eitaa logo
بحران در آینده جمعیت شیعه
202 دنبال‌کننده
23هزار عکس
19هزار ویدیو
464 فایل
مطالب پیرامون جمعیت ،ازدواج فرزند آوری, تربیت فرزند و مطالب سیاسی مهم در این زمینه ،در این کانال قرار داده می شود. برای رعایت حقوق و امانت داری ، لینک کانالها حذف نخواهد شد. کانال عقیدتی ما https://eitaa.com/Arshiv_vije ادمین کانال, @Rouki313
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دوتا کافی نیست
📌فایده ندارد... با مهرباني، با ادب و با منطق با فرزندان خود برخورد کنيم، نه با تحکم و گفتن این تعابیر که مبادا چنين کني! اگر چنين کني ديگر هر چه ديدي از چشم خودت ديدي! اگر چنین کنی ديگر فرزند من نيستي و عاقت مي‌کنم! اين‌ها فايده ندارد و گاه ضررش بيشتر از نفعش است. بايد با مهرباني و با صميميت اعتماد جوان‌ را جلب کنیم تا بفهمد ما خيرخواهش هستیم. ... به یاد داشته باشیم که راه حفظ و تربیت فرزندان‌مان سخت‌گیری نیست، بلکه بايد فرزندان را با محبت، با زبان خوش، با تشويق و با استدلالِ متناسبِ با مرتبه فهم و معلومات‌شان به تدریج با مسائل اعتقادی آشنا ساخت. (۹۳/۷/۲) کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
خدا رحمت کند تو را، که پرفایده و کم هزینه بودی...💔 گاهی اوقات، ۳ راننده برای حاج قاسم عوض می‌کردیم. راننده‌ها خسته می‌شدند، اما او همچنان می‌دوید و کار می‌کرد. خودش می‌گفت: "از ابتدای صبح که هنوز هوا تاریک است، از خانه بیرون می‌آیم و شب، وقتی به خانه برمی‌گردم که بچه‌هایم خوابند و نمی‌توانم آن‌ها را ببینم." آخرین بار، ۳ روز قبل از شهادتش به کرمان آمد. سه‌شنبه، کرمان بود. چهارشنبه رفت تهران. پنجشنبه در لبنان و سوریه بود و سحرگاه جمعه، در عراق به شهادت رسید. ببینید! اینقدر پرکار بود. یکی از دوستان به سردار گفته بود: اینقدر ندو. اینقدر خودت را خسته و اذیت نکن. حاج قاسم در جوابش گفته‌بود: "من اگر ندوم، نیروهایم راه نمی‌روند. من باید بدوم تا نیروهایم راه بروند"... می‌گفتند در آخرین جلسه‌ای که پنجشنبه در سوریه برگزار کرد، از ساعت ۸ صبح شروع کرده بود و به غیر از زمان محدود نماز و ناهار، تا ساعت ۳ بعدازظهر برایشان صحبت کرده ‌بود. تاکید کرده ‌بود: "همه بنویسند. هرچه می‌گویم، بنویسید. منشور ۵ سال آینده را دارم برایتان می‌گویم." حاج قاسم گفت و نیرو‌ها نوشتند؛ از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج سال بعد، از شیوه تعامل با همدیگر و... بعد از جلسه سوریه، برای دیدار با سید حسن نصرالله به لبنان رفت و بعد از آن هم، پرواز به سمت عراق و ترور و شهادت... آخرین دست‌نوشته حاج قاسم، همانی بود که در آن نوشته‌بود: "خداوندا مرا پاکیزه بپذیر. خداوندا عاشق دیدارتم... " نیروهایش در سوریه بعد از شنیدن خبر شهادتش، آن دست‌نوشته را جلوی آینه محل استراحت سردار در مقرشان در سوریه پیدا کردند. تاریخ آن دست‌نوشته، ۱۲ دی‌ماه، یعنی همان چند ساعت قبل از پرواز به سمت عراق بود.» "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۱۰۸۸ متولد سال ۶۰ هستم و یک برادر کوچکتر از خودم دارم. پدرم به علت کارشان به شهرستان منتقل شدند، مادرم در غربت بر اثر یک شوک عصبی به وسواس شدیدی مبتلا شدند تا حدی که با گریه به من می گفتند: مدرسه نرو ،پیشم بمان تا بتوانم ظرفها را بشویم❗️یک بار یادم نمی رود که شستن یک تشت لباس از شب تا صبح طول کشید‼️ من در آن زمان هفت،هشت ساله بودم.🥺 مادربزرگ و پدر بزرگم بعد از خدای مهربان بزرگترین دلخوشی ما بودند و خیلی از نظر روحی و مالی به ما کمک می کردند، وقتی پیش ما می آمدند، دنیا برایمان رنگ و بوی قشنگی می گرفت. خداوند رحمتشان کند و در سرای جاوید برایشان بی نهایت جبران کند.🤲 خلاصه ما به خاطر مریضی مادرم به شهر خودمان برگشتیم اما با انتقال پدرم موافقت نشد، پدرم عصر پنجشنبه پیش ما می آمدند و بعدازظهرجمعه یا سحرگاه شنبه برمی گشتند، تا به موقع سر کار حاضر شوند. از نظر مالی دو خرجه شده بودیم و زندگی به سختی می گذشت ولی خوشبختانه مادرم، با ایمان و قانع بودند و با همه ی مشکلاتی که داشتیم، لطف و عنایت خدای بزرگ همیشه شامل حالمان می شد.🥰👌 زمانی که دبیرستان بودم، دایی ام یکی از دوستانش را برای خواستگاری معرفی کرد، فاصله سنی ما حدودا ۱۴ سال بود اما دایی ام آن قدر اصرار و تعریف و تمجید کرد و سرانجام، این ازدواج سر گرفت. در اتاق عقد مردهای فامیل و برادر شوهر هایم می خواستند برای کادو دادن بیایند. من تا متوجه شدم، گفتم برایم یک چادر آوردند و خودم را پوشاندم حتی چادر را کامل روی صورتم کشیدم، همان شب همسایه مان خواب می بیند که حضرت زهرا سلام الله علیها در اتاق عقد ما نماز می خوانند.🌸🌿✨😍 به خاطر مراسم ازدواج و خرید و ماه عسل و شاید سهل انگاری خودم رتبه ی کنکورم خوب نشد و در شهر دوری قبول شدم و امکان ادامه تحصیل نداشتم. پدرم دیسک کمر عمل کردند و چند ماه مرخصی بدون حقوق گرفتند و بعد هم به علت از کار افتادگی با حداقل حقوق ، زودتر از موعد بازنشسته شدند. مشکلات مالی برای تهیه جهیزیه چند برابر شده بود. البته همسرم در این زمینه خیلی همراهی و کمک کردند. بالاخره سال ۸۰ به منزل خودمان رفتیم و بعد از چند ماه، باردار شدم، در ماه سوم بارداری بعد از سونوگرافی دکتر تجویز کورتاژ داد، انگار دنیا روی سرم خراب شد ظاهراً جنین کامل تشکیل نشده بود. بعد از سقط، روحیه ام خراب شد، دخالت‌ها و حسادت هایی هم از طرف اطرافیان در زندگی ما می شد که برایم عذاب آور بود، از طرفی خیلی احساس پوچی می کردم چون همیشه شاگرد ممتاز بودم اما ادامه تحصیل نداده بودم و اکثر همکلاسی هایم دانشگاه می رفتند. متأسفانه در آن سالها همسرم زیاد من را درک نمی کرد و خودم هم که حساس شده بودم، سر موضوعات بی اهمیت و گاهی مهم جر و بحث بی فایده و قهرهای طولانی مدت راه می انداختم.😵‍💫 اگر لطف و عنایت خدا و اهل بیت علیهم السلام نبود زندگی ما از هم می پاشید. ادامه 👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۱۰۸۸ در نهایت سال ۸۲ دخترم به دنیا آمد، بعد از یک بارداری پر استرس و استراحت مطلق، یک بچه ی بسیار، بد خواب و بد خوراک و بازیگوش، انرژی و وقت زیادی از من می گرفت، همیشه کمبود خواب داشتم و استرس اینکه بچه، بلایی سر خودش بیاورد و اگر یک لحظه غفلت می کردم ..🥴 عاشق بالارفتن از درخت و آتش بازی و کارهای خطرناک بود اما با تمام دردسرهایی که داشت دختر دوست داشتنی و زیبایی بود و همه دوستش داشتند. اگر کمک ها و محبت های مادرم نبود بزرگ کردن این بچه واقعا برایم طاقت فرسا بود. همسرم بیشتر مواقع، صبح زود سرکار می رفت، ساعت دو می آمد بعد از نهار و استراحت، دوباره می رفت بیرون و من با دخترم تنها بودم. دخالت‌ها و حسادت ها و آزار برخی اطرافیان همچنان به قوت خود پا برجا بود و همچنان از نظر فکری آرامش نداشتم.😬 😓 سعی کردم خودم را از نظر روحی و معنوی تقویت کنم. تصمیم گرفتم بیشتر با قرآن مأنوس شوم و این أنس و تدبر در قرآن برکات بسیار ویژه ای برایم به همراه داشت، حضور خداوند را در کنارم حس می کردم و آرام تر شده بودم.💫 زمانی که دخترم یک سال و چهار ماهه بود و هنوز شیر می خورد متوجه شدم دوباره باردار هستم، واقعا اصلا انتظار نداشتم و نمی خواستم که به این زودی بچه دار شوم، همسرم هم با اینکه بچه دوست بود ولی می گفت همین یکی بسه !! شدیداً با سقط مخالفت کردم و می دانستم کشتن یک جنین بی پناه گناه و ظلم بزرگی است. و البته حمایت های مادرم و مادرشوهرم خیلی مفید و باعث قوت قلبم بود. (خدا حفظشان کند)🌹 بر خلاف بارداری دختر اولم این بار در دوران بارداری؛ استراحت و یا مشکلی نداشتم و دختر دومم در سال ۸۴ به دنیا آمد. برخلاف خواهرش بسیار ساکت و آرام بود و پا قدمش برای ما خیر و برکات بسیاری به همراه داشت، بسیار خوش روزی بود و همسرم هم خیلی دوستش داشت و دارد. دختر دومم که پیش دبستانی رفت، تصمیم گرفتم ادامه تحصیل بدهم. دانشگاه پیام نور با رتبه ی یک رقمی در شهر خودمان رشته ی الهیات قبول شدم. ترم اول ثبت نام کردم، اما همسرم مایل به ادامه تحصیل من نبود، مستقیم نمی گفت که درس نخوان چون در زمان ازدواج با ادامه تحصیل من موافقت کرده بود اما کاملا متوجه بودم که راضی نیست. در دوراهی عجیبی قرار داشتم. با توجه به شناختی که از همسرم داشتم، باید بین زندگی ام و بچه ها و ادامه تحصیل، یکی را انتخاب می کردم.😔 خیلی دوران سختی بود ،عاشق تحصیل بودم و در یک قدمی آن قرار داشتم. در نهایت تصمیم گرفتم با خدا معامله کنم ( ..تجارةً لَن تَبور)، من از علاقه ی خودم گذشتم و از خدا خواستم که خودش درهای هدایت و نور و معرفت را به رویم باز کند و به من آرامش و سعادت ارزانی کند. عجیب معامله ی پر سودی کردم و اگر هزاران بار به آن دوران برگردم باز هم همین گزینه را انتخاب خواهم کرد. خوشبختانه برادرم با وجود مشکلاتی که داشت تا مقطع دکترا به تحصیلش ادامه داد👌 در سال ۹۳، خدا خواسته پسرم هم مانند دخترا با عمل سزارین به دنیا آمد، اکنون همسرم به من و بچه ها محبت و توجه خیلی زیادی دارد.🥰 گاهی با خودم حسرت می خورم که چرا بچه های بیشتری نیاوردم و کاش به حرف بقیه توجه نمی کردم و یک یا دوتا بچه ی دیگر هم داشتم. دخترهایم در دانشگاه تحصیل می کنند و پسرم چهارم دبستان است. متاسفانه افرادی که در زندگی ما دخالت می کردند، زندگی خودشان خراب شد و ناباورانه از هم جدا شدند😱 که داستان مفصلی دارد. ✅ هر چند مانند بسیاری از مادران دغدغه هایی در مورد فرزندانم دارم و نگران ایمان و آینده شان هستم اما دلم روشن به ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است و هیچگاه از دعا بر درگاه الهی ناامید نیستم. اکنون کشتی زندگی ام با عبور از دریایی پر تلاطم در ساحل امن و زیبایی لنگر انداخته و از ثمره ی شیرین سالها صبوری راضی هستم و از خدای مهربانم بی نهایت سپاسگزارم.❤️ اللهم اجعل عواقب أمورنا خیرا🤲 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
هر ساعت و دقیقۀ این ماه، غنیمت است... در ماه رجب، بلند شو و داد بزن! مبادا داداش‌جون وقتت را به‌ بطالت و کارهای بی‌خود بگذرانی! هر‌قدر می‌توانید بکوشید که توجّه و مراقبه داشته باشید، هر ساعت و دقیقۀ این ماه، غنیمت است. نام دیگر ماه رجب، شهرالله الاصبّ است. شهر الله الاصبّ یعنی‌ چه؟ فرموده‌اند: این ماه، ماهی است که رحمت فراوان در آن، بر بندگان ریزش می‌کند و خداوند تبارک و تعالی کرامت‌ها و ثواب‌هایی به آن‌ها عطا می‌کند که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه حتّی به قلب و خیال کسی خطور کرده است. 👈 لیله الرغائب اولین شب جمعه ماه شریف رجب، یکی از این فرصتهای شریف است که سفارش فرموده‌اند اهل دعا و توجه و معرفت آن را غنیمت شمارند و از برکات آن مستفیض گردند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
نسخه ای معنوی برای فرزندآوری از امام محمد باقر علیه‌السلام روایت شده که هشام‌بن‌عبدالملک، دربانی داشت که دارای مال فراوانی بود، ولی فرزندی نداشت. حضرت علیه‌السلام به وی فرمودند: آیا می‌خواهی دعایی را به تو بیاموزم که صاحب فرزند گردی؟ دربان گفت: بله. حضرت فرمود: در هر صبح و عصر، هفتاد مرتبه «سُبحانَ اللّهِ» و ده مرتبه «اَستَغفِرُاللّهَ» می‌گویی و دوباره نُه مرتبه او را تسبیح «سبحان الله» می‌گویی و تسبیح دهم را به استغفار ختم می‌کنی [یعنی بعد از دهمین «سبحان الله»، بگو «استغفرالله» و سپس این آیه را] بخوان: اِسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّارًا يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْرارًا وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهارًا. [نوح: ۱۰_ ۱۲] پس دربان این اذکار را گفت و صاحب فرزندان زیادی گشت. راوی می‌گوید: من و همسرم نیز به این روایت عمل کردیم و صاحب فرزند شدیم و به دیگر افرادی که فرزند نداشتند، آموختم و آن‌ها نیز صاحب فرزندان زیادی گشتند 📚بهجت‌ الدعاء، ص۳۴۳ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
✨ امام باقر علیه‌السلام: "از افکندن کار امروز به فردا بپرهیز؛ زیرا این کار دریایی است که مردمان در آن غرق و نابود می‌شوند." 📚 العقول ص ۲۸۵ 🌺🍃 ولادت با سعادت امام محمد باقر علیه السلام بر شما مبارک. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
✨ امام باقر علیه‌السلام: "از افکندن کار امروز به فردا بپرهیز؛ زیرا این کار دریایی است که مردمان در آن غرق و نابود می‌شوند." 📚 العقول ص ۲۸۵ 🌺🍃 ولادت با سعادت امام محمد باقر علیه السلام بر شما مبارک. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۱۸۹ من دهه هشتادی م، متولد ۸۱، اومدم از تجربه ازدواج آسان بگم برای هم نسلی های خودم از خانواده ای هستیم با وضعیت مالی بسیار خوب، خودمم از ۱۸ سالگی شاغل بودم و وضعم خوب بود. مثل بقیه دخترای فرهنگی خواستگارهای زیادی هم داشتم، اما دنبال اهلش بودم. شوهرم وقتی اومد خواستگاری سرمایه ش جز ایمان و اخلاق هیچی نبود. یه وقتایی با شوخی میگم تو خودت اومدی و لباس هات، در این حد ... شوهرم دانشجوه و هنوزم داره ادامه تحصیل میده، هنوز سربازی نرفته و شغل مشخصی هم نداره اما تلاش خودشو می‌کنه، از پیک موتوری اسنپ تا جا به جا کردن داروگیاهی از روستا به شهر حتی مادر خودش بهش گفته بود دختر مردم آرزو داره چرا الان تو این سن میخوای زن بگیری بذار تکلیف شغلت و درآمدت مشخص بشه اما خودتون انصاف داشته باشید یه جوون چقدر باید صبر کنه تا درس بخونه،سربازی بره ،شغل پیدا کنه؟ خب پیر میشه که تو همه چیز همکاری کردم از خرید طلا و ...تا مراسم عقد که با یه جعبه شیرینی تو حرم مطهر حضرت معصومه انجام شد الآنم برای عروسی همهههههه زیر گوشم میخونن حالا عروسی نمیگیری برو آتلیه برو عمارت عکس بگیر برو فیلم بساز ... چه فایده داره این کار؟ چندین میلیون هزینه تحمیل کنم، بعدا دیدن عکساش لبخند رو لب میاره؟ به هم نسل های خودم میگم میشه بشینیم و بگیم الان که هیچی نداره و ... ازدواج رو هی عقب بندازیم و جوون ها رو نامید کنیم، میشه هم راحت گرفت و زندگی رو شروع کرد، والله برکت هست خدا می‌رسونه. چه پولدار هایی رو میشناسم با جشن عروسی های آنچنانی که به سال نرسیده کیک طلاق شون رو برش زدن... اگر زن و شوهر ساده بگیرن، پشت پا بزنن به همه ی این رسم و رسوم الکی یلدا و ماهگرد و فلان و فلان و هدفشون از ازدواج از بچه بازی دربیاد و به نیروسازی برای حضرت فکر کنن، دیگه برای نپوشیدن لباس عروس کسی عقده ای نمیشه... من اگر میخواستم پدرم بهترین عروسی رو می‌گرفت اما گفتم بذار بگم دختر فلانی هم عروسی نگرفت، فرهنگ سازی بشه.. روی حرف دیگه م با پدر و مادراست دست جوون ها رو بگیرید، نسل شیعه رو دریابید. دست بردارید از این که مردم چی میگن ... اگر می‌خواین نذری بدید نذر جوونا و ازدواج جوون ها کنید، نذر کمک هزینه فرزندآوری کنید، سنت واسطه گری درست رو یاد بگیریم و شروع کنیم. بخدا ما باید قیام کنیم برای حفظ تشیع، خیلی تو خواب فرو رفتیم و غرق نعمت ایم در آخر از همه عزیزان می‌خوام برای همه خانواده های نوپای محبین امیرالمومنین دعا کنید💚 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۱۸۹ من دهه هشتادی م، متولد ۸۱، اومدم از تجربه ازدواج آسان بگم برای هم نسلی های خودم از خانواده ای هستیم با وضعیت مالی بسیار خوب، خودمم از ۱۸ سالگی شاغل بودم و وضعم خوب بود. مثل بقیه دخترای فرهنگی خواستگارهای زیادی هم داشتم، اما دنبال اهلش بودم. شوهرم وقتی اومد خواستگاری سرمایه ش جز ایمان و اخلاق هیچی نبود. یه وقتایی با شوخی میگم تو خودت اومدی و لباس هات، در این حد ... شوهرم دانشجوه و هنوزم داره ادامه تحصیل میده، هنوز سربازی نرفته و شغل مشخصی هم نداره اما تلاش خودشو می‌کنه، از پیک موتوری اسنپ تا جا به جا کردن داروگیاهی از روستا به شهر حتی مادر خودش بهش گفته بود دختر مردم آرزو داره چرا الان تو این سن میخوای زن بگیری بذار تکلیف شغلت و درآمدت مشخص بشه اما خودتون انصاف داشته باشید یه جوون چقدر باید صبر کنه تا درس بخونه،سربازی بره ،شغل پیدا کنه؟ خب پیر میشه که تو همه چیز همکاری کردم از خرید طلا و ...تا مراسم عقد که با یه جعبه شیرینی تو حرم مطهر حضرت معصومه انجام شد الآنم برای عروسی همهههههه زیر گوشم میخونن حالا عروسی نمیگیری برو آتلیه برو عمارت عکس بگیر برو فیلم بساز ... چه فایده داره این کار؟ چندین میلیون هزینه تحمیل کنم، بعدا دیدن عکساش لبخند رو لب میاره؟ به هم نسل های خودم میگم میشه بشینیم و بگیم الان که هیچی نداره و ... ازدواج رو هی عقب بندازیم و جوون ها رو نامید کنیم، میشه هم راحت گرفت و زندگی رو شروع کرد، والله برکت هست خدا می‌رسونه. چه پولدار هایی رو میشناسم با جشن عروسی های آنچنانی که به سال نرسیده کیک طلاق شون رو برش زدن... اگر زن و شوهر ساده بگیرن، پشت پا بزنن به همه ی این رسم و رسوم الکی یلدا و ماهگرد و فلان و فلان و هدفشون از ازدواج از بچه بازی دربیاد و به نیروسازی برای حضرت فکر کنن، دیگه برای نپوشیدن لباس عروس کسی عقده ای نمیشه... من اگر میخواستم پدرم بهترین عروسی رو می‌گرفت اما گفتم بذار بگم دختر فلانی هم عروسی نگرفت، فرهنگ سازی بشه.. روی حرف دیگه م با پدر و مادراست دست جوون ها رو بگیرید، نسل شیعه رو دریابید. دست بردارید از این که مردم چی میگن ... اگر می‌خواین نذری بدید نذر جوونا و ازدواج جوون ها کنید، نذر کمک هزینه فرزندآوری کنید، سنت واسطه گری درست رو یاد بگیریم و شروع کنیم. بخدا ما باید قیام کنیم برای حفظ تشیع، خیلی تو خواب فرو رفتیم و غرق نعمت ایم در آخر از همه عزیزان می‌خوام برای همه خانواده های نوپای محبین امیرالمومنین دعا کنید💚 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۱۰۹۰ من متولد ۷۸ هستم و با همسرم الحمدلله زندگی خوبی داریم اما من بیشتر دوست دارم تجربه ام رو از دوران سخت مجردیم بگم... یادمه کلاس اول که بودم اواسط مدارس پدرم به خاطر شغلش تصمیم گرفت که مارو به یک شهر تقریبا دور افتاده ببره، شهری که اصلا هیچ هم زبونی توش نداشتیم و همه اونجا همدیگه رو میشناختن یا فامیل بودن و ما مثل گاو پیشونی سفید بودیم که همه ما ‌رو با انگشت بهم نشون میدادن 😅 از دوران سخت مدارس نمیگم که چقدر تو سن کم توسط دوستام اذیت شدم و تنهای تنها بودم، بچه ی آخر خانواده، تک دختر هم بودم، هیچ هم زبون و رفیقی هم نداشتم حتی هم مدرسه ای هام هم فارس زبان نبودن که حداقل متوجه صحبت هاشون بشم. مادرم با اون سن و سال خودشو مثل یه بچه هم سن من می‌کرد، باهام بازی میکرد و تمام تلاششو میکرد که افسردگی نگیرم ولی خب خیلی دوران سختی بود. دوتا برادر بزرگ تر از خودم داشتم که فاصله سنیمون کم بود و متاسفانه به شدت زورگو بودن و اذیتم میکردن... یعنی من هم تو خونه اذیت بودم و هم تو مدرسه، تنها دلخوشیم مادرم بود. الحمدلله اون دوران گذشت‌ و ما به شهر خودمون برگشتیم. اما بخاطر دوران بدی که گذراندم، دختری شده بودم با اعتماد به نفس صفر که هیچ وقت حتی تا الان نتونست یه رفیق و دوست صمیمی تو زندگیش داشته باشه خداروشکر بعد از اثاث کشی به محله ی جدید فعالیت های مذهبی و مسجدیم زیاد شد. اینم بگم خانواده مادریم مذهبی بودن اما پدری نه ولی با تربیت مادرم خداروشکر منم چادری بودم و تو سن کم هیچ وقت نماز امام زمان و قرآن رو ترک نمی‌کردم. همیشه دعا های مختلف رو می‌خوندم و برنامه سمت خدا می دیدم و احساس می‌کنم همین ها در آینده منو نجات داد. خلاصه با اومدن به شهر بزرگ و رفتن به دبیرستان چیزهایی می‌دیدم که اصلا تو اون شهر کوچیک مرسوم نبود. کم کم کمبود های زندگیم مثل یه عقده خودشونو نشون دادن نداشتن یه هم زبون و رفیق، نیاز به دیده شدن و... خلاصه این مسائل و اون محیط و زندگی خودم دست به دست هم داد تا من خطاهای زندگیم رو بکنم و چندسال احساساتمو با کسی که هیچ ربطی به من نداره گره بزنم، سال به سال هم تو چاهی که خودم می‌کنم بیشتر فرو میرفتم. کم کم دیدم حرمت چادرم داره لکه دار میشه به جای اینکه راهمو عوض کنم، چادر رو گذاشتم کنار، اما تو همه ی این مراحل عذاب وجدانی گریبان گیرم بود که ناشی از فطرتی میشد که هنوز پاکی می طلبید هی توبه کردم و شکستم. تا اینکه مامانم من رو به اصرار برد نماز جمعه اصلا دلم نمیخواست برم ولی همون یبار رفتن چنان پاگیرم کرد که حتی زبون روزه تو گرمای تابستون هم میرفتم مصلی کم کم وارد محیط مذهبی شدم و از اون فضای دانشگاه و مدرسه ای که گناه توش عادی بود دل کندم. آخر سر هم مادرشوهرم من رو تو مصلی دیدن و پسندیدن و شماره با مادر رد و بدل کردن اما من هنوز دل در گرو کسی دیگه داشتم😔 تا اینکه رفتم مشاوره و شرایط طرف مقابل رو گفتم و مشاوره گفت بنا به این مسائلی که گفتی این آقا اصلا نمیتونه همسر مناسبی برای شما باشه و من برای اولین بار تو زندگیم تصمیمم رو با عقل گرفتم و صدای قلبمو خفه کردم و توبه کردم و رابطه ام رو با اون شخص تمام کردم. ۵ سال عمرم به باد رفت به خاطر حرف دلم ولی تهش چیزی جز یه مشت خاطره و دلشکستگی برام نموند. همسرم و مادرش اومدن خواستگاری الحمدلله جلسه اول که صحبت کردیم به یک تفاهم نسبی رسیدیم و چون همسرم محل کارشون تو شهر ما نبود مابقی صحبت ها تلفنی انجام شد و خودم نفهمیدم چطور بله گفتم و نامزد شدیم این خواستگاری درست یک هفته بعد از توبه ی من اتفاق افتاد. و من هم سربسته جلسه اول به همسرم گفتم اینی که الان جلوتون میبینید من واقعی نیست من تازه یک هفته اس تصمیم به پوشیدن چادر کردم و گذشتمو گذاشتم کنار اگر میتونید توی این مسیر کمکم کنید ثابت قدم بشم باهم بیشتر صحبت کنیم که همسرم قول دادن اگر بنا بود ازدواج کنیم حتما تو این مسیر تنهام نمی ذارم. ادامه 👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۱۰۹۰ خدارو هزاران بار شکر میکنم تو ازدواج و جهیزیه اصلا سخت نگرفتم با اینکه اصلا در مورد این مسائل دید مذهبی نداشتم. در مورد مهریه هم بین من و پدرم بحث بود من میگفتم ۱۴، پدرم میگفتن اینها غریبه ان ۱۱۴ تا مثل عروس هامون که خیالم راحت باشه. که زنداداشم مداخله کرد گفت ۳۰ تا به نیت ۳۰ جز قرآن که من و پدرم قبول کردیم. برای خرید های عقد و عروسی هم هر آنچه که برای عقد خریده بودم تمیز و بدون استفاده نگه داشتم و شب حنا بندون به عنوان خرید عروسی توی طبق گذاشتیم، جهیزیه هم به مامانم سپردم و وسائل اضافه رو حذف کردیم. چون من فوبیای زایمان داشتم همسرم با اینکه بشدت دلشون بچه میخواست صبوری کردن و به خانوادش گفتن هیچ وقت در مورد بچه به خانمم چیزی نگید ما تفاهم کردیم فعلا بچه نیاریم. در مسیری هم که گفتم باید همراهیم کنن واقعا همراهی کردن، مشوق من بودن برای رفتن به حوزه تمام شرایط رو محیا میکردن برای رفت و آمد من یا درس خوندنم توی خونه خیلی رعایت میکردن که من با تمرکز درس بخونم بعد از دو سال و نیم تصمیم گرفتم به ترسم غلبه کنم و خداروشکر خدا خیلی منتظرمون نذاشت و یه دختر ناز و خوشگل رو مهمون مون کرد که نور چشم همه ی ما شد. تقریبا زایمان سختی داشتم. ۲۵ ساعت طول کشید و بعد از کلی درد کشیدن با افت ضربان قلب جنین من رو راهی اتاق عمل کردن و سزارین شدم. خداروشکر دخترم کولیکی نبود اذیت ها و بیداری های بچه هارو داشت ولی شدید نبود الحمدالله قبل از دو سالگی دخترم عضو کانال دوتا کافی نیست شدم و تجربه هارو خوندم تصمیم گرفتم من هم دو سالگی دخترم اقدام کنم برای بارداری که خب دکتر گفت کیست داری ولی من جلوگیریم رو قطع نکردم. دوره های نامنظمی داشتم که خب دکتر می‌گفت طبیعیه و مربوط به کیست هست بعد از اینکه دوماه دوره ام عقب افتاد به دکتر مراجعه کردم و گفت کیست نیست و تنبلی هست و قرص دادن که عادت بشم اما باز هم نشدم وقتی خواستم برم مجددا دکتر همسرمو صدا زدم و گفتم بیا نذر کنیم ۱۲ پرس غذا روز نیمه شعبان بدیم به نیازمندا اگر الان رفتیم دکتر سونو بکنه و بگه بارداری چله زیارت عاشورا به نیت شهید صفری هم برداشته بودم و دقیقا همین اتفاق افتاد سونو انجام داد گفت ۷ هفته باردار هستی و ضربان قلب هم داره و حالا که دخترم ۲ سال و سه ماهه هست من هم وارد سه ماهگی شدم. خداروشکر میکنم بابت اینکه با توجه به گناه هایی که کردم، دستمو رها نکرد و لطفشو شامل حالم کرد بهم هدیه ای داد که تا آخر عمر شکرگزارم (همسرم) و از عزیزان میخوام خیلی برای من دعا کنن که بتونم حق طلبگیمو ادا کنم و طلبه واقعی باشم. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
✨امام هادی علیه السلام "نارضایتی پدر و مادر، کم توانی را به دنبال دارد و آدمی را به ذلت می کشاند." 📚مسند الامام الهادی، ص ۳۰۳ 🏴 شهادت مظلومانه ی امام هادی علیه السلام را تسلیت عرض می کنیم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
. 📌دلم برای رهبری سوخت... چند وقت پیش، جایی هیئت خانگی بودیم که تقریبا همه خانم ها، جوان و مومن و به اصطلاح ولایت مدار بودند و تعداد زیادی شون مادر بودند اما مادر دو فرزند که به فرموده ی رهبری دو تا کمه. خودم سر چهارمی باردارم به خاطر همین جرات کردم که به بقیه هم سفارش کنم که یکی دیگه بیارن. شروع کردم: از بین اون جمع دو نفر دهه شصتی بودند که ازدواج نکرده بودند. دو نفر هم بود که سال هاست منتظر اولاد هستند ولی دامن شان سبز نشده بود. اما بقیه چند نفر بودند که گفتند ما می‌خواهیم ولی همسرمون میگه نه چون از پس مخارج و آینده اش برنمیایم. چند نفری می گفتند شرایط فرهنگی جامعه را نمی‌پسندیم پس چرا بچه بیاوریم تا در این وضع فرهنگی بخواهد خراب شود. چند نفری دغدغه ی جنسیت فرزند جدید را داشتند که مثلاً من دو پسر دارم و می‌خوام حتما سومی دختر بشه یا من دو تا دختر دارم اگه سومی هم دختر شد چه کنم؟ دو سه نفری مشکلات جسمی مثل سن و سال، دیسک کمر، زانو درد و کم خونی یا بی اعصابی را بهانه کردند. و بالاخره چند نفری که اقدام کرده بودند ولی دچار ناباروری های ثانویه شده بودند و عده ای که دیگه آنچنان غرق فعالیت ها و کلاس ها و کارهاشون و رسیدگی به همان دو فرزند شده بودند که همه کاری را باارزش تلقی می‌کردند غیر از فرزندآوری... و عملا هیچ... از آن جمع خانم های جوان معتقد در سنین باروری هیچی دستمو نگرفت.... و اینجا بود که دلم برای مظلومیت رهبر عزیزم سوخت که فرمودند هیچ کس حرف من را در مورد مسأله ی جمعیت گوش نداد جز چند تا دختر مومن و انقلابی.🍃🌹🍃 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
من همیشه به افراد می‌گویم که آن بچه‌ای که وقتی با او قلدری می‌کنی، مقابل شما می‌ایستد، یک چیزی می‌شود؛ اما آن کسی که وقتی فحشش می‌دهی، می‌گوید: چشم، از عاقبتش بترس. تصور مردم عکس این است؛ آن بچه‌ای که وقتی گوشش را می‌گیری، کله‌اش را بلند می‌کند، می‌گویند: خوب است، و آن بچه دیگر را می‌گویند: تُخس است؛ گستاخ است؛ عاقبتش چطور می‌شود. تمام صلحا از همین تُخس‌ها به‌دست آمده‌اند! علتش این است که تا وقتی مقابل ظالم، یاغی نشود، مطیع خدا نمی‌شود؛ حالا چه پدرش ظالم باشد، چه مادرش و چه هر کس دیگری. البته یک حدودی را برای پدر و مادر رعایت می‌کند؛ اما در ظلمشان مشارکت نمی‌کند. بچه‌هایی که آینده دارند، یک حریمی برای پدر و مادر قائل می‌شوند؛ اما نان ظلم را نمی‌خورند و حرفشان را می‌زنند. گاهی دیده‌اید که وقتی به بچه برمی‌خورد، بغض می‌کند و بی‌اعتنایی می‌کند؟ تمام آن‌چه که در بزرگی اوست، جوانه‌اش را در بچگی می‌بینید. پس اخلاق این است که او را با کرامت بزرگ کنید. 📚 راه رشد - جلد سوم "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ✅ مادری که ۷تا بچه رو بدون دست بزرگ کرد. 👈 این ویدیو مربوط به حدود ۶۰ سال پیش هست و خانم فیلیس لوملی رو نشون میده که با وجود معلولیت مادرزادی و نداشتن دست، ازدواج کرد و صاحب ۷ فرزند شد و اینطور عشق رو به فرزندانش هدیه کرد. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۱۰۹۰ من متولد ۷۸ هستم و با همسرم الحمدلله زندگی خوبی داریم اما من بیشتر دوست دارم تجربه ام رو از دوران سخت مجردیم بگم... یادمه کلاس اول که بودم اواسط مدارس پدرم به خاطر شغلش تصمیم گرفت که مارو به یک شهر تقریبا دور افتاده ببره، شهری که اصلا هیچ هم زبونی توش نداشتیم و همه اونجا همدیگه رو میشناختن یا فامیل بودن و ما مثل گاو پیشونی سفید بودیم که همه ما ‌رو با انگشت بهم نشون میدادن 😅 از دوران سخت مدارس نمیگم که چقدر تو سن کم توسط دوستام اذیت شدم و تنهای تنها بودم، بچه ی آخر خانواده، تک دختر هم بودم، هیچ هم زبون و رفیقی هم نداشتم حتی هم مدرسه ای هام هم فارس زبان نبودن که حداقل متوجه صحبت هاشون بشم. مادرم با اون سن و سال خودشو مثل یه بچه هم سن من می‌کرد، باهام بازی میکرد و تمام تلاششو میکرد که افسردگی نگیرم ولی خب خیلی دوران سختی بود. دوتا برادر بزرگ تر از خودم داشتم که فاصله سنیمون کم بود و متاسفانه به شدت زورگو بودن و اذیتم میکردن... یعنی من هم تو خونه اذیت بودم و هم تو مدرسه، تنها دلخوشیم مادرم بود. الحمدلله اون دوران گذشت‌ و ما به شهر خودمون برگشتیم. اما بخاطر دوران بدی که گذراندم، دختری شده بودم با اعتماد به نفس صفر که هیچ وقت حتی تا الان نتونست یه رفیق و دوست صمیمی تو زندگیش داشته باشه خداروشکر بعد از اثاث کشی به محله ی جدید فعالیت های مذهبی و مسجدیم زیاد شد. اینم بگم خانواده مادریم مذهبی بودن اما پدری نه ولی با تربیت مادرم خداروشکر منم چادری بودم و تو سن کم هیچ وقت نماز امام زمان و قرآن رو ترک نمی‌کردم. همیشه دعا های مختلف رو می‌خوندم و برنامه سمت خدا می دیدم و احساس می‌کنم همین ها در آینده منو نجات داد. خلاصه با اومدن به شهر بزرگ و رفتن به دبیرستان چیزهایی می‌دیدم که اصلا تو اون شهر کوچیک مرسوم نبود. کم کم کمبود های زندگیم مثل یه عقده خودشونو نشون دادن نداشتن یه هم زبون و رفیق، نیاز به دیده شدن و... خلاصه این مسائل و اون محیط و زندگی خودم دست به دست هم داد تا من خطاهای زندگیم رو بکنم و چندسال احساساتمو با کسی که هیچ ربطی به من نداره گره بزنم، سال به سال هم تو چاهی که خودم می‌کنم بیشتر فرو میرفتم. کم کم دیدم حرمت چادرم داره لکه دار میشه به جای اینکه راهمو عوض کنم، چادر رو گذاشتم کنار، اما تو همه ی این مراحل عذاب وجدانی گریبان گیرم بود که ناشی از فطرتی میشد که هنوز پاکی می طلبید هی توبه کردم و شکستم. تا اینکه مامانم من رو به اصرار برد نماز جمعه اصلا دلم نمیخواست برم ولی همون یبار رفتن چنان پاگیرم کرد که حتی زبون روزه تو گرمای تابستون هم میرفتم مصلی کم کم وارد محیط مذهبی شدم و از اون فضای دانشگاه و مدرسه ای که گناه توش عادی بود دل کندم. آخر سر هم مادرشوهرم من رو تو مصلی دیدن و پسندیدن و شماره با مادر رد و بدل کردن اما من هنوز دل در گرو کسی دیگه داشتم😔 تا اینکه رفتم مشاوره و شرایط طرف مقابل رو گفتم و مشاوره گفت بنا به این مسائلی که گفتی این آقا اصلا نمیتونه همسر مناسبی برای شما باشه و من برای اولین بار تو زندگیم تصمیمم رو با عقل گرفتم و صدای قلبمو خفه کردم و توبه کردم و رابطه ام رو با اون شخص تمام کردم. ۵ سال عمرم به باد رفت به خاطر حرف دلم ولی تهش چیزی جز یه مشت خاطره و دلشکستگی برام نموند. همسرم و مادرش اومدن خواستگاری الحمدلله جلسه اول که صحبت کردیم به یک تفاهم نسبی رسیدیم و چون همسرم محل کارشون تو شهر ما نبود مابقی صحبت ها تلفنی انجام شد و خودم نفهمیدم چطور بله گفتم و نامزد شدیم این خواستگاری درست یک هفته بعد از توبه ی من اتفاق افتاد. و من هم سربسته جلسه اول به همسرم گفتم اینی که الان جلوتون میبینید من واقعی نیست من تازه یک هفته اس تصمیم به پوشیدن چادر کردم و گذشتمو گذاشتم کنار اگر میتونید توی این مسیر کمکم کنید ثابت قدم بشم باهم بیشتر صحبت کنیم که همسرم قول دادن اگر بنا بود ازدواج کنیم حتما تو این مسیر تنهام نمی ذارم. ادامه 👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۱۰۹۰ خدارو هزاران بار شکر میکنم تو ازدواج و جهیزیه اصلا سخت نگرفتم با اینکه اصلا در مورد این مسائل دید مذهبی نداشتم. در مورد مهریه هم بین من و پدرم بحث بود من میگفتم ۱۴، پدرم میگفتن اینها غریبه ان ۱۱۴ تا مثل عروس هامون که خیالم راحت باشه. که زنداداشم مداخله کرد گفت ۳۰ تا به نیت ۳۰ جز قرآن که من و پدرم قبول کردیم. برای خرید های عقد و عروسی هم هر آنچه که برای عقد خریده بودم تمیز و بدون استفاده نگه داشتم و شب حنا بندون به عنوان خرید عروسی توی طبق گذاشتیم، جهیزیه هم به مامانم سپردم و وسائل اضافه رو حذف کردیم. چون من فوبیای زایمان داشتم همسرم با اینکه بشدت دلشون بچه میخواست صبوری کردن و به خانوادش گفتن هیچ وقت در مورد بچه به خانمم چیزی نگید ما تفاهم کردیم فعلا بچه نیاریم. در مسیری هم که گفتم باید همراهیم کنن واقعا همراهی کردن، مشوق من بودن برای رفتن به حوزه تمام شرایط رو محیا میکردن برای رفت و آمد من یا درس خوندنم توی خونه خیلی رعایت میکردن که من با تمرکز درس بخونم بعد از دو سال و نیم تصمیم گرفتم به ترسم غلبه کنم و خداروشکر خدا خیلی منتظرمون نذاشت و یه دختر ناز و خوشگل رو مهمون مون کرد که نور چشم همه ی ما شد. تقریبا زایمان سختی داشتم. ۲۵ ساعت طول کشید و بعد از کلی درد کشیدن با افت ضربان قلب جنین من رو راهی اتاق عمل کردن و سزارین شدم. خداروشکر دخترم کولیکی نبود اذیت ها و بیداری های بچه هارو داشت ولی شدید نبود الحمدالله قبل از دو سالگی دخترم عضو کانال دوتا کافی نیست شدم و تجربه هارو خوندم تصمیم گرفتم من هم دو سالگی دخترم اقدام کنم برای بارداری که خب دکتر گفت کیست داری ولی من جلوگیریم رو قطع نکردم. دوره های نامنظمی داشتم که خب دکتر می‌گفت طبیعیه و مربوط به کیست هست بعد از اینکه دوماه دوره ام عقب افتاد به دکتر مراجعه کردم و گفت کیست نیست و تنبلی هست و قرص دادن که عادت بشم اما باز هم نشدم وقتی خواستم برم مجددا دکتر همسرمو صدا زدم و گفتم بیا نذر کنیم ۱۲ پرس غذا روز نیمه شعبان بدیم به نیازمندا اگر الان رفتیم دکتر سونو بکنه و بگه بارداری چله زیارت عاشورا به نیت شهید صفری هم برداشته بودم و دقیقا همین اتفاق افتاد سونو انجام داد گفت ۷ هفته باردار هستی و ضربان قلب هم داره و حالا که دخترم ۲ سال و سه ماهه هست من هم وارد سه ماهگی شدم. خداروشکر میکنم بابت اینکه با توجه به گناه هایی که کردم، دستمو رها نکرد و لطفشو شامل حالم کرد بهم هدیه ای داد که تا آخر عمر شکرگزارم (همسرم) و از عزیزان میخوام خیلی برای من دعا کنن که بتونم حق طلبگیمو ادا کنم و طلبه واقعی باشم. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
✨امام هادی علیه السلام "نارضایتی پدر و مادر، کم توانی را به دنبال دارد و آدمی را به ذلت می کشاند." 📚مسند الامام الهادی، ص ۳۰۳ 🏴 شهادت مظلومانه ی امام هادی علیه السلام را تسلیت عرض می کنیم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
. 📌دلم برای رهبری سوخت... چند وقت پیش، جایی هیئت خانگی بودیم که تقریبا همه خانم ها، جوان و مومن و به اصطلاح ولایت مدار بودند و تعداد زیادی شون مادر بودند اما مادر دو فرزند که به فرموده ی رهبری دو تا کمه. خودم سر چهارمی باردارم به خاطر همین جرات کردم که به بقیه هم سفارش کنم که یکی دیگه بیارن. شروع کردم: از بین اون جمع دو نفر دهه شصتی بودند که ازدواج نکرده بودند. دو نفر هم بود که سال هاست منتظر اولاد هستند ولی دامن شان سبز نشده بود. اما بقیه چند نفر بودند که گفتند ما می‌خواهیم ولی همسرمون میگه نه چون از پس مخارج و آینده اش برنمیایم. چند نفری می گفتند شرایط فرهنگی جامعه را نمی‌پسندیم پس چرا بچه بیاوریم تا در این وضع فرهنگی بخواهد خراب شود. چند نفری دغدغه ی جنسیت فرزند جدید را داشتند که مثلاً من دو پسر دارم و می‌خوام حتما سومی دختر بشه یا من دو تا دختر دارم اگه سومی هم دختر شد چه کنم؟ دو سه نفری مشکلات جسمی مثل سن و سال، دیسک کمر، زانو درد و کم خونی یا بی اعصابی را بهانه کردند. و بالاخره چند نفری که اقدام کرده بودند ولی دچار ناباروری های ثانویه شده بودند و عده ای که دیگه آنچنان غرق فعالیت ها و کلاس ها و کارهاشون و رسیدگی به همان دو فرزند شده بودند که همه کاری را باارزش تلقی می‌کردند غیر از فرزندآوری... و عملا هیچ... از آن جمع خانم های جوان معتقد در سنین باروری هیچی دستمو نگرفت.... و اینجا بود که دلم برای مظلومیت رهبر عزیزم سوخت که فرمودند هیچ کس حرف من را در مورد مسأله ی جمعیت گوش نداد جز چند تا دختر مومن و انقلابی.🍃🌹🍃 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
من همیشه به افراد می‌گویم که آن بچه‌ای که وقتی با او قلدری می‌کنی، مقابل شما می‌ایستد، یک چیزی می‌شود؛ اما آن کسی که وقتی فحشش می‌دهی، می‌گوید: چشم، از عاقبتش بترس. تصور مردم عکس این است؛ آن بچه‌ای که وقتی گوشش را می‌گیری، کله‌اش را بلند می‌کند، می‌گویند: خوب است، و آن بچه دیگر را می‌گویند: تُخس است؛ گستاخ است؛ عاقبتش چطور می‌شود. تمام صلحا از همین تُخس‌ها به‌دست آمده‌اند! علتش این است که تا وقتی مقابل ظالم، یاغی نشود، مطیع خدا نمی‌شود؛ حالا چه پدرش ظالم باشد، چه مادرش و چه هر کس دیگری. البته یک حدودی را برای پدر و مادر رعایت می‌کند؛ اما در ظلمشان مشارکت نمی‌کند. بچه‌هایی که آینده دارند، یک حریمی برای پدر و مادر قائل می‌شوند؛ اما نان ظلم را نمی‌خورند و حرفشان را می‌زنند. گاهی دیده‌اید که وقتی به بچه برمی‌خورد، بغض می‌کند و بی‌اعتنایی می‌کند؟ تمام آن‌چه که در بزرگی اوست، جوانه‌اش را در بچگی می‌بینید. پس اخلاق این است که او را با کرامت بزرگ کنید. 📚 راه رشد - جلد سوم "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ✅ مادری که ۷تا بچه رو بدون دست بزرگ کرد. 👈 این ویدیو مربوط به حدود ۶۰ سال پیش هست و خانم فیلیس لوملی رو نشون میده که با وجود معلولیت مادرزادی و نداشتن دست، ازدواج کرد و صاحب ۷ فرزند شد و اینطور عشق رو به فرزندانش هدیه کرد. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از مغز خاکستری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سوریه جدید؛ جلادی که وزیر شد! ⭕️ سال ٢٠١۵ شادی محمد الویسی، به عنوان قاضی القاعده، در حال اعدام زنان در ادلب سوریه 💢سال ٢٠٢۴، شادی الویسی به عنوان وزیر دادگستری دولت جدید سوریه منصوب و در حال رجز خوانی است 🇮🇷 🔺 🔻 @khakestary_amar
هدایت شده از مغز خاکستری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روشنفکر بودن چوب حراج زدن به خودت و بدنت نیست لطفا برای خودتون ارزش قائل باشید و حدومرز داشته باشید! 💬 💬 💬 🇮🇷 🔺 🔻 @khakestary_amar
هدایت شده از مغز خاکستری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴قانون‌گذاری خیابانی در سوریه: ‏ تروریست‌های سلفی حاکم بر سوریه، اعلام کردند در صورت تردد فردی با خانومی که با وی هیچ‌گونه پیوندی ندارد، فرد مذکور با ۸۰ ضربه شلاق مجازات می‌شود! 🇮🇷 🔺 🔻 @khakestary_amar
هدایت شده از خبرگزاری تسنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیش از ۲ هزار زندانی مهریه و نفقه 🔹رئیس هیئت امنای ستاد دیه، آمار زندانیان بدهکار مهریه و نفقه را ۲۳۶۷ نفر اعلام کرد. @TasnimNews