شهید غلام رضا صانعی پور ، نوجوانی رزمنده بود که در نماز حالات عجیبی پیدا می کرد. سجود و رکوع نمازش یک ربع طول می کشید.
به شهید_یوسف_اللهی سنگی را نشان داده بود و گفته بود: من در کنار این سنگ به شهادت می رسم.
صدای انفجار خمپاره که آمد خودم را با عجله رساندم. غلام رضا به شهادت رسیده بود. کنار همان تخته سنگ؛ در حال تلاوت قرآن.
راوی: حمید شفیعی
کتاب_رندان_جرعه_نوش ؛ خاطرات حمید شفیعی، نویسنده و راوی: حمید شفیعی، تدوین گر: محمد دانشی، ناشر: سماء قلم، نوبت چاپ: اول- ۱۳۸۴؛ صفحه ۹۱-۹۰.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
جمله ماندگار #امام_موسی_صدر خطاب به یاسر عرفات:
بدان ای ابو عمار!
شرف #قدس اجازه نخواهد داد که به دست غیر مؤمنین آزاد شود.
#کتاب_سید_موسی_صدر صفحه 52.
@boreshha
پدر بزرگم وصیت کرده بود که مبلغ ۱۸ هزار تومان به سید علی اکبر کمک کنیم تا #خانه بخرد. روزی پدرم به منزل ما آمد و آن مبلغ را به من داد و گفت این را در جایی نگهداری کنید تا زمان خودش به ایشان بدهیم.
بعد از چند روز که برادرم خانهمان آمد، ناخواسته داستان آن مبلغ را به او گفتم. خیلی خوشحال شد گویا می خواست بال دربیاورد. گفت: برو آن پول را بیاور.
پرسیدم: می خواهی با این پول چه کنی؟
گفت: #نانوای محلهمان چند روزی است که #ورشکسته شده و با پنج فرزند می خواهد خانه اش را بفروشد تا قرض هایش را بدهد. دیشب به اهل بیت (ع) متوسل شدم تا بتوانم مشکلی ایشان را حل کنم و الان هم خوشحالم که می توانم با این پول بدهی او را بدهم.
#آزاده_سید_علی_اکبر_ابوترابی
#سیره_اقتصادی_آزادگان
#انفاق_و_دست_به_خیری
راوی: خواهر شهید
#کتاب_فرزند_ابوتراب (ع)؛ برگ هایی از زندگی مرحوم سید علی اکبر ابوترابی، پدید آورنده: مؤسسه فرهنگی خاکریز ایمان و اندیشه، ناشر: خیزش نو، نوبت چاپ: اول-۱۳۹۵؛ صفحه ۵.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
بیمارستان #شهید_لبافی_نژاد تهران بستری بودم. قرار بود چشمم را تخلیه کنند و کردند. مجید تا شنید خودش را رساند.
تا می خواستم از تخت پایین بیایم زیر بغلم را می گرفت. با پانسمان قلنبه روی چشمم، داخل حیاط بیمارستان قدم می زدم و مجید هم پا به پایم.
این قدر از ترس افتادن نگاهش به #نامحرم سرش را پایین می انداخت که خنده ام می گرفت.
سر به سرش گذاشته، می گفتم: من با همین یک چشم هم باید تو را راه ببرم و هم مواظب باشم که به در و دیوار نخوری.
#شهید_مجید_صنعتی_کوپایی
#سیره_تهذیبی_شهدا
#مراقبت_از_چشم از #نگاه_به_نامحرم
راوی: حاج حسین یکتا
#کتاب_مربع_های_قرمز ؛ خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا، نوشته زینب عرفانیان، ناشر: نشر شهید کاظمی، نوبت چاپ: دوم بهار ۱۳۹۷؛ صفحه ۳۸۳.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
گزیده از #فهرست_موضوعی کتاب سید مجتبی نواب صفوی به صورت اکسل و پی دی اف.
#شهید_سید_مجتبی_نواب_صفوی
#معرفی_کتاب
👇
گزیده ای از فهرست موضوعی #کتاب_رندان_جرعه_نوش ؛ خاطرات حاج حمید شفیعی به صورت اکسل و پی دی اف
#معرفی_کتاب
👇
خط قرمز حمید گناه بود. با حمید نیت کردیم برای اینکه در #مراسم_عروسی مان گناه نباشد، سه روز #روزه بگیریم.
در شکل مراسم هم خیلی همراهی می کرد. تمام سعی اش این بود که از مراسم #راضی باشم. همیشه می گفت اگر این را دوست نداری بگو عوضش کنیم.
تنهاترین اصرارش این بود که عروسی بدون #گناه باشد. برای غذا کوبیده به همراه سالاد سفارش داده بودیم. حساس بود که غذا به اندازه؛ اما بدون اسراف باشد.
مراسم خیلی خوب برگزار شد. هم راضی بودیم و هم ساده بود و هم بدون گناه و دلخوری.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#سیره_خانوادگی_شهدا
#دغدغه_های_شهدا
کتاب یادت باشد؛ شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت فرزانه سیاهکالی مرادی؛ همسر شهید، مصاحبه و باز نویسی: رقیه ملا حسینی، نویسنده: محمد رسول ملا حسینی، ناشر: شهید کاظمی، نوبت چاپ: چاپ بیست و نهم؛ ۱۳۹۷؛ صفحه ۱۲۷-۱۲۹.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
هدایت شده از روی خط شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فیلم
#سخنرانی
#آزاده_سید_علی_اکبر_ابوترابی
#حاج_آقای_قرائتی
#آزادگان
🔺سر محبوبیت سید علی اکبر ابوترابی
@khateshahadat
قرارشد شب عملیات #والفجر سه نماز مغرب و عشاء را بخوانیم و حرکت کنیم. نماز مغرب که شروع شد، صدای #گریه امام و مأمومین در هم شده بود. مکبر از امام و مأمومین #التماس می کرد که نماز را زودتر تمام کنند. نماز مغرب یک ربع طول کشید. بعد از نماز امام جماعت با التماس از بچه خواست نماز عشاء را زودتر تمام کنند.
رزمنده ها گفتند: این نماز آخر ماست. می خواهیم با خدا حرف بزنیم. حاضریم قسمتی از راه را بدویم؛ اما نماز را زود تمام نکنیم.
بعد از نماز بوی عطر خاصی فضا را پر کرده بود. علی آقا از من پرسید: تو هم بو را استشمام می کنی؟
گفتم: تا به حال چنین بوی عطری به مشامم نرسیده بود.
#خاطرات_رزمندگان
#سیره_عبادی_رزمندگان
#جلوه_های_انس_با_نماز
راوی: حمید شفیعی
#کتاب_رندان_جرعه_نوش ؛ خاطرات حمید شفیعی، نویسنده و راوی: حمید شفیعی، تدوین گر: محمد دانشی، ناشر: سماء قلم، نوبت چاپ: اول- ۱۳۸۴؛ صفحه ۹۸.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
#معرفی_کتاب
#کتاب_قدرت_معنوی
نوشته دکتر روبین وودزورت کارلسن
ترجمه: معصومه یوسفی
نشر: زمزم هدایت
این کتاب در قطع رقعی و در ۷۰ صفحه می باشد.
برشی از کتاب:
تفاوت هتل محل اسکانم در تهران با #حسینیه_جماران ، مانند تنفس در جلوی اگزوز آلوده یک خودرو و تنفس در بلندی های هیمالیا است. ص۶۶ و ۶۵
#خمینی خودِ انقلاب بود. آنان که آنچه خمینی نشان می داد را کاملا درک و احساس کرده بودند، ناخواسته سرشار از عشق به اسلام ، مشتاق به #شهادت و دارای ارده گشترش اسلام در جهان شده بودند… او برای اسلام زندگی می کرد، ابزاری برای خدمت به اسلام بود و هدفی جز احیای اسلام نداشت. ص ۲۹.
yon.ir/lP2w8
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
هدایت شده از روی خط شهادت
اي جماعت خاک غم بر سر کنيد.mp3
1.91M
#قطعه_صوتی
#مداحی
#صادق_آهنگران
#ویژه_ارتحال_امام_خمینی
ای جماعت خاک غم بر سر کنیم
هجرت خورشید را باور کنیم
@khateshahadat
گزیده ای از فهرست موضوعی #کتاب_دلیل ؛ خاطرات #شهید_علی_چیت_سازیان به صورت اکسل و پی دی اف
#معرفی_کتاب
👇