🌱 امامـ صـادق عليه السلامـ
السُّجودُ مُنتَهى العِبادَةِ مِن بَني آدَمَ.
سجود، اوج عبادت بنى آدم است.
📚 الدعوات، ص٣٣
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#داستان
🔆کوهنورد
🌟داستان در مورد یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود او پس از سالها آماده سازی ماجراجویی خود را آغاز کرد شب بلندی های کوه را تماماً در بر گرفت و مرد هیچ چیز را نمی دید همه چیز سیاه بود همان طور که از کوه بالا میرفت چند قدم مانده به قله کوه پایش لیز خورد و در حالی که به سرعت سقوط می کرد از کوه پرت شد.
💫در حال سقوط فقط لکه های سیاهی را در مقابل چشمانش می دید. اکنون فکر می کرد مرگ چه قدر به او نزدیک است نا گهان احساس کرد که طناب به دور کمرش محکم شد. بدنش میان آسمان و زمین معلق بود و فقط طناب او را نگه داشته بود و در این لحظه سکوت برایش چاره ای نماند جز آنکه فریاد بکشد
✨✨خدایا کمکم کن نا گهان صدای پر طنینی که از آسمان شنیده می شد
✨✨جواب داد: از من چه می خواهی؟
✨✨ای خدا نجاتم بده!
🤔واقعا باور داری که من می توانم تو را نجات دهم؟
✨✨البته که باور دارم
🌟اگر باور داری طنابی را که به کمرت بسته است پاره کن یک لحظه سکوت... و مرد تصمیم گرفت با تمام نیرو به طناب بچسبد.
💫گروه نجات می گویند که روز بعد یک کوهنورد یخ زده را مرده پیدا کردند بدنش از یک طناب آویزان بود و با دست هایش محکم طناب را گرفته بود.... و او فقط یک متر از زمین فاصله داشت....
و شما؟
🤔چقدر به طنابتان وابسته ايد؟
آيا حاضريد آن را رها كنيد؟
👌👌در مورد خداوند يك چيز را نبايد فراموش كرد:
هرگز نگوئيد كه او شما را فراموش كرده و يا تنها گذاشته.
👌👌هرگز فكر نكنيد كه او مراقب شما نيست.
✨✨به ياد داشته باشيد كه او همواره شما را با دست راست خود نگه داشته است.
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#داستان
مادر شوهر بعد از اتمام ماه عسل با تبسم به عروسش گفت: تو توانستی در عرض سی روز پسرم را وادار به انجام نمازهایش در مسجد بکنی؛ کاری که من طی سی سال در انجام آن تلاش کردم و موفق نشدم....! عروس جواب داد: مادر داستان سنگ و گنج را شنیدهای؟ میگویند سنگ بزرگی راه رفت و آمد مردم را سد کرده بود، مردی تصمیم گرفت آن را بشکند و از سر راه بردارد. با پتکی سنگین نود و نه ضربه به پیکر سنگ وارد کرد و خسته شد.
مردی از راه رسید و گفت: تو خسته شدهای، بگذار من کمکت کنم. مرد تنها صدمین ضربه را وارد کرد و سنگ بزرگ شکست، اما ناگهان چیزی که انتظارش را نداشتند توجه هر دو را جلب کرد. طلای زیادی زیر سنگ بود.... مرد دوم که فقط یک ضربه زده بود؛ گفت: من پیدایش کردم، کار من بود، پس مال من است. مرد گفت: چه میگویی من نود و نه ضربه زدم دیگر چیزی نمانده بود که تو آمدی!
مشاجره بالا گرفت و بالاخره دعوای خویش را نزد قاضی بردند و ماجرا را برای قاضی تعریف کردند، مرد اول گفت: باید مقداری از طلا را به من بدهد، زیرا که من نود ونه ضربه زدم و سپس خسته شدم و دومی گفت: همهی طلا مال من است، خودم ضربه زدم و سنگ را شکستم... قاضی گفت: نود و نه جزء آن طلا از آن مرد اول است، و تو که یک ضربه زدی یک جزء آن از آن توست. اگر او نود ونه ضربه را نمیزد، ضربه صدم نمیتوانست به تنهایی سنگ را بشکند.
و تو مادر جان سی سال در گوش فرزند خواندی که نماز بخواند بدون خستگی و اکنون من فقط ضربه آخر را زدم...! چه عروس خوش بیان و خوبی، که نگذاشت مادر در خود بشکند و حق را تمام و کمال به صاحب حق داد و نگفت: بله مادر من چنینم و چنانم، تو نتوانستی و من توانستم. بدین گونه مادر نیز خوشحال شد که تلاشش بی ثمر نبوده است.... اخلاق اصیل و زیبا از انسان اصیل و با اخلاق سرچشمه میگیرد. جای بسی تفکر و تأمل دارد، کسانی که تلاش دیگران را حق خود میدانند کم نیستند. اما خداوند از مثقال ذرهها سوال خواهد كرد.
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#تلنگر
🔸آتش ازسر چوب کبریت
شروع می شود و برجانش می افتد!
افكارت، ميتوانند
زندگيت را بسوزانند و يا تبديل به گلستان كنند..
پس مراقب،
فکری که در سر داری باش...
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میزنه قلبم...
دوباره باز داره میاد بوی محرم
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
قال الرّضا علیه السّلام :
کانَ اَبی اِذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا یُری ضاحِکاً وَ کانَتِ الْکِاَّبَةُ تَغْلِبُ عَلَیْهِ حَتّی یَمْضِیَ مِنْهُ عَشْرَةُ اَیّامٍ، فَاِذا کانَ الْیَوْمُ العْاشِرُ کانَ ذلِکَ الْیَوْمُ یَوْمَ مُصیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکائِهِ و یَقُولُ هُوَ الیَومُ الَّذی قُتِلَ فیهِ الحُسَینُ صلی اللهُ علیه.
امام رضا علیه السّلام فرمود :
♦️چون ماه محرم می رسید، کسی پدرم (موسی بن جعفر ع)را خندان نمی دید. و غم و اندوه بر او غلبه می یافت تا آن که ده روز از محرّم می گذشت ، روز دهم محرّم که می شد ، آن روز ، روز مصیبت و اندوه و گریه پدرم بود،و می فرمود: این همان روزی است که حسین که درود خداوند بر او باد در آن روز کشته شد.
منابع این حدیث :
«امالی صدوق ، ص ۱۱۱»
بحارالانوار(ط-بیروت) ج۴۴، ص۲۸۴
إقبال الأعمال , جلد ۲ , صفحه ۵۴۴
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
♨️راه صحیح یاری#امام_زمان عجل الله
🔸اگر میخواهید برای امام زمانتان دلسوزی کنید، اگر محبتی در قلبتان هست و میخواهید امام زمانتان را یاری کنید؛
راه صحیحش این است و منطق و عقل و فهم این را میگوید که در قدم اول، خودت را بساز و تزکیه نفس کن.
🔸خواستههای "نفس"، "اجتماع"، "عرف"، "خانواده" و "فامیلِ ما چه میگوید" را کنار بگذارید. ببینید خدا چه میفرماید.
🔸بگذارید این حجابها کنار برود. فقط خدا را ببینید، خواستهی امام زمانتان را ببینید. ولو اگر به ظاهر ضرر میکنی اشکال ندارد، تو داری رشد میکنی و بالا میروی.
🔸فقط خواست امام زمانت را در زندگی پیاده کن. این پیادهکردن خواست #امام_زمان ارواحنافداه بر اساس محبت، تو را به شهادت نزدیک میکند.
🖋حاج آقا زعفریزاده
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#داستان
روزی با دوستم از کنار یک دکه روزنامه فروشی رد می شدیم ؛
دوستم روزنامه ای خرید و مودبانه از مرد روزنامه فروش تشکر کرد ،
اما آن مرد هیچ پاسخی به تشکر او نداد.
همان طور که دور می شدیم، به دوستم گفتم:
چه مرد عبوس و ترش رویی بود
دوستم گفت:
#او_همیشه_این_طور_است !
پرسیدم: پس تو چرا به او احترام
می گذاری؟!
دوستم با تعجب گفت:
"چرا باید به او اجازه بدهم که برای رفتار من تصمیم بگیرد؟!
#من_خودم_هستم ."...
اجازه ندهيد تا برخوردهاى ديگران ، موجب تغيير رفتارهاى شما شود .
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#داستان
مارتین لوتر کینگ، مبارز بزرگ آمریکایی در کتاب خاطراتش مینویسد:
روزی در بدترين حالت روحی بودم. فشارها و سختىها، جانم را به تنگ آورده بود.
سردرگم و درمانده بودم. مستأصل و نگران، باحالتی غریب و روحى بیجان و بىتوان به زندگی خود ادامه میدادم.
همسرم مرا ديد به من نگاه کرد و از من دور شد.
چند دقيقه بعد با لباس سرتاپا سياه روی سکوى خانه نشست.
دعا خواند و سوگوارى کرد. با تعجب پرسیدم:
چرا سياه پوشیدهای؟ چرا سوگواری میکنی؟
همسرم گفت مگر نمیدانی او مرده است؟
پرسیدم چه کسی؟ همسرم گفت خدا... خدا مرده است!
باتعجب پرسیدم مگر خدا هم میمیرد؟ این چه حرفیست که میزنی؟
همسرم گفت: رفتار امروزت به من گفت که خدا مرده و من چقدر غصه دارم. حیف از آرزوهایم؛ اگرخدا نمرده پس توچرا اینقدرغمگین و ناراحتی؟
او در ادامه مینویسد: در آن لحظه بود که به زانو درآمدم و گریستم.
راست میگفت. گویا خدای درون دلم مرده بود.
بلند شدم و براى ناامیدیام از خدا طلب بخشش کردم.
خدا هرگز نمىميرد!
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﻮیم؛ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﯼ، ﻫﻤﻪﭼﯿﺰﺵ ﻟﺬﺕﺑﺮﺩﻧﯽﺳﺖ.
ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻧﺞ ﺑﺒﺮﯼ ﻫﻤﻪﭼﯿﺰﺵ ﺭﻧﺞﺑﺮﺩﻧﯽﺳﺖ
ﮐﻠﯿﺪ ﻟﺬﺕ ﻭ ﺭﻧﺞ ﺩﺳﺖ ﺗﻮﺳﺖ!
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴
#همراه_کاروان
روز اول محرم
💠چرا امام حسین با وجود اینکه میدانست در سفر کربلا شهید میشود با این حال راهی کوفه شد ؟
💠عمربن سعید اشدق که بود و چه نقشی در سفر امام حسین (علیه السلام) داشته؟
💠ماموریت حر چه بود ؟
💠طِرِمّاح بن عَدِیّ یکی از یاران امام که دیر به حضرت رسیدند
💠دلیل مخفی شدن عبیدالله بن حر جوفی
#روز_اول_محرم
#محرم
#تاریخ_عاشورا
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#تلنگر
🔸گاهی قضاوت نادرست درباره
کسی ممکن است
به قیمت تباهی زندگی او تمام شود...
حقیقت زندگی انسانها
شـاید با برداشت شما از آن
فرسنگهـا فـاصله داشته باشد.
قضـاوت نکنیـم...!
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#داستانک
روزي گدایی وارد مسجد شد و از نماز گزاران چيزی خواست. گفتند: از خدا بخواه! فورا پاسخ داد: از خدا خواستم اما به شما حواله كرد!
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به وقت بندگی 🖤
شبتون قشنگ
دلتون پر از نور خدا
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
1_12386912503.mp3
5.88M
کتل و پرچم و علم
دم ماتم دوباره غم
من و اشعار محتشم
عزیزم حسین...💔
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤ثمره گریه بر أباعبدالله الحسین (علیه السلام)
🔻پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم:
یا فاطِمَةُ! کُلُّ عَینٍ باکِیَةٌ یَومَ القِیامَةِ إلاّ عَینٌ بَکَت عَلی مُصابِ الحُسَینِ
❇️ ای فاطمه! همه چشم ها در روز قیامت گریان است جز چشمی که بر مصیبت های حسین بگرید.
📚 بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۲۹۳
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاه کلید قرب به خداوند با امام حسین علیه السلام
#استاد_مسعود_عال
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#داستان
مشکلات بزرگ و پیچیده نیستند
"علی خسرو شاهی" مدیر و کارخانه دار، صاحب کارخانجات پارس مینو در کتاب خاطراتش آورده است:
یک کارخانه شکلات سازی سوئیسی گاهی به دلیل ایراد دستگاه هایش در خط تولید، بسته بندی خالی رد می کرده، بدون اینکه در داخل بسته شکلات بگذارد و همین بسته های خالی احتمالی، باعث نارضایتی مشتریان می شده است.
مسئولان این کارخانه سوئیسی آمدند کلی تحقیق کردند٬ و دست آخر پس از حدود یک و نیم میلیون دلار هزینه، به این نتیجه رسیدند که سر راه دستگاه نوعی وسیله لیزری بگذارند که بسته بندی های خالی را به طور اتوماتیک شناسایی کند و بردارد.
با شنیدن این خبر نگران شدم. چون دستگاه ما هم مشابه همان کارخانه شکلات سازی، ساخت همان شرکت سوئیسی بود، دستور تحقیق دادم، بعد از یک هفته سرپرست ماشینها آمد و گفت:
بله درست است، در دستگاههای ما هم چنین ایرادی دیده شده و حتی ممکن است چنین محصولاتی به بازار هم راه پیدا کرده باشد.
نگرانی ام زیادتر شد و تصمیم گرفتم در جلسه هیئت مدیره روی موضوع بحث کنیم. می خواستم نظر هیئت مدیره را در مورد یک و نیم میلیون دلار خرج احتمالی اخذ کنم.
فردای آن روز با اعضای هیت مدیره برای بازدید از ماشین به کارگاه تولید رفتیم و دیدیم یک پنکه روی صندلی جلو میز ماشین قرار دارد. از کارگر ساده٬ بالا سر ماشین پرسیدم: این برای چه است؟
گفت: ماشین گاهی بسته خالی میزنه. من هم این پنکه را که تو انبار بود آوردم، گذاشتم سر راه دستگاه که بسته های خالی از شکلات را با باد پرت کنه بیرون.
نگاهی به هیئت مدیره کردم، تمامشان رنگشان پریده بود.
به کارگر خلاق که ما را از شر٬ یک و نیم میلیون دلار، خرج اضافی رهانیده بود٬ یک تشویق نامه به اضافه یک ماه حقوق و یک خانه در کرج هدیه دادم.
•گاهى ساده ترين راه حل پيش روى ماست اگر مشكلات را بزرگ و پيچيده نبينيم ...
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
موعظه امام حسین (علیهالسلام) به مرد گناهكار
«روایت شده است كه مردى به نزد حضرت حسین بن علىّ علیهما السّلام آمد و گفت: من مردى هستم اهل گناه، و توانائى شكیبائىِ گذشت از معصیت را ندارم؛ پس شما مرا موعظهاى بنمائید!
حضرت در پاسخ او فرمودند: پنج كار بجاى بیاور، و سپس هر گناهى بخواهى بكن!
اوّل آنكه: از روزىِ خدا مخور، و هر گناهى بخواهى بكن!
دوّم آنكه: از تحت قیومیت و ولایت خدا خارج شو، و هر گناهى بخواهى بكن!
سوّم آنكه: براى گناه جائى را بطلب كه خدا در آن ترا نبیند، و هر گناهى بخواهى بكن!
چهارم آنكه: چون مَلك الموت براى گرفتن جان تو آید او را از خود دور گردان، و هر گناهى بخواهى بكن!
پنجم آنكه: چون فرشته پاسدار دوزخ بخواهد ترا در آتش بیفكند تو در آتش داخل مشو، و هر گناهى بخواهى بكن!»
«بحار الانوار» طبع حروفى ج ٧٨، ص ١٢٦
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan