سیل دریا دیده هرگز برنمیگردد به جوی
نیست ممکن هرکه مجنون شد دگر عاقل شود
#تک_بیتی
@beytolghazal
خواجه آنروز که از بندگی آزادم کرد
ساغر مِی به کفم داد و ز غم شادم کرد
خبر از نیک و بد عاشقیم هیچ نبود
چشم مست تو دراین مسئله استادم کرد
روی شیرن صفتان در نظر آراست مرا
ریخت طرح هوس اندر سرو، فرهادم کرد
عاقبت بیخ و بن هستی ما کرد خراب
آن کرم خانهاش آباد، که آبادم کرد
رفت بر باد فنا گرد وجودم آخر
دیدی ای دوست که سودای تو بر بادم کرد
بسکه فرهاد صفت ناله و فریاد زدم
بیستون ناله و فریاد ز فریادم کرد
بودم از صفّهی رندان خرابات ولی
قسمت روز ازل، همدم زُهّادم کرد
وحدت آن تُرک کماندار جفاجو آخر
دیده و دل هدف ناوک بیدادم کرد
#وحدت_کرمانشاهی
#غزل
@beytolghazal
گفته بودم که تو را دوست ندارم دیگر
درد آنجا که عمیق است به حاشا برسد
#احسان_افشاری
#تک_بیتی
@beytolghazal
ای شاخ گل که در پی گلچین دوانیم
این نیست مزد رنج من و باغبانیم
پروردمت به ناز که بنشینمت به پای
ای گل چرا به خاک سیه می نشانیم
دریاب دست من که به پیری رسی جوان
آخر به پیش پای توگم شد جوانیم
گرنیستم خزانه خزف هم نیم حبیب
باری مده ز دست به این رایگانیم
تا گوشوار ناز گران کرد گوش تو
لب وا نشد به شکوه ز بی همزبانیم
با صد هزار زخم زبان زنده ام هنوز
گردون گمان نداشت به این سخت جانیم
یاری ز طبع خواستم اشکم چکید و گفت
یاری ز من بجوی که با این روانیم
ای گل بیا و از چمن طبع شهریار
بشنو ترانه غزل جاودانیم
#شهریار
#غزل
@beytolghazal
از تختها و چشمها یک روز میافتد
شاهی که نشناسد غم سربازهایش را...
#یاسر_قنبرلو
#تک_بیتی
@beytolghazal
خیال روی توام دوش در نظر میگشت
وجود خستهام از عشق بیخبر میگشت
همای شخص من از آشیان شادی دور
چو مرغ حلق بریده به خاک بر میگشت
دل ضعیفم از آن کرد آه خون آلود
که در میانه خونابه جگر میگشت
چنان غریو برآورده بودم از غم عشق
که بر موافقتم زهره نوحه گر میگشت
ز آب دیده من فرش خاک تر میشد
ز بانگ ناله من گوش چرخ کر میگشت
قیاس کن که دلم را چه تیر عشق رسید
که پیش ناوک هجر تو جان سپر میگشت
صبور باش و بدین روز دل بنه سعدی
که روز اولم این روز در نظر میگشت
#سعدی
#غزل
@beytolghazal
مردی میان خاک و خون، مشکی پراز خالی
این خواب تکراری دمادم کرده بی تابت
وقتی تمام کربلا را دیدهای بانو
در بوسههای آسمان بر دست مهتابت
وقت زبان واکردن عباس در گوشش
گفتی حسین فاطمه آنجاست میبینی؟
مولا صدایش کن همیشه... (نه –برادر-نه)
آخر کنارش حضرت زهراست میبینی؟
زیبا نشانش دادهای از خود گذشتن را
عشق وادب میبارد از طرز قدم هایش
در کوچهی تاریخ هم پیداست تا آخر
بوده همیشه رَدّ پایش بعد مولایش
گاهی تأمل کن کمی در گردش دستاس
تاحس کنی امداد یک دست خدایی را
عطری شبیه عطر زهرا دارد این خانه
آری تماشا کن حضوری ماورایی را
من شک ندارم روزگاری تازه میفهمی
میآمده در هرقدم او پا به پای تو
تو مادری کردی برای بچّههای او
او مادری کرده برای بچّههای تو
با فاطمه هم نامی و این حکمتی دارد
هرچند از روی ادب ام البنین باشی
در کوفه مسمار و در و دیوار بسیار است
باید برای مرتضی زهراترین باشی
این آسمان بیکران مهتاب میخواهد
باید بسازی پهلوان کربلایت را
روزی تمام کهکشان بوی تو میگیرد
از بس حسینی کردهای عباس هایت را...
#محسن_کاویانی
#چهارپاره
@beytolghazal
شد بر فراز مسند دل، بازشاه عشق
یعنی گرفت کشور جان را، سپاه عشق
جز در فضای سینهی رندان می پرست
نتوان زدن به ملک جهان بارگاه عشق
شوریدگان عشق، برابر نمیکنند
با صد هزار افسر شاهی، کلاه عشق
در ملک فقر، افسر یارش بسر نهند
هر تن که خاک شد ز دل و جان براه عشق
ای شیخ روی زرد و لب خشک و چشم تر
در شرع ما بود بحقیقت گواه عشق
هر گز نیاید ایمنی از حادثات دهر
وحدت مگر دمی که بود در پناه عشق
#وحدت_کرمانشاهی
#غزل
@beytolghazal
دردیست در دلم که دوایش نگاه توست
دردا که درد هست و دوا نیست بگذریم
#سجاد_سامانی
#تک_بیتی
@beytolghazal
بستن زلف رها سنگدلی میخواهد
دل شکستن همهجا سنگدلی میخواهد
چون دلت حال مرا دید نپرسید چرا
عشق بیچونوچرا سنگدلی میخواهد
تو هم ای بخت، ملامتگر ما باش، ولی
سرزنش کردن ما سنگدلی میخواهد
کوه بودم همهی عمر و نمیدانستم
راه بستن به صدا سنگدلی میخواهد
رود یک عمر مرا گفت بیا تا دریا
سنگ ماند به خدا سنگدلی میخواهد
کربلا آمد و من حرّ گرفتار، بیا
دل ندادن به بلا سنگدلی میخواهد
#فاضل_نظری
#غزل
@beytolghazal
ای دیو سپید پای در بند!
ای گنبد گیتی! ای دماوند!
از سیم به سر یکی کله خود
ز آهن به میان یکی کمربند
تا چشم بشر نبیندت روی
بنهفته به ابر، چهر دلبند
تا وارهی از دم ستوران
وین مردم نحس دیومانند
با شیر سپهر بسته پیمان
با اختر سعد کرده پیوند
چون گشت زمین ز جور گردون
سرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت ز خشم بر فلک مشت
آن مشت تویی، تو ای دماوند!
تو مشت درشت روزگاری
از گردش قرنها پس افکند
ای مشت زمین! بر آسمان شو
بر ری بنواز ضربتی چند
نی نی، تو نه مشت روزگاری
ای کوه! نیَم ز گفته خرسند
تو قلب فسردهی زمینی
از درد ورم نموده یک چند
شو منفجر ای دل زمانه!
وآن آتش خود نهفته مپسند
خامش منشین، سخن همی گوی
افسرده مباش، خوش همی خند
ای مادر سر سپید! بشنو
این پند سیاه بخت فرزند
بگرای چو اژدهای گرزه
بخروش چو شرزه شیر ارغند
ترکیبی ساز بیمماثل
معجونی ساز بیهمانند
از آتش آه خلق مظلوم
وز شعلهٔ کیفر خداوند
ابری بفرست بر سر ری
بارانش ز هول و بیم و آفند
بشکن در دوزخ و برون ریز
بادافره کفر کافری چند
ز آن گونه که بر مدینهی عاد
صرصر شرر عدم پراکند
بفکن ز پی این اساس تزویر
بگسل ز هم این نژاد و پیوند
برکن ز بن این بنا، که باید
از ریشه بنای ظلم برکند
زین بیخردان سفله بستان
داد دل مردم خردمند
#ملک_الشعرای_بهار
#قصیده
@beytolghazal
خبری بود در افلاک و جهان می خندید
آسمان نغمۀ یا فاطمه اش را سر داد
خبر حضرت جبرییل به سرعت پیچید
که خداوند به پیغمبر خود مادر داد
خبر آمد که خبرهای جهان ناچیزند
باید از نو خبری در دو جهان بر پا کرد
و خدا خواست علی مشتری زهره شود
که چنین رو به زمین مشت خودش را وا کرد
همه دیدند و شنیدند که شد بعد از آن
کهکشان مست و جهان مست و ملائک سرمست
قدسیان نیز فرود آمده و می گفتند
این تنوری ست که از نور نبوت گرم است
حول دستاس تو یک عمر جهان چرخیدست
به خدایی که خودش بوده بلا گردانت
هفت دریای زمین تشنه لب یک قطرست
که به هنگام وضو می چکد از دستانت
چهارده قرن پس از آمدنت ای خورشید!
ماه از برکۀ چشم تو وضو می گیرد
حیدر دیگری از راه می آید یک روز
که جهان روشنی از چهرۀ او می گیرد
#احمد_علوی
#میلاد_حضرت_فاطمه_زهرا
#غزل
@beytolghazal
لالهای با نرگس پژمرده گفت
بین که ما رخساره چون افروختیم
گفت ما نیز آن متاع بی بدل
شب خریدیم و سحر بفروختیم
آسمان، روزی بیاموزد ترا
نکتههائی را که ما آموختیم
خرمی کردیم وقت خرمی
چون زمان سوختن شد سوختیم
تا سفر کردیم بر ملک وجود
توشهٔ پژمردگی اندوختیم
درزی ایام زان ره میشکافت
آنچه را زین راه، ما میدوختیم
#پروین_اعتصامی
#غزل
@beytolghazal
با یوسـفش مقایســه کـردم نگـار گفت
او شاه مصر باشد و این شاه عالم است
#ولی_الله_کلامی
#تک_بیتی
@beytolghazal
هرجا که نشان از تو به جا مانده در این یاد
درسیست که این زندگی تلخ به من داد
از من نگرفتی به همه عمر سراغی
هرچند زدم از دل و جان نام تو فریاد
از بس که به دل وعده شیرین تو دادم
انگار شده هر تپشش تیشهی فرهاد
در حسرت دیدار تو آنقدر که ماندم،
چاییِ جوانی و غرور از دهن افتاد
من از سر بیچارهگیام دل به تو دادم
یک وقت مبادا که کنی عشق قلمداد
#سید_امین_غضنفری
#غزل
@beytolghazal
خاکم به باد داد و غبارم به باد شست
دیگر غم فراق تو با ما چه میکند...؟
#صامت_اصفهانی
#تک_بیتی
@beytolghazal
مبند دل به حیاتی که جاودانی نیست
که زندگانی ده روزه زندگانی نیست
به چشم هر که سیه شد جهان ز رنج خمار
شراب تلخ کم از آب زندگانی نیست
ز شرم موی سفیدست هوشیاری من
وگرنه نشاهٔ مستی کم از جوانی نیست
جدا بود شکر و شیر، همچو روغن و آب
درین زمانه که آثار مهربانی نیست
ز صبح صادق پیری چه فیض خواهم برد؟
مرا که بهره بجز غفلت از جوانی نیست
برون میار سر از زیر بال خود صائب
که تنگنای فلک جای پرفشانی نیست
#صائب_تبریزی
#غزل
@beytolghazal
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای
که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد
گریه آبی به رخ سوختگان بازآورد
ناله فریادرس عاشق مسکین آمد
مرغ دل باز هوادار کمان ابرویست
ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد
ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست
که به کام دل ما آن بشد و این آمد
رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار
گریهاش بر سمن و سنبل و نسرین آمد
چون صبا گفته حافظ بشنید از بلبل
عنبرافشان به تماشای ریاحین آمد
#حافظ
#غزل
@beytolghazal
ای که از سرو روان قد تو چالاکترست
دل به روی تو ز روی تو طربناکترست
دگر از حربه خون خوار اجل نندیشم
که نه از غمزه خون ریز تو ناباکترست
چست بودست مرا کسوت معنی همه وقت
باز بر قامت زیبای تو چالاکترست
نظر پاک مرا دشمن اگر طعنه زند
دامن دوست بحمدالله از آن پاکترست
تا گل روی تو در باغ لطافت بشکفت
پرده صبر من از دامن گل چاکترست
پای بر دیده سعدی نه اگر بخرامی
که به صد منزلت از خاک درت خاکترست
#سعدی
#غزل
@beytolghazal