برش ها
#شهید_عبدالحمید_دیالمه
عبد الحمید در نوجوانی هم #ساده زیست بود. شلوار پوشیدنش هم خلاف مُد آن زمان بود. سعی می کرد طوری زندگی کند که رنج #محرومان را از یاد نبرد.
خیار #گران شده بود. دانه ای پنج قران. عبد الحمید یک خیار را برداشت و چهار تکه کرد و به هر کس یک تکه داد.
می گفت: درست نیست ما خیار دانه ای پنج قرآن بخوریم و عده ای نداشته باشند.
#شهید_عبدالحمید_دیالمه
#سیره_اقتصادی_شهدا
#مواجهه_با_گرانی_در_سیره_شهدا
کتاب #دیالمه، نویسنده: محمد مهدی خالقی و مریم قربان زاده، ناشر: دفتر نشر معارف، نوبت چاپ: سوم- ۱۳۹۶؛ صفحه ۲۳.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
محمود برای کمک به #محرومان و #پا_برهنگان دست از پا نمی شناخت:
برش اول:
کفشش آن قدر کهنه و پاره بود که پایش روی زمین کشیده می شد. رفتم کنارش و گفتم: محمود! این کفش ها چیست که پوشیدی؟
با خنده گفت: در راه کسی را دیدم که #کفش هایش خیلی کهنه و پاره بود، کفش هایم را با او عوض کردم.
برش دوم:
آمده بود ده تومان پول #قرض کند. اصرار کردم برای چه می خواهد. گفت: پدرم هر سه روز، ده تومان به من می دهد و من آن را به دو خانواده #فقیر می دهم. الان چند روز است که پدرم را ندیده ام و آن خانواده ها منتظر کمک من هستند.
برش سوم:
در کمک به فقرا حد و مرز نمی شناخت. آمد پیشم و گفت: یک خانواده فقیر #پاکستانی را می شناسم که اگر #چرخ_خیاطی داشته باشند، خودشان کار کرده و از گدائی نجات پیدا می کنند. با اصرار پول چرخ خیاطی را گرفت و رفت.
#شهید_محمود_اخلاقی
#سیره_اقتصادی_شهدا
#انفاق_و_دست_به_خیری
#ایثار_اقتصادی
راویان: ابراهیم اطمینان و مهدیان
#کتاب_نذر_قبول ؛ کتاب خاطرات شهید محمود اخلاقی، نویسنده: اشرف سیف الدینی، ناشر: اداره کل حفظ و نشر ارزش های دفاع مقدس کرمان، نوبت چاپ: اول – ۱۳۸۸؛ صفحات ۳۳ و ۳۴ و ۴۷.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/