برگهایم ریخت بر روی زمین، یعنی درخت
خود به مرگ خویشتن رای موافق میدهد
#کاظم_بهمنی
#تک_بیتی
@beytolghazal
مرا به قصهٔ مادربزرگ خواب مکن
غرورِ حوصله ام را چنین خراب مکن
به جستجوی تو در چشمهای من غوغاست
بیا و بخت دو دریاچه را سراب مکن
چرا در آینه تکرار میشوی هر شب؟
بس است چشم حريص مرا مجاب مكن
به بالهای تو بستند روزهای مرا
کنون که عمر عزیز منی، شتاب مکن
دو رودخانه به دریای چشمهایت ریخت
دو رود خسته و سرگشته را جواب مکن
#عبدالجبار_کاکایی
#غزل
@beytolghazal
ما را ز تو غیر از تو تمنایی نیست
از دوست به جز دوست نمیباید خواست
#رهی_معیری
#تک_بیتی
@beytolghazal
وقت میلادست انگورِ ضریحت نوبر است
سائلی باز آمده در حسرت انگشتر است
زائرانِ درگهت کردند کارِ آفِتاب
خاک صحرای نجف در اصل ذرّه پرور است
آسمان کاغذ شود، جنگل قلم، دریا جوهر
هر چه از حیدر بگویند باز از او کمتر است
سرنوشتم را سپارم دست آقای نجف
طالعم دست علی باشد برایم بهتر است
اعتقاد هر کسی باشد برایش محترم
سیزده را دوست دارم زاد روز حیدر است
#سید_حسین_میرعمادی
#غزل
@beytolghazal
صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم
خوش بر سر بهانه نشستهست طاقتم
من مرد حملهٔ سپه هجر نیستم
گیرم که استوار بود پای جرأتم
زندان بی در است کدورتسرای هجر
من چون در این طلسم فتادم به حیرتم
جایز نداشتهست کسی هجر دائمی
من مفتی مسائل کیش محبتم
وحشی منم مورخ زندانیان هجر
زیرا که دیر سالهٔ زندان حسرتم
#وحشی_بافقی
#غزل
@beytolghazal
مجال بوسه به لبهای خویشتن بدهیم
که این بلیغترین مبحث شناساییست🥰
#حسین_منزوی
#تک_بیتی
@beytolghazal
در دایرهٔ بستهٔ امیال غریزی
دنبال چه میگردی و دلخوش به چه چیزی
در حسرت دریایی و میبینمت ای رود
آن روز که چون موج ز دریا بگریزی
وقتی که قرار است نجنگیده ببازی
دیگر چه نبردی، چه جدالی، چه ستیزی
نزدیکیام آموخت که از دیدهٔ معشوق
هرقدر شوی دور همانقدر عزیزی
مستی اگر این بود که ما تجربه کردیم
بهتر که در این جام تهی زهر بریزی
#فاضل_نظری
#غزل
@beytolghazal
کیست این بانو که خلقی واله و شیدای اوست؟
گرمی بازار عشق از گرمی سودای اوست
#غلامرضا_شکوهی
#تک_بیتی
@beytolghazal
به قبرستان گذر کردم کم وبیش
بدیدم قبر دولتمند و درویش
نه درویش بیکفن در خاک رفته
نه دولتمند برده یک کفن بیش
#باباطاهر
#دوبیتی
@beytolghazal
جهان به مجلس مستان بیخرَد مانَد
که در شکنجه بوَد هرکسی که هشیار است...
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
دور از همه مردم شدهام در خودم امشب
پیدا شدهام، گم شدهام در خودم امشب
لبریز ز سرمستی و سرریز ز هستی
دریای تلاطم شدهام در خودم امشب
در هر نفسم بوی گلی تازه شکفتهست
یک باغِ تبسّم شدهام در خودم امشب
تا نورِ تو تابیده به طور کلماتم
موسای تکلّم شدهام در خودم امشب
باریده مگر نمنمِ نامِ تو به شعرم
بارانِ ترنّم شدهام در خودم امشب؟!
هم دانهی دانایی و هم دامِ هبوطم
اسطورهی گندم شدهام در خودم امشب!
#قیصر_امینپور
#غزل
@beytolghazal
حد اعلایی و با حداقلها همنشین
آه مرواریدِ اصلِ با بدلها همنشین
از معمّا ماندنت چندیست لذت میبری
ای سؤال مشکلِ با راه حل ها همنشین
من به لطفِ دوستانت رفتم امّا سعی کن
بعدِ من کمتر شوی با این دغلها همنشین
دل به مفهوم سیاهی کم کم عادت میکند
چشم وقتی می شود با مبتذلها همنشین
گردن آویزی چنین را پاره کن، آزاد شو
آه مرواریدِ اصلِ با بدلها همنشین
#كاظم_بهمنی
#غزل
@beytolghazal
کدام کیک تولد کدام شمع مزار؟
توهّم است که ما آمدیم و ما رفتیم...
#محمد_سهرابی
#تک_بیتی
@beytolghazal
گم کردهام بدون تو راهِ نجات را
خضرم که دادهام ز کف، آبِ حیات را
درد است این که با همهی پادشاهیام
مجبورم انتخاب کنم کیش و مات را
پشت بهانههای تو هر بار، نکتهای ست
حفظم تمام زیر و بمِ این نکات را
رحمت به روزگار! که پستی بلندیاش
رو کرده دستِ زندگیِ بیثبات را
ای عشق! این سکوت به معنای عجز نیست
حرمت نگاه داشتهام خاطرات را
#نفیسه_سادات_موسوی
#غزل
@beytolghazal
اين و آن هيچ مهم نيست چه فكری بكنند
غم نداريم، بزرگ است خدای خودمان!
#مهدی_فرجی
#تک_بیتی
@beytolghazal
ای یار ناسامان من از من چرا رنجیدهای؟
وی درد و ای درمان من از من چرا رنجیدهای؟
ای سرو خوش بالای من ای دلبر رعنای من
لعل لبت حلوای من از من چرا رنجیدهای؟
بنگر ز هجرت چون شدم سرگشته چون گردون شدم
وز ناوکت پرخون شدم از من چرا رنجیدهای؟
گر من بمیرم در غمت خونم بتا در گردنت
فردا بگیرم دامنت از من چرا رنجیدهای؟
من سعدی درگاه تو عاشق به روی ماه تو
هستیم نیکوخواه تو از من چرا رنجیدهای؟
#سعدی
#غزل
@beytolghazal
آنسان که یادم داد چشمت دل سپردن را
یک روز یادم میدهد از یاد بردن را!
آنقدر دارم یادگار از تو که فرزندم
با زخمهای من بیاموزد شمردن را...
جان رقیبم را قسم خوردی که خوش عهدی
از اعتبار انداختی سوگند خوردن را!
تحقیر ما افتادگان تا کی؟ که یادت داد
اینگونه روی زخم مردم پا فشردن را
چشمی که بر من بسته ای بر غیر وا کردی
ممنونم از چشمت که آسان کرد مردن را...
#حسین_زحمتکش
#غزل
@beytolghazal
تاوان عشق را دل ما هرچه بود داد
چشمانتظار باش در این ماجرا تو هم...
#فاضل_نظری
#تک_بیتی
@beytolghazal
مرا که نیست دمی روح در بدن بی تو
حرام باد دگر زندگی به من بی تو
به جستجوی تو بعد از وفات خواهم گشت
به گرد خویش چو فانوس در کفن بی تو
کجاست جلوه قدت که سرو در چشمم
بود چو دود که برخیزد از چمن بی تو
ز دست کوته و بیحاصلی چه سازم پس
سزد اگر زنم آتش به خویشتن بی تو
چه شعله سوز دیارم ز غربت افزون است
چو شمع چند توان سوخت در وطن بی تو
ز پای تا به سرم هم چو شمع زآتش عشق
بسوخت ریشه جان و گداخت تن بی تو
دلم تو داری و من دارم از ازل غم تو
ز دست عشق مرا قفل بر دهن بی تو
مباد گفته قصاب بعد از این رنگین
اگر رود به زبانش دمی سخن بی تو
#قصاب_کاشانی
#غزل
@beytolghazal
همیشه عطر تو بی تاب کرده جانم را
چنان که باد بپیچد به خوشه ی گندم🌾
#حسین_دهلوی
#تک_بیتی
@beytolghazal
هرچه کردم به خودم کردم و وجدان خودم
پسر نوحم و قربانی طوفان خودم
تک و تنهاتر از آنم که به دادم برسند
آن چنانم که شدم دست به دامان خودم
موی تو ریخته بر شانهی تو، اما من
شانه ام ریخته بر موی پریشان خودم!
از بهشتی که تو گفتی خبری نیست که نیست
میروم سر بگذارم به بیابان خودم
آسمان سرد و هوا سرد و زمین سردتر است
اخوانم که رسیدم به زمستان خودم
تو گرفتار خودت هستی و آزادیهات
من گرفتار خودم هستم و زندان خودم
شب میلاد منِ بی کس و کار است ولی
باید امشب بروم شامِ غریبان خودم
#یاسر_قنبرلو
#غزل
@beytolghazal