eitaa logo
سنگرانتفاضه| رحمت نژاد
570 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
455 ویدیو
11 فایل
الناز رحمت نژاد ✍️خبرنگار جبهه مقاومت/ مربی تربیتی و مدرس عضوفعال باشگاه ادبی بانوی فرهنگ طلبه مملکت و شاگردی در حال‌ آموختن عظیم‌ترین آرزویی که در سینه‌ام جا خوش کرده؛ پیروزی مقاومت فلسطین است...✌️ 🆔 @Elnaz_rahmatnejad
مشاهده در ایتا
دانلود
عدالتِ خداوند در این است که به هرکس امکانات بیشتری داد، تکلیف بیشتر هم از او مطالبه می‌کند. اگر کسی عقل و هوشش دو برابر شد، تکلیفش هم دو برابر است. کسی که عقل و هوشش صفر شد، دیوانه شد، تکلیفش هم صفر می‌شود. عدالت یعنی تناسب بین "داده‌شده " و "خواسته‌شده " - آیت‌الله حائری‌شیرازی -
انجمن سوزن طلایی میدونید چیه؟ شهر هرات افغانستان یه انجمن ادبی قدیمی نود ساله داره که چهره های فرهنگی زیادی توش فعالیت میکنن. هرات از نظر فرهنگی خیلی به ما نزدیکه. فارسی زبان و شیعه هستن و تا مشهد فقط سیصد و خرده ای کیلومتر فاصله دارن!! بخاطر شرایط فرهنگی و دینی شون، طالبان در زمان حکومتشون خیلی روی هرات حساس بودن و بشدت سختگیری میکردن. طالبان آموزش رو برای زنان و دختران ممنوع کرده بود. انجمن ادبی هرات ولی میبینه اینطوری نمیشه. یه آموزشگاه خیاطی به اسم سوزن طلایی باز میکنه و دخترها به بهانه خیاطی میرفتن اونجا ولی می نشستن دور هم شب شعر و نقد داستان برگزار میکردن. همیشه هم چندتا بچه اون بیرون کشیک می دادن که اگه سروکله مامورین طالبان پیدا شد، اینا سریع کتاب و قلم رو جمع کنن و بساط خیاطی رو پهن ... «آنان با برقع و کیف‌های پر از وسایل خیاطی و قیچی می‌آمدند. اما زیرِ این وسایل قلم و دفتر داشتند و وارد که می‌شدند، در واقع به‌جای آموزش خیاطی، درباره شکسپیر، جیمز جویس و داستایوسکی و آثارشان بحث می‌کردند. این یک مخاطره بزرگ بود. اگر گیر می‌افتادند، دست کم زندانی و شکنجه، شاید هم به دار آویخته می‌شدند.» @be_vaghte_del313
من که جغرافیای بی مرزم خالی از های و هوی پرچم ها، به کدامین درخت زُل بزنم وسطِ انفجارِ آدم ها؟! 🖤 🥺 بُرشی از شعرِخوابِ خَرگوشی @be_vaghte_del313
اگر چیزهایی که یاد می‌گیریم یا به دست می‌آوریم را با دیگران سھیم نشویم چه لطفی دارد ...؟! @be_vaghte_del313
سنگرانتفاضه| رحمت نژاد
من که جغرافیای بی مرزم خالی از های و هوی پرچم ها، به کدامین درخت زُل بزنم وسطِ انفجارِ آدم ها؟! 🖤
اصلا نمی فهمم که چرا فرماندار موقعِ صحبت از انفجارِ گریه می کرد! مگه نباید می گفت جایِ نگرانی نیست و همه کُشته ها و مصدومین بیمه بودن ؟؟؟؟ @be_vaghte_del313
چه نزار قبانی‌ هایی امروز برای محبوب خود اینگونه مرثیه خوانند: بلقیس رفته بودی انار بخری؛ دانه‌هایت را آوردند...
اگرمیپُرسی‌ازحالم،دقیقاً مثل‌بیروت‌است لبم آواز می‌خوانَد، دِلم انبـٰار باروت است @be_vaghte_del313
سنگرانتفاضه| رحمت نژاد
انجمن سوزن طلایی میدونید چیه؟ شهر هرات افغانستان یه انجمن ادبی قدیمی نود ساله داره که چهره های فرهنگ
کاریکلماتور ترکیبیِ از " کاریکاتور و کلمه" یعنی کلمه هایی که، کاریکاتور شدن. این اصطلاح، پیشنهاد احمد شاملو بود به طنز نوشته های پرویز شاپور، همسر سابق فروغ فرخزاد. چندتا کاریکلماتور از پرویز شاپور بخونیم در آستانه سالگرد مرگش، ۱. هیچ جنایت‌کاری به اندازه قلبم با خون سروکار ندارد. ۲. برای گربه تحقیرآمیز است که با مرگ موش خودکشی کند. ۳. برخی از محصلین با آسانسور به کلاس بالاتر می‌روند. ۴. به محض اینکه چشمم به عزرائیل افتاد خودم را به مردن زدم. ۵. آرزو می‌کنم برخی افراد همیشه مشغول خوردن باشند تا فرصت حرف زدن را پیدا نکنند. ۶. قبل از اینکه قرص خواب‌آور بخورم ساعتم را از مچم باز می‌کنم که نخوابد. ۷. برای اینکه سیبل‌هایش را دود بدهم سیگار به او تعارف نمودم. ۸. زندگی هیچ‌کس به اندازه متصدی آسانسور فراز و نشیب ندارد. ۹. پرنده روی سیم تلفن مشغول استراق سمع بود. ۱۰. برای اینکه از مخارج خودکشی شانه خالی کنم زندگی می‌نمایم. ۱۱. به قدری آدم دل‌رحمی هستم که در زمستان‌ها وقتی می‌خواهم به کسی سیلی بزنم قبلاً دستم را روی بخاری گرم میکنم. ۱۲. فروتنی آبشار نیاگارا را ستایش می‌کنم. ۱۳. برای اینکه قطار را از دست دهم ساعتم را یک ربع عقب کشیدم. ۱۴. سوراخ‌های در نمکدان برای این است که نمک خفه نشود. پی نوشت: قبلش فراموش نکنیم که شاپور در این نوع طنز بسیار خلاق و پیشرو بوده و جون تازه ای به رگ های طنز ایران داده. به خودمون نگاه نکنیم که به لطف اینستا و مجازی انواع دیالوگ های طنز و عاشقانه و سیاسی و چه و چه و چه در دسترسمون هست. به این نگاه کنیم این نوشته ها مال دهه چهل هستش! @be_vaghte_del313
کاش وقتایی که تویِ زندگی گیر می‌کنم میتونستم‌ کتابِ گام به گام رو باز کنم و‌ از روش بنویسم... 😅 😊 @be_vaghte_del313
سنگرانتفاضه| رحمت نژاد
کاش وقتایی که تویِ زندگی گیر می‌کنم میتونستم‌ کتابِ گام به گام رو باز کنم و‌ از روش بنویسم... 😅 #شر
گفتم گام به گامُ یادِ اول دبیرستانم افتادم🙈 بذارید به جرات بگم‌ من از اون دانش آموزانی بودم که همیشه گام به گامِ منتشران داشتم😶 تازه گاهی با خودم سر کلاسَم میبُردَم🙈 اوایلِ سالِ تحصیلیِ اول دبیرستانم بود رفته بودم کتابفروشی به قَصدِ خَریدنِ گام به گام از قَضااااا دَبیرِ زبان انگلیسی ام اونجا بود تا رسیدن به مَنُ گام به گامُ دستم دیدن گفتن بح بح، می بینم که ... گام به گام ‌... 😉 مَنم سریع گفتم گام به گام چِیِ خانم؟ بِگید رُمانِ دَرسی 😅😊 @be_vaghte_del313
این روزها حال دلم معلوم نیست؛ چشم هایم بلا تکلیف اند؛ نمیدانند اشک شوق بریزند از رسیدن غدیر، یا اشک حسرت ببارند از ندیدن وارث غدیر؛ کاش مے آمدے و تکلیف این همه چشم منتظر معلوم میشد! @be_vaghte_del313