eitaa logo
بیت‌ الغزل
1.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
15 ویدیو
33 فایل
🌺عکس‌ها و اشــــعار زیبا🌺 جهت دریافت عکس‌ها به صورت خام و با کیفیت اصلی پیام دهید🍁 👇👇👇 @SlmnFarsi
مشاهده در ایتا
دانلود
قصه‌ی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه دل به دست آوردن از کشورگشایی بهتر است @beytolghazal
ما را برای رونق بازار می‌خواهی ای باغبان تا چند گُل را خوار می‌خواهی اسفند و فروردین ما فرقی نخواهد داشت تقویم را بیهوده در تکرار می‌خواهی پاداش حرف حق زدن جز سربلندی نیست حق با من است اما مرا بر دار می‌خواهی ای دل چرا دست از سر من بر نمی‌داری تا کی مرا از زندگی بیزار می‌خواهی ای عشق، ای سنگ صبور روزهای من امشب خودت هم محرم اسرار می‌خواهی @beytolghazal
جوان اگر به جوان حسین دل بسپارد دگر نمی‌شود اصلا پی گناه بیفتد @beytolghazal
چیزی از عشق بلاخیز نمی‌دانستم هیچ از این دشمن خونریز نمی‌دانستم ‌ در سرم بود که دوری کنم از آتش عشق چه کنم؟ شیوه‌ی پرهیز نمی‌دانستم ‌ گفتم ای دوست! تو هم گاه به یادم بودی؟ گفت: من نام تو را نیز نمی‌دانستم ‌ بغض را خنده‌ی مصنوعی من پنهان کرد گریه را مصلحت‌آمیز نمی‌دانستم ‌ عشق اگر پنجره‌ای باز نمی‌کرد به دوست مرگ را این‌همه ناچیز نمی‌دانستم ‌ @beytolghazal
روشنی روز تویی شادی غم‌سوز تویی ماه شب‌افروز تویی ابر شکربار بیا @beytolghazal
پیچیده شمیم ندبه و عهد و سمات طوفان‌زدگان! کجاست کشتی نجات؟ می‌آید و هر جای جهان خواهد شد یک صبح پر از عطر سلام و صلوات @beytolghazal
رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد @beytolghazal
دلم گرفته از این روزها دلم تنگ است میان ما و رسیدن هزار فرسنگ است مرا گشایش چندین دریچه کافی نیست هزار عرصه برای پریدنم تنگ است اسیر خاکم و پرواز سرنوشتم بود فرو پریدن و در خاک بودنم ننگ است چگونه سر کند اینجا ترانه ی خود را دلی که با تپش عشق او هماهنگ است هزار چشمه‌ی فریاد در دلم جوشید چگونه راه بجوید که رو به رو سنگ است مرا به زاویه ی باغ عشق مهمان کن در این هزاره فقط عشق ، پاک و بی رنگ است @beytolghazal
زمستان است و بی‌برگی، بیا ای باد نوروزم! بیابان است و تاریکی، بیا ای قرص مهتابم! @beytolghazal
بی‌تو این‌جا همه در حبس ابد تبعیدند سال‌ها، هجری و شمسی، همه بی‌خورشیدند از همان لحظه که از چشم یقین افتادند چشم‌های نگران آینه‌ی تردیدند نشد از سایه‌ی خود هم بگریزند دمی هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند غرق دریای تو بودند ولی ماهی‌وار باز هم نام و نشان تو ز هم پرسیدند در پی دوست همه جای جهان را گشتند کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است فصل‌ها را همه با فاصله‌ات سنجیدند تو بیایی، همه‌ی ثانیه‌ها، ساعت‌ها از همین روز، همین لحظه، همین دم، عیدند @beytolghazal
عید ما دلشدگان لحظه‌ی دیدار شماست سال ما ساعت تحویل خودش را دارد @beytolghazal
جان و دلم از عشقت ناشاد و حزین بادا غمناک چه می‌خواهی ما را تو چنین بادا بر کشور جان شاهی ز اندوه دل آگاهی شادش چو نمی‌خواهی غمگین‌تر از این بادا هر سرو که افرازد قد پیش تو و نازد چون سایه‌ات افتاده بر روی زمین بادا با مدعی از یاری گاهی نظری داری لطف تو به او باری چون هست همین بادا جز کلبه‌ی من جائی از رخش فرو نایی یا خانه‌ی من جایت یا خانه‌ی زین بادا گر هست وفا گفتی هم در تو گمان دارم در حق منت این ظن برتر ز یقین بادا پیش از هم کس افتاد در دام غمت هاتف امید کز این غم شاد تا روز پسین بادا @beytolghazal
تقویم‌ها به شوق تو تکرار می‌شوند بوی خوش بهار پس از هر خزان تویی @beytolghazal
گوشه‌ی ابرو که با چشمت تبانی می‌کند این دل خاموش را آتش‌فشانی می‌کند عاشقت نصف جهان هستند، اما آخرش لهجه‌ات آن نصفه را هم اصفهانی می‌کند چای را بی پولکی خوردن صفا دارد، اگر حبه قندی مثل تو شیرین زبانی می‌کند گاه می‌خواهد قلم در شعر تصویرت کند عفو کن او را اگر گاهی جوانی می‌کند روی زردی دارم اما کس نمی‌داند درست آن‌ چه با من عطر شالی ارغوانی می‌کند عاشق چشمت شدم، فرقی ندارد بعد از این مهربانی می‌کند، نامهربانی می‌کند ماه من! شعرم زمینی بود اما آخرش عشق تو یک روز ما را آسمانی می‌کند @beytolghazal
ای نخلِ من که برگ‌وبرت شد ز دیگران دانی کز آب دیده‌ی من پاگرفته‌‌اى؟ @beytolghazal
به سراغ من اگر می‌آیید، نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من @beytolghazal
نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را تا خون بدل به باده شود در رگان من @beytolghazal
صلاح کار کجا و من خراب کجا ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا چو کحل بینش ما خاک آستان شماست کجا رویم بفرما از این جناب کجا مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است کجا همی‌روی ای دل بدین شتاب کجا بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا @beytolghazal
من حلقه‌های زلفش از عشق می‌شمارم ور نه کجا رسد کس در حد و در شمارش @beytolghazal
دوش چون مهتاب دست‌افشان و مست آمد و در بزم اخترها نشست آسمان بر دل در شادی گشود حاجب شب در به روی غصه بست آبشار نور لطف کهکشان بند ظلمت را ز پای شب گسست اختری با سنگی از جنس شهاب شیشه اندوه نجمی را شکست مرغ خوش‌سیر سبک‌بال خیال دانه بنهاد و ز قید کدام جست گوهر اعجاز نظم واژه‌ها در بلور شعر نابم نقش بست @beytolghazal
فقط به خیزش فواره ها نظر کردم فرود آب ندیدم! فریب از این خوردم @beytolghazal
آمد بهار دلکش و گل‌های تر شکفت دل‌ها ز آن نشاط ز گل بیشتر شکفت دل از صباحت رخ خوبت گشاده شد مانند غنچه‌ای که به وقت سحر شکفت می‌آید از گل چمن عشق بوی خون گویا که غنچه‌هاش ز خون جگر شکفت گر خنده زد ز گریه چشمم عجب مدان چون ابر اشک ریخت گل تازه برشکفت ساقی بهار شد قدحم ریز لب به لب خاصه که از شکوفه چمن سر به سر شکفت زان نخل ناز خنده به عشاق و وصل نی همچون گلی که از شجر بی‌ثمر شکفت فانی عجب مدان اگر آن گل شکفته است از اشک ابرسان تو بشکفت اگر شکفت @beytolghazal
خون خداست خونِ تو و جز خدای نیست ای کشته‌ی خدا! به خدا، خون‌بهای تو @beytolghazal
تسنیم دعای سحر و عطر اذان است این مائده، این ماه مبارک، رمضان است این سفرۀ رحمت که سحرگاه به پا شد آغاز بهاری‌ست که آرامش جان است... ماهی‌ست که قدرش به شب قدر شبیه است ماهی‌ست که قدرش چو شب قدر نهان است این ماه اگر رخ بنماید همه روز است پیداست درخشندگی‌اش گر چه نهان است «در حسرت دیدار تو آواره‌ترینم» ای ماه که تصویر تو در آب روان است «وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی» وقتی که جهان بی‌تو در این خواب گران است ای ماه مبارک، رمضان، ماه درخشان آرامش تو ناب‌ترین حس جهان است @beytolghazal
زیر سنگینی اعمالِ پریشان مُردیم رمضان است، بیایید سبک‌بار شویم @beytolghazal
خوشم به باده گلگون که رنگ او دارد رگی ز تلخی آن یار تندخو دارد سر بریده شبنم به آفتاب رسید همان امید مرا گرم جستجو دارد چگونه جلوه کند آفتاب یکرنگی؟ درین زمانه که آیینه پشت و رو دارد همین نه گردن شیطان ز کبر دارد طوق به هر که بنگری این طوق در گلو دارد ز بوی یاسمن یأس مغز من تازه است گل امید ندانسته ام چو بو دارد ز لاله زار شهادت قدم برون مگذار بغیر تیغ که آبی دگر به جو دارد؟ مجوی سر خط آزادی از فلک صائب که خود ز کاهکشان طوق در گلو دارد @beytolghazal
به رسم صبر، باید مرد آهش را نگه دارد اگر مرد است، بغض گاه گاهش را، نگه دارد @beytolghazal
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی‌بینم بر این تکرار در تکرار پایانی نمی‌بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته میگردم ولی از خویش جز گردی به دامانی نمی‌بینم چه بر ما رفته است ای عمر ای یاقوت بی قیمت که غیر از مرگ گردنبند ارزانی نمی‌بینم زمین از دلبران خالی‌ست یا من چشم‌ و دل سیرم که می‌گردم ولی زلف پریشانی نمی‌بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می‌خواهد که من می‌میرم از این درد و درمانی نمی بینم @beytolghazal
گر دو صد عمر شود پرده‌نشین در معدن خصلت سنگ سیه نیست که گوهر گردد @beytolghazal
نفسم گرفت از این شب، در این حصار بشکن در این حصار جادویی روزگار بشکن چو شقایق از دل سنگ، بر آر رایت خون به جنون، صلابت صخره‌ی کوهسار بشکن تو که ترجمان صبحی، به ترنم و ترانه لب زخم‌دیده بگشا، صف انتظار بشکن "سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی؟" تو خود آفتاب خود باش و طلسم کار بشکن بسُرای تا كه هستی، كه سرودن است بودن به ترنمی دژ وحشت اين ديار بشكن شب غارت تتاران، همه‌سو فکنده سایه تو به آذرخشی این سایه‌ی دیوسار بشکن ز برون کسی نیاید چو به یاری تو، اینجا تو ز خویشتن برون‌ آ سپه تتار بشکن @beytolghazal