در پردهی سوز و ساز هم میخندیم
با داغ درونگداز هم میخندیم
چون لالهی نوشکفتهای در باران
از گریه پُریم و باز هم میخندیم
#سید_حسن_حسینی
#رباعی
@beytolghazal
مثل آتش بیقرارم، مثل طوفان بیوطن
دیگران از من گریزانند و من از خویشتن!
#فاضل_نظری
#تک_بیتی
@beytolghazal
چه قدر گل شدی امشب، چه قدر ماه شدی
چه دلفریب شدی تو، چه دلبخواه شدی
غرور و سربههوایی، چه عیب داشت مگر
که سربهزیر شدی باز و سربهراه شدی
تمام پنجرهها غرق بود در ظلمات
چراغ صاعقهی این شب سیاه شدی
در آستانهی آوار بود شانهی من
که ناگهان تو رسیدی و تکیهگاه شدی
مرا ز راه به در کرده بود چشمانت
دوباره راه شدی نه! دوباره چاه شدی
دوباره چاه شدی تا بیفتم از چشمت
دوباره مرتکب بدترین گناه شدی
تو باز عاشق آن آشنا شدی دل من
چرا دوبار دچار یک اشتباه شدی!؟
#بهروز_یاسمی
#غزل
@beytolghazal
اگر به رسم ادب از سرش کلاه گرفت
نسیم باز مرا با تو اشتباه گرفت
دمی به ناز حجاب از رخت کنار زدی
پرنده پر زد و آهو رمید و ماه گرفت
به روی گردنت افتاد تاری از گیسو
تمام گردنه را یک تن از سپاه گرفت
دلی چنین که تو داری تصاحبش سخت است
مگر که آینه را میتوان به آه گرفت
تو را چنان وطنم از غریبه میگیرم
اگر که دست تو در دست او پناه گرفت...
#علیرضا_بدیع
#تک_بیتی
@beytolghazal
مُردم از درد و به گوش تو فغانم نرسید
جان زکف رفت و به لب راز نهانم نرسید
گرچه افروختم و سوختم و دود شدم
شِکوه از دست تو هرگز به زبانم نرسید
به امید تو چو آیینه نشستم همه عمر
گرد راه تو به چشم نگرانم نرسید
غنچهای بودم و پرپر شدم از باد بهار
شادم از بخت که فرصت به خزانم نرسید
منِ از پای در افتاده به وصلت چه رسم
که به دامان تو این اشک روانم نرسید
آه! آن روز که دادم به تو آیینه دل
از تو این سنگدلیها به گمانم نرسید
عشق پاک من و تو قصهٔ خورشید و گل است
که به گلبرگ تو ای غنچه لبانم نرسید
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
#غزل
@beytolghazal
آن که هلاک من همی، خواهد و من سلامتش
هر چه کند ز شاهدی کس نکند ملامتش
میوه نمیدهد به کس باغ تفرج است و بس
جز به نظر نمیرسد سیب درخت قامتش
داروی دل نمیکنم کان که مریض عشق شد
هیچ دوا نیاورد باز به استقامتش
هر که فدا نمیکند دنی و دین و مال و سر
گو غم نیکُوان مخور تا نخوری ندامتش
جنگ نمیکنم اگر دست به تیغ میبرد
بلکه به خون مطالبت هم نکنم قیامتش
کاش که در قیامتش بار دگر بدیدمی
کانچه گناه او بوَد من بکشم غرامتش
هر که هوا گرفت و رفت از پی آرزوی دل
گوش مدار سعدیا بر خبر سلامتش
#سعدی
#غزل
@beytolghazal
من به تنهایی این پیله قناعت دارم
هرچه کرم است که پروانه نباید بشود...
#مهدی_فرجی
#تک_بیتی
@beytolghazal
با شوکت بی نظیرش آمد از راه
میآمد از آسمان و در دستش ماه
دیدی که دهان کعبه هم وا مانده
لا حول و لا قوة الا بالله
#یوسف_رحیمی
#رباعی
@beytolghazal
چشم وا کردی و آغوش خدا جای تو شد
کعبه لبخند به لب، محو تماشای تو شد✨
#علی_گلی_حسین_آبادی
#تک_بیتی
@beytolghazal
#ارسالی_مخاطبان
در روز میلاد آقا امیرالمؤمنین علیه السلام در نجف اشرف عزیزی از مخاطبان دعاگوی اعضای کانال بیت الغزل بودند💐✨
از همراهی و لطف این عزیز بسیار سپاسگزاریم🌸
@beytolghazal
صبح میخندد و من گریه کنان از غم دوست
ای دم صبح چه داری خبر از مقدم دوست
بر خودم گریه همیآید و بر خنده تو
تا تبسم چه کنی بیخبر از مبسم دوست
ای نسیم سحر از من به دلارام بگوی
که کسی جز تو ندانم که بود محرم دوست
گو کم یار برای دل اغیار مگیر
دشمن این نیک پسندد که تو گیری کم دوست
تو که با جانب خصمت به ارادت نظرست
به که ضایع نگذاری طرف معظم دوست
من نه آنم که عدو گفت تو خود دانی نیک
که ندارد دل دشمن خبر از عالم دوست
نی نی ای باد مرو حال من خسته مگوی
تا غباری ننشیند به دل خرم دوست
هر کسی را غم خویشست و دل سعدی را
همه وقتی غم آن تا چه کند با غم دوست
#سعدی
#غزل
@beytolghazal
دو ريل در دو مسير مخالفيم و بههم
نمیرسيم بجز لحظهی عبور از هم
#مهدی_فرجی
#تک_بیتی
@beytolghazal
چگونه بال زنم تا به ناکجا که تویی
بلند میپرم اما، نه آن هوا که تویی
تمام طول خط از نقطهی که پر شده است؟
از ابتدا که تویی تا به انتها که تویی
ضمیرها بدل اسم اعظماند همه
از او و ما که منم تا من و شما که تویی
تویی جواب سوال قدیم بود و نبود
چنانچه پاسخ هر چون و هر چرا که تویی
به عشق معنی پیچیده دادهای و به زن
قدیم تازه و بی مرز بسته تا که تویی
به رغم خار مغیلان نه مرد نیم رهم
از این سفر همه پایان آن خوشا که تویی
جدا از این من و ما و رها ز چون و چرا
کسی نشسته در آنسوی ماجرا که تویی
نهادم آینهای پیش روی آینهات
جهان پر از تو و من شد پر از خدا که تویی
تمام شعر مرا هم ز عشق دم زدهای
نوشتهها که تویی نانوشتهها که تویی
#حسین_منزوی
#غزل
@beytolghazal
ای یار ناسامان من از من چرا رنجیدهای؟
وی درد و ای درمان من از من چرا رنجیدهای؟
ای سرو خوش بالای من ای دلبر رعنای من
لعل لبت حلوای من از من چرا رنجیدهای؟
بنگر ز هجرت چون شدم سرگشته چون گردون شدم
وز ناوکت پرخون شدم از من چرا رنجیدهای؟
گر من بمیرم در غمت خونم بتا در گردنت
فردا بگیرم دامنت از من چرا رنجیدهای؟
من سعدی درگاه تو عاشق به روی ماه تو
هستیم نیکوخواه تو از من چرا رنجیدهای؟
#سعدی
#غزل
@beytolghazal
غمت وداع همه کرد و رو به ما آورد
وفا که وعده تو کردی، غمت بهجا آورد...
#ضمیری_اصفهانی
#تک_بیتی
@beytolghazal
گریهام جاریست، بارانی که میبینی منم
چتر وا کن! ابر گریانی که میبینی منم
بیمحابایی چنان رگبار تند نوبهار
رحم کن! گنجشک حیرانی که میبینی منم!
از کمانداران ابروی تو کو راه فرار؟
صید از هر سو گریزانی که میبینی منم
کشتی و سهراب در خون خفته را نشناختی
بیوفا! سرباز بیجانی که میبینی منم!
اهل امروزم ولی دردی که دارم تازه نیست
شاعر هر کهنهدیوانی که میبینی منم !
#سجاد_سامانی
#غزل
@beytolghazal
کمر خم کرد هرکس برد بار عشق را بر دوش
«جوان» شد پیر، «گل» شد سربه زانو، «بید» شد مجنون
#فاضل_نظری
#تک_بیتی
@beytolghazal
ای گفتن از تو در شب ممنوعهام خیال
آغوش تو برای من انگارهای محال
سیب رسیدهای که مرا رانده از بهشت
صدبار بهتر است از افتادههای کال
پرسیدهای چه میکنی و کیستی؟ مپرس!
ای آخرین جواب من از اولین سؤال
با دیگران قیاس حلال و حرام کن
حرف حرام میشکند حرمت حلال
از استکان لب زدهات میخورم،تو را
میبوسم از دریچهٔ ممکنترین مجال
انگشت میکشی به گریبان و شامهام
دنبال عطر توست فراسوی این جدال
تو وقت دیدن عطشم کور، کور، کور
من پای گفتن هوسم لال، لال، لال
آینده کو؟ گذشته کجا رفت؟ کاشکی
درهای لحظه را بگشاییم رو به حال
#مهدی_فرجی
#غزل
@beytolghazal
دیگران هم بودهاند ای دوست در دیوان من
زان میان تنها تو اما، شعر نابی بودهای
#حسین_منزوی
#تک_بیتی
@beytolghazal
نخفته ایم که شب بگذرد سحر بزند
که آفتاب چو ققنوس بال و پر بزند
نخفته ایم که تا صبح شاعرانهٔ ما
ز ره رسیده و همراه عشق در بزند
نسیم، بوی تو را میبرد به همره خود
که با غرور به گلهای باغ سر بزند
شب از تب تو و من سوخت وصلمان آبی
مگر بر آتش تنهای شعله ور بزند
تمام روز که دور از توام چه خواهم کرد؟
هوای بستر و بالینم ار به سر بزند
چو در کنار منی کفر نعمت است ای دوست
دو دیده ام مژه بر هم دمی اگر بزند
بپوش پنجره را ای برهنه می ترسم
که چشم شور ستاره تو را نظر بزند
غزل برای لبت عاشقانه تر گفتم
که بوسه بر دهنم عاشقانه تر بزند
#حسین_منزوی
#غزل
@beytolghazal
چون سایه در سفرها پابند دیگرانیم
هرکس به راه افتاد، با خویش برد ما را
#محمد_قهرمان
#تک_بیتی
@beytolghazal