eitaa logo
بُت شناسی
2هزار دنبال‌کننده
368 عکس
294 ویدیو
22 فایل
🖎نقد و آگاهی در زمینه فِرق انحرافی از ثقلین، نقد تصوف و غلات، نقد مخربین اعتقادی شیعه. بدون خط قرمز در چهارچوب ثقلین instageram.com/botshenasi↩ ❎برای حمایت از کانال خارج نشید.❎
مشاهده در ایتا
دانلود
| ایا معصومین امر به فحاشی کردند؟ در ادامه بررسی متن ارائه شده و دروغ های بسته شده بر معصومین علیهم السلام تعدادی دیگر از روایات را بررسی میکنیم. امیرالمؤمنین درباره مروان حکم فرمودند: لو بایعنی بکفه لغدر بسبته اگر او با دستش با من بیعت کند با ماتحتش بیعتش را می شکند نهج البلاغه خ 737 ترجمه هدف دار و مغرضانه انجام شده در حالی که ترجمه صحیح نشیمن گاه است و این به هیچ وجه فحش رکیک نیست. امام حسین سلام الله علیه مردم نامرد زمان خود را چنین نفرین کردند : خداوندا بعد از من کسی را به آنها مسلط کن که آنقدر خار و ذلیل شوند اذل من فرام الأمه یعنی از پارچه خون حیض کنیزان هم پست تر شوند مقتل قمقام زخار 245 موسوعه کلمات امام حسین سلام الله علیه 6009 این روایت هم به هیچ وجه فحش رکیک نیست. و امام نفرین کردند، از کجای روایت استنباط فحش رکیک کردند برای ما جای تعجب دارد. امیرالمؤمنین به معاویه فرمودند: یا من یطل ایر أبیه ینتطق به ای کسی که آلت پدرت را می کشیدی و روغن می زدی بحار 32\91 حدیث ضعیف و بدون منبع اصلی است. در بحار الانوار هم فقط به ابی مخنف اشاره شده و روات دیگر حدیث نامشخص است! امیرالمؤمنین درباره أشعث و طرفداران او فرمودند: هؤلاء الضیاطره اینها ماتحت گشاد هستند بحار 34\319 ترجمه ای کاملا مغرضانه! در حالی که معنی جمله این نیست بلکه مَنْ یَعْذِرُنِی عَنْ هَؤُلَاءِ الضَّیَاطِرَةِ، یُقْبِلُ أَحَدُهُمْ یَتَقَلَّبُ عَلَی حَشَایَاهُ، اینها انسانهای بی خاصیتی اند که از شب تا نزدیک ظهر می‌خوابند ولی در مقابل موالی تلاش گرند و از صبح زود به کسب و کار می‌روند، و به این خاطر است که به جائی رسیده و سرمایه ایی دارند. حال این شخص به من می‌گوید اینها را بیرون کن و اموالشان را به ما بده. حضرت آقا امام صادق صلوات الله علیه: صهاک کنیز عبدالمطلب بود و صاحب عقب (باسن) گنده بود انَتْ صُهَاكُ جَارِيَةً لِعَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَ كَانَتْ ذَاتَ عَجُزٍ بحار الأنوار (ط - بيروت)ج‏31ص: 100 باز هم ترجمه مغرضانه و هدف دار! ذکر اسنادی به امام صادق علیه السلام می‌رسد که گفت: صهاک کنیز عبدالمطلب بود و زنی سنگین سرین بود و شترچرانی می‌کرد و حبشی بود و میل به ازدواج داشت. لازم به ذکر است اکثر روایات که مطرح کردند سند ندارد و ضعیف است! بلکه فقط در جهت تخریب وجه قدسی معصومین علیهم السلام، اقدام به نشر کردند. @BotShenasi
| اکثریت باید عقاید خود را بگوید. تصاویری که از المان شهر بانه در شبکه های اجتماعی پخش شد و نام خلفای غاصب در شهر بانه نصب شد. همراه با سر و صداهایی بود. خودشیرین همیشه در صحنه باز دست به قلم برد و سخنانی مضحک به خورد جامعه داد https://t.me/botshenasi/6275 استدلال اول مسائلی این است که چون شهر بانه در کردستان، شهری سنی است و آنجا شیعه بومی ندارد، پس در آن شهر باید باور های اهل سنت رواج داشته باشد. اهل سنت حق دارند باورهای خویش را اظهار کنند. : سخن آنقدر آبکی است که حتی مخاطبین او هم این حرف را مضحک میداند.‌ اگر مبنایِ شما را بپذیریم پس باید در شهر کاشان که همه شیعه هستند و اهل سنتی نیست، درب حرم حضرت ابولولو باز شود. ایا باید در شهر شیعی باورهای مذهبی اظهار نشود ؟ در ابعادی بزرگتر کثرت مردم ایران شیعه هستند، ایا نباید باورهای مذهبی خود را جار بزنند؟ پس این اولین نکته است که به ذهن خطور میکند، اصل این است هر حرکتی از سوی از نهادهای نظام انجام‌ شد حتی با استدلال آبکی توجیه شود. در شهر بانه شیعیان زندگی میکنند، وقتی این افراد در شهر تردد میکنند و نام غاصبین حق اهل بیت را میبینند احساساتشان تحریک میشود و آنها را لعن‌ میکنند. بعد سنی ها، شیعه ها را میکُشند، پس خون شیعیان به گردن شهرداری است. مسائلی اینگونه اعتراضات را دیکتاتوری مذهبی خوانده است و گفته این رسم است که در مناطق اهل سنت اسامی خیابان ها و مساجد طبق باور اهل سنت گذاشته میشود. و کسی این را توهین و دست زدن به اختلاف های مذهبی نمیداند. پس چرا میخواهید محدودیت ایجاد کنید و زندگی مسالمت آمیز را نفی کنید! : توضیح دادیم شیعیان با دیدن این اسامی تحریک شده و لعن میکنند و باعث کشتار دیگر شیعیان میشوند. اما طبق معمول باید به ذهن حقیر و کوچک امثال مسائلی ها یاداوری کنیم.‌ اینجا ایران است، اکثریت شیعه هستند، مذهب رسمی کشور شیعه اثنی عشری است. مذهب اهل سنت در این کشور فرعی هم حساب نمیشود. در هیچ کجا رسم نام گذاریِ خیابانها و مساجد نیست. وقتی سخن از زندگی مسالمت آمیز میکنیم باید در نظر داشته باشیم باید آنها خود را همرنگ اکثریت کنند و اکثریت هم شیعه هستند.‌ ما هم طبق مبنایِ زندگی مسالمت آمیز و اظهار عقیده در مناطق بومی خواستار بازگشایی حرم حضرت ابولولو هستیم. چون باور و اعتقاد ما است. چطور به بهانه تحریک احساسات اهل سنت درب یک مقبرهء مورد احترام شیعیان و علما بسته میشود، اما اعتراض به المان یک شهر میشود دیکتاتوری مذهبی؟ چطور یک شیعه بخواهد محسنیه برپا کند انواع تهمت و هجمه بر او میشود؟ چرا آنجا مدافع زندگی مسالمت آمیز و اظهار اعتقاد را بیان نمیکنید؟ باز هم یک نکته به ذهن خطور میکند آنهم توجیه عملکرد نهاد های نظام ! @BotShenasi
| خروجی حوزه های علمیه قدیم الایام طلاب سعی میکردند سخنرانی کنند و مردم را به خدا و اهل بیت علیهم السلام نزدیک کنند، سعی داشتند مردم را ارشاد کنند و از معاد و ولایت و... میگفتند. برای طلاب افتخاری بود طبق موازین دین سخن ایراد کنند. اما امروز طلاب باب سلیقه مردم و مستمع سخن میگویند. به جای رضایِ خالق به دنبال رضایِ خلق رفتند. الان آخوند دعوت میشود به یک هیئت انقلابی و حزب الهی، باب طبع آنها سخن میگوید و فضائل انقلاب را میگوید و تمجید رهبری میکند تا دل بچه حزب الهی را به دست آورد. دعوت میشوند به یک هیئت برائتی، چنان سخنان برائتی سر میدهد که جماعت برائتی دل از کف بدهند. در فضای مجازی میشود مدافع شادی مردم و فضائل موسیقی میگوید. مدافع روابط دختر و پسر میشود و پشت فرمان ماشین خود قِر میدهد. با فلان بازیگر بی حجاب عکس می اندازد و ژست آخوند نو اندیش میگیرد! علم تکنولوژی بر میدارد و بر سنتی های حوزه حمله میکند! اگر خیال میکنید فردای قیامت خدا هم مثل این اخوند ها برای رضای دل شما و سلیقه شما حساب و کتاب انجام میدهد سخت در اشتباه هستید. این اخوند ها شما را به خدا نزدیک نمیکنند. از خداوند دورتان میکنند. این اخوندها هم دنبال جذب فالوئر و دیده شدن هستند. دوست دارد دختران و پسران قربان صدقه اش برود و حاجی دمت گرم بگویند! مردم هم بر شهوتشان عمل میکنند. خیال میکنند آن اخوندی که میگوید برو با دختر نامحرم هزار کار انجام بده اصل دین را گفته است. فحش ناموس را حواله میکند برای آن طلبه ای که از سر رضای خداوند میگوید برادر من، خواهر من، عاقبت بدی در قیامت انتظارت را میکشد. ترس صحرایِ محشر چنان است که بچه های کوچکی که از دنیا رفتند از ترس موهای سرشان سفید میشود. انتظار صحرای محشر ناگفتنی است. ترس حساب و کتاب را برای شما نگفتند که بدانید چه هولناک است. آن وقت اگر بدانید چه در انتظار است، این اخوند نماهای لاکچری را با عمامه دار میزنید. وای بر آخوندی که برای رضای مردم سخن میگویند. قیامت سختی در انتظارشان است.‌ اگر بدانید روایات و ایات چگونه محشر را توصیف کردند دیگر برای اخوندی که عذاب خدا را تمسخر میکند هورا نمیکشید. دیگر برای اخوندی که میگوید دو تار مو بیرون باشد دست نمیزنید! علم روز دنیا اثبات کرده است موسیقی باعث افسردگی است، اما آخوندهای ما تازه یاد گرفتند تبلیغ موسیقی کنند. این راهی که به شما نشان میدهند، راه کج است. به اهل بیت علیهم السلام پناه بیارید. @BotShenasi
| تمرین کوچه، اجرا گودال بارها نوشتیم و فریاد زدیم که باعث و بنیان عاشورا سقیفه است. آنچه در کوچه شد در عاشورا اتفاق افتاد. سه روز بعد از شهادت سید المرسلین صلی الله علیه و آله آمدند درب خانه ای که عزرائیل بدون اجازه وارد نمی شد. درب را آتش زدند. با لگد به درب خانه زدند. میخ درب به سینه بانویِ خانه رفت. میخ در جنجره جنین رفت! درب روی خانم خانه افتاد از روی در رد شدند. وارد خانه شدند.‌ سر لباس و لوازم خانه رفتند و غارت کردند. خانم خانه به دنبال شوهر آمد، چهل نامرد او را میزدند. حتی نوشتن خانم خانه در خاک افتاده بود و او را دوره کردند و با هر چه داشتند میزدند! با طناب دست شوهر را بستن و کشیدند! طفلان را کتک زدند! تازیانه، غلاف شمشیر! لا یوم کیومک یا اباعبدالله.... در کربلا هم همین کارها را کردند. بچه ها را کتک زدند! پهلو شکستن! خیمه اتش زدند! غارت کردند! بچه ها به زیر دست و پا رفتند! بدنها زیر سم اسب رفت! یک اقایی را در گودال دوره کردند! عده ای دد کوچه قربه الی الله زدند، عده ای در گودال! ریسمان و اسارت! چه باید در عاشورا اتفاق می افتاد که در کوچه تمرین کردند! آنچه با اباعبدالله علیه السلام شد قبل آن با چشم دید که با مادر شد! با او آنچه کردند قبل آن با مادر انجام شد! این ایام، ایامی است که آنچه ظلم تا به امروز به اهل بیت علیهم السلام شده است بنیانش گذاشته شد! میراث پیامبر به زیر دست و پا له شد، اما میراثی عمر گذاشت که تا قیامت ادامه دارد. بنایی به پا کرد که استوار تا قیامت باشد. سر مشق به تمام ظالمین داد برای ظلم! چرا هتک حرمت این ایام میکنید! اوج مصیبت این ایام است. این ایام اگر این اتفاقات نمی افتاد عاشورایی در کار نبود! چهل منزل اسارت و مجلس شرابی نبود! چه کردند در این ایام.... آجرک الله یا صاحب الزمان روحی فداه.... @botshenasi
| بعد ابیها .... " با حال معنوی مطالعه شود " «ما زالت بعد ابیها معصبة الراس،ناحلة الجسم،باکیة العین،منهدة الرکن ». صدیقه طاهره سلام الله علیها را بعد از پدر ندیدند که هیچ وقت عصابه ای را که به سر بسته بود از سر باز کند.روز به روز حضرت زهرا سلام الله علیها لاغرتر و ناتوانتر می شد.بعد از پدر همیشه حضرت زهرا سلام الله علیها را با چشمی گریان دیدند. «منهدة الرکن »این جمله معنی عجیبی دارد.«رکن »یعنی پایه،مثل یک ساختمان که پایه هایی دارد و روی آن پایه ها ایستاده است.از نظر جسمانی،پا و ستون فقرات رکن انسان است،یعنی انسان که می ایستد روی این بنای استخوانی می ایستد.گاهی از نظر جسمی،این رکن خراب می شود،مثل کسی که فرض کنید پاهایش را بریده باشند یا ستون فقراتش درهم شکسته باشد. خود حدیت مفصل بخوان از این مجمل. حضرت زهرا سلام الله علیها را بعد از پدر اینچنین توصیف کرده اند. حضرت زهرا سلام الله علیها و رسول خدا صلی الله علیه و آله یکدیگر را بسیار دوست می داشتند.به فرزندانش امام حسن و امام حسین که نگاه می کند،بی اختیار می گرید،می گوید:فرزندان من!کجا رفت آن پدر مهربان شما که شما را به دوش می گرفت،شما را به دامن می گذاشت و دست نوازش به سر شما می کشید؟ @BotShenasi
| وصیت صدیقه طاهره ... حال حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از شهادت رسول الله صلی الله علیه و آله و وصیت های حضرت: روایت شده كه حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از فوت پدر بزرگوارش دائماً سر خود را میبست، جسمش ناتوان بود، قوّت خود را از دست داده بود، چشمانش گریان و قلبى سوخته داشت، ساعت به ساعت غش میكرد و به حسنین علیهما السّلام میفرمود: پدر (یعنى جدّ) شما كه شما را گرامى مى‏داشت و مرتّب شما را در آغوش مى‏گرفت كجاست؟ كجاست آن جدّ شما كه از همه مردم بیشتر به شما مهربان بود، نمیگذاشت كه روى زمین راه بروید، افسوس كه هرگز نخواهم دید جدّ شما در خانه مرا باز نماید و شما را به دوش خود بگیرد، در صورتى كه دائما این عمل را انجام میداد. سپس حضرت زهراسلام الله علیها در بستر بود. آنگاه امّ ایمن و اسماء بنت عمیس و امیرالمومنین علیه السّلام را خواست و به امیرالمومنین علیه السلام سه وصیّت كرد: 1- با امامه دختر خواهرش ازدواج نماید، زیرا كه او فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها را دوست میداشت. 2- از براى حضرت زهرا سلام الله علیها تابوت بسازد، زیرا ملائكه صورت تابوت را به او نشان داده بودند و آن بانو اوصاف آن را براى امیرالمومنین علیه السلام شرح داد. 3- احدى از آن افرادى كه در حقّ آن بانو ظلم كرده بودند در تشیع جنازه‏اش حاضر نشوند و بر جنازه‏اش نماز نخوانند.   وَ رُوِیَ أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنَهَّدَةَ الرُّكنِ بَاكِیَةَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ وَ تَقُولُ لِوَلَدَیْهَا أَیْنَ أَبُوكُمَا الَّذِی كَانَ یُكْرِمُكُمَا وَ یَحْمِلُكُمَا مَرَّةً بَعْدَ مَرَّةٍ أَیْنَ أَبُوكُمَا الَّذِی كَانَ أَشَدَّ النَّاسِ شَفَقَةً عَلَیْكُمَا فَلَا یَدَعُكُمَا تَمْشِیَانِ عَلَى الْأَرْضِ وَ لَا أَرَاهُ یَفْتَحُ هَذَا الْبَابَ أَبَداً وَ لَا یَحْمِلُكُمَا عَلَى عَاتِقِهِ كَمَا لَمْ یَزَلْ یَفْعَلُ بِكُمَا ثُمَّ مَرِضَتْ وَ مَكَثَتْ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ دَعَتْ أُمَّ أَیْمَنَ وَ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَیْسٍ وَ عَلِیّاً وَ أَوْصَتْ إِلَى عَلِیٍّ بِثَلَاثٍ أَنْ یَتَزَوَّجَ بِابْنَةِ أُخْتِهَا أُمَامَةَ لِحُبِّهَا أَوْلَادَهَا وَ أَنْ یَتَّخِذَ نَعْشاً لِأَنَّهَا كَانَتْ رَأَتِ الْمَلَائِكَةَ تَصَوَّرُوا صُورَتَهُ وَ وَصَفَتْهُ لَهُ    وَ أَنْ لَا یَشْهَدَ أَحَدٌ جَنَازَتَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ أَنْ لَا یَتْرُكَ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَیْهَا أَحَدٌ مِنْهُم‏. مناقب ابن شهر آشوب، ج 3 ص 132 به بعد. @BotShenasi
| بعد ابیها (۲) از جمله کسانی که در کنار مزار حمزه عموی پیامبر با حضرت زهرا علیهاالسلام ملاقات کرده، محمود بن لبید (و یا اسید) است. او می گوید: پس از شهادت رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم فاطمه زهرا علیهاالسلام را در کنار قبر حمزه در احد مشاهده کردم، در حالی که به شدّت منقلب بود و اشک می ریخت. صبر کردم تا آرام گرفت، آنگاه به حضور ایشان رسیدم و عرضه داشتم: ای بانوی من! سؤالی برایم پیش آمده است که می خواهم با شما در میان بگذارم. فرمود: بپرس! عرض کردم: آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم قبل از وفات خود، تصریحی بر علیه السلام داشته است؟ و آیا از طرف ایشان نصّی بر این مطلب وجود دارد؟ فرمود: «واعجباه! أنسیتم یوم غدیرخم؛ شگفتا و عجبا! آیا روز غدیرخم را فراموش کرده اید؟» عرضه داشتم: روز غدیر را می دانم (و آن غیر قابل انکار است)، از آن اسراری که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم با شما در میان گذاشته، مرا آگاه کنید، فرمود: «اشهداللّه تعالی لقد سمعته یقول: علیٌّ خیر من أخلّفه فیکم، و هو الامام والخلیفة بعدی، و سبطای و تسعة من صلب الحسین أئمّة أبرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیّین، و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم الی یوم القیامة؛ خدا را شاهد می گیرم که شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: علی بهترین کسی است که او را جانشین خود در میان شما قرار می دهم. علی امام و خلیفه بعد از من است، و دو فرزندم (حسن و حسین) و نه تن از فرزندان حسین پیشوایان و امامانی پاک و نیکند. اگر از آنها اطاعت کنید، شما را هدایت خواهند نمود، و اگر مخالفت ورزید، تا روز قیامت بلای تفرقه و اختلاف در میان شما حاکم خواهد شد.» پرسیدم: بانوی من! پس چرا علی علیه السلام سکوت کرد، و برای گرفتن حقّ خویش قیام نکرد؟ حضرت زهرا علیهاالسلام در پاسخ فرمود: «یا اباعمر لقد قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم : اذ تؤتی و لا تأتی ـ أو قالت: مثل علیّ ـ ثمّ قالت: أما واللّه لو ترکوا الحقّ علی أهله و اتبعوا عترة نبیّه لما اختلف فی اللّه اثنان، و لورثها سلف عن سلف و خلف بعد خلف حتی یقوم قائمنا التاسع من ولد الحسین، و لکن قدّموا من أخّره اللّه و أخّروا من قدّمه اللّه، حتی اذا ألحدوا المبعوث و أودعوه الجدث المجدوث، اختاروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم، تبّاً لهم أو لم یسمعوا اللّه یقول: «و رَبُّکَ یَخْلُقُ مایَشاءُ وَ یَخْتارُ ماکانَ لَهُمُ الخِیَرَةُ»؟ بل سمعوا و لکنّهم کما قال اللّه سبحانه: «فَاِنَّها لا تَعْمَی الاَبْصارُ وَلکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الّتی فی الصُّدُورِ» هیهات بسطوا فی الدّنیا آمالهم و نسوا آجالهم، فتعساً لهم و أضلّ أعمالهم، أعوذبک یا ربّ من الحُور بعد الکَوْر؛ ای اباعمر، رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: مَثَلِ امام (مثل علی)، همانند کعبه است، که مردم به سراغ آن می روند، نه آنکه کعبه به سراغ مردم بیاید. (سپس حضرت زهرا علیهاالسلام ادامه داد:) آگاه باش! به خدا سوگند! اگر حق را به اهلش واگذار می کردند و از خدا صلی الله علیه و آله وسلم اطاعت می نمودند، دو نفر هم (در حکم خداوند) با یکدیگر اختلاف نمی کردند، و امامت همان گونه که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم معرّفی فرمود، از علی علیه السلام تا قائم ما، فرزند نهم حسین، از جانشینی به جانشینی دیگر به ارث می رسید. اما کسی (ابوبکر) را مقدّم داشتند که خدا او را کنار زده بود، و کسی (علی) را کنار زدند که خدا او را مقدّم داشته بود. نتیجه آن شد که محصول بعثت را انکار کردند و به ها روی آوردند، آنها را برگزیدند و براساس رأی و نظر شخصی عمل کردند، هلاکت و نابودی بر آنان باد! آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود: «پروردگار تو هرچه بخواهد، می آفریند و هرچه بخواهد، برمی گزیند، آنان (در برابر او) اختیاری ندارند.»؟ آری شنیدند، اما همان گونه که قرآن فرمود: «چشم های ظاهر نابینا نمی شود، بلکه دل هایی که در سینه هاست، کور می شود.» افسوس که آنان آرزوها و هوس های خود را تحقّق بخشیدند و از مرگ و قیامت غافل ماندند! خدا نابودشان گرداند و آنان را در کارهایشان گمراه کند. پروردگارا! به تو پناه می برم از کمی یاران پس از فراوانی آنان.» @BotShenasi
| بعد ابیها (۳) در كتاب احتجاج طبرسي (ج ۱ ص ۱۴۷) از سُويد بن غفله نقل شده، هنگامي كه حضرت زهرا‌سلام الله علیها در بستر وفات قرار گرفت، زنان مهاجر و انصار به عيادت او آمدند و عرض كردند: اي دختر پيامبر چگونه صبح كردي در مورد اين بيماري كه داري؟ فاطمه پس از حمد و ثناي الهي، و درود بر پدرش رسول خدا فرمود: صبح نمودم كه به خدا سوگند دنياي شما را نمي پسندم، و مردهاي شما را دشمن دارم، پس از آنكه آنها را در زير دندان خود آزمودم و از دهانم بيرون افكندم، و پس از آنكه آنها را با محك آزمايش، شناختم و با آنها دشمن شدم. چقدر زشت است: كُند شدن شمشيرها بعد از تيزي آنها (نصرت مردان شما از اسلام در آغاز، و سستي آنها در زمان حاضر). چقدر زشت است: بازيچه انگاشتن امور، بعد از جديّت (و استقامت مردان شما در آغاز، و بي تفاوتي آنها در زمان حاضر). چقدر زشت است: كه انسان پس از ايمان، از مرز دين خارج گردد. چقدر بد است: پيروزي از هوسهاي نفساني و لغزيدن و به دنبال آن دستخوش عذاب الهي شدن. چه بسيار زشت است: كيفر سخت الهي براي اين گروه كه (بر اثر عدم دفاع از حقوق ما) خود را مستحق عذاب هميشگي آخرت نمودند، ناگزير بار سنگين عذاب را بر گردن آنها افكندم، و ننگ اعمال زشتشان را بر اطراف آنها انداختم، آنها را رها ساختم، و ننگها را مانند لباس بر اندام آنان پوشاندم. پس از رحمت وسيع خداوند، بريده و دور باد رحمت الهي از آن قومي كه به ما ستم نمودند، واي بر آنها كه مقام رهبري را از كوههاي سطبر و استوار رسالت برگرفتند، و پايه‌هاي نبوّت و هدايت و محل نزول جبرئيل را از صاحب حقش محروم نمودند. آگاه باشيد: كردار مردان شما زياني آشكار است، چرا كه آنها از ابوالحسن علي روي گردانيدند، سوگند به خدا روي گرداني آنها از علي به اين خاطر است كه شمشير علي در ميدانهاي نبرد، تيز و كوبنده بود، او باكي از مرگ نداشت و با پنجه ي پرتوان خود، دلاوران دشمن را به خاك هلاكت مي‌افكند، به خدا سوگند اگر آنها زمام امور امّت را بدست علي مي‌دادند، او هر كسي را كه از راه راست منحرف مي‌شد، به راه راست مي‌آورد، و هر كسي را كه از حجّت روشن، روي برمي تافت به سوي آن مي‌كشانيد، او به گونه اي با مدارا مردم را به راه راست سير مي‌داد كه دهان سيركننده مجروح نشود، و جانش خسته نگردد، و آنها را به آبگاه خوشگوار و فراوان وارد مي‌ساخت، آبگاهي كه نهرهاي آن از آب صاف، لبريز است، و اطراف آن نهرها پاك و پاكيزه است. آري علي آنها را در چنين آبگاهي سيراب مي‌كرد، و آشكارا و نهان آنها را نصيحت مي‌نمود، در صورتي كه خود آن حضرت، از دنياي آنها بهره مند نمي شد. مگر به مقدار شربت آبي كه تشنگي خود را برطرف سازد، و اندكي غذا كه گرسنگي او را رفع كند، اگر او عهده دار مقام رهبري مي‌شد، انسانهاي راستين و دروغين، پارسا و حريص از همديگر جدا و آشكار مي‌شدند. وَ لَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُري آمَنُوا وَاتَّقوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السّماءِ وَ الارْضِ وَلكِنْ كَذَّبُوا فَاَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ : «و اگر مردمي كه در شهرها و آباديها زندگي دارند، ايمان بياورند و تقوي پيشه كنند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مي‌گشائيم ولي آنها (حقايق را) تكذيب كردند، ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم». (اعراف- ۹۶) وَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ هؤلاءِ سَيُصِيبُهُمْ سَيِّئاتُ ما كَسَبُوا وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ : «و كساني كه از اين گروه ظلم كردند، گرفتار كيفر اعمال بد خود خواهند شد و هرگز نمي توانند از چنگال عذاب الهي بگريزند». (زُمَر- ۵۱) @BotShenasi
| بعد ابیها (۴) آگاه باشيد! سوگند به جانم اين كردار (مردان) شما در رحم زمان بارور شد و سرانجام مدّت حمل به پايان مي‌رسد، و وقت نتيجه به پيش آيد، بنابراين با اين كردارتان، خون تازه و زهر كشنده بدوشيد، هنگام كيفر فرامي رسد آنگاه كه گمراهان به سزاي خود مي‌رسند، و آيندگان عاقبت پيشينيان را مي‌نگرند... منتظر فتنه و بلا باشيد، و خود را برای ي شمشيرهاي برّنده و سلطه ي ستمگران و هرج و مرج عمومي آماده سازيد كه آن ستمگران ياغي اندوخته‌هاي شما را چپاول كنند و اندكي براي شما بگذارند، و جمعيت شما را قتل عام نمايند، آنگاه حسرت زياد مي‌كشيد كه چرا از خطّ رهبري صحيح منحرف شده ايد؟ و دلهايتان كور شده است. آيا شما را با اجبار به سوي رهبري صحيح وادار كنيم با اينكه خودتان از پيمودن اين راه بي ميل هستيد؟. @BotShenasi
| بعد ابیها(۵) سُوَيْدبن غفله مي‌گويد: زنان عيادت كننده، سخنان حضرت زهرا سلام الله علیها را به شوهران و مردان خود رساندند، جمعي از بزرگان مهاجر و انصار براي معذرت خواهي به حضور آن بزرگوار آمدند و عرض كردند: اي سرور زنان جهان! اگر علي زودتر خود را براي مقام خلافت، در معرض قرار مي‌داد، ما با او بيعت مي‌كرديم و به سوي هيچكس عدول نمي نموديم، ولي ابوبكر پيش دستي كرد و ما با او بيعت كرديم (و كار از كار گذشت). حضرت صدیقه سلام الله علیها به آن عذرتراشان فرمود: «از من دور شويد، ديگر براي شما عذري باقي نمانده، و بعد از تقصير و كوتاهي، جائي براي عذر نمي ماند (شما از آغاز چرا گول خورديد؟ آيا با آنهمه حجّت و دليل، باز بيراهه رفتن قابل عذر است؟! ) @BotShenasi
| بعد ابیها (۶) در كتاب بحار از تفسير عيّاشي نقل شده: اُمّ سَلَمه (يكي از همسران نيك رسول خدا) به عيادت حضرت صدیقه سلام الله علیها آمد و عرض كرد: اي دختر رسول خدا شب را با بيماري، چگونه به صبح آوردي؟ حضرت صدیقه سلام الله علیها فرمود: صبح كردم كه خود را بين دو اندوه جانكاه مي‌نگرم: ۱- جگرم از داغ فراق پدرم يكپارچه خون شده است. ۲- دلم بر ظلمي كه به وصيّ رسول خدا شده، شعله ور شده است، سوگند به خدا به حريم ساحت مقدس امير مؤمنان علي توهين كردند، آن حضرت صبح كرد در حالي كه مقام خلافت و امامت را از او ربودند، و برخلاف كتاب خدا و سنّت پيامبر رفتار نمودند، انگيزه ي اين انحراف آنها اين است كه: دلهاي آنها نسبت به علي پر از كينه و عداوت بود، زيرا آن حضرت رجال آنها را در جنگ بدر و اُحُد كشت، آنها شعله هاي كينه و حسادتشان را با انتقام گيري از علي خاموش ساختند، به اين ترتيب كه حق او را غصب نمودند، و بعد از رحلت رسول خدا تير آنها به نشانه گيري هدف پرداخت، كينه‌هاي انباشته و مخفي آنها بروز كرد و با دستيارهاي مفسدين و سخن چينان، به دشمني با ما برخاستند و ما را هدف انتقامجوئيهاي خود ساختند، يكباره كمند ايمان را بريدند، و چلّه ي ايمان را از كمال ايمان قطع نمودند، و به رسالت سيّد رسولان و كفالت امير مؤمنان پشت پا زدند، پس از آنكه منافع دنياي فريباي خود را براي خود حفظ كردند، آنها به ياري طلبي علي توجه نكردند، چرا كه آن حضرت پدران آنها را در جنگها و درگيريها به هلاكت رسانده بود. @BotShenasi
| انا لله و انا الیه راجعون روايان سنّي و شيعه از «سَلْمي» همسر ابورافع نقل كرده اند كه گفت: من در ساعات آخر عمر حضرت صدیقه سلام الله علیها از او پرستاري مي‌كردم، يك روز حال او بهتر شد و آرام گرديد، امير مؤمنین علیه السلام براي بعضي كارها از خانه بيرون رفت، فاطمه به من فرمود: مقداري آب بياور تا غسل كنم، و بدنم را شستشو دهم، آب آوردم و كمك كردم، فاطمه برخاست و غسل نيكوئي انجام داد، لباسش را عوض كرد، سپس به من فرمود: بستر مرا در وسط خانه، پهن كن، سپس رو به قبله بر آن بستر خوابيد، و به من فرمود: من امروز از دنيا مي‌روم، من خودم را شسته ام، هيچكس روي مرا باز نكند سپس دستش را زير سرش گذاشت و از دنيا رفت. روايت شده: آن هنگام كه فاطمه جان سپرد، ساعت بين مغرب و عشا بود، وقتي كه زمان احتضار فرارسيد، نگاه تندي كرد و سپس گفت: اَلسَّلامُ عَلي جِبْرَئيل، اَلسَّلامُ عَلي رَسُولِ اللَّهِ، اَللَّهُمَّ مَعَ رَسُولِكَ، اَللَّهُمَّ فِي رِضْوانِكَ وَ جَوارِكَ وَ دارِكَ دار السَّلامِ. : «سلام بر جبرئيل، سلام بر رسول خدا، خدايا با رسول خدا هستم، خدايا در رضوان و جوار رحمت تو و در خانه تو خانه ي سلام، هستم». سپس به حاضران فرمود: آيا آنچه مي‌بينم شما هم مي‌بينيد؟ بعضي از حاضران گفتند: اي دختر رسول خدا! چه مي‌بيني؟ فرمود: اكنون اهل آسمان را با موكبها و هيئتهاي خود مي‌نگرم و جبرئيل را مي‌بينم و رسول خدا را مي‌نگرم كه مي‌فرمايد: «اي دخترم! نزد ما بيا كه آنچه (از نعمتها و رضوان الهي) در پيش داري، براي تو بهتر است». زيد بن علي نقل مي‌كند: فاطمه به جبرئيل و به پيامبر و همچنين به عزرائيل سلام كرد، حاضران صداي ظريف فرشتگان را شنيدند، و بوي خوشي كه خوشبوترين بوها بود استشمام كردند. اسماء بنت عُمَيْس مي‌گويد: هنگامي كه فاطمه به حال احتضار افتاد، به من فرمود: «هنگامي كه جبرئيل در ساعت رحلت پيامبر نزد پيامبر آمد مقداري كافور از بهشت آورد، پيامبر آن را سه قسم كرد، يك قسم آن را براي خود برداشت و يك قسم آن را براي علي ، و يك قسم آن را براي من گذاشت كه وزن آن چهل درهم بود»، آنگاه به من فرمود: اي اسماء آن كافور باقيمانده را در فلان جا است بياور و كنار سرم بگذار، اين را گفت و جامه اش را به سر كشيد، و فرمود: اندكي صبر كن و در انتظار من باش، سپس مرا صدا بزن، اگر جواب تو را ندادم بدان كه به پدرم ملحق شده ام: اسماء اندكي صبر كرد، سپس فاطمه را صدا زد، جوابي نشنيد، صدا زد: يا بِنْتَ مُحَمَّدِ الْمُصْطَفي، يا بِنْتَ اَكْرَمُ مَنْ حَمَلَتْهُ النِّساء، يا بِنْتَ خَيْرِ مَنْ وَطَأَ الْحِصي يا بِنْتَ مَنْ كانَ مِنْ رَبِّهِ قابَ قَوَْسَيْنِ اَوْ اَدْني. : «اي دختر محمد مصطفي! اي دختر بهترين انسانها، اي دختر برترين كسي كه بر روي زمين راه رفت، اي دختر كسي كه در شب معراج به جايگاه خاصّ قرب الهي رسيد». باز جواب نشنيد، اسماء روپوش را كنار زد، ناگاه دريافت كه فاطمه به لقاءِاللَّه پيوسته است، خود را به روي فاطمه انداخت و او را مي‌بوسيد و عرض كرد: «اي فاطمه! وقتي كه بحضور پدرت رسول خدا رسيدي، سلام مرا به او برسان». حسن و حسين كنار جنازه ي مادر سپس اسماء گريبانش را پاره كرد و سراسيمه از خانه بيرون آمد، حسن و حسين را در بيرون خانه ملاقات كرد. آنها گفتند: مادر كجاست؟ اسماء، سخني نگفت، آنها به سوي خانه روانه شدند و ديدند كه مادرشان رو به قبله دراز كشيده، حسين مادرش را حركت داد، ناگهان دريافت كه مادرش از دنيا رفته است، به برادرش حسن رو كرد و گفت: اي مادرم! خدا در مورد مادرم به تو اجر بدهد (آجَرَكَ اللَّهُ فِي الْوالِدَةِ). حسن خود را به روي مادر انداخت، گاهي او را مي‌بوسيد و گاهي مي‌گفت: اي مادرم! با من سخن بگو، قبل از آنكه روح از بدنم بيرون رود. امام حسين پيش آمد و پاهاي مادرش را مي‌بوسيد، و مي‌گفت: «مادرم! من پسرت حسين هستم، قبل از آنكه قلبم شكافته شود و بميرم، با من سخن بگو». @BotShenasi
| امیرالمومنین علیه السلام در سوگ اسماء به حسنین علیهم السلام فرمود: برويد نزد پدرتان امیرالمومنین علیه السلام و شهادت مادرتان را به او خبر دهيد. حسنین علیهم السلام از خانه بيرون آمدند، در حالي كه فرياد مي‌زدند: يا مُحَمَّداه! يا اَحْمَداه! اَلْيَوْمُ جُدِّ دَلَنا مُوْتُكَ اِذْ ماتَتْ اُمُّنا : «آه! اي محمد! اي احمد! امروز مصيبت فقدان تو براي ما تجديد شد، چرا كه مادرمان از دنيا رفت». سپس حسن و حسين علیهم السلام وارد مسجد شدند، امیرالمومنین علیه السلام در مسجد بود، آنها شهادت حضرت صدیقه سلام الله علیها را به او خبر دادند، امیرالمومنین علیه السلام از اين خبر آنچنان دگرگون شد كه بي حال افتاد، آب به صورتش پاشيدند، وقتي كه حالش خوب شد، با ندائي جانسوز فرمود: بِمَنِ الْعَزاء يا بِنْتَ مُحَمَّدٍ كُنْتُ بِكِ اَتَعَزِّيُ فَفِيمَ الْعَزء مِنْ بَعْدِكِ. : «اي دختر محمّد به چه كسي خود را تسليت بدهم، تا زنده بودي مصيبتم را به تو تسليت مي‌دادم، اكنون بعد از تو چگونه آرام گيرم؟ » مورّخ معروف، مسعودي نقل مي‌كند: هنگامي كه فاطمه از دنيا رفت، امیرالمومنین بسيار بي تابي نمود، و گريه و زاري شديد كرد، و چنين مرثيّه مي‌خواند: لِكُلِ اجْتِماعٍ مِنْ خَلِيلَيْنِ فِرْقَةٌ وُ كُلُّ الَّذِي دُونَ الْمَماتِ قَلِيلٌ اِنَّ افْتِقادِي فاطِمَة بَعْدَ اَحْمَدٍ دَلِيلٌ عَلي اَنْ لايَدُومَ خَلِيلٌ : «سرانجام هر اجتماع دو دوست، به جدائي مي‌انجامد، و هر مصيبتي بعد از مرگ و فراق، اندك (و قابل تحمّل) است. رفتن فاطمه بعد از رفتن پيامبر دليل آن است كه هيچ دوستي باقي نمي ماند». روايت كننده مي‌گويد: امیرالمومنین علیه السلام و امام حسن و حسين علیه السلام را برداشت و با هم وارد آن اطاقي شدند كه بدن مطهر صدیقه طاهره سلام الله علیها در آنجا بود، ديدند اسماء در بالين فاطمه نشسته و گريه مي‌كند و مي‌گويد: «اي يتيمان محمد ما بعد از پيامبر خود را به فاطمه تسليت مي‌داديم، اكنون به چه كسي تسليت بدهيم؟ » @BotShenasi
| اهل مدینه .... روايت شده: اهل مدينه يكصدا به ناله درآمدند، و زنهاي بني هاشم به خانه ي فاطمه آمده و همه با هم ناله و زاري كردند آنگونه كه نزديك بود از صداي شيون آنها، مدينه به لرزه درآيد، در آن حال مي‌گفتند: يا سَيِّدَتاه! يا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ: «اي بانوي بزرگوار! اي دختر رسول خدا». مردم مدينه مثل موهاي بال اسب، پياپي به حضور امیرالمومنین علیه السلام آمدند، آن حضرت نشسته بود و حسن و حسين در پيش روي او، گريه مي‌كردند، مردم از گريه ي حسن و حسين علیهم السلام به گريه افتادند. اُمّ كلثوم سلام الله علیها در حالي كه نقاب بر چهره و چادر بر سر افكنده بود و دامنش به زمين كشيده مي‌شد، و گريه او را بي تاب كرده بود، از خانه بيرون آمد و فرياد مي‌زد: يا اَبَتاهُ يا رَسُولَ اللَّهِ اَلْآنَ حَقّاً فَقَدْناكَ فَقْداً لا لِقاءَ بَعْدَهُ اَبَداً. : «اي بابا اي رسول خدا! براستي كه امروز ما تو را از دست داديم كه بعد از آن هيچگاه بديدار تو نائل نمي شويم». مردم اجتماع كردند و گريه و ضجّه مي‌نمودند، و منتظر بودند تا بدن مطهر صدیقه طاهره سلام الله علیها بيرون آيد و بر آن نماز بخوانند. در اين وقت ابوذر از خانه بيرون آمد و گفت: پراكنده شويد زيرا حركت دادن جنازه ي دخت رسول الله صلی الله علیه و آله تا شب به تأخير افتاد، مردم برخاستند و پراكنده شدند. @BotShenasi
| خداحافظ ای هستیِ مولا چون شب فرارسيد، امیرالمومنین علیه السلام جنازه را غسل داد، هنگام غسل هيچكس حاضر نبود جز حسن و حسين علیهم السلام ، زينب،‌ام كلثوم، سلام الله علیها فضّه و اسماء بنت عُميس. اسماء مي‌گويد: فاطمه به من وصيّت كرد كه هيچكس جز علي و من، او را غسل ندهند، من علي را در غسل دادن فاطمه كمك كردم. روايت شده: امیرالمومنین علیه السلام هنگام غسل فاطمه ميفرمود: «خدايا فاطمه كنيز تو و دختر رسول و برگزيده ي تو است، خدايا حجّتش را به او تلقين كن، و برهانش را بزرگ بدار، و درجه اش را عالي كن، و او را با پدرش محمد همنشين گردان». و نيز روايت شده كه: علي با همان پرده اي كه بدن رسول خدا را خشك كرد، بدن زهرا را خشك نمود، وقتي كه غسل تمام شد، علي بدن را بر سرير (شبيه تابوت) نهاد، و به امام حسن علیه السلام فرمود: به ابوذر خبر بده بيايد، او ابوذر را خبر كرد و آمد و با هم بدن را تا محل نماز حمل كردند، حسن و حسين علیهم السلام همراه امیرالمومنین علیه السلام بودند، آنگاه امیرالمومنین علیه السلام بر جنازه، نماز خواند. در روايت ورقه آمده، اميرالمومنین علیه السلام فرمود: مشغول غسل دادن فاطمه شدم، او را در درون پيراهن، بي آنكه پيراهنش را از تن بيرون آورم غسل دادم، به خدا سوگند فاطمه پاك و پاكيزه بود، سپس از باقيمانده ي حنوط رسول خدا او را حنوط كردم و كفن بر او پوشاندم، و پيچيدم، وقتي كه خواستم بندهاي كفن را ببندم، صدا زدم: اي اُمّ كلثوم، اي زينب، اي سكينه، اي فضّه، اي حسن و اي حسين هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ اُمِّكُمْ...: «بيائيد و از ديدار مادرتان توشه برگيريد، كه وقت فراق و لقاي بهشت است». حسن و حسين آمدند و با آه و ناله مي‌گفتند: واحَسْرَتاهُ! لا تُنْطَغي اَبَداً مِنْ فَقْدِ جَدِّنا مُحَمَّدُ الْمُصْطَفي وَ اُمُّنا فاطِمَةُ الزَّهْراءِ... : «آه! چه شعله ي حسرت و اندوهي كه هرگز خاموش شدني نيست، براي فقدان جدّمان محمد مصطفي و مادرمان فاطمه زهرا، اي مادر حسن! و اي مادر حسين! وقتي كه با جدّمان ملاقات كردي، سلام ما را به او برسان، و به او بگو: ما بعد از تو در دنيا يتيم مانديم». اميرالمومنین علیه السلام فرمود: اَنِّي اُشْهِدُ اللَّهَ اِنَّها قَدْ حَنَّتْ وَ اَنَّتْ وَ مَدَّتْ يَدَيْها وَ ضَمَّتْهُما اِلي صَدْرِها مَلِيّاً. : «من خدا را گواه مي‌گيرم كه فاطمه ناله ي جانكاه كشيد و دستهاي خود را دراز كرد و فرزندانش را مدّتي به سينه اش چسبانيد». ناگاه شنيدم هاتفي در آسمان صدا زد: يا اَبَا الْحَسَنِ اِرْفَعْهُما عَنْها فَلَقَدْ اَبْكِيا وَاللَّهِ مَلائِكَةَ السَّماءِ... : «اي علي!، حسن و حسين را از سينه ي مادرشان بلند كن، كه سوگند به خدا اين حالت آنها، فرشتگان آسمان را به گريه انداخت، و دوستان مشتاق دوست خود مي‌باشند». آنگاه حسن و حسين علیهم السلام را از سينه مادرشان، بلند كرد. @BotShenasi
| خداحافظ ای وجود علی شيخ طوسي نقل مي‌كند: هنگامي كه علي بدن زهرا را به خاك سپرد، و قبر او را با زمين هموار نمود، و دست خود را از غبار خاك پاك كرد، غم و اندوهش به هيجان درآمد، اشك بر گونه هايش جاري نمود و رو به جانب قبر رسول خدا كرد و چنين فرمود: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي، وَ عَنْ اِبْنَتِكَ النّازِلَةِ فِي جَوارِكَ وَ السَّرِيعَةِ الْلَحاقِ بِكَ، قَلَّ يا رَسُولَ اللَّهِ تَجَلُّدِي اِلّا اَنَّ فِي التّأسِّي لِي بِعَظِيم فُرْقَتِكَ وَ فادِحِ مُصِيبَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ... «سلام بر تو اي رسول خدا! از جانب خودم و دخترت، كه هم اكنون در جوارت فرود آمد و به سرعت به تو پيوسته است، اي پيامبر خدا، صبرم از فراق دختر برگزيده ات، كم شده و طاقتم از دست رفته است، ولي پس از روبرو شدن با فاجعه ي عظيم رحلت تو، هر مصيبتي به من برسد كوچك است، يادم نمي رود كه با دست خود پيكرت را در قبر گذاشتم، و هنگام رحلت سرت بر سينه‌ام بود كه روح تو پرواز كرد اِنّا لِلَّهِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ. اي پيامبر! امانتي را كه به من سپرده بودي به تو برگردانده شد، امّا اندوه من هميشگي است، و شبهايم را با بيداري بسر مي‌برم، تا اينكه به تو بپيوندم، به زودي دخترت تو را آگاه خواهد كرد، كه امّت تو به ستم كردن، هم رأي شدند، چگونگي حال را بي پرده از وي بپرس، وضع چنين است، در حالي كه هنوز فاصله اي با زمان حيات تو نيفتاده، و يادت فراموش نگرديده است. وَالسَّلامُ عَلَيْكُما سَلامَ مُوَدِّعٍ، لا قالٍ وَ لا سَئمٍ فَاِنْ اَنْصَرِفْ فَلا عَنْ مَلالَةٍ وَ اِنْ اُقِمْ فَلا عَنْ سُوءٍ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِينَ... : «سلام من بر هر دو شما سلام وداع كننده، نه سلام كسي كه ناخشنود يا خسته دل باشد، اگر از خدمت تو بازمي گردم از روي ملالت و خستگي نيست، و اگر در كنار قبرت اقامت گزينم نه به خاطر سوءظني است كه از وعده ي نيك خدا در مورد صابران دارم آري صبر كردن مباركتر و نيكوتر است، اگر بيم غلبه ي آنانكه بر ما سلطه يافتند نبود كنار قبر تو مي‌ماندم و در نزد تربت تو اعتكاف مي‌كردم، و فرياد ناله از اين مصيبت برمي داشتم، مانند زني كه فرزندش مرده باشد، خداوند مي‌نگرد كه من از ترس دشمنان دختر تو را پنهان به خاك سپردم، آن دختر تو كه حقّش را ربودند و ميراث او را از او بازداشتند، با اينكه از زمان تو چندان نگذشته، و نام تو هنوز كهنه نشده است، به پيشگاه تو اي رسول خدا شكايت مي‌آورم، و در اطاعت از تو، تسلّي خاطر و صبر و شكيبائي نيك است، درود و رحمت و بركات خدا بر تو و بر دختر تو باد. هنگامي كه بدن فاطمه را در ميان قبر نهاد، گفت: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ، بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلي مِلةِ رَسُولِ اللَّهِ مُحَمّد بْنِ عَبْدِاللَّهِ... : «اي صديقه! تو را به كسي كه بهتر از من است تسليم كردم، و براي تو همان را كه خدا مي‌پسندد، پسنديدم، سپس اين آيه را خواند: مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِيها نَعِيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً اُخْري. «ما شما را از آن خاك آفريديم، و در آن بازمي گردانيم، و از آن نيز بار ديگر شما را بيرون مي‌آوريم» (طه- ۵۵). وقتي كه قبر را هموار كرد و مقداري آب بر آن پاشيد، كنار قبر، گريان و محزون نشست، عباس (عمويش) آمد دستش را گرفت و به خانه اش برد. @BotShenasi
| درگیری امیرالمومنین و عمر روايت شده: شبي كه بدن مطهر صدیقه طاهره سلام الله علیها را دفن كردند، در قبرستان بقيع صورت چهل قبر تازه احداث كردند. و وقتي كه مسلمانان از وفات فاطمه آگاه شدند به قبرستان بقيع رفتند، در آنجا چهل قبر تازه يافتند، قبر فاطمه را پيدا نكردند، صداي ضجّه و گريه از آنها برخاست، همديگر را سرزنش مي‌كردند، و مي‌گفتند: پيامبر شما جز يك دختر در ميان شما نگذاشت، ولي او از دنيا رفت و به خاك سپرده شد و در مراسم نماز و دفن او حاضر نشديد، و قبر او را نمي شناسيد. سران قوم گفتند: برويد عدّه اي از زنان با ايمان را بياوريد تا اين قبرها را نبش كنند، تا بدن فاطمه را پيدا كنيم و بر او نماز بخوانیم و قبرش را زیارت کنیم. امیرالمومنین علیه السلام‌ از موضوع آگاه شد. خشمگين از خانه بيرون آمد، آنچنان خشمگين بود كه چشمهايش سرخ شده بود و رگهاي گردنش پر از خون گشته بود، و قباي زردي كه هنگام ناگواريها مي‌پوشيد، پوشيده بود، و بر شمشير ذوالفقارش تكيه نموده بود تا به قبرستان بقيع آمد، و مردم را از نبش قبرها ترسانيد. مردم گفتند: اين علي بن ابيطالب است كه مي‌آيد در حالي كه سوگند ياد كرده كه اگر يك سنگ از اين قبرها جابجا شود، تمام شما را خواهد گشت. در اين هنگام، عمر با جمعي از اصحابش با امیرالمومنین علیه السلام ملاقات كردند، عمر گفت: «اي ابوالحسن! اين چه كاري است كه انجام داده اي، سوگند به خدا قطعاً قبر زهرا را نبش مي‌كنيم، و بر او نماز مي‌خوانيم». امیرالمومنین علیه السلام دست بر دامن او زد و آن را پيچيد و به زمين كشيد، عمر به زمين افتاد، امیرالمومنین به او فرمود: «اي پسر سوداي حبشيّه! من از حق خودم گذشتم از بيم آنكه مردم از دين خارج نگردند، امّا در مورد نبش قبر فاطمه ، سوگند به خدائي كه جانم در اختيار او است، اگر چنين كنيد، زمين را از خون شما سيراب مي‌كنم، چنين نكنيد تا جان سالمي از ميان بدر بريد». ابوبكر به حضور امیرالمومنین آمد و عرض كرد: ترا به حق رسول خدا و به حق آن كسي كه بالاي عرش است (يعني خدا) سوگند مي‌دهم، عمر را رها كن، ما چيزي را كه شما نپسنديد، انجام نمي دهيم. آنگاه امیرالمومنین، عمر را رها كرد، و مردم متفرّق شدند و از فكر نبش قبر منصرف گرديدند. در كتاب علل الشّرايع (تأليف شيخ صدوق) آمده: شخصي از امام صادق علیه السلام درباره ي تصيم بر نبش قبر فاطمه سؤال كرد، آن حضرت در پاسخ فرمود: علي شبانه جنازه را از خانه بيرون آورد، چند چوب از درخت خرما را با آتش روشن كرد، و از نور روشنائي آنها به راه افتاد، تا آنكه بر آن نماز خواند و آن را شبانه به خاك سپرد، صبح آن شب، ابوبكر و عمر، مردي از قريش را ملاقات كردند و از او پرسيدند: از كجا مي‌آئي؟ او گفت: از خانه ي علي مي‌آيم، رفته بودم در مورد وفات فاطمه به علي تسليت بگويم. آنها پرسيدند: مگر فاطمه از دنيا رفت؟ او گفت: آري، در نيمه شب او را دفن كردند. آن دو نفر، سخت پريشان شدند و از خوف سرزنش مردم، بسيار هراسان گشتند، به حضور علي آمدند و عرض كردند: «سوگند به خدا از حيله و دشمني با ما هيچ فروگذار ننمودي، اينها همه بر اثر كينه هائي است كه در دل، نسبت به ما داري، اين عمل شما نظير آنست كه پيامبر را تنها غسل دادي و به ما خبر ندادي، و به پسرت حسن ياد دادي كه به مسجد بيايد و خطاب به ابوبكر فرياد بزند كه از منبر پدرم، پائين بيا». امیرالمومنین به آنها فرمود: اگر سوگند ياد كنم حرف مرا تصديق مي‌كنيد؟ ابوبكر گفت: آري. امیرالمومنین فرمود: پيامبر به من وصيّت كرد كه ديگري را در غسل دادن او شريك نكنم و فرمود: كسي جز پسر عمويم علي به بدن من نگاه نكند، من آن حضرت را غسل مي‌دادم، فرشتگان بدن او را مي‌گردانيدند، و فضل بن عبّاس آب به من مي‌داد، در حالي كه چشمهايش بسته بود، و چون خواستم كه پيراهن آن حضرت را از تنش بيرون آورم، صدائي از هاتفي شنيدم ولي خود او را نديدم كه مي‌گفت: پيراهن آن حضرت را از تنش بيرون نياور، من مكرّر صداي او را مي‌شنيدم ولي خودش را نمي ديدم، از اين رو آن حضرت را در درون پيراهن، غسل دادم سپس كفن آن حضرت را نزد من آوردند، او را كفن كردم و پس از كفن كردن، پيراهن او را از تنش بيرون آوردم». @BotShenasi
| درگیری امیرالمومنین و عمر (۲) امّا در مورد فرزندم حسن و آمدن او به مسجد و اعتراض او به ابوبكر، شما همه ي مردم مدينه مي‌دانيد كه حسن در وسط نماز جماعت در بين صفوف مردم عبور مي‌كرد و خود را به رسول خدا مي‌رسانيد و بر پشت آن حضرت در سجده، سوار مي‌شد، وقتي كه رسول خدا سر از سجده برمي داشت، يك دست بر پشت حسن مي‌گرفت و يك دست بر پاهاي او، و اين گونه او را بر دوش خود نگه مي‌داشت تا از نماز فارغ گردد. گفتند: آري ما اين موضوع را مي‌دانيم. امیرالمومنین علیه السلام افزود: باز شما مردم مدينه مي‌دانيد كه گاهي رسول خدا بالاي منبر بود، وقتي حسن وارد مسجد مي‌شد، آن حضرت در وسط سخنراني از منبر پائين مي‌آمد و حسن را بر گردن خود سوار مي‌نمود و پاهاي حسن را به سينه اش مي‌گرفت تا خطبه را تمام كند و مردم برق خلخال (پابند) حسن را در آخر مسجد مي‌ديدند، با توجه به اين كه حسن اين محبتها را از پيامبر ديده بود، وقتي به مسجد آمد، ديگري را بر بالاي همان منبر ديد، بسيار بر او سخت آمد، از اين رو آن كلام را به زبان آورد، سوگند به خدا من فرزندم را به چنين كاري دستور نداده بودم. امّا در مورد فاطمه او همان بانوئي است كه من براي شما از او اجازه طلبيدم كه نزد او بيائيد، و آمديد و گفتار او را شنيديد و از خشم او نسبت به خودتان آگاه شديد، سوگند به خدا او به من وصيّت كرد، كه شما را كنار جنازه اش نياورم، و شما در نماز بر او شركت نكنيد، من نخواستم كه با وصيّت او مخالفت نمايم. عمر گفت: اين سخنان را رها كن، من اكنون خودم مي‌روم و قبر فاطمه را مي‌شكافم و بدن فاطمه را از قبر بيرون مي‌آورم و بر او نماز مي‌خوانم. امیرالمومنین فرمود: سوگند به خدا اگر چنين كاري بكني، و تصميم بر اين كار بگيري، سرت را از بدنت جدا مي‌سازم، و در اين صورت رفتار من با شما، شمشير خواهد بود و بس. بين امیرالمومنین و عمر، بگومگوي سختي درگرفت كه نزديك بود به همديگر حمله كنند، در اين هنگام جمعي از مهاجرين و انصار آمدند و آن دو را از هم جدا كردند و گفتند: سوگند به خدا ما راضي نيستيم كه به پسر عمو و برادر و وصيّ پيامبر چنين سخناني گفته شود، نزديك بود كه فتنه و آشوبي برپا گردد كه متفرّق شدند. @BotShenasi
| درگیری امیرالمومنین و عمر (۲) امّا در مورد فرزندم حسن و آمدن او به مسجد و اعتراض او به ابوبكر، شما همه ي مردم مدينه مي‌دانيد كه حسن در وسط نماز جماعت در بين صفوف مردم عبور مي‌كرد و خود را به رسول خدا مي‌رسانيد و بر پشت آن حضرت در سجده، سوار مي‌شد، وقتي كه رسول خدا سر از سجده برمي داشت، يك دست بر پشت حسن مي‌گرفت و يك دست بر پاهاي او، و اين گونه او را بر دوش خود نگه مي‌داشت تا از نماز فارغ گردد. گفتند: آري ما اين موضوع را مي‌دانيم. امیرالمومنین علیه السلام افزود: باز شما مردم مدينه مي‌دانيد كه گاهي رسول خدا بالاي منبر بود، وقتي حسن وارد مسجد مي‌شد، آن حضرت در وسط سخنراني از منبر پائين مي‌آمد و حسن را بر گردن خود سوار مي‌نمود و پاهاي حسن را به سينه اش مي‌گرفت تا خطبه را تمام كند و مردم برق خلخال (پابند) حسن را در آخر مسجد مي‌ديدند، با توجه به اين كه حسن اين محبتها را از پيامبر ديده بود، وقتي به مسجد آمد، ديگري را بر بالاي همان منبر ديد، بسيار بر او سخت آمد، از اين رو آن كلام را به زبان آورد، سوگند به خدا من فرزندم را به چنين كاري دستور نداده بودم. امّا در مورد فاطمه او همان بانوئي است كه من براي شما از او اجازه طلبيدم كه نزد او بيائيد، و آمديد و گفتار او را شنيديد و از خشم او نسبت به خودتان آگاه شديد، سوگند به خدا او به من وصيّت كرد، كه شما را كنار جنازه اش نياورم، و شما در نماز بر او شركت نكنيد، من نخواستم كه با وصيّت او مخالفت نمايم. عمر گفت: اين سخنان را رها كن، من اكنون خودم مي‌روم و قبر فاطمه را مي‌شكافم و بدن فاطمه را از قبر بيرون مي‌آورم و بر او نماز مي‌خوانم. امیرالمومنین فرمود: سوگند به خدا اگر چنين كاري بكني، و تصميم بر اين كار بگيري، سرت را از بدنت جدا مي‌سازم، و در اين صورت رفتار من با شما، شمشير خواهد بود و بس. بين امیرالمومنین و عمر، بگومگوي سختي درگرفت كه نزديك بود به همديگر حمله كنند، در اين هنگام جمعي از مهاجرين و انصار آمدند و آن دو را از هم جدا كردند و گفتند: سوگند به خدا ما راضي نيستيم كه به پسر عمو و برادر و وصيّ پيامبر چنين سخناني گفته شود، نزديك بود كه فتنه و آشوبي برپا گردد كه متفرّق شدند. @BotShenasi
| ای دادرس اگر بر فراز زیارت ال یاسین توجه کنیم متوجه خواهیم شد که ما در مهدویت مشکلی اساسی داریم. آن کسی که موجب سعادت ما و دین داری و خوشبختی ما است و باید به دامان او دست توسل بزنیم و به درگاه او تضرع کنیم‌. صورت خویش را به خاک نعلین او بساییم حجت بن الحسن روحی فداه است. در زیارت ال یاسین امام زمان روحی فداه اینگونه خطاب میشود: السَّلامُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللَّهِ وَ رَبَّانِيَّ آيَاتِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَابَ اللَّهِ وَ دَيَّانَ دِينِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ اللَّهِ  السَّلامُ عَلَيْكَ يَا تَالِيَ كِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ سلام بر تو ای دعوت کننده بخداوند، یعنی تنها راه توحید و شناخت خداوند امام عصر روحی فداه است. ای کسی که به ایات خداوند آگاهی، ای کسی که دروازه رسیدن به خداوند هستی، ای جانشین خداوند و تفسیر کننده آیات خداوند!و مساوی و برابر با کتاب خدا. پرونده هر نوع راه غیر امام زمان روحی فداه مثل کشف و شهود و این دسته خزعبلات را میبندد. در ادامه میگوییم، شَقِيَ مَنْ خَالَفَكُمْ وَ سَعِدَ مَنْ أَطَاعَكُمْ هر کس با تو مخالفت کرد بدبخت است و هر کس تو را اطلاعت کرد سعادتمند است. یعنی اگر دنبال پیر و مراد بازی، اقاجون و این دسته شیادان راه افتادی مخالفت با امام عصر روحی فداه کردی، و بدبخت شده ای! تنها راه سعادت یعنی توجه و حرکت در راهی که منتهی به امام زمان روحی فداه است. آن راه هم مشخص است و آن اطاعت ایات و روایات معصومین است. اقاجونها و پیر راه ها و... فقط تو را از امام زمان روحی فداه دور میکند. اما بخشی که جلب توجه میکند این است که ما نمیدانیم تنها فریاد رس ما، تنها عامل نجات ما در دریای متلاطم فتن امام عصر روحی فداه است. او که مانند جدش اباعبد الله علیه السلام رحمت واسعه خداوند است و سفینه نجات است. او که چون جدش سفینه نجات است. حسین زمان را رها کردیم و برای خود انواع امام زمان ساختیم. اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصوُبُ وَالْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَالْغَوْثُ وَالرَّحْمَةُ الْواسِعَةُ ..."  سلام بر تو اى پرچم برافراشته و دانش ریزان و فریادرس خلق و رحمت وسیع حق تنها فریادرس ما در این دوران امام زمان روحی فداه است. کشتی نجات و رحمت واسعه خداوند چون جدش اباعبدالله علیه السلام. دست از دامان او نکشیم. دیگران را کنار بزنیم و به امامان متوسل شویم. جز او مددکاری نداریم، در این دریا جز او کشتی نجاتی نیست، رحمت واسعه را رهد نکنیم و به دنبال زید و عمرو نباشیم. @BotShenasi
| کار بیهوده امام زمان از دیدگاه آقای مطهری در روایات آمده است که امام زمان روحی فداه وقت ظهور تکیه بر دیوار کعبه میزند و میفرماید: ای اهل عالم، جد من را تشنه کشتند، ای اهل عالم جد من را سر از تنش جدا کردند. و ... مصائب امام حسین علیه السلام را میخواند. در دعا ندبه میخوانیم: این طالب بدم المقتول بکربلا، کجاست انتقام گیرنده خون کشته شدهء کربلا؟ یا در زیارت ناحیه امام عصر روحی فداه میفرماید : لأَندُبَنَّک صَباحَا وُ مَساءً وُ لَأَبکینَّ عَلَیکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما؛ هر صبح و شام بر تو گریه و شیون می کنم و در مصیبت تو به جای اشک، خون می گریم. این مثالها نشان میدهد که امام عصر روحی فداه در عصر غیبت و ظهور در مصائب جدشان اشک میریزند و در وقت ظهور منتقم خون سید الشهدا علیه السلام هستند. این رفتارهای امام زمان روحی فداه در نگاه آقای مطهری کاری بیهوده است زیرا میگوید: حسین بن علی اگر امروز بود و میگفت برای من عزاداری کنید چی میگفت شعار بدید؟؟ میگفت بگویید نوجوان اکبر من ؟ یا میگفت بگویید زینب مضطرم الوداع الوداع ؟ چیزهایی که من در عمرم هرگز به این جور شعارهای پست و کثیف و ذلت آور تن ندادم. یک کلمه از این حرفها نگفتم. اگر حسین بن علی بود میگفت : ای آقا اگر میخواهی برای من عزاداری کنی ، برای من سینه بزنی ، برای من زنجیر بزنی .شعار امروز تو باید فلسطین باشد . شمر امروز موشه دایان است ، شمر هزار و سیصد سال پیش مرد....رفت.... قضاوت با شما... https://www.google.com/url?sa=t&source=web&cd=2&ved=0CBwQFjAB&url=http%3A%2F%2Fmahdaveyat0022.blogfa.com%2Fpost-71.aspx&ei=7ioPVNLMMKaGywO914LoBA&usg=AFQjCNEZK--iPT9y6Skz4a91SzN1dkL6ew @BotShenasi
🔍 مجالس عزاداری چگونه باید باشد؟ | ✍مجالس عزاداری اباعبدالله علیه السلام چگونه باید باشد؟ این چگونگی برگزاری مجالس را به ما فرمودند؟ یا ما هر گونه که دوست داریم باید برگزار کنیم؟ کیفیت نوع مجلسی که مورد رضایت اهل بیت علیهم السلام را فرمودند؟ ✍مجالس عزاداری معصومین سلام الله علیهم باید مورد رضایت معصومین علیهم السلام باشد، مطابق فرمایش حضرات مجالس برگزار شود. نوع برگزاری مجالس را به ما فرمودند، ما باید مطابق آنچه امر شده عمل کنیم، نه آن گونه که سلیقه ما هست. ✍ در زمینه برگزاری مجالس معصومین علیهم السلام ما به هیچ وجه نباید سلیقه و نظر شخصی خود را اعمال کنیم. باید مطابق آنچه به ما فرمودند خدمت گذاری کنیم. ✍ اینکه طبق سلیقه خود مجلس اباعبدالله علیه السلام را بنا کنیم بدون در نظر گرفتن روایات یعنی امیال شخصی خود را مقدم بر فرمایش معصومین میدانیم. اگر ما آنچه فرمودند را کنار بگذاریم و طبق سلیقه خویش عمل کنیم در پی جلب رضایت خودمان هستیم نه جلب رضایت خدا و اهل بیت علیهم السلام! ✍ مجالس اباعبدالله علیه السلام طبق فرمایش معصومین علیهم السلام باید اینگونه باشد: «عن ابي عبدالله عَلَيْهِ السَّلَام قال: قَالَ لِفُضَيْلٍ: تَجْلِسُونَ وَ تُحَدِّثُونَ؟ قال: نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ تِلْكَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا فَأَحْيُوا أَمْرَنَا يَا فُضَيْلُ! فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا يَا فُضَيْلُ مَنْ ذَكَرَنَا أَوْ ذُكِرْنَا عِنْدَه فَخَرَجَ مِنْ عَيْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ و لَوْ كَانَتْ أَكْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْر» امام صادق علیه السلام فرمود: آيا مجالس حديث داريد؟ فضيل گفت: بله، فداي شما شوم. امام عَلَيْهِ السَّلَام فرمود: اين مجالس را دوست دارم، پس دستورات ما را (با اين مجالس) زنده كنيد. اي فضيل، خدا رحمت كند كسي كه سخن ما را زنده كند، اي فضيل كسي كه مصائب ما را بگوديد يا برايش بگويند سپس از چشمش به اندازه بال پشه اشكي خارج شود، خداوند گناهان او را مي‌بخشد اگر چه از كف دريا بيشتر باشد. 📚بِحارالاَنْوار، ج ۴۴، ص ۲۸۲ ✍مجالس اباعبدالله علیه السلام باید محل حدیث، اشک و ناله باشد. مجلسی که امام صادق علیه السلام دوست دارند مجلس حدیث و گریه است. مجلس اشک و فغان است. وقتی مجلس برپایه حدیث و اشک شد مساوی با احیایِ امر معصومین میشود! امام صادق علیه السلام اینگونه مجالس را مورد تایید خودشان فرمودند، اما امروزه مجالس ما جای پَرِش! هیجان! ریتم! سبک! باند! جمعیت! ترکوندن! آهنگ! شده است! مجالس ما صدها هزار سال نوری از فرمایش امام صادق علیه السلام دور است. ✍ مجالس امروز به جای نقل حدیث؛ مجالس نقل کرامات زید و عمرو شده است. جای گریه و روضه، جای هیجان و تخلیه انرژی شده است! میزان قبولی مجلس به نوع ترکوندن مداح و رضایت آن مداح (که قبله عالم شدند) از مستمعین در پرش (به اسم هروله) است! و میزان رضایت مستمع بستگی به سبک دارد، نوع سبک سینه زنی هر چه شاد تر، میزان مقبولیت بیشتر! هر آنچه شعر مضحک تر و خارج عرف تر، طیب الله محکم تر! از مجالس مورد رضایت اهل بیت علیهم السلام تا مجالس ما از زمین تا عرش الهی فاصله است! @BotShenasi
🔍 نفوذ دشمن در جلسات عزاداری | ✍ ادبیات و یک سری از اعمال که امروزه در جلسات استفاده میشود به هیچ وجه ادبیات و اعمال شیعه نیست. این ادبیات و اعمال مورد استفاده برگرفته از روایات و ایات نیست. ادبیات شعریِ امروزه دقیقا ادبیات دشمنان تشیع است که در جلسات نفوذ پیدا کرده است. استعمال این ادبیات در اشعار بخاطر عدم آگاهی شعرا و مادحین است. این اعمال و ادبیات دشمن امروز گریبان شیعه را گرفته است. در ادبیات شیعه مِی و مستی نداریم! هو کشیدن نداریم! کف زنی نداریم! باده نداریم! ناز چشم و ابرو نداریم! خوشگلی چشم نداریم! کفر گویی نداریم! سوت زدن نداریم! علی پرستی و حسین پرستی نداریم! در ادبیات شیعی شراب نداریم! متاسفانه این ادبیات و اعمال برای دشمنان شیعه یعنی غُلات و صوفیه است که وارد تشیع شده است. سبک اشعاری شیعه تهی از کلمات مِی و شراب و مستی است. استفاده از خوشگلی و چشم و ابرویِ ناز! برای شاهد بازیِ صوفیه است. اینکه در اشعار خطاب به امیرالمومنین علیه السلام میگویند گردن ما را با ذولفقار بزن! دقیقا تفکر صوفیه و صلح کل است. چون هر کس با شمشیر امیرالمومنین علیه السلام زده شود جایگاهش دوزخ است! کسی که معتقد است با زدن گردن او توسط امیرالمومنین علیه السلام به سعادت میرسد بخاطر عدم اگاهی نمیداند که دارد صلح کل صوفیه را تبلیغ میکند! هو کشیدن که ذکر صوفیه است و در مقابل امیرالمومنین علیه السلام، حضرت را هو خطاب کردن و حضرت آن ها را با دود به سزای اعمال خود رساند! کف زنی و سوت زنی که از اعمال صوفیه و جاهلیت است و مذمت قرآن کریم را در این مورد داریم امروزِ در جلسات شاهد هستیم! جلسات اهل بیت علیهم السلام همان حرم معصومین علیهم السلام است و حرم الله است. خداوند مذمت کف زنی و سوت زنی در حرم خود را فرموده است اما ما در حرم الله به مانند جاهلیت کف میزنیم! اشعاری که در مقابل معصومین علیهم السلام خوانده شده است و اشعار دعبل ها و سید حمیری ها ما شاهد می و مستی و شراب و چشم و ابرویِ خوشگل نیستیم. بلکه شاهد بیان ذکر مصیبت معصومین علیهم السلام هستیم. در مناجات با معصومین علیهم السلام در ادعیه نمیبینیم که فرازی باشد بگوید ما مست شماییم! یک جرعه می بده! یا خطاب به آن ذوات مقدسه بگوییم چشم و ابرویِ شما زیباست! چه شده که ادبیات و اعمال دشمنان وارد جلسات مطهر معصومین شده است؟ چیزی غیر از این دو حالت به ذهن حقیر خطور نمیکند، قدرت زیاد دشمن؟ یا سهل انگاری شیعیان؟ باید در مقابل این اعمال و ادبیات ایستاد و مجالس مطهر را از آلودگی پاک کرد. @BotShenasi