eitaa logo
بُت شناسی
2.2هزار دنبال‌کننده
447 عکس
391 ویدیو
23 فایل
🖎نقد و آگاهی در زمینه فِرق انحرافی از ثقلین، نقد تصوف و غلات، نقد مخربین اعتقادی شیعه. بدون خط قرمز در چهارچوب ثقلین instageram.com/botshenasi↩ ❎برای حمایت از کانال خارج نشید.❎
مشاهده در ایتا
دانلود
☘بررسی مستندات غلات (4) «نحن صنائع الله و الناس صنائعنا» غلات این روایت را دلیل بر تفویض خلق به ائمه علیهم السلام می دانند. در پاسخ به آنان می گوییم: این روایت به دو شکل نقل شده است: 1. «صنائع لنا» فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ‏ لَنَا (نهج البلاغة، نامه 28) أوّل ما خلق اللّه نوري، ثم فتق منه نور علي، فلم نزل نتردّد في النور حتى وصلنا حجاب العظمة في ثمانين ألف سنة، ثم خلق الخلائق من نورنا فنحن صنائع‏ اللّه‏، و الخلق من بعد صنائع لنا. (مشارق أنوار اليقين؛ ص60) 2. «صنائعنا» نَحْنُ صَنَائِعُ‏ رَبِّنَا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنَائِعُنَا (الغيبة للطوسي؛ نشر دار المعارف الاسلامیة، ص285) در این روایات چند احتمال وجود دارد: 1. انعام و تربیت هو صَنِيعِي و صَنِيعَتِي‏ أَي‏ اصْطَنَعْتُه‏ و رَبَّيْتُه و خَرَّجْتُه‏ و أَدَّبْتُه. (تاج العروس؛ ج‏11 ؛ ص285) پس معنای حدیث این است که خداوند اهل بیت علیهم السلام را تربیت می کند و به آنان نعمت می بخشد و آنها نیز مردم را تربیت کرده و به آنان نعمت می بخشند؛ چنان که در روایت دیگر آمده: يَا كُمَيْلُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَدَّبَهُ اللَّهُ وَ هُوَ ع أَدَّبَنِي‏ وَ أَنَا أُؤَدِّبُ الْمُؤْمِنِينَ. (تحف العقول ؛ نشر جامعه مدرسین؛ ص171) 2. تشریف و تولیت صنيعة الملك‏ من يصطنعه الملك و يرفع قدره. (شرح نهج البلاغة؛ نشر كتابخانه آیت الله مرعشی؛ ج‏15 ؛ ص194) پس در این وجه معنای حدیث این است که خداوند منزلت اهل بیت ع را بالا برده و به آنان ولایت امور را سپرده و آنان نیز هر که را شایسته باشد؛ به خود نزدیک کرده و کارهایی را به او می سپارند. این کاربرد در بین عرب بسیار رایج است: «هذا صنيعة من صنائع بني أمية يقتل تحت رايات آل الزبیر» (أنساب ‏الأشراف، ج‏7، ص95) «و قد كان مسلم بن عمرو الباهلي من صنائع معاوية و ابنه يزيد» (مروج‏ الذهب، ج‏3، ص108) «... قتيبة بن مسلم بخراسان و موسى بن نصير بإفريقية و القاسم بن محمد بن القاسم الثقفي بالسند و الهند و هؤلاء كلهم عمالنا و صنائعنا و يقال إن البصرة كانت صنائع ثلاثة رجال عبد الله بن عامر و زياد و الحجاج فرجلان من أنفسنا و الثالث صنيعنا.» (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏15، ص 259) «... و أغلق الخادم أبواب دار الخليفة، و كانوا كلّهم صنائع المقتدر» (تاريخ ‏ابن ‏خلدون، ج‏3، ص474) البته معنای دوم نیز به معنای اول باز می گردد. 3. بیان غرض خلقت در این روایت اگر صنع به معنای خلقت باشد؛ معنایش این است که مردم برای اهل بیت ع آفریده شده اند نه این که اهل بیت علیهم السلام خالق آن ها باشند. در شعر سید رضی به معنای اول و سوم اشاره شده است: ان الخلائف و الأولى فخروا // بهم علينا قبل او بعد شرفوا بنا و لجدّنا خلقوا // و هم صنائعنا اذا عدوا 4. بیان منشأ خلقت چنان که از روایت مشارق الانوار بر می آید؛ مراد این است که خداوند خلق را از نور اهل بیت ع آفریده است نه آن که خود اهل بیت علیهم السلام خالق جهان باشد. البته این حدیث سند معتبری ندارد و در معنایش نیز ابهاماتی هست؛ مثلاً این که آیا همه چیز از نور اهل بیت (علیهم السلام) آفریده شده حتی شرور؟ 5. خلقت مسبوق به ماده در نهایت اگر کسی این روایت را به معنای صانع بودن اهل بیت علیهم السلام بداند –هر چند این وجه بعید است- ناچار باید آن را بر صنع مسبوق به ماده یا خلق اشیاء به دعای اهل بیت علیهم السلام حمل کند؛ زیرا به ضرورت مذهب و بنا بر نصوص متعدّد خلق از عدم، مخصوص ذات باری تعالی است. «كُلُّ صَانِعِ شَيْ‏ءٍ فَمِنْ شَيْ‏ءٍ صَنَعَ وَ اللَّهُ لَا مِنْ شَيْ‏ءٍ صَنَعَ مَا خَلَقَ» (الکافی، ج1، ص134) ترجمه: هر صانعی مصنوع خود را از چیزی آفریده ولی خداوند آفریدگان خود را از چیزی نساخته است. (بلکه بدون سابقه آن را ایجاد کرده است.) @botshenasi
‍ 🌱 نقد حافظ ۲ در شعر دوم دیوان حافظ، اشعاری میسراید که تصوف خود را آشکار میکند! " دلم از صومعه بگرفت و خرقهء سالوس" معنی این بیت یعنی: دلم از صومعه و خرقهء ریا گرفته است. " کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا؟ " بگو پیر مغان (پیر طریقت) کجاست؟ شراب ناب کجا؟ اشکارا شُرب خمر را فریاد میکشد! ایا شراب در اسلام حرام است یا خیر؟ در ادامه شعر خود میگوید: " چه نسبت است برندی صلاح و تقوی را" میگوید: تقوا و راستی چه ارتباطی با لا ابالیگیری دارد؟ در مصرع بعد تصوف خود و لاابالیگری را فریاد میکند! " سماع وعظ کجا؟ نغمهء رباب کجا؟ " معنی بیت این است که به من تقوا را گوش زد نکنید بلکه به من بگوید، سماع و اواز خوانی کجا است! در ادامه هم ابیاتی برای معشوقهء خود که معلوم نیست مانند همیشه مُغ بچه ای است یا خانمی میسراید! ایا او حافظ قران است؟ ایا حافظ شیعه است؟ کسی که به دنبال شراب و سماع و اواز خوانی است؟ @botshenasi
‍ 🌱 نقد حافظ ۲ در شعر دوم دیوان حافظ، اشعاری میسراید که تصوف خود را آشکار میکند! " دلم از صومعه بگرفت و خرقهء سالوس" معنی این بیت یعنی: دلم از صومعه و خرقهء ریا گرفته است. " کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا؟ " بگو پیر مغان (پیر طریقت) کجاست؟ شراب ناب کجا؟ اشکارا شُرب خمر را فریاد میکشد! ایا شراب در اسلام حرام است یا خیر؟ در ادامه شعر خود میگوید: " چه نسبت است برندی صلاح و تقوی را" میگوید: تقوا و راستی چه ارتباطی با لا ابالیگیری دارد؟ در مصرع بعد تصوف خود و لاابالیگری را فریاد میکند! " سماع وعظ کجا؟ نغمهء رباب کجا؟ " معنی بیت این است که به من تقوا را گوش زد نکنید بلکه به من بگوید، سماع و اواز خوانی کجا است! در ادامه هم ابیاتی برای معشوقهء خود که معلوم نیست مانند همیشه مُغ بچه ای است یا خانمی میسراید! ایا او حافظ قران است؟ ایا حافظ شیعه است؟ کسی که به دنبال شراب و سماع و اواز خوانی است؟ @botshenasi
🌱 امام جواد علیه السلام و تفرقه افکنی! حال که عده ای میگویند اقا لعن‌ نکنید، باعث اختلاف نشوید، برادران اهل سنت جان ما هستند! امام معصوم هم راضی به این امر نیست! یکی از تفرقه افکنان که به مقدسات برادران اهل سنت توهین که جای خود دارد، جسارت کرده است امام جواد علیه السلام است. اگر اسوه و الگوی ما معصومین است باید مثل امام جواد علیه السلام رفتار کنیم. حدیث شریف است که امام جواد علیه السلام سه الی چهار ساله بودند. وَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْحُسَيْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَى، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي‏ زَكَرِيَّا بْنُ آدَمَ، قَالَ: إِنِّي لَعِنْدَ الرِّضَا (عَلَيْهِ السَّلَامُ) إِذْ جِي‏ءَ بِأَبِي جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، وَ سِنُّهُ أَقَلُّ مِنْ أَرْبَعِ سِنِينَ، فَضَرَبَ بِيَدِهِ‏ إِلَى الْأَرْضِ، وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَأَطَالَ الْفِكْرَ، فَقَالَ لَهُ الرِّضَا (عَلَيْهِ السَّلَامُ): بِنَفْسِي أَنْتَ، لِمَ طَالَ فِكْرُكَ؟ فَقَالَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): فِيمَا صُنِعَ بِأُمِّي فَاطِمَةَ (عَلَيْهَا السَّلَامُ)، أَمَا وَ اللَّهِ لَأُخْرِجَنَّهُمَا ثُمَّ لَأُحْرِقَنَّهُمَا، ثُمَّ لَأُذَرِّيَنَّهُمَا، ثُمَّ لَأَنْسِفَنَّهُمَا فِي الْيَمِّ نَسْفاً. فَاسْتَدْنَاهُ، وَ قَبَّلَ مَا بَيْنَ عَيْنَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي، أَنْتَ لَهَا. يَعْنِي الْإِمَامَةَ. زکریا بن آدم گفت : در خدمت حضرت رضا علیه السلام بودم که حضرت جواد علیه السلام را در حالیکه سن شریف ایشان کمتر از چهار سال بود نزدحضرتشان آوردند دست خود را بر زمین زد و سر خود را به طرف آسمان بلند کرد و مدتی در فکر فرو رفت حضرت رضا علیه‌السلام فرمودند: فدایت شوم در چه باره اینقدر فکر می کنی ؟ عرض کرد : در آن رفتار زشت و ظالمانه ای که با مادرم فاطمه سلام الله علیها نمودند بخدا قسم آن دو ظالم را از قبر بیرون می آورم بدن آنها را به آتش می سوزانم و خاکسترش را بر باد میدهم و آن ها را در دریا سرازیر می کنم. حضرت رضا علیه السلام او را در بر گرفتند و بین دو چشمان مبارک او را بوسیدند و فرمودند : پدر و مادرم به فدایت تو شایسته و سزاوار منصب امامتی . دلائل الإمامة صفحه ۴۰۰ دوستان مدعی وحدت اگر آنجا بودند چه میکردند؟ یعنی میخواستند بگویند امام جواد علیه السلام معاذ الله از انگلیس پول میگیرد، تفرقه بین مسلمین ایجاد کند؟ در دل یک بچه شیعه همیشه باید بغض و آتش انتقام از ابابکر و عمر شعله ور باشد. غیر از این باشد از صراط مستقیم خارج شده است. اساس مذهب ما برائت از این دو ملعون است. گوشت و خون و ذره ذره بدن و روح ما از این دو نجس بیزار است. نمیتوانیم تکریمشان کنیم. حال به هر جا میخواهند ما را نسبت دهند ما پیروی از جواد الائمه علیه السلام میکنیم @botshenasi
🌱 شجاعت و جوانمردی قمر بنی هاشم مارد بن صدیق، از جمله شجاعان لشگر عمر سعد بود، مردی قوی هیکل نظیر مرحب خیبری و عمرو بن عبدود، و بسیار رشید و دارای قامتی بلند و بدنی قوی و هیبتی موحش و تنومند از شجاعان نامی عرب، در حالی که زره محکمی به تن داشت و نیزه ی بلند بر دست و خود مخروطی بر سر و بر اسبی قوی هیکل سوار بود، به میدان آمد و فریاد زد ای جوان شمشیرت را بینداز و بدان کسی که به سوی تو آمده قلبی پر عطوفت دارد و با مهربانی دلش به حال جوانی تو می‌سوزد که با این سیما و منظر به دست وی کشته شود و به علاوه ننگ دارم که با این عظمت جثه و شجاعت، جوانی را بکشم؟ بهتر است موعظه ی مرا بپذیری و ترک مخاصمه کنی، و او را با ابیاتی چند موعظه کرد. حضرت اباالفضل علیه السلام در جوابش فرمود: ای دشمن خدا بیانات شیوای تو را شنیدم، لکن آنها مانند بذریست که در زمین شوره زار یا زمین سخت بپاشند، خیلی دور است که عباس [علیه السلام] خود را به تو تسلیم نماید تا از طوفان بلا نجاتش بخشی، و اما از حذاقت من سخن راندی، این نسبت میراثی است که از خاندان نبوت به ما رسیده و ما فدائی دین هستیم و به شهادت افتخار می‌کنیم و در مصائب صابر و بر سختی‌ها شاکریم و در تمام امور بر خدا توکل داریم؛ و اما تو ای مارد از فضایل محرومی و خصال اسلامی در تو نیست، نسبت من به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‌رسد، من شاخه ای از شجره ی طیبه نبوت هستم و آن که از این شجره باشد مؤید من عندالله بوده و هیچ وقت تحت قیود و بندگی ابناء زمان واقع نخواهد شد. در بین این گفت و شنودها حضرت اباالفضل علیه السلام خود را مهیا کرد و از جا جست و سر نیزه ی مارد را گرفت و از دست او درآورد و با نیزه ی خودش بر سینه ی او زد و از اسب به زمین انداخت، لشگریان مبهوت شدند و چون دیگر طاقت جنگ نداشت. شمر فریاد زد مارد را دریابید که حضرت مهلتش نداد و سر او را جدا کرد. 🌱جوانمردی حضرت اباالفضل علیه السلام در جنگ تن به تن مردی به نام «عبدالله بن عقبه ی غنوی» پای به میدان گذارد و مبارز طلبید، حضرت اباالفضل علیه السلام به میدان رفت و با او روبرو شد و پس از خواندن رجز و معرفی خود، به وی فرمود: ای مرد جنگی از مبارزه با من صرفنظر کن، زیرا تو که به میدان آمدی نمی دانستی با من روبرو خواهی شد... حال به جهت احسانی که پدرم بر پدرت نموده میدان را ترک نما برگرد! عبدالله بن عقبه قبول نکرد و خواستار جنگ شد. حضرت اسب را به حرکت آورد و شمشیر را کشید و عمدا به شمشیر او اصابت داد و طوری وانمود کرد که ضربه ای هم به شست وی رسیده است، به حدی که صدای هلهله ی دشمن بلند شد، و مجددا فرمود: میدان را ترک کن، به سبب آنکه پدرانمان با هم نمکی خورده اند. آن مردمی خواست میدان را ترک کند، لکن چون در نزد سلحشوران خجل می‌شد از این کار دست باز داشت. لذا دفعه ی دوم باز اسبها را به حرکت درآوردند و حضرت اباالفضل علیه السلام شمشیری بر رکاب او زد که صدایش را همه شنیدند ولی عبدالله مجروح نشد. آخر الأمر عبدالله، که خود را در مقابل حضرت عباس علیه السلام ناتوان دید، با آنکه از شجاعان عرب بود از میدان گریخت و به لشگر بازگشت و حضرت عباس علیه السلام نیز در عین حال می‌توانست او را تعقیب کند و از پشت او را بکشد، لکن نقشه را طوری چید که او جان سالم بدر برد. مبارز دیگری که نامش «صفوان بن ابطح» بود سوار بر اسب از لشگر عمر سعد خارج شد و به جنگ حضرت ابوالفضل علیه السلام آمد. او که در سنگ اندازی و نیزه زنی مهارت بسیار داشت، رجز خواند و همین که بنا به حمله شد او دست به خرجین خود برد و سنگ بزرگی را برآورده و حواله به صورت حضرت اباالفضل علیه السلام کرد، حضرت خم شد و سنگ از بالای سرش بر زمین افتاد. سپس شمشیر را حواله ی دست صفوان نمود و در نتیجه دست او بریده و آویزان گردید و از آن خون می‌ریخت. دوباره اسبها را به حرکت درآوردند. این بار او با نیزه ی محکمی که در دست داشت حمله کرد، و حضرت عباس علیه السلام با شمشیر نیزه ی او را از کمر به نیم نمود. صفوان دیگر قدرت جنگیدن نداشت. از طرفی دست راست از کار افتاده و با دست چپ آن چاپکی را نداشت و از طرفی خون از بدنش می‌رفت و ضعف او را گرفته بود. با این حال مجددا آماده ی مبارزه شد. حضرت اباالفضل علیه السلام فرمود: ای مرد شجاع به منزلت برگرد و جراح را خبر کن تا دستت را معالجه نماید. اما او روی برگشت نداشت و اصرار می‌ورزید مرا به قتل برسان! جوانمردی حضرت عباس علیه السلام اجازه نمی داد کسی را که دیگر نمی توانست بجنگد بکشد، لذا او را رها کرد و به انبوه لشگر حمله ور شد که در این حمله به قولی ۵۲۰ نفر را کشت. چهره درخشان قمر بنی هاشم صفحه ۱۶۳ @botshenasi
🌱 نماز ظهر عاشورا یکی از پدیده های این چند سال اخیر پدیده نماز ظهر عاشورا است. جوری نماز ظهر عاشورا را بُلد کردند که عوام الناس گمان میکنند نمازی جداگانه است‌. نماز ظهر عاشورا را نمازی مانند نماز جمعه یا نماز عید فطر میدانند. حتی در بنر هیئات می نویسند عزاداری ظهر عاشورا همراه با نماز ظهر عاشورا! چند سال پیش یکی از دوستان نقل میکرد که در بیت یکی از علما بودیم، عزاداری انجام دادیم، سپس نماز ظهر و عصر را به جماعت خواندیم. ناهار خوردیم، مردم کم کم رفتند. در محضر ایشان بودیم که دیدیم درب بیت را میزنند، چند خانم پشت در بودند و گفتند: این نمازی که اقا خواند، نماز ظهر عاشورا بود یا نماز ظهر و عصر! نماز ظهر عاشورا با نماز ظهر دیگر روزها هیچگونه تفاوتی ندارد! یک نماز یومیه مثل دیگر روزها است. حتی دیدیم که گاهی در وسط عزاداری، عزاداری را تعطیل کردند نماز ظهررا بخوانند! چرا به مردم آدرس غلط میدهید؟ دستهء زنجیر زنی در خیابان آوردند، بعد وسط زنجیر زنی قطع کردند و شروع به نماز خواندن کردند! میگوییم اقا چرا عزاداری را تعطیل کردید، میگوید آقا نماز اول وقت! شما هر روز نماز اول وقت میخوانی؟ کدام فقیه فتوا داده که نماز اول وقت واجب است؟ ساعت عزاداری را طوری برنامه ریزی کن که قبل از اذان تمام شود یا عزاداری را بعد نماز شروع کنید. وسط عزاداری تعطیل نکنید بروید نماز بخوانید. حالا نماز اول وقت یک روز نخوان. آسمان به زمین می آید؟ مگر نماز اول وقت اسلام را زنده نگه داشته است؟ اصلا این نماز به چه درد میخورد که عزاداری را تعطیل کنی و بروی نماز بخوانی؟ عزاداری خودت را انجام بده سپس برو نماز بخوان. این هتک حرمت مجلس عزای امام حسین علیه السلام است که وسط سینه زنی تعطیل کنی و بروی نماز بخوانی! نماز ظهر عاشورا هم هیچ تفاوتی با دیگر نمازها ندارد. نماز ظهر عاشورا همان نماز بیستم محرم است‌. همان نماز پنجم رجب است. یک نماز یومیه است و بس! آن کسانی که نماز ظهر عاشورا را علم کردند قصدشان چیست الله اعلم! یک روز اول وقت نخوان‌. هیچ اتفاقی نمی افتد. @botshenasi
🌱 امام جواد علیه السلام و تفرقه افکنی! حال که عده ای میگویند اقا لعن‌ نکنید، باعث اختلاف نشوید، برادران اهل سنت جان ما هستند! امام معصوم هم راضی به این امر نیست! یکی از تفرقه افکنان که به مقدسات برادران اهل سنت توهین که جای خود دارد، جسارت کرده است امام جواد علیه السلام است. اگر اسوه و الگوی ما معصومین است باید مثل امام جواد علیه السلام رفتار کنیم. حدیث شریف است که امام جواد علیه السلام سه الی چهار ساله بودند. وَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْحُسَيْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَى، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي‏ زَكَرِيَّا بْنُ آدَمَ، قَالَ: إِنِّي لَعِنْدَ الرِّضَا (عَلَيْهِ السَّلَامُ) إِذْ جِي‏ءَ بِأَبِي جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، وَ سِنُّهُ أَقَلُّ مِنْ أَرْبَعِ سِنِينَ، فَضَرَبَ بِيَدِهِ‏ إِلَى الْأَرْضِ، وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَأَطَالَ الْفِكْرَ، فَقَالَ لَهُ الرِّضَا (عَلَيْهِ السَّلَامُ): بِنَفْسِي أَنْتَ، لِمَ طَالَ فِكْرُكَ؟ فَقَالَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): فِيمَا صُنِعَ بِأُمِّي فَاطِمَةَ (عَلَيْهَا السَّلَامُ)، أَمَا وَ اللَّهِ لَأُخْرِجَنَّهُمَا ثُمَّ لَأُحْرِقَنَّهُمَا، ثُمَّ لَأُذَرِّيَنَّهُمَا، ثُمَّ لَأَنْسِفَنَّهُمَا فِي الْيَمِّ نَسْفاً. فَاسْتَدْنَاهُ، وَ قَبَّلَ مَا بَيْنَ عَيْنَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي، أَنْتَ لَهَا. يَعْنِي الْإِمَامَةَ. زکریا بن آدم گفت : در خدمت حضرت رضا علیه السلام بودم که حضرت جواد علیه السلام را در حالیکه سن شریف ایشان کمتر از چهار سال بود نزدحضرتشان آوردند دست خود را بر زمین زد و سر خود را به طرف آسمان بلند کرد و مدتی در فکر فرو رفت حضرت رضا علیه‌السلام فرمودند: فدایت شوم در چه باره اینقدر فکر می کنی ؟ عرض کرد : در آن رفتار زشت و ظالمانه ای که با مادرم فاطمه سلام الله علیها نمودند بخدا قسم آن دو ظالم را از قبر بیرون می آورم بدن آنها را به آتش می سوزانم و خاکسترش را بر باد میدهم و آن ها را در دریا سرازیر می کنم. حضرت رضا علیه السلام او را در بر گرفتند و بین دو چشمان مبارک او را بوسیدند و فرمودند : پدر و مادرم به فدایت تو شایسته و سزاوار منصب امامتی . دلائل الإمامة صفحه ۴۰۰ دوستان مدعی وحدت اگر آنجا بودند چه میکردند؟ یعنی میخواستند بگویند امام جواد علیه السلام معاذ الله از انگلیس پول میگیرد، تفرقه بین مسلمین ایجاد کند؟ در دل یک بچه شیعه همیشه باید بغض و آتش انتقام از ابابکر و عمر شعله ور باشد. غیر از این باشد از صراط مستقیم خارج شده است. اساس مذهب ما برائت از این دو ملعون است. گوشت و خون و ذره ذره بدن و روح ما از این دو نجس بیزار است. نمیتوانیم تکریمشان کنیم. حال به هر جا میخواهند ما را نسبت دهند ما پیروی از جواد الائمه علیه السلام میکنیم @botshenasi
| نقد دیدگاه بدون مطالعه! اقای پور ولی کلشتری که با ادبیات طنز در پی نقد دیدگاه وحدت است گاه سخنانی میگوید که نشان از عدم دقت نظر وی دارد. ایشان در متنی گفته است؟ چگونه یک راوی حدیث را تشخیص دهیم؟ و یک سری سوالات مطرح نمودند. ایا هر شخصی روایت گفت راوی حدیث است؟ قطعا بایک روایت نمیشود گفت هر کس که یک حدیث گفت راوی حدیث است. بلکه راوی حدیث مشخصاتی دارد که در روایات دیگر به خوبی به آن اشاره شده است. پس سوال اول بسیار سطحی و پیش پا افتاده است. در سوال بعدی گفته اند، آیا راویان حدیث فقط در قم و نجف هستند؟ خیر، هیچکس چنین ادعایی نکرده است. این دسته سوالات تنها بازی با فکر جامعه است و نویسنده به خوبی از این حربه استفاده کرده است. سوال بعدی ایشان این است که فقط اخوند ها راوی حدیث هستند یا فقط مجتهدین راوی حدیث هستند؟ این سوالات را میشود گفت نگاه تمسخر امیز ایشان به این مسئله را در پی داشته باشد. اما واقعیت آن است که تنها بازی با افکار عمومی هست. برای شناخت راوی حدیث باید به جمع بین روایات نگاه کرد. ایشان در ادامه گفته، راوی حدیث و محدثین یکی هستند؟ یعنی معصوم ما را به محدثین هم ارجاع داده؟ مثالی از چند مرجع تقلید زده و گفته، منهج این چهار نفر باهم متفاوت است، بالاخره هر چهار نفر راوی حدیث هستند و باید با آنها رجوع کرد؟ خطیبان هم روایت میگویند ایا به انها هم میشود رجوع کرد؟ در روایات مشخصات راوی حدیث گفته شده است، مردم چگونه تشخیص راوی حدیث بدهند؟ هر گِردی گردو نیست، هر کس هم روایت گفت راوی حدیث نیست. شما که مدعی هستی معصوم مشخصات راوی حدیث را فرموده است، چرا مشخصات را ذکر نکردی و افکار عمومی را با پرسش ها رها کردی و خواستی نتیجه دلخواه خودت را بگیری؟ راوی حدیث را میتوان از مقبوله عمر شناخت، کسی راوی حدیث است که عارف بر احکام باشد، رجوع ما به راوی حدیث یا مراجع، رجوع به شخص ایشان نیست، بلکه رجوع به احکام استخراج شده از سوی او است. منهج هیچ مرجع تقلیدی حجت شرعی نیست. بلکه فتوایی که میدهد مد نظر است. مردم باید بدانند این اختلاف نظر بین فقها در عصر معصومین هم بوده است تا جایی که در مقبوله عمر بن حنظله به آن اشاره شده است. گاهی آنقدر اختلاف زیاد بوده که امام معصوم فرمودند ببین کدامشان برخلاف عامه نظر دادند. استنباط احکام که کار هر کس نیست. در یک موضوع شاید ده ها روایت باشد که در تعارضند. چگونه یک شخص باید جمع بین آنها را بفهمد در حالی که آگاه به احکام نیستند. شخص مورد رجوع باید عارف به حلال و حرام باشد این فرموده از سوی معصوم است. چرا با افکار عمومی بازی میکنید؟ چرا در ذهن ها ایجاد شبهه میکنید؟ هر کس که عارف بر حلال و حرام، و چهار شرط امام عسکری علیه السلام را دارا باشد محل رجوع است. شخص مرجعیت که ملاک ما نیست. فتوای مرجعیت جمع بین روایات به زبان ساده برای آحاد مردم است. کلام معصوم یک وجه ندارد که هر کس بتواند خود را راوی حدیث بداند. پس این بازی با افکار عمومی بدون دقت نظر نشان دهنده این است که فکری شاید در پشت پرده این سخنان است. اقای کلشتری شما از نظر اعتقادی هم مشکل دارید، شما مدعی خالقیت برای معصوم هستید در حالی که بر خلاف فرموده معصومین است. پس ابتدا بیایید اعتقادات خود را تصحیح، سپس برای مردم نسخه بپیچید. @BotShenasi
| مغالطه جناب پور ولی!! ایشان بعد از نقد اقای میلانی و کانال بت شناسی متنی ارائه دادند که سراسر مغالطه و خلط مباحث است. ایشان در متن خود گفتند: " بنده مخالفتی با رجوع عوام به عالم ندارم. اما من باید حدیث بخوانم و بعد به یک عالم رجوع کنم تا برای من شرح دهد! ایا من باید چهل سال درس بخونم تا فقیه شوم یا دین دار؟ مگر صدوق من لایحضر ننوشت؟ برای عوام نوشت یا علما؟ مگر بحار نیست؟ چون احادیث صعب است کسی نباید حدیث بخواند؟ پس ما باید حدیث بخوانیم! ایا مرجعیت ملاک دین داری است؟ " خلط مبحث اعتقادی و فقهی یک حربه برای ایجاد ذهنیت مخالفت مراجع با خواندن احادیث توسط عوام الناس است. ما یک بحث اعتقادی داریم که شخص باید خود تحقیق کند و اگر شبهه ای برای او پیش آمد از اهل علم پرسش کند. خب چه کسی جلویِ مردم را گرفته است و گفته که ای مردم شما حق خواندن احادیث را ندارید؟ اما اگر شما به کتاب من لایحضر مراجعه میکردید و این کتاب را میخواندید متوجه میشدید مرحوم صدوق در مقدمه کتاب احادیثی را که خودش صحیح میداند را آورده! و اگر مطالعه نموده بودید، میفهمیدید شیخ صدوق فتوایِ خودش، شرح خودش، کلام و استنباط خودش از احادیث را مکرر بیان کرده است. اگر بحار الانوار را مطالعه میکردید شرح مجلسی بر روایات را میدید! اما وقتی مغالطه میکنید و اسم مرجعیت را می آوردید و سپس مداوم تکرار میکنید حدیث بخوانید، یعنی مردم خودشان استنباط احکام کنند! کار مرجعیت مشخص است، استخراج احکام! مرجعیت گره خورده بر احکام است نه اعتقادات! مردم برای مسائل اعتقادی باید خودشان تحقیق کنند، اعتقادات که تقلیدی نیست! انگار شما نمیدانید این مسئله را یا در پی تئوری مسئله ای هستید. خواندن احادیث بر مردم همواره گوش زده شده و باید انجام دهند. اما استخراج احکام که کار مردم نیست. مردم چرا از مراجع بابت حکمی روایت نخواهند؟ خب بروید پای درس اقایان تا ببینید برای یک مسئله ده روایت ذکر میکنند. آنچه جمع بین روایات است در رساله ها می آید. کسی روایتی برای حکمی میخواهد برود پای درس اقایان. یک فتوا که میخواهد صادر شود حداقل ده روز در درس روی آن بحث میشود. شکم سیری که آقایان فتوا نمیدهند. روایات ما، توقیع شریف امام عصر روحی فداه، ما را ارجاع بر روات حدیث داده است؛ نه خود احادیث! احادیث محکمات، متشابهات، ناسخ، منسوخ! جمع بین احادیث مگر کار عوام الناس هست؟ این که بحث اعتقادی و انس با روایات و ایات را گره به مرجعیت و احکام بزنیم یک شویِ تبلیغاتی و عدم سواد و دقت نظر را در پی دارد. @BotShenasi
| عاشورا جنگ سقیفه و غدیر اقای پناهیان در کلیپی که به تازگی در فضای مجازی پخش شده عنوان کرده اند: " عاشورا تجلی وحدت شیعه و سنی هست، خیلی از اصحاب امام حسین علیه السلام اصلا شیعه نبودند! مثل جناب حر و زهیر علیهم السلام" در ابطال این سخن همین بس که نشان میدهد صاحب سخن منویات سیاسی و عدم مطالعه خودش را به رخ کشیده است. ایشان از برگ درخت هم اتحاد شیعه و سنی را استنباط میکند چه برسد به عاشورا! اگر کسی سخنان بین اصحاب اباعبدالله علیه السلام و لشگریان شام و کوفه را مطالعه کند کامل پی میبرد که جنگ میان سقیفه و غدیر است! دو مثال برای روشن شدن قضیه این است که اصحاب اباعبدالله علیه السلام مداوم از امیرالمومنین علیه السلام دفاع میکردند. مثال اول: به امام حسین علیه السلام گفتند: تو را میکشیم به بغض پدرت! مثال دوم: نافع بن هلال الجملی علیه السلام در روز عاشورا می جنگید و می خواند: "أنا الْجَمَلِيّ، أنا عَلَى دين علي" (منم جملیّ، منم به دین علیّ) مزاحم بن حریث -لعنه الله_ به جنگ او شتافت و گفت: "انا علی دین عثمان" (منم بر دین عثمان) نافع بن هلال پاسخ داد: "انت علی دین شیطان" (تو بر دین شیطانی)؛ پس به سوی او شتافت و به خاک هلاکش انداخت. قال هشام بن مُحَمَّد، عن أبي مخنف، قَالَ: حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ هانئ بن عروة، أن نافع بن هلال كَانَ يقاتل يَوْمَئِذٍ وَ هُوَ يقول: أنا الْجَمَلِيّ، أنا عَلَى دين علي. قَالَ: فخرج إِلَيْهِ رجل يقال لَهُ مزاحم بن حريث، فَقَالَ: أنا عَلَى دين عُثْمَان، فَقَالَ لَهُ: أنت عَلَى دين شيطان، ثم حمل عليه فقتله. (تاريخ الطبري، ج۵، ص۴۳۵) پس چگونه از جنگی که یک طرف سقیفه و یک طرف غدیر است استنباط تجلی وحدت میکنند؟ از جناب زهیر و حر علیهم السلام نام بردند که شیعه نبودند، اما کتب را باز نمیکنند و مطالعه کنند، که جناب زهیر و حر علیهم السلام با اعتقادات شیعی به شهادت رسیدند، توبه کردند. جناب وهب علیه السلام هم مسلمان نبود ایا به دین نصرانیت شهید شد؟ این استدلال مضحک چیست دیگر؟ چرا برای مقاصد سیاسی و دنیوی، دین مردم را به بازی میگیرید؟ چرا دین را دست آویز میکنید؟ روی منبر امام حسین علیه السلام مردم را به گمراهی دعوت میکنید؟ @BotShenasi
🔍 لسان الغیب یا صوفیِ شیاد؟ | ✍ حافظ کیست؟ و کتابش چیست؟ اولین ﺑﺤﺚ ﺩﺭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺧﻮﺩ ﺣﺎﻓﻆ ﻭ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺭﺍﻩ ﺍﺳﺖ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻭ ﻣﻮﺭﺧﻴﻦ ﻳﻌﻨﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪﮔﺎﻥ ﻭ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺩﻳﻮﺍﻧﺶ ﻳﻌﻨﻰ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺩﻳﻮﺍﻧﺶ ﻣﻴﺘﻮﺍﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﻣﻴﺘﻮﺍﻥ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﻤﻮﺩ. ✍ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﮔﻮﻳﻨﺪﮔﺎﻥ ﻭ ﻣﻮﺭﺧﻴﻦ: ﺣﺎﻓﻆ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﺧﻴﺮ ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺎﺑﻴﻦ ﻣﺘﺼﻮﻓﻪ ﻭ ﺍﻫﻞ ﻋﺮﻓﺎﻥ ﺑﻠﻜﻪ ﺟﻬﺎﻝ ﻭ ﻋﻮﺍﻡ ﺍﻟﻨﺎﺱ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻏﻴﺮ ﺍﻳﻦ ﻃﺎﻳﻔﻪ ﺍﻧﺪ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﺗﺒﻠﻴﻐﺎﺕ ﻭ ﺗﺰﺭﻳﻘﺎﺕ ﻭﺟﻬﻪ ﺑﺰﺭﮔﻰ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﻋﻈﻴﻤﻰ ﺩﺭ ﻧﻔﻮﺱ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﻗﺒﺮﺵ ﻣﺰﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﺘﺎﺑﺶ ﻓﺎﻟﻨﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ، ﺯﺑﻮﺭ ﺍﻟﻌﺮﻓﺎﺀ ﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﻳﮕﺎﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺣﻖ، ﻭﻟﻰ ﺍﻟﻠّﻪ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﻰ ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﺧﻮﺩ ﻭ ﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﻋﺼﺮ ﺧﻮﺩ ﭼﻨﻴﻦ ﻭﺟﻬﻪ ﻭ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺭﺍ ﺑﻠﻜﻪ ﻳک هزﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ. ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﻣﺴﺘﺒﻌﺪﻯ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﻣﻘﺘﻀﺎﻯ ﻃﺒﻊ ﻭ ﻋﺎﺩﺕ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺍﺯ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﮔﺎﻥ ﺑﺸﺮ ﭼﻪ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎ ﻭ ﭼﻪ ﺍﺯ ﺍﻧﺒﻴﺎﺀ ﻭ ﺍﻭﺻﻴﺎﺀ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻓﻮﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﻴﺎﺕ ﺧﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭﻟﻰ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻭﺟﻬﻪ ﻫﺎﻯ ﺑﺰﺭﮔﻰ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻓﻮﺕ ﺍﻭ ﺣﺎﺻﻞ ﺷﺪﻩ ﻳﺎ ﻭﺟﻬﻪ ﻫﺎﻯ ﻣﻠﻰ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻳﺎ ﻭﺟﻪ ﻫﺎﻯ ﺩﻳﻨﻰ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﻗﺪﻣﻬﺎﻯ ﺑﺰﺭگ ﻭ ﻣﺠﺎﻫﺪﺍﺕ ﻋﻈﻴﻤﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺒﻴﻞ ﺁﻥ ﺧﺪﻣﺖ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺭﻧﺞ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ ﺁﺛﺎﺭ ﻧﻔﻴﺴﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ به یاﺩﮔﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺩﻳﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻫﻞ ﺩﻳﻦ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﻘﺪﻳﺮ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺍﻫﻞ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﻮﻗﻴﺮ ﻛﻨﻨﺪ ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ ﺣﺎﻓﻆ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻬﻤﻪ ﻭﺟﻬﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﻫﻴﭻ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺍﻳن دﻭ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺍﺛﺮ ﻣﻬﻤﻰ ﺑﻠﻜﻪ ﻏﻴﺮ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺎﻗﻰ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻭﺟﻬﻪ ﻣﻠﻰ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺩﻳﻦ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺁﺛﺎﺭ ﺩﻳﻨﻰ ﺑﺎﻗﻰ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻏﻴﺮ ﻳﻚ ﺩﻳﻮﺍﻥ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻟﺎﻃﺎﺋﻞ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﻢ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﺪﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺮ ﺿﺪ ﺩﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﻠﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﺻﻮﻓﻴﺎﻥ ﺧﺮﺍﺑﺎﺗﻰ ﻣﻔﻴﺪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻣﺬﺍﻕ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻣﻮﺍﻓﻖ ﺍﺳﺖ ﺣﺘﻰ ﺁﻧﻜﻪ ﻋﻠﻤﻰ ﻫﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﮕﻮﺋﻴﻢ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﻴﺎﺗﺶ ﻛﺴﻰ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻛﻨﺪ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﺟﻨﺒﻪ ﺷﻌﺮﻳﺖ ﻭ ﺍﺩﺑﻴﺖ ﺑﺮﺍﻯ ﺷﻌﺮﺍﺀ ﻭ ﺍﺩﺑﺎﺀ ﺑﺪ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﺠﺰ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﻮﺍﻥ ﻫﻢ ﺣﺎﻓﻆ ﺭﺍ ﻛﺘﺎﺏ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﻴﺴﺖ ﺭﺍﺳﺘﻰ ﻭ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻣﺼﺪﺍﻕ ﺍﻳﻦ ﻛﻠﻤﻪ ﺍﺳﺖ (ﻋﺰﻳﺰ ﺑﻰ ﺟﻬﺖ). ﺑﻠﻰ ﺍﻳﻦ ﻭﺟﻬﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﺗﺒﻠﻴﻐﺎﺕ ﻭ ﺗﺬﺭﻳﻘﺎﺕ ﻭ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺍﻣﺎﺕ ﺟﻌﻠﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻭ ﻭﺿﻊ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﻛﺮﺍﻣﺎﺕ ﺭﺍ ﺳﻨﺪ ﺻﺤﻴﺤﻰ ﺑﻮﺩﻯ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻧﺰﺩ ﻣﺎ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭﻯ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﭼﻪ ﺭﺳﺪ ﺑﻜﺴﻰ ﻛﻪ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ ﺣﺎﻓﻆ ﭼﻨﻴﻦ ﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﺑﻮﺩ، ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﭽﻨﺪﻳﻦ ﻗﺮﻥ ﻣﺘﺄﺧﺮ ﺍﺳﺖ ﻳﻌﻨﻰ ﺍﮔﺮ ﺑﺴﻨﺪ ﻣﺘﺼﻞ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺣﺎﻓﻆ، ﻧﻘﻞ ﺭﺍ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ ﻣﺎ ﺁﻥ ﻛﺮﺍﻣﺖ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﻴﻢ ﭘﺬﻳﺮﻓﺖ ﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺨﻮﺍﻫﻴﻢ ﻛﺮﺩ ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻪ ﺻﻮﻓﻰ ﻭ ﺷﻴﺨﻰ ﻭ ﺳﻨﻰ ﻧﺰﺩ ﻣﺎ ﻗﺎﺑﻞ ﻛﺮﺍﻣﺖ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻪ ﺭﺳﺪ ﺑﺎﻳﻨﻜﻪ ﻧﻘﻞ ﺍﻳﻦ ﻛﺮﺍﻣﺎﺕ ﺑﺠﺎﺋﻰ ﺑﻨﺪ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﺵ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﮕﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪﻭ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪﻭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻨﻘﻮﻝ ﺍﺳﺖ، ﺍﻳﻦ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﮔﻮﻳﻨﺪﮔﺎﻥ ﻓﻌﻠﻰ ﻛﻪ ﺗﻘﺮﻳﺒﺎ ﺣﺪﻭﺩ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻳﺎ ﺷﺼﺖ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﺍﻧﺪﻛﻰ ﺑﻴﺶ ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﺮﻭﺯ ﻭﺟﻬﻪ ﺣﺎﻓﻆ ﺩﺭ ﺗﺮﻗﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﺵ ﺍﻓﻮﺍﻫﻰ ﺍﺳﺖ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﺑﺠﺎﺋﻰ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﻭ ﻋﺠﺐ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﮔﺎﻥ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺷﺮﺡ ﻣﻔﺼﻠﻰ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺗﻮﺍﺭﻳﺦ ﺍﺳﺖ، ﻣﺴﺘﻨﺪﺵ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻓﻮﺍﻫﻰ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺳﺖ ﻛﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﭘﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻭ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ، ﺭﺍﺳﺘﻰ ﺷﮕﻔﺖ ﺁﻭﺭ ﺍﺳﺖ ﻋﺠﺐ ﺗﺮ ﺁﻧﻜﻪ ﺑﺎﺯ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﻤﻴﻨﻬﺎ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ، ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﻭ ﺍﻓﻮﺍﻫﻰ ﻫﺎﻯ ﻣﺮﺩﻡ، ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻭ ﺍﻓﻮﺍﻫﻴﻬﺎﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﺑﺘﺎﺭﻳﺦ، ﺍﮔﺮ ﻫﻤﻪ ﺩﻳﻨﻬﺎ ﻭ ﻋﻘﻴﺪﻩ‌ﻫﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﻃﻮﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺣﻖ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻜﻠﻰ ﻃﺒﻴﻌﻰ ﻭ ﺑﻰ ﺩﻳﻦ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ، ﺣﺎﺷﺎ ﻭ ﻛﻠﺎ، ﺍﻫﻞ ﺍﺩﻳﺎﻥ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺻﻮﻓﻴﺎﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﺳﺎﺳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻭﺿﻊ ﻭ ﺟﻌﻞ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ، ﺧﺮﻗﻪ ﺷﺎﻥ ﺟﻌﻠﻰ ﺍﺳﺖ ﺫﻛﺮﺷﺎﻥ ﺟﻌﻠﻰ ﺍﺳﺖ ﻣﺮﺷﺪﺍﻧﺸﺎﻥ ﺟﻌﻠﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﺮﺍﻣﺘﻬﺎﺷﺎﻥ ﺟﻌﻠﻰ ﺍﺳﺖ 📚ﺍﻟﺒﺪﻋﺔ ﻭ ﺍﻟﺘﺤﺮﻑ، ﺭﺿﻮﺍﻥ ﺍﻛﺒﺮﺁﻟﻪ، ﺹ: ۲۶ و ۲۷ @BotShenasi
🔍 آنچه بَدها همه دارند | مُتکلّم خبیر مرحوم آیت اللّه شیخ محمد جواد خراسانی : ✍«حافظ» بطوری که دیوانش حاکی و شاهد است،أهل شراب و غناء و رقص بوده،عشق ورزی با غیر حق مینموده،با سلاطین و اُمراء و وزراء و أهل ثروت و عیّاشها روابط خاص داشته و‌ مدح های خارج از حدّ - بلکه خارج از شرع - از آنها نموده و از پیران تصوّف نیز مدح های غالیانه کرده،که اگر معتقد به این غلوها بوده،خالی از شبههٔ کفر نیست! و اگر نبوده،ناشی از لایبالیگری است! و نیز خود را به نفاق هم معرفی مینماید و إظهار طمع از اهل دنیا بسیار کرده،أشعار بی معنی بسیار گفته، لاف و گزاف بسیار رانده،تعریف و تزکیه از خود بسیار دارد،با أهل زهد و وَرَع و‌ تقویٰ جدّا مخالفت می ورزیده و طعنه میزده! هر یک از اینها،مخالف است با آنکه شخص،مرد خدا باشد؛چه رسد به آنکه همه با هم جمع شود. آنچه بَدها همه دارند،تو تنها داری! 📚رضوان أکبر إله در نقض خرابات و‌ خانقاه؛ص۹۴- ۹۳ @BotShenasi