📋 #افتادموازحالرفتم
#متن_روایت #متن_روضه
متن بخش چهارم
با نوای حاج ابوذر بیوکافی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میگفتش که عالِم بود اهل علِم بود، منبر میرفت.
-اسم روضه خونارو که مینویسه سیدالشهدا تو اون دفتر و لوح محفوظ.-
تو عالَم مکاشفه بهش گفتن اسم تو جزء روضهخونای حضرت نیست.
خیلی غصه خورد، رفت یه کتاب مقتل خرید اومد خونه.
گفت ما صدای خوبی نداریم مردم با صدای ما گریه کنن؛ رفت تو خونه، سفره انداختن.
گفت میشه ده شب باهم بشینیم برا حسین گریه کنیم بعد غذا بخوریم...
@Abozar_Biukafi
گفتم سفره، گفتم غذا...
چند شبه بابا یه لقمه نون نخوردم
اسمتو که میبردم فقط سیلی میخوردم
الهی که اون محلهی یهودی
خراب بشه به زودی ، خداروشکر نبودی
ز خانهها همه بوی طعام می آمد
ولی به جان پدر من گرسنه خوابیدم
(اینو میخواستم بگم؛)
" امشب اگه صداهم نداری، دختر داری، برو خونه، امشب اینجوری روضه بخون.
بگو: دخترم بیا کارت دارم؛ بنشونش رو پاهات دوتا دستتو بذار رو صورتش، صورت یه بچه رو احساس کنی، ببینی اینی که رقیه داره میگه یعنی چی... "
افتادم و از حال رفتم
خوابیده بودم با لگد زد
اصلا نفهمیدم که چی شد
بابا خلاصه خیلی بد زد
@biukafi_matn
وقتی سر رو گرفت تو دامنش، روایت میگه با دست شروع کرد جای جای سر رو دست بکشه...
از این آدم برداشت میکنه؛ ظاهرا چشماشم خوب نمیدید. آدم وقتی خوب نمیبینه لمس میکنه.
موهارو لمس کرد کاری نکرد، گونه هارو دست زد کاری نکرد، تا دستش به لبهای پارهی بابا رسید، روایت میگه زد تو دهنش.... دیدن دیگه نفس نمیکشه.
بیبی زینب اومد گفت: عمه! منو بیچاره نکن... جواب عمهتو بده....
حسین.....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال اشعار مداحیهای حاج ابوذر بیوکافی
@biukafi_matn
📋 #عمهدلمآشوبهامشب
#سبک_روضه / شعر دوم
با نوای حاج ابوذر بیوکافی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عمه شبِ محبوبه امشب
معلومه حالم خوبه امشب
میتپه قلبم مثل گنجشک
عمه دلم آشوبه امشب
عمه ببین که جای اون دست
سرخی هنوز رو گونه داره
عمه بابام امشب میادش
آی بچهها! کی شونه داره؟!
از درد لبهام زیر دندون
زخمای رو لبهام میسوزه
شبها چقدر سرده خرابه
زخم کف پاهام میسوزه
@biukafi_matn
عمه بابام بیاد خرابه
منم باهاش میرم ایشالا
بابام بیاد میگم بهش که
عمه یه پا مَرده ماشاالا
میگم بهش وقتی که رفتی
عمه بهجای من کتک خورد
افتادم از رو ناقه اون شب
با مشت دندونام ترک خورد
افتادم و از حال رفتم
خوابیده بودم با لگد زد
اصلا نفهمیدم که چی شد
بابا خلاصه خیلی بد زد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال اشعار مداحیهای حاج ابوذر بیوکافی
@biukafi_matn
📋 #قرارمونایننبود
#سبک_زمینه
با نوای حاج ابوذر بیوکافی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قرارمون این نبود بیتو در حسرتم
داغ یتیمی شده بعد تو قسمتم
قرارمون این نبود ، قرارمون این نبود
یادت میاد که میبوسیدی صورت منو ای بابای من
یادت میاد اونروزایی که شونه میزدی به موهای من
یادت میاد اون روزی رو که گوشواره آوردی برای من
حالا ببین جای سیلی رو روی صورتم ای بابای من
حالا ببین لختههای خونِ گلِ سرِ رو موهای من
حالا ببین رفته گوشواره گوشِ پاره مونده برای من
"اومدی از سفر ، دخترت رو ببر"
@Abozar_Biukafi
قرارمون این نبود رفتی تو بیخبر
حالا چرا اینجوری اومدی از سفر
قرارمون این نبود ، قرارمون این نبود
یادم میاد لالایی میخوندی میخوابیدم با صدای تو
یادم میاد باباجون میذاشتم سرم رو بر رووی پای تو
یادم میاد که خوابم میبرد با نوازش و بوسههای تو
حالا که تو اومدی ببین بعد تو میلرزه صدای من
حالا که تو با سر اومدی سر بذار بابا روی پای من
حالا که تو زخمیه لبت مرحمش میشه بوسههای من
"اومدی از سفر ، دخترت رو ببر"
*شاعر : #یوسف_رحیمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال اشعار مداحیهای حاج ابوذر بیوکافی
@biukafi_matn
📋 #ایبهقربونغمتابیعبدالله
#سبک_شور / #بسیار_زیبا
با نوای حاج ابوذر بیوکافی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک قطره احساسمو از / اشک چشام میدم به تو
زهرا به من میگه سلام ، وقتی سلام میدم به تو
ای به قربونِ غمت ابیعبدالله
به فدای حرمت ابیعبدالله
شعر کل شاعرا بشه فدایِ
بیتی از محتشمت ابیعبدالله
ای عشق بیبدل حسین ، السلامُ علیَ الحسین
مردن بهزیر پای تو ، احلیٰ مِنَ العسل حسین
"اباعبدالله ، حسین ثارالله"
@Abozar_Biukafi
بار غمت رو میبریم ، کاسه به دست حیدریم
با نوکرات برادریم ، چون که ما از یه مادریم
حَرمت عرش خداست ابیعبدالله
قبلهی سینهزناست ابیعبدالله
مطمئنم نخ معجر رقیهت
شافع روز جزاست ابی عبدالله
شور شیرینم کربلاست ، راه تسکینم کربلاست
اون خوابی که تا اربعین ، هرشب میبینم کربلاست
"اباعبدالله ، حسین ثارالله"
@biukafi_matn
آرامِ تشویشم حسین
آبِ رو آتیشم حسین
بیسر شهید شدی که من
بیسر شهید میشم حسین
با دعای مادر حضرت زینب
رخصت از برادر حضرت زینب
یه روزی میشیم مدافع حریمِ
عُلیا مُخدّره حضرت زینب
با عشقت در تاب و تبم ، فدایی این مکتبم
این شور انقلابیمو ، مدیون بیبی زینبم
"اباعبدالله ، حسین ثارالله"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال اشعار مداحیهای حاج ابوذر بیوکافی
@biukafi_matn
📋#دختربوترابیازینب
#مدح_حضرت_زینب (س)
بخش اول صوت
مداحیهای حاج ابوذر بیوکافی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دختر بوتراب یا زینب
نوهی آفتاب یا زینب
دستپروردهی بتولِ علی
عالم بیمعلّم ازلی
سورهی مریم لب زهرا
حیدر کوفه، زینب زهرا
به سراپردهها نه اینکه زنی
تو بهوقتش حسینی و حسنی
ای علمدارِ بعد کربوبلا
چشم بیدارِ بعد کربوبلا
ای که اوصاف تو صفات حسین
بیرق کشتی نجات حسین
تو به هر دشمنی هماوردی
چه کسی گفته تو کم آوردی؟
*شاعر : #امیر_عظیمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال اشعار مداحیهای حاج ابوذر بیوکافی
@biukafi_matn
📋 #الگوگیریمادرانشهداازحضرتزینب (س)
#متن_روایت / بخش دوم صوت
با نوای حاج ابوذر بیوکافی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...تو به هر دشمنی هماوردی
چه کسی گفته تو کم آوردی؟!
بیبی جان! تو مثل کوه وایستادی؛ زنهای ما از شما یاد گرفتن، همسرای مدافعان حرم ما از شما یاد گرفتن...
ماجرای مادر دوتا شهید مشهدی جگر منو سوزوند.
گفت اینقدر من این دوتا پسرم رو دوست داشتم، یه جوری شده بود رابطهی مادر و پسری، هر حاجتی اینا داشتن من از خدا میخواستم زود بهش برسن.
یه روز دیدم یک هفتهست اینا تو خودشونن؛ صداشون زدم: مادر چیشده؟
اومدن نشستن گفتن ما میخوایم بریم مدافع حرم شیم اما مارو قبول نمیکنن.
(الان از صبح بیرون باشی، شب یه کاری پیش بیاد تا دیروقت بیرون باشی مادرت زنگ میزنه میگه دلم شور افتاد، خبری ازت نیست، کجایی!
بعد آدم بخواد اصلا از بچهش دل کنه ببین چقدر جیگر میخواد...)
گفت من واسطه میشم. اگه من بگم قبول میکنن؟ گفت: آره. اگه والدین بیان قبول میکنن.
میگه رفتم امضا کردم، خودم ساکشون رو بستم، لباساشونو براشون اتو کردم راهیشون کردم.
گفتم مادر اگه شهید شدین سفارش منم به بیبی زینب کنین...
این مادر اینو از کجا یاد گرفته؟
تو مکتب بیبی زینب کبری یاد گرفته...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال اشعار مداحیهای حاج ابوذر بیوکافی
@biukafi_matn
📋 #اینشیربچههایمنازنسلحیدراند
#روضه_طفلان_حضرت_زینب (س)
#متن_روضه / بخش سوم صوت
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای حاج ابوذر بیوکافی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیبی زینب دید همه دارن میرن؛ علی اکبر رفت، قاسم رفت.
لباس نو تن آقازادهها کرد: بیاید آبرو بخرید، نکنه من مادر شهید نشم، نکنه من فداییهامو تقدیم حسین نکنم...
فرستادشون پیش دایی جانشون؛
این شیر بچههای من از نسل حیدرند
همزادِ پاکی و کَرمِ خون جعفرند
سوگند خوردهاند که قربانیات شوند
من مطمئنم آبرویم را نمیبرند
سهمی مرا ز داغ جگر گوشهها دهید...
داداش من، قرار نیست همهی غصهها و داغها رو دل تو بشینه.
بذار منم داغدار بشم. من دیدم وقتی علیاکبر افتاد زمین چطوری رفتی کنار بدن، دیگه راه نمیتونستی بری...
@biukafi_matn
(من اینجا یه حرف تو روضه بزنم، زودتر برا علی اکبر گریه کنیم.)
سر یه شتر دعوا شده بود، اومدن پیش پیغمبر؛ این میگفت مال منه و اون میگفت مال منه. حضرت فرمودن ادلّه بیار.
گفت: یا رسول الله این شتر رو نحرش کن، این جگرش عیب کرده، اگر من اشتباه گفتم، جای این شتر ده تا شتر بهش میدم.
پیغمبر امر فرمودن شتر رو نحر کردن، جیگر رو آوردن دیدن جیگر عیب کرده
رسول خدا فرمودن از کجا میدونستی؟ گفت آخه جلو چشمش بچهشو سر بریدن...
بیبی زینب فرمود حسین جان، خودم دیدم جیگرت بعد علیاکبر عیب کرد، این دوتا رو قبول کن منم یه مقدار تو داغت شریک باشم...
حسین......
@Abozar_Biukafi
این دوتا آقازاده رفتن؛ بعد لحظاتی دیدن صداشون نمیاد، اباعبدالله رفت ابدان مطهرشون رو برگردونه. همهی خانما ریختن بیرون؛ شیون زدن، ضجه زدن، همه گریه کردن.
اما تنها کسی که نیومد زینب بود.
گفت نمیتونم ببینم چشم تو چشم بشیم، اذیت بشی...
(همهی این حرفارو زدم به اینجا برسم.)
بازم خوب شد این دوتا آقازاده عاشورا شهید شدن. بعدِ عاشورا رو ندیدن...
آخه پسر به غیرتش بر میخوره مادرشو جلو چشمش بزنن.
اگه ببینه دست مادرشو میبندن پیر میشه...
(از کجا میگی پیر میشه؟)
آخه تو کوچهی بنی هاشم یه آقایی دید مادرشو زدن...
یازهرا....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال اشعار مداحیهای حاج ابوذر بیوکافی
@biukafi_matn
📋 #روایتیازبرآوردهشدنآرزویشهیدمدافحرم
#متن_روایت / بخش چهارم
با نوای حاج ابوذر بیوکافی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به هر دری که میشد زد، محلهشون گردان رزمی نداشت. خیلیا رو دید.
این اواخر دیگه هرکی رو میدید میگفت دعا کن مدافع حرم بشم.
رفیقش میگه: قبولش کردن...
تو منطقه نشسته بودیم. یه شبی دیدم تو خودشه، دستمو گذاشتم رو شونهش گفتم فلانی، دیگه چی میخواستی بهش نرسیدی، مگه نمیخواستی مدافع حرم بشی؟
گفت من که حاجتام دنیایی نیست، دنیا مال اهلش، من یه حاجت دارم؛ دلم میخواد لحظه آخر مادرمو ببینم بیاد بالا سرم...
قسم میخوره، میگه شهید شد خوابشو دیدم گفتم فلانی چه خبر! به حاجتت رسیدی یا نه؟
گفت اون لحظهای که خمپاره خورد کنارم موج انفجار منو برد تو آسمون داشتم بر میگشتم دیدم مادرم آغوشش رو وا کرده...
حالا دستت رو بیار بالا
در خونه اولاد نائبة الزهرا امشب زینب رو واسطه کن، بگو هم کربلا میخوام، هم میخوام منو بخری مال خودت کنی...
ناله بزن یازهرا....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال اشعار مداحیهای حاج ابوذر بیوکافی
@biukafi_matn