عبدالله با وجود همه تلخی ها سختی های زندان، انسانی نرم خو و داراری اخلاقی خاص و شیرین بود. در نامه ها خود را برادر بسیجی یا برادر رزمنده خطاب می کرد.
برش اول:
وقتی هواپیمای حامل #شهید_محلاتی در نزدیکی روستای شویبه مورد هدف ارتش بعث عراق قرار گرفت و سقوط کرد، نامه ای به اهالی این روستا نوشت و در پایان نوشت: #برادر_بسیجی شما عبد الله میثمی. اینجا هم حاضر نبود از عنوانش استفاده کند.
برش دوم:
جلسه #فرماندهان_سپاه در گرماگرم عملیات کربلای چهار بود. وقتی جلسه تمام شد، آخر شب بود و جا برای استراحت همه نبود. رقت داخل #آبدارخانه قرارگاه و روی زمین خوابید. هر چه اصرار کردند و گفتند که اینجا مناسب شأن شما نیست، حرفش یک کلمه بود؛ نه!
می گفت: مگر شأن من کجاست؟ حتی فرمانده سپاه هم نتوانست حریفش گردد.
صبح بعد از نماز هم، با پیر مرد آبدار چی همسفره شد. فرماندهان هم یک به یک به جمع دو نفره شان ملحق شدند.
#شهید_عبد_الله_میثمی
#سیره_اخلاقی_شهدا
#تواضع_و_فروتنی
#کتاب_تنها_سی_ماه_دیگر ، نوشته: مصطفی محمدی، ناشر: فاتحان، تاریخ چاپ: ۱۳۹۰- سوم؛ صفحات 77 و 104 و 117 و 170-171.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/