قدرت اجنه شیطانی تکیه می کردند و در این زمان جنیان در خدمت حضرت سلیمان بودند و البته جنیان متمرد که از خدمت سرباز می زدند و بسیار خبیث بودند در غل و زنجیر به سر می بردند پس گروه شیطان پرست سامری مجبور به سکوت و نفاق و سازش بودند
و در این زمان اوج شکوفایی اسلامی بود و اقامه دین خداوند که رویای مومنان بود، در زمان حضرت سلیمان تا حد قابل قبولی تحقق پیدا کرده و حجت بر همه تمام شده بود، وقایع گوناگون دست به دست هم داده بود که حکومت الهی سلیمان نبی بدرخشد و از طرفی ایمان آوردن ملکه سبا که حاکم سرزمین وسیعی در روی زمین بود و الحاق آن سرزمین به ملک سلیمان نیز باعث افزایش اقتدار شده بود و همچنین انتشار این اخبار بین مردم و معجزه دانستن آن به این اقتدار می افزود و آصف بن برخیا نیز به عنوان آورنده تخت بلقیس و اعجازی که از عهده ی جنیان نیز بر نمی آمد، در بین مردم معروف شده بود، این دوران، دورانی بسیار رؤیایی بود که البته گوشه ای کوچک از دوران ظهور حضرت حجت بن الحسن را به نمایش می گذاشت.
ترکیب تمام تلاشهای حضرت موسی تا زمان سلیمان مقدمه ای برای استقبال از پیامبر آخر زمان بود و این مطلب بارها و بارها توسط پیامبران مختلف گفته شده بود و عهدهای بسیاری از بنی اسرائیل گرفته شده بود که هدف و رؤیای اصلی پیامبران بنی اسرائیل، آماده سازی زمینه ی ظهور و بروز پیامبر آخر الزمان که از بنی اسماعیل بود، می باشد و این اصل مهم همیشه به مردم بنی اسرائیل گوشزد می شد تا زمانی که اولین کلمه از کلمات مقدس تجلی پیدا کرد، مردم بنی اسرائیل خود را به ایشان برسانند و در لشکر پیامبرآخرالزمان سربازی کنند تا دین کامل الهی که اسلام ناب محمدی بود جهانی شود.
سلیمان به عنوان آیه و علامتی برای کلمات و تجلی بسم الله الرحمن الرحیم بود و اتمام حجت کاملی برای اقامه دین اتفاق افتاده بود.
حالا کم کم حضرت سلیمان به آخر عمر خود نزدیک میشد و در این زمان شاهد رویارویی دو جریان مومنان به نمایندگی آصف با هدف احیای دین و منافقان به نمایندگی ابلیس با هدف احیای جادو هستیم.
اما مطلب مهمی در اینجا بود آنکه تا زمانی که اجنه آزاد نشوند و در اختیار ابلیس و کافران قرار نگیرند گروه منافقان که دارای قدرت جن پایه بودند کاری از پیش نمیبردند، پس تمام تلاش ابلیس این بود به طریقی جنیان خبیث را از بند حضرت سلیمان آزاد سازد تا به امداد کافران و منافقان جامعه بشتابند و جلوی تحقق اقامه ی کامل دین الهی را بگیرند و مذهب ابلیسی را جایگزین آن کنند.
ادامه دارد...
#طاهره_سادات_حسینی
@bartaren
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
حاجمحمود کریمینماهنگ جل الخالق.mp3
زمان:
حجم:
1.4M
🔊 #صوتی | تنظیم #استودیویی
📝 جل الخالق
👤 حاجمحمود #کریمی
🌺 ویژه ولادت #حضرت_زهرا و روز مادر
❤️ #پیشنهاد_دانلود
#رمان های جذاب 📚 آنلاین واقعی
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_پانصد_شصت_دو🎬: گروه ابلیس و ابلیس صفتان به حاشیه رفته بود و میرا
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_پانصد_شصت_سه🎬:
گروه سامری که جرات فعالیت آشکار را به خود نمیدادند، در پنهان و پستوهای خانه ها در گوش مردم می خواندند که قدرت اجنه از هر چیزی بالاتر است آنها از علم غیب اجنه داستان سرایی ها می کردند و به مردم می گفتند که اگر از اجنه پیروی کنند، آینده را برای آنان چون روز بیان می کنند و بعضی مردم همفریب این حرفها را می خوردند، پس خداوند اراده کرد تا به طریقی این دروغگویان را رسوا سارد.
خداوند وفات سلیمان را به عنوان علامتی بر ضعف جریان سامری قرار داده بود.
روزی از روزها سلیمان که حالی خوش داشت به یاران خود اعلام کرد که قصد رفتن به قصر بزرگی که مشرف به اورشلیم بود را برای عبادت دارد و امر کرد که کسی همراهش نباشد و آصف بن برخیا را به جای خود گذاشت و سپس راهی قصر مورد نظر شد تا به بالکن آن قصر برود و برای نظارت بر انجام کارها و اعمال اجنه ای که به بند کشیده بود آنجا توقف کند و باز تاکید کرد که کسی مزاحم او نشود.
صبح زود در حالیکه عصای خود را در دست داشت و اطراف را با تیز بینی از نظر می گذراند رهسپار قصر شد و وقتی داخل قصر رفت در بدو ورود جوان خوش سیمایی را دید با تعجب به او چشم دوخت و سپس با عتاب به او گفت: مگر نشنیدی که دستور دادم تا تنها باشم و کسی مرا همراهی نکند پس چه کسی اجازه ورود را به تو داده است؟!
جوان با لبخندی ملیح پاسخ داد: من کسی هستم که برای ورود به جایی از
کسی اجازه نمی گیرم، همانا وقتی اراده خداوند بر ان تعلق گیرد که در جایی حاضر باشم، در چشم زدنی خود را به آنجا می رسانم.
ملک الموت خود را معرفی کرد وسپس همانطور که سلیمان چشم به صحنه ی پیش رو داشت، جان سلیمان را در همان حالت ایستاده درحالی که به عصایش تکیه داده بود ستاند. سلیمان تا زمانی طولانی که خواست خدا بود و نزدیک یک سال به طول انجامید بی جان در همان حالت باقی ماند و همه فکر میکردند که او زنده و در حال نظارت به امور است.
بعد از مدت طولانی در بین مردم،حرف های مختلف زده میشد و هر کسی بر اساس درک خودش از امور نظریه ای میداد و عده ای او را خدا می نامیدند چون شنیده بودند مدتهاست سلیمان چیزی نخورده و نمیخوابد و خسته نمی شود و گروهی دیگر نیز به او نسبت جادوگری میدادند اما مومنان معتقد بودند که سلیمان بنده خداست.
خداوند برای اتمام این اختلاف نظر ها بین مردم موریانه ای را برای خوردن عصای او فرستاد و موریانه عصا را جوید و مأموریتش را انجام داد و سپس سلیمان به زمین افتاد و مردم تازه فهمیدند که سلیمان از دنیا رفته است و اجنه که ادعای داشتن علم غیب را داشتند با این اتفاق دچار تحقیر شدند
چرا که مدت ها با عذاب در حال کار برای فردی که اصلا جان در بدن نداشت بودند.
بعد از خبر دار شدن اجنه از مرگ سلیمان تعداد زیادی که ایمان نداشتند و مجبور به اطاعت از او شده بودند فرار کردند.
ملک سلیمان در خلاء قدرتی قرار گرفته بود هرچند اتمام حجت شده بود که ادعای قدرت داشتن جادو گران در برابر قدرت خدا واقعی نیست، اما چند مسئله کار را سخت کرده بود.
حزب نفاق مشغول تخریب شخصیت سلیمان و ایجاد تردید و شک نسبت به پروژه خدا و خود سلیمان بودند.
آن ها بعد از اعلام مرگ سلیمان جلسات زیادی را با خواص و نخبگان اجتماعی برگزار کردند.
تمام آنها دارای حسادت پنهان و تکبر نسبت به کلمات مقدس بودند و با استفاده از این نکته در بین مردم پخش میکردند که بنی اسرائیل به عنوان نژاد برتر است و صرف اسرائیلی بودن بدون نیاز به ایمان و انجام فرائض باعث رستگاری میشود و ما وارث زمین خواهیم بود.
سنت الهی امتحان همیشه و در هر زمانی وجود داشته است و در این برهه از زمان قدرت هنوز به وصی سلیمان منتقل نشده بود و شیطان نیز در حال برنامه ریزی فتنه ای برای انحطاط ملک سلیمان در اوج اقتدار بود...
ادامه دارد...
#طاهره_سادات_حسینی
@bartaren
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
#رمان های جذاب 📚 آنلاین واقعی
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_پانصد_شصت_سه🎬: گروه سامری که جرات فعالیت آشکار را به خود نمیدادن
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_پانصد_شصت_چهار🎬:
همیشه و در همه جا وقت از دنیا رفتن یک رهبر بزرگ، از آن جایی که در زمان انتقال قدرت، اقتدار جانشین او به اندازه فرد قبلی نیست پس فرصت مناسبی برای مخالفین ایجاد میشود و بدنه مردم نیز نمی توانند به جانشین او اعتماد کنند و اگر مخالفین قدرت کافی و انگیزه ی محکم داشته باشند می توانند حکومت را به سمتی بچرخانند که مسیرش کلا دگرگون شود و به نفع خودشان تمام شود و ملک سلیمان هم از این قاعده مستثنی نبود وچون دشمن بزرگی همچون ابلیس پشت مخالفین حکومت بود،کار برای جانشین حضرت سلیمان و گروه حق بسیار سخت می شد.
بعد از مرگ سلیمان زمزمه هایی راجع به وارث او در بین نخبگان جامعه بالا گرفته بود و انگار سفارش های سلیمان نبی را درباره جانشینی آصف بن برخیا فراموش کرده بودند، گویا در انجا هم سقیفه ای دیگر می خواست شکل بگیرد.
گروه سامری میدانستند که اگر کل قدرت به آصف بن برخیا منتقل شود، کار آن ها تمام است پس می بایست به هر طریق ممکن جلوی این انتقال قدرت را بگیرند و جای تعلل نداشت پس خود ابلیس مستقیما وارد ماجرا شد، ابلیس همیشه در حساس ترین برهه های تاریخ خود را به نحوی بروز می داد و جلوی اقامه ی دین حق می ایستاد و از طرفی ابلیس در دوران سلیمان نبی قدرت جولان و خودنمایی نداشت گویی در غل و زنجیر بود چون نیروها و سرداران سپاهش توسط سلیمان نبی به بند کشیده شده بود و از طرفی گروه منافقین هم از ترس سلیمان جرات عرض اندام نداشتند و خود را کنار کشیده بودند اما اینک وضع فرق می کرد، الان سلیمان وجود نداشت که تمام قد در مقابل آنها بایستد و از طرفی آصف بن برخیا هم هنوز قدرتش تثبیت نشده بود، پس زمان زمانی مناسب برای فعالیت ابلیس بود
ابلیس نقشه ای حساب شده کشید، نقشه ای که زیرک ترین افراد بنی اسرائیل را هم فریب میداد و طوری برنامه ریخته بود که به راحتی دین ابلیس با تمام سحر و جادویش اقامه شود و دین الهی به انزوا رود.
ادامه دارد...
#طاهره_سادات_حسینی
@bartaren
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
#رمان های جذاب 📚 آنلاین واقعی
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_پانصد_شصت_چهار🎬: همیشه و در همه جا وقت از دنیا رفتن یک رهبر بزرگ
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_پانصد_شصت_پنج🎬:
حالا نوبت ابلیس بود که دست به کار شود و تا هنوز کسی گرد آصف جمع نشده بود، نقشه اش را به سرانجام برساند.
ابلیس تمام سحر و جادویی را که می دانست در کتابی قطور جمع آوری کرد و روی آن نوشت «این چیزی است که آصف بن برخیا برای سلیمان از گنجینه های علم و دانش نوشته است» و سپس با هوشمندی و سیاستی زیرکانه این کتاب ابلیسی را زیر تخت سلیمان به صورتی ماهرانه مخفی کرد، البته محل اختفا طوری بود که با کنکاشی جزئی می توانستند آن را پیدا کنند.
ابلیس تمام کارهایش روی برنامه است و از هر کار هدف های مختلفی دنبال می کند و در این نقشه ها مقاصد شومی داشت.
واضح بود که ابلیس از این کار سه هدف را دنبال میکرد:
اول اینکه تمام سحر هایی که به آن دست پیدا کرده بود را جمع آوری
کرده بود و همه را به صورت منظم یک جا داشت و دوم اینکه این نوشته را منسوب به آصف دانست که آن را به سلیمان داده است و سوم اینکه سلیمان را نه پیامبر یا ولی خدا بلکه پادشاه خطاب کرد.
حالا که این عمل ابلیس به سرانجام رسیده بود، باید فاز دیگر نقشه اجرا می شد، پس ابلیسک ها به دستور ابلیس دست به کار شدند و در گوش همه و در جمع مردم واگویه می کردند که هر چه زودتر باید تکلیف جانشینی سلیمان مشخص شود و آنقدر گفتند و گفتند که قرار شد چند روز بعد جلسه ای متشکل از تمام اقوام و گرایش ها و سلایق برای جانشینی سلیمان تشکیل شود
این خبر مانند باد در شهرها پیچید و همه ی مردم منتظر بودند که خبر جلسه و نتیجه آن را بشنوند که...
ادامه دارد...
#طاهره_سادات_حسینی
@bartaren
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
#رمان های جذاب 📚 آنلاین واقعی
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_پانصد_شصت_پنج🎬: حالا نوبت ابلیس بود که دست به کار شود و تا هنوز
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_پانصد_شصت_شش🎬:
جارچیان در کوی و برزن خبر از برقراری جلسه ای با حضور نخبگان و اقشار مردم و اقوام مختلف بنی اسراییل برا تعیین جانشین می دادند ولی هیچ کس نگفت که سلیمان نبی جانشینش را انتخاب کرده است و تعداد مومنان کمی که صدایشان به جایی نمی رسید این موضوع را گفتند اما انگار گوش شنوایی برای شنیدن سخن حق در بین مردم نبود.
روز موعود فرا رسید، گروه ابلیس قبل از این جلسه، جلسه ای خصوصی برگزار کرده بودند وطبق نقشه ای حساب شده قرار بود هر کدام چیزی بگویند و جلسه را به سمتی که هدف خودشان بود هدایت کنند، یعنی یک فیلم تمام عیار ابلیسی قرار بود روی صحنه برود.
همهمه ای بر پا بود و هر کس چیزی میگفت، جلسه ی جانشینب سلیمان نبی تشکیل شده بود و از همه اقوام و گرایشهای مخلتف در این جلسه حضور داشتند و یک طرف قضیه هم ابلیس و نیروهایش بودند و همانطور که گفتیم نیروهای شیطان حاضر در جلسه نیز از قبل نقش خود را مشخص کرده بودند.
با وجود این که سلیمان نبی بارها و بارها آصف بن برخیا را به عنوان جانشین خود در جمع های مختلف انتخاب و معرفی کرده بود، اما فی الحال برای انتقال قدرت نیاز به بیعت نخبگان و مردم بود.
از هر طرف صدای و همهمه برپا بود که یکی از نخبگان از جا برخواست و با اشاره دست جمعیت را به سکوت فرا خواند و در همین هنگام، پیرمردی که پیشانی اش پینه بسته بود و این علامت و آثار عبادت و سجده های طولانی در صورتش پیدا بود، وارد مجلس شد.
ناگهان تمام نگاه ها به سمت این پیرمرد که عصایی در دست داشت و عصا زنان و با طمأنیه جلو می آمد، کشیده شد
ادامه دارد...
#طاهره_سادات_حسینی
@bartaren
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
#رمان های جذاب 📚 آنلاین واقعی
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_پانصد_شصت_شش🎬: جارچیان در کوی و برزن خبر از برقراری جلسه ای با ح
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_پانصد_شصت_شش
مردم خیره به پیرمردی بودند که آثار عبادت زیاد در چهره اش هویدا بود، پیرمردی که در برهه های حساس تاریخ در شکل و شمایلی که تاثیر گذار جمع ان زمان باشد، ظاهر می شود تا حرف خودش را به کرسی بنشاند.
پیرمرد که دید همه ی جمع به او چشم دوخته اند، مانند بزرگان عصای دستش را بر زمین کوبید و گفت: ای مردم! من از رازی آگاه شدم که نگه داشتن آن برایم بسیار سنگین است، رازی که حق تک تک شماست تا از آن با خبر باشید و اگر من بمیرم و با خودم این راز را به گور ببرم، می ترسم که خداوند مرا بازخواست کند که چرا حقیقت را عیان نکردم...
در این هنگام همهمه ای در میان جمع پیچید و جوانی صدا زد: از چه سخن می گویی ای پیرمرد عابد؟!
و مردی دیگر فریاد زد: چه حقیقتی ست که نگفتنش ممکن است باعث خسران تو شود؟!
پیرمرد آه کوتاهی کشید تا جمع احساسی تر شود و سرش را تکان داد و گفت: من می دانم،یعنی به من الهام شده که سلیمان چگونه بر شما حکومت می کرد، ترفندهای سلیمان که باعث حکمرانی اش در ملک وسیعی شده بود، برای من از روز روشن تر است، او با حیله و نیرنگ بر شما حکومت می کرد و وانمود می کرد که حرف و سخنش از جانب خداست ...
همهمه بالاتر گرفت و پیرمرد هم صدایش را بالا و بالاتر برد و فریاد زد: آهای مردم، همگان بدانید که کل علومی که سلیمان با آن بر شما حکومت می کرد در کتابی ست که زیر تخت سلیمان پنهان شده است
در این هنگام جمعیت با هم فریاد زدند آن کتاب را به ما نشان بده..
پیرمرد که کسی جز ابلیس نبود با عصایش به کاشی ای که قبلا خود در انجا قرار داده بود کرد و گفت: پشت آن کاشی کتاب سحر و جادوی سلیمان است.
جمعیت به طرف تخت هجوم آوردند و در چشم بهم زدنی کاشی را از جا کندند و کتاب را که همان کتاب سحر و ساحری ابلیس بود بیرون آوردند و تا چشمشان به آن افتاد شروع کردند به ناسزا گفتن به سلیمان نبی...
آصف و تعدادی از مؤمنان که در انجا حضور داشتند فریاد برآوردند: اینها همه مکر شیطان است، سلیمان نبی خدا و مؤمن به خداوند یکتا بود و از هر سحر و جادویی به دچر و بی نیاز بود
اما صدای آصف و مؤمنان در غوغای ابلیسیان گم شد و به گوش کسی نرسید
ادامه دارد...
#طاهره_سادات_حسینی
@bartaren
🌙✨🌕✨🌕✨
چه اتفاقی افتاده که مداحان، سخنرانان، رسانه ملی و... درحال دعوت برای شرکت در پویش چهله دعای عهد هستند
طبق اطلاعات به دست آمده گروهی از علمای بزرگ توصیه جدی کردهاند که👈 اگر برای آینده جمهوری اسلامی و سلامت رهبر انقلاب نگران هستید و میخواهید کاری کنید؛ دعای عهد بخوانید.
به همین دلیل این پویش بزرگ به راه افتاده است.از شما خواهش میکنیم که جدی بگیرید و عدد یک را به ۳۰۰۰۴۰۴ ارسال کنید و در این پویش شرکت کنید. حتما خواندن دعای عهد استمرار داشته باشید.
برای تمام گروهها و دوستان خود ارسال کنید، شاید این مهمترین مطلبی است که شما خواندهاید
🎬 #بیداری_مدیا برای بیداری وجدانها
@Bidari_Media
#رمان های جذاب 📚 آنلاین واقعی
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_پانصد_شصت_شش مردم خیره به پیرمردی بودند که آثار عبادت زیاد در چه
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_پانصد_شصت_هفت🎬:
کتاب سحر جلوی مردم گشوده بود، کتابی بسیار زیبا و شکیل با جلدی کنده کاری شده با طلا
مردم مانند گرسنه ای که به غذای لذیذی رسیدند به کتاب حمله ور شده بودند، هر ورقی که زده میشد، باور مردم بر اینکه سلیمان جادوگری چیره دست بود بیشتر میشد.
پیرمرد فتنه انگیز که همان ابلیس بود، با دیدن این صحنه خنده ای کرد، او کارش را به تمام و کمال انجام داده بود، الان دیگر مهم نبود که آصف جانشین سلیمان بشود یا نشود، مهم این بود که کتاب سحر ابلیسی اینک به اسم کتاب سلیمان در دست مردم و نخبگان بنی اسراییل بود.
سلیمان نبی عمری تلاش کرد تا سحر و ساحری را از جامعه پاک کند و به مردم بفهماند که بالاترین قدرت ها در دست خداست و اگر خدا بخواهد و بنده اش مؤمن باشد این قدرت در اختیار بندگان مومن قرار می گیرد و اینک ابلیس با این ترفند تلاش چندین و چند ساله ی سلیمان نبی را بر باد داد.
از طرفی راهی دیگر برای نفوذ در دین باز شد و اینک نخبگان بنی اسرائیل نه تنها الواح تورات را در کتاب مقدس می نگاشتند بلکه اموزه های ابلیس را که در این کتاب گرد آمده و به اسم سلیمان بود را وارد کتب مقدس می کردند و از این زمان پدیده ی تحریف کتاب آسمانی آغاز شد.
در این زمان علاوه بر اینها، ابلیس به هدف خاص و بسیار مهم و حیاتی دیگری هم نیز رسید، اگر تا قبل از این فرودگاه شیطان طاغوت هایی مانند نمرود و فرعون بود که علنا با خدا و فرامینش مخالفت می کردند اما اینک فرودگاه شیطان و کسی که اوامر او را اجرا می کرد از نخبگان بنی اسرائیل و در بدنه ی خواص بود، ساحرانی که به عنوان عالمان دین کتاب تحریف شده را به مردم عرضه می داشتند و در این زمان فعالیت و تبلیغات ابلیس، مسیری تازه را مورد نظر و هدف قرار داده بود.
با جلسات زیاد و استدلال های گوناگون، بالاخره مؤمنان بنی اسرائیل توانستند آصف را جانشین سلیمان نبی قرار دهند، اما آصفی که با این تبلیغات مسموم در بین مردم نفوذی نداشت و کسی مانند قبل حرف او را نمی خواند و به او اعتماد نداشت
ادامه دارد...
#طاهره_سادات_حسینی
@bartaren
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
📚کتاب حیوان ناطق تا ملکوت
(برای مطالعه مطالب کتاب لطفاً از اولین پیام کانال شروع کنید)
✨ لینک اولین پیام 👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/heyvannateghtamalakut/5