eitaa logo
بدون مرز
180 دنبال‌کننده
98 عکس
46 ویدیو
1 فایل
اینجا قرار است از آنسوی مرزهایمان بنویسیم؛ از داستان بیداری ملت‌های جهان
مشاهده در ایتا
دانلود
💢دلت برای چه چیز ایران تنگ شده است؟ 🔹به نظرم اسلام در لوزان هیچ جلوه‌ای ندارد. ‌نمی‌دانم به‌خاطر نبود مسجد در شهر است که این احساس را دارم یا به‌خاطر تعداد کم زنان باحجاب که آن هم اغلب سیاه پوستند و با لباس‌های عجیب و غریب و گل و گشاد می‌گردند. تا حالا به جز خودم و هدی که با مانتو و روسری می‌گردیم تنها یک زن محجبه دیده‌ام که کت‌ودامن گرانی پوشیده و روسری ساتن براقش را از پشت گره زده بود. به نظرم ترکیه‌ای بود. خیلی دوست دارم بدانم که مردم شهر درباره من که با حجاب معمولی می‌گردم چطور فکر می‌کنند. نه آن‌قدر شیکم و نه آن‌قدر شلخته. اصلاً درباره مسلمان‌ها چه می‌دانند؟ نکند اینجا هم اسلام هراسی اپیدمی باشد و همان‌ها که توی اتوبوس و فروشگاه به رویم لبخند می‌زنند توی دلشان فکر کنند کمربند انتحاری بسته‌ام و یا بالاخره یک روزی خواهم بست. بعضی وقت‌ها از این فکرهای خودم خنده‌ام می‌گیرد. گاهی هم دلم می‌گیرد از این همه ناهمگونی محیط. چند روز پیش عمه‌ام زنگ زده بود به موبایلم. حال و احوال می‌کرد. پرسید بیشتر از همه دلت برای چه چیز ایران دلت تنگ شده؟ رویم نشد بگویم صدای اذان. گفتم: نان سنگک. 🔹با علیرضا (پسرم) آمده‌ایم میدان دهکده کاهوی مدل ایرانی بخریم. انگار کمی دیر رسیده‌ایم. سبزی فروش‌ها بساطشان را جمع کرده‌اند و در حال رفتن‌اند. کاهو گیرمان نمی‌آید. در عوض با دوربین موبایلم صحنه‌ای شکار می‌کنم که از هزار کیلو کاهو بیشتر می‌ارزد. یک عده مرد و زن و بچه دور میدان دهکده جمع شده‌اند و شعار می‌دهند. اتفاقاً خیلی هم جاندار و غیرنمایشی. هر چند دقیقه جوان بوری با یکی از آن بلندگوهای دستی سال ۵۷، که سه تا باطری بزرگ شش ولتی می‌خورند شعارها را نو می‌کند. نمی‌دانم موضوع شعارهایشان چیست و چه چیزی این مردم همیشه خونسرد بی‌طرف سوئیسی را این‌قدر عصبانی کرده است. برای همین نزدیک نمی‌روم. می‌ترسم نکند بر ضد اسلام و این‌ها باشد و جلو رفتنم جلوه خوبی نداشته باشد. ولی به محض اینکه نوشته «LIBY LIBRE» (لیبی آزاد) را دست خانمی که توی جمعیت است می‌بینم، دوزاری‌ام می‌افتد که در حمایت از مردم لیبی است. می‌روم بین جمعیت و ادای شعار دادن در می‌آوردم. دهانم را الکی تکان می‌دهم چون نمی‌دانم دقیقاً چه کلمه‌ای را تکرار می‌کنند. یک چیزی شبیه تباکی کردن برای امام حسین! هرچه گردن می‌کشم و اطراف را نگاه می‌کنم نه یک دانه خبرنگار و دوربین صداوسیما هست و نه حتی یکی از این شهروند خبرنگارها که از تصادف و قتل هم فیلم می‌گیرند. با ترس‌ولرز موبایلم را از جیبم درمی‌آورم. نکند مجوز تجمع را به شرط نبود عکس و فیلم داده باشند؟ شعار دادن به سخنرانی حماسی تبدیل شده. دوربین موبایل را آهسته از میان کتف دو مرد هیکل داری که جلویم ایستاده‌اند روی سخنران زوم می‌کنم تا تنها رسانه‌ای باشم که گریه‌کردن پسر بور اروپایی برای مردم لیبی را ثبت می‌کند. آن هم پشت بلندگوی دستی و روی پلهٔ میدانک اصلی شهر کوچکی در مرکز اروپا. 🟢پ.ن: متن بالا برشی‌ست از کتاب «دهکده خاک بر سر»؛ روایت‌هایی از یک سال زندگی در لوزان سوئیس از زبان فائضه غفارحدادی 📚کتاب: دهکده خاک بر سر ✍نویسنده: فائضه غفارحدادی 🔘ناشر: سوره مهر 🌍با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz
دفتر هنر و ادبیات بیداری برگزار می‌کند: 🔴 روایت آن‌سوی مرزها: زندگی روی آوارهای غزه 🇵🇸 نشستی به بهانه نشر کتاب «لهجه‌های غزه‌ای»، با حضور نویسنده، مترجم و کارشناسان روایت فلسطین ⏱ زمان: سه‌شنبه، 27 شهریور، ساعت 15 تا 17 🏫 مکان: حوزه هنری، سالن صفارزاده 📌 حضور مجازی: 📎http://skyroom.online/ch/akhavan61/andishkadeh 🌍با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz
💢عکس روایت
💢 عکس روایت 🔹شیخ احمد یاسین در سال ۱۹۸۷ به همراه شماری از گروه‌های فلسطینی جنبش مقاومت اسلامی «حماس» را بنیانگذاری کرد. در ۱۶ اکتبر ۱۹۹۱ دادگاه نظامی با کیفرخواستی در ۹ بند، او را به اتهام تشویق برای ربودن و قتل سربازان صهیونیستی، تأسیس حماس و تشکیل دستگاه‌های امنیتی و نظامی متهم کرده و او را به حبس ابد محکوم ‌کرد. 🔹فلسطینی‌ها که به اسارت‌های طولانی‌مدت مردم و رهبران خود در زندان‌های رژیم صهیونیستی معترض بودند، در آذر ۱۳۷۱ (دسامبر ۱۹۹۲) یک سرباز اسرائیلی را برای آزادی متقابل شیخ‌احمد یاسین به گروگان گرفتند و اعلام کردند اگر تا یک روز دیگر شیخ آزاد نشود، سرباز اعدام خواهد شد. رژیم صهیونیستی این درخواست را نپذیرفت و آن سرباز اعدام شد. 🔹رژیم اشغالگر از فردای آن روز دست به بازداشت‌های گسترده‌ای زد و بالغ بر هزار نفر را دستگیر کرد. از بین آن‌ها ۴۱۵ تن از فرماندهان و رهبران مقاومت را به لبنان تبعید کرد که در میان‌شان افرادی همچون شهیدان: عبدالعزیز الرنتیسی، جمال منصور، محمود ابوهنود، اسماعیل هنیه و... بودند. تبعیدشدگان فلسطینی به منطقه «مَرَج‌الزُهور» جنوب لبنان که در کنترل «آنتوان لحد» مزدور اسرائیلی بود، منتقل شدند. اما آن‌ها تصمیم گرفتند وارد لبنان نشوند و در نزدیکترین نقطه به وطن‌شان بمانند و از همان‌جا در میان کوهستان‌های شمال فلسطین اشغالی به مبارزه ادامه دهند و تا بازگشت به سرزمین مادری خود این منطقه را ترک نکنند. 🔹زندگی در چادر، آن هم در سرمای منطقهٔ «مرج‌الزهور» بدون آذوقه کار آسانی نبود. نیروهای حزب‌الله نیز مسیرهای بسیار طولانی را برای رساندن مایحتاج از میان کوهستان‌ها و گشتی‌های مزدور اسرائیل طی می‌کردند تا کمی برای آن‌ها دلگرمی باشند. 🔹عزم راسخ و استقامت تبعیدی‌ها، توجه رسانه‌های بین‌المللی را به خود جلب کرد و آن‌ها را برخلاف سران کشورهای عربی که هیچ واکنشی به این حوادث نداشتند، به آن‌جا کشانید. کم‌کم اوضاع در «مرج‌الزهور» به نفع جریان مقاومت پیش رفت و با فشارهای بین‌المللی، رژیم مجبور به بازگرداندن دسته‌دسته تبعیدی‌ها به خاک فلسطین شد و تا یک سال بعد همه آن‌ها به فلسطین بازگشتند. 🟢پ.ن: مرز جنوبی لبنان، منطقه مرج‌الزهور، بهار ۱۳۷۲ در تصویر مشاهده می‌شود. فرماندهان و فلسطینیان تبعید شده به لبنان. از راست، نفر دوم: شهید اسماعیل هنیئه، نفر چهارم: شهید عبدالعزیز رنتیسی منبع عکس: گنجینه خانه عکاسان ایران 🌍با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz
💢برو و به پشت سرت نگاه نکن!
💢برو و به پشت سرت نگاه نکن! 🔹چهارشنبه ۲۹ نوامبر ۲٠۲۳، ساعت ۱۱:۵۴ [روز پنجاه‌وچهارم جنگ غزه] پیرمردی روی پیاده‌روی مقابل با یک دست، فرزند خردسالش را می‌کشید و با دست دیگرش یک چرخ دستی را که سه‌چهارم یک کیسه آرد رویش بود می‌کشید. شاید به قدر یک وعده خمیر از آن بیرون ریخت، اما او می‌دوید و به عقب نگاه نمی‌کرد. اینجاست که یاد می‌گیریم به هیچ دلیلی به عقب نگاه نکنیم. 🔹شبیه همانی که دوستم «وسام یاسین» گزارشگر شبکۀ الحره تعریف می‌کرد: داستان زنی که نحو‌ۀ شهادت دختر و نوه‌اش را برای او روایت کرده بود که پشت سرش در حال گذر از «مسیر مرگ» از غزه به سمت جنوب بوده‌اند. قصه‌اش را شاید در نامه‌های بعدی برایت بنویسم. می‌گفت خال قرمز تک‌تیرانداز را دیدم که از روی من عبور کرد و دو گلوله شلیک شد. بعد صدای دخترم و دخترش را پشت سرم شنیدم. بی‌آنکه بتوانیم حتی سرمان را به عقب برگردانیم، به راهمان ادامه دادیم. به ما این‌طور گفته بودند: برو و به پشت سرت هم نگاه نکن... آنها هم همین کار را کردند. 🟢پ.ن: متن بالا برشی‌ست از روزنوشت‌های فاتنه الغره‌ از کتاب «لهجه‌های غزه‌ای»؛ روایتی نزدیک و مستند از غزهٔ بعد از طوفان الاقصی 📚 کتاب: لهجه‌های غزه‌ای ✍نویسندگان: یوسف القدرة، فاتنه الغره 🖋مترجم: محمدرضا ابوالحسنی 🔘ناشر: سوره مهر 🖇 کتاب «لهجه‌های غزه‌ای» را می‌توانید از سایت سوره مهر به آدرس https://sooremehr.ir/book/52293/لهجه-های-غزهای/ تهیه کنید 🌱 🌍 با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅لمار! ... این را گفته بودم که مادربزرگت در حالی که به دستان من و عمو محمودت تکیه کرده بود، ایستاد و سرمان داد ‌زد همان‌جا جایش بگذاریم؟ تصورش را بکن: توقع داشت آنجا زیر آن بمباران رهایش کنیم! 🔴 دفتر هنر و ادبیات بیداری به بهانه نشر کتاب «لهجه‌های غزه‌ای» نشستی با حضور نویسنده، مترجم و کارشناسان روایت فلسطین برگزار می‌کند. 🖊️ نویسندگان: فاتنه الغره، یوسف القدرة 📝 مترجم: محمدرضا ابوالحسنی 🎤 کارشناسان: سمیه جمالی، کورش علیانی ⏱ زمان: سه‌شنبه ۲۷ شهریور، ساعت ۱۵ تا ۱۷ 🏫 مکان: حوزه هنری، سالن صفارزاده 📌 حضور مجازی: 📎http://skyroom.online/ch/akhavan61/andishkadeh 🌍 با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz
47.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و تو چه می‌دانی زندگی در چادر یعنی چه؟ اینکه بخوابی و حشرات روی بدنت بپرند و خزندگان رویت بخزند. باران ببارد و رختخوابت خیس شود و جایی برای خوابیدن پیدا نکنی و مجبور باشی بایستی. 🔴پیام تصویری فاتنه الغره، نویسنده کتاب «لهجه‌های غزه‌ای» برای نشست «زندگی روی آوارهای غزه» که روز سه‌شنبه ۲۷ شهریور، به ابتکار دفتر هنر و ادبیات بیداری در حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد. 🌍 با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz
38.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ زندگی در اینجا بسیار سخت است، سخت تر از آنکه هر انسانی بتواند تصورش کند. سختی اینجا در جزئیاتی است که در صفحات تلویزیون دیده نمی‌شود. 🔴پیام تصویری یوسف القدرة، نویسنده کتاب «لهجه‌های غزه‌ای» برای نشست «زندگی روی آوارهای غزه» که روز سه‌شنبه ۲۷ شهریور، به ابتکار دفتر هنر و ادبیات بیداری در حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد. 🌍 با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz
💢هنوز یک چشم دیگر دارم و همان برای مبارزه کافیست!
💢هنوز یک چشم دیگر دارم و همان برای مبارزه کافیست! 🔹دیروز بعد از اتفاقی که افتاد، من هم مثل همه آن آدم‌های خوب و پاک بودم. سرم ضربه خورده بود و با وجودی که یک قطره خون از آن نمی‌آمد، خون برادرانم جاری شده بود. صحنه‌ای که در خیابان درک کردم شبیه تصاویر قیامت بود. سراسر ترس، وحشت، خون و سرگشتگی. بعد از اهدای خون، خیلی دیر به خانه برگشتم. غمگین، ناراحت و در هم شکسته. حادثه امنیتی تمام شده بود، اما حادثه‌ روانی که درون ما را له کرده بود همچنان ادامه داشت. 🔹یک روز بعد از حادثه احساس کردم مردم افسرده و غمگین هستند‌. بهتر بگویم چیزی غرور همه ما را شکسته بود. یکی از دوستان ما جوانی منحصر به فرد است با ظاهر غلط‌انداز که خنده از روی لبانش نمی‌رود‌. فکر کردم حتما حالا از نظر روحی به هم ریخته است. سراغش رفتم تا کمی حالش را در بیمارستان عوض کنم. یک لبخند ساختگی روی لب‌های نشاندم و وارد شدم: _به خدا کار درست رو تو کردی! حالا حقوق جانبازها رو می‌گیری، بالاخره وضعت رو به راه می‌شه، تو خونه می‌مونی و ازدواج می‌کنی! _جانباز چیه بابا؟ فقط یه چشم و دو تا انگشتم پریده! پس چه جور تک تیراندازی‌ام من؟ هنوز یه چشم دیگه دارم و سه تا انگشت تو دست راستم. یعنی اون قدری که بتونم نشونه بگیرم و ماشه رو بچکونم. اصلا الاغ! آدم وقتی می‌خواد شلیک کنه یه چشمش رو می‌بنده، حالا خود به خود بسته شد. برای تک تیراندازی دو تا انگشت می‌خوام که سلاح رو بگیرم و یکی دیگه که ماشه رو بچکونم... 🔹به خدا قسم اگر خانه‌های‌مان را روی سرمان خراب کنند و فقط یک نفر از ما باقی بماند که پاها و دست چپش قطع شده باشد و در دست راستش فقط یک انگشت داشته باشد، همان یک نفر از میان آوار قد راست می‌کند، نشانه می‌گیرد و شلیک می‌کند ما بی‌شماریم نه درهم شکسته می‌شویم و نه می‌میریم. 🟢پ.ن: روایت کاربر لبنانی حسن ندّا از ساعاتی پس از انفجار پیجرها در لبنان 🌍 با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢سبزپوشی یمنی‌ها در میلاد پیامبر اکرم (ص) 🔹مردم یمن به مناسبت سالروز میلاد پیامبر گرامی اسلامی، راهپیمایی میلیونی در این کشور برگزار کردند. در این مراسم یمنی‌ها حمایت خود را از مردم مظلوم فلسطین به ویژه ساکنان نوار غزه اعلام کردند. 🌍با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz
💢شهادت آقازاده‌ای که دنیا را متحیر کرد
💢شهادت آقازاده‌ای که دنیا را متحیر کرد 🔹دوازدهم سپتامبر ۱۹۹۷ تلویزیون‌های اسرائیل جنازهٔ جوانی بلندبالا با ابروانی پرپشت را در لباس نظامی حزب‌الله مکرر نشان داد و این کشته را پیروزی بزرگی اعلام کرد. تا اینکه بعد از مدتی، متوجه شدیم این جوان سیدهادی، پسر سیدحسن نصرالله است که در منطقهٔ عملیاتی جبل‌الصافی در خطوط تماس نبرد با دشمن وارد منطقهٔ اشغالی شده و همراه یکی از هم‌رزمانش به شهادت رسیده بود. ابتدا اسرائیل این حادثه را به فال نیک گرفت و هیاهوی بسیاری به راه انداخت. هنگامی که تصاویر سیدهادی از تلویزیون پخش شد، حزب‌الله و سیدحسن تأیید کردند که این جنازهٔ سیدهادی است. اسرائیل هم از اینکه غنیمت گران‌بهایی را به دست آورده بود، بسیار خوشحال بود. 🔹وقتی همهٔ لبنانی‌ها و فلسطینی‌ها و جهانیان فهمیدند که دبیرکل حزب‌الله پسر ارشد و جوان خود را، که به تازگی ازدواج کرده بود، در خط مقدم جبهه از دست داده است، موجی از تأثر و همدردی به همراه احساس سربلندی و عظمت سیدحسن نصرالله را فراگرفت. بسیاری از شعرای عرب در وصف فداکاری سیدحسن شعر سرودند. سران دولت‌های عربی برای او نامهٔ تسلیت فرستادند. همهٔ گروه‌های فلسطین و اسلامی با سیدحسن همدردی کردند و یکپارچه به صداقت ایمان وصف‌ناپذیر او ایمان آوردند. اما شهادت سیدهادی نصرالله لایه‌های تأثیرگذار دیگری داشت. تا آن‌ موقع هیچ یک از رهبران عرب و فلسطینی فرزندانشان را به اعماق خطر نفرستاده بودند و تجربهٔ حضور فرزندانشان را در میدان نبرد با اسرائیل نداشتند، اما فرزند برومند سیدحسن در مبارزه‌ای بسیار مستقیم، پیشتازانه به شهادت رسید و جنازه‌اش در اسارت و گروگان دشمن افتاد. 🔹این مسئله که این بار نیز سیدحسن _که آن همه بر ادامهٔ راه امام حسین علیه‌السلام تأکید می‌کند_ در به شهادت رسیدن فرزندش پیشتاز شده است، همهٔ رهبران عرب و فلسطینی را شرمنده کرد. این پیشتازی بسیار معنادار بود؛ چه اینکه خود سیدحسن ۳۸ ساله بود و پسر هجده‌ساله‌اش اولین فرزند او، و تازه به سن مبارزه رسیده بود. او اولین میوهٔ نوبرانه شیرین زندگی خود را در راه آرمان‌هایش هدیه کرده بود. جالب اینکه شخصیت‌های غیرمذهبی عرب نیز در برابر این فداکاری سیدحسن به زبان آمدند. اشخاصی چون محمدحسنین هیکل و رهبران سیاسی عرب چاره‌ای جز خضوع و کرنش در برابر سیدحسن نداشتند. از طرف دیگر، برخورد بسیار کریمانه و بزرگ‌منشانهٔ سیدحسن و خانواده‌اش در برابر شهادت هادی همه را به تعجب واداشت. آن‌ها به‌هیچ‌وجه اجازه ندادند بیشتر از سایر شهدا به هادی توجه شود. 🔹بعد از شهادت هادی، سیدحسن اعلام کرده بود: «من همیشه از اینکه با خانواده‌های شهدا روبه‌رو می‌شدم، شرمنده بودم؛ از اینکه فرزندان یا برادرانشان به شهادت رسیده‌اند. اما امروز خدا را شاکرم که ما را در ردیف خانواده‌های شهدا قرار داده است.» این بیانات را پدری می‌گفت که جنازهٔ فرزند شهیدش در دست دشمن بود، و در واقع می‌بایست در برابر این ضربه احساس غم و اندوهی شدید داشته باشد. اما او جمله‌ای را از قول امام سجاد علیه‌السلام نقل کرد که برایم بسیار تکان‌دهنده بود: «الحمدلله الذی جعل کرامتنا الشهادة، شکر خدایی را که کرامت و بزرگی ما را در شهادت ما قرار داد.» همان امامی که تنها مرد باقیمانده از شهدای کربلا بود. و این چیزی نبود که از چشمان من دور مانده باشد و به آنها بی‌توجه باشم. من رهبران زیادی از فلسطینی‌ها و اعراب را می‌شناختم که در وضعیت فعلی فرزندانشان را برای تحصیل و شروع زندگی متفاوت به اروپا و کشورهای عربی فرستاده بودند؛ اما سیدحسن فرزندش را به جبل‌الصافی در جنوب لبنان فرستاده بود. روزها به این فداکاری بزرگ سیدحسن و خانواده‌اش فکر کردم و تنها پاسخی که یافتم، ایمان متفاوت او بود؛ ایمانی که در بین اعراب و مسلمانان کمتر پیدا می‌شود و می‌بایست با تأمل بیشتری به این فداکاری و صبر و گذشت فکر کرد. پ.ن: سیدهادی نصرالله در نبرد جبل‌الرفیع، میان نیروهای حزب‌الله لبنان با ارتش غاصب صهیونیستی، که قصد نزدیک شدن به روستای عربصالیم را داشت، به همراه دو دوست خود، علی کوثرانی و هیثم مغنیه و شش نفر از اعضای حزب‌الله لبنان به شهادت رسیدند. جسد شهید سیدهادی نصرالله و علی کوثرانی ابتدا به بیمارستانی در مرجعیون و سپس به فلسطین اشغالی انتقال داده شد. سرانجام در تبادل ۲۵ ژوئن ۱۹۹۸ پیکر این شهید و علی کوثرانی در میان چهل پیکر شهید دیگر به لبنان بازگشت، و در «روضه‌الشهیدین» مقاومت اسلامی لبنان در ضاحیهٔ جنوبی دفن شد. 🟢متن بالا برشی‌ست از کتاب «حقیقت سمیر»؛ روایتی از خاطرات سمیر قنطار 📚کتاب: حقیقت سمیر ✍نویسنده: یعقوب توکلی 🔘ناشر: سوره مهر 🌍با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢وداع سیدحسن نصرالله با فرزند شهیدش 🔹من خدای بزرگ را به خاطر نعمت‌های بزرگی که به من بخشیده، سپاس می‌گویم و او را ستایش می‌کنم که نگاه بزرگوارانه‌ای به خانواده‌ام کرد و از بین ما یک شهید برگزید و من و خانواده‌ام را به عنوان عضو محفلِ مقدس و مبارکِ خانواده‌های شهدا پذیرفت. من و خانواده‌ام را پذیرفت که با خانواده‌های شهدا هم‌درد شویم نه تنها در شهادتِ عزیزان بلکه همچنین در اینکه دشمن، پیکر شهیدان را گروگان می‌گیرد. خدایا این قربانی را از ما قبول کن خدایا این قربانی را از ما قبول کن خدایا راضی شدی؟ بگیر تا راضی شوی خدایا راضی شدی؟ بگیر تا راضی شوی 🌍با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢مراسم ازدواج تازه جانباز حزب‌الله لبنان در بیروت 🌍با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢با این حال آشفته چه باید کرد؟ شهید ابراهیم عقیل پاسخ می‌دهد. 🌍با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢سید حسن نصرالله اینگونه اسطوره شکست‌ناپذیری اسرائیل را شکست و چهره اول جهان عرب شد! 🔹برشی از روایت رضا ابوالحسنی، پژوهشگر مقاومت، از تاریخچه حزب‌الله لبنان 🔘برنامه چاووش، شبکه چهار 🌍با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢وقتی سید حسن نصرالله برای آزادی اسرایی از همه اقوام و احزاب لبنان، از شیعه و سنی و دُروزی و حتی یهودی با اسرائیل جنگید! 🔹برشی از روایت رضا ابوالحسنی، پژوهشگر مقاومت، از تاریخچه حزب‌الله لبنان 🔘برنامه چاووش، شبکه چهار 🌍با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz
💢اسرائیل پیروز جنگ سوم لبنان نخواهد بود!
💢اسرائیل پیروز جنگ سوم لبنان نخواهد بود! 🔹در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۶ در دیداری که همراه جمعی از دوستان در تهران با آقای سید حسن نصرالله رهبر حزب‌الله لبنان داشتیم، ایشان فرمود: دو سه سال پیش از رحلت حضرت امام خمینی، شخصی به نام «الحارس» که از نیروهای استشهادی حزب‌الله بود، گفت: با اتومبیل از بیروت خارج می‌شدم. شخصی را با لباس و هیئت عربی دیدم که حدود شصت سال سن داشت. او را سوار کردم. در راه با روشن شدن ضبط صوت اتومبیل، صدای شعار مردی شنیده شد که می‌گفت: «حتی ظهور المهدی اِحفظ لنا الخمینی» و در ادامه آن می‌گفتند: «اِحفظ لنا المنتظری خلیفة الخمینی». 🔹آن شخص وقتی شعار نخست را شنید، گفت: شما تصور می‌کنید که پرچم جمهوری اسلامی به دست امام خمینی تحویل حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه می‌شود؛ ولی اشتباه می‌کنید... در مورد شعار دوم هم گفت: (مرحوم) منتظری، خلیفه خمینی نخواهد شد؛ اما انقلاب ایران مشکلی پیدا نمی‌کند، جانشین ایشان، سیّدی خواهد آمد. همچنین اضافه کرد: شما فکر می‌کنید جنگ ادامه پیدا می‌کند و سپاه ایران برای فتح قدس به لبنان خواهد آمد؛ اما اشتباه می‌کنید. جنگ ایران و عراق پایان می‌یابد و میان سربازان آن‌ها گُل رد و بدل (صلح) می‌شود. او گفت: در عراق، حکومت اسلامی برپا نمی‌شود؛ ولی حکومتی روی کار می‌آید که گویا عراق، جزئی از ایران است... وی افزود: سه جنگ میان حزب‌الله و اسرائیل پیش می‌آید که در دو جنگ، حزب‌الله پیروز می‌شود؛ و در جنگ سوم، پیروزی حزب‌الله خیلی گسترده است! 🔹شما در چه تاریخی این مطالب را از «الحارس» شنیدید؟ ایشان پاسخ داد: من دو سه سال پس از آن پیشگویی (یعنی سیدحسن نصرالله این موارد را قبل از اتمام جنگ ایران و عراق، شنیده است)؛ ولی دیگران، همان موقع، این مطالب را از وی شنیده بودند. وی بیان می‌کند: همه پیشگویی‌های وی تحقق یافته است و دو مورد البته باقی مانده است. 🟢متن بالا برشی‌ست از کتاب «خاطره‌های آموزنده»؛ خاطرات آیت‌الله ری شهری 📚کتاب: خاطره‌های آموزنده ✍نویسنده: محمد محمدی ری شهری 🔘ناشر: دار الحدیث 🌍با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢وقتی مقاومتِ یک گروه کوچک برابر اسرائیل در ضاحیه، پایه‌گذار سازمان عظیم حزب‌الله لبنان شد! 🔹برشی از روایت رضا ابوالحسنی، پژوهشگر مقاومت، از تاریخچه حزب‌الله لبنان 🔘برنامه چاووش، شبکه چهار 🌍با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz