eitaa logo
چَنتِه 🗃
3.3هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
27 فایل
چَنته: واژه ای بهابادی به معنی ظرف پارچه ای بزرگ(دولو) که در آن تعدادی کیسه های کوچک قرار داده می شد و معمولا محتوی انواع داروهای گیاهی بود . چنته از ملزومات جهیزیه دختران در قدیم بود. پل ارتباطی @HOSSYN90 @Tayyebeee آگهی و تبلیغات 👇 @HOSSYN90
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 شهید علی اکبر جلیلی بهابادی ( نفر دوم ایستاده از سمت چپ) ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#خاطره_انگیز 💌 آقای علیرضا ملاحسینی با ارسال مدارک مرحوم پدرشان، نوشین روان جناب حاج جواد ملاحسینی،
آقای دکتر علی لقمانی سلام و عرض ارادت مجدد و تجدید مراتب مودت ؛ اما بعد، جناب ملاحسینی از چرایی محل موسوم به " سر منزل کولیا " پرسیدن . قبل از این، بنده و اخوی حسن آقا در تصحیح نوشته یکی از خوانندگان چنته که این محل را سر آسیاپ پایین نامیده بودند مطلبی نوشتیم که در چنته هم منتشر شد‌. اینجا👇 https://eitaa.com/chantehh/6552 جناب ملاحسینی را به مطلب فوق ارجاع میدم . در صورت نیاز به بازگویی دوباره وجه تسمیه " منزل کولیا " بفرمایید مجدداً به عرض برسد ‌.
🔘 کارت ورود به جلسه امتحانات نهائی سال سوم متوسطه - آقای حاج محمد حسین زاده ( محد اصغر ) 🗓 سال ۱۳۵۲ ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh
📷 مرحوم حاج محمد حاتمی (ایستاده جلو) مرحوم علی امینی پور (پشت سرشون) شهید محمدعلی حاتمی (نشسته روی دیوار) مرحوم عباس عبداللهی و شهید علی اصغر امینی پور (نشسته ردیف جلو) احتمالا احمد آغا رضوانی(پشت سرشون) 🗓 دهه ی ۵۰ زمانی که مرحوم حاج حسن امینی پور در شیطور و جوزی کار می کردن ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#نوستالژی #مردم_بهاباد ✍ جناب آسیدجلیل رضوی با ارسال تصویری از مرحوم حاجی علی کاظمی نوشتن: « این
خاطرات شازده چاخانآقای حسین زینلی بهابادی(جهاد) دزد لاکردار وقتی این عکس را که آسیدجلیل آقا رضوی فرستادند و بدنبال آن یادی از مرحوم حاج علی کاظمی شد، دیدم یاد خاطره ای از ایشان افتادم: پشت خانه مان باغی بود که مال مرحوم حاج حسن آرتشدار بود و از طریق کوچه تگر از یک طرف و ازطریق کوچه خون از طرف دیگر به خیابان امام متصل می شد و بعد از فوت مرحوم آرتشدار، ما از وراثشان خریدیم و با خرید باغ، خانه ما از خیابان تا کوچه تگر امتداد داشت. خاطره مربوط می شود به شهریور ماه یکی از سالهای دهه هشتاد که زمان برداشت پسته و انگور بود، شایعه شده بود که باغهای پسته را دزد میزنه(مثل الان اینقدر امنیت نبود😁) آن روز جهت انجام کاری (شاید پسته چینی) فرغون به دست به داخل باغ رفته بودم. دیوارهای چینه ای و گِلیِ باغ، کوتاه بود و هر عابری که از کوچه می گذشت بر داخل باغ اشراف داشت ـمتقابلاً ما هم رهگذرهایی که از کوچه میگذشتند را می دیدیم . آن روز آقای حاج علی کاظمی بیل بر دوش و با قامت خمیده (دقیقا همینطور که در عکس مشاهده می شود) جهت آبیاری به دنبال آبِ داخل جوبی که از کنار کوچه می گذشت می رفتند ، من را دیدند،سلامشون کردم و ایشان جواب داده یا نداده ، رفتند. کارم که تمام شد ،به داخل خانه برگشتم دیدم صدای در زدن و کوبیدن محکم طوقه ی در می آید. داخل خانه کسی نبود. من دوان دوان به پشت در رسیدم. در را باز کردم دیدم مرحوم حاج علی مریم هستند. هس هس کنان پیرمرد فاصله دو کوچه و نیز خیابان را گذرانده ، تا به درب منزل ما رسیده بود. تا در را باز کردم ، پرسیدند پدرت کجایند ؟ جواب داده و گفتم که خانه نیستند بدون فوت وقت و نفس زنان گفتند : جونُم بدو بدو که دزد اومده داخل باغ تون و می خواد پسته هاتون رو بدزده 😱 گفتم: حاج علی مطمئن هستِد دزد بوده؟ من که الان اونجا بودم کسی را ندیدم گفتند: بلِکهِ دزد بود با همین چشام دیدمُش، تازه لاکردار(😂،) با فرغون اومده بود تو روز روشن دزدی، بدو تا در نرفته مچش رو بگیر و نگذار دزدی کنه ، پدر بیچاره ت چقدر زحمت بکشه و یکسال آزگار انتظار بکشه تا این موقع بشه و حالا یه اَ خدا بی خبری بیاد یکجا بار کنه ببره؟ من گفتم: چشم حاج علی، شما خیالتون راحت باشه ، الان میرم مچشو میگیرم و تحویل پاسگاه ش می دم شما خیالتون راحت باشه و ازشون تشکر و خداحافظی کردم و ایشان رفتند. از یک طرف خنده ام گرفته که الکی الکی دزد لاکردار(😘) شده بودم و از طرفی از این حس خوب کمک به همشهری و مواظبت و مراقبت از همدیگر و هوای همدیگر را داشتن ، لذت بردم چرا که این پیرمرد کار خود را رها کرده و این مسیر طولانی را آمده تا خبر دهد که دزد آمده حواستون باشه 😍 خدایش بیامرزد و مورد رحمت و غفران الهی قرار دهد این مرد سختکوش و کشاورز مهربان و زحمتکش دیارمان را ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh
📷 زنده یاد حاج علی ایمانی ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh
♦️‏نقشه اولیه مترو تهران 🗓 سال ۱۳۵۳ خورشیدی ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh
آقای حاج حسن قاسمی پشت خانه مرحوم حاج محمد جلیلی( تگ خندق) آثار حوض دروازه بود که زمان کودکی آنجا بازی می‌کردیم. حدود ده سال پیش، برای ساخت سرویس های بهداشتی مهدیه گودبرداری انجام شد به عمق سه و نیم متر. یه روز من داشتم با بیل، خاک ها رو جابجا میکردم که به لایه های شن و ماسه ریز و درشت رسیدم که معلوم بود سیل این شن و ماسه ها رو روی هم انباشته کرده، همینجور که داشتم می کندم رسیدم به کوره ی آجرپزی که خاکستر و ذغال و خشت های خود کوره و حتی رد دست های فرد خشت مال بر روی آنها مشخص بود. من فکر میکنم برای ساخت حوض دروازه از همین کوره استفاده می‌کردند. ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh
📨 آقامحسن هوشمند برامون فرستادن ◾️هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود 😔 معلم فرزانه و فرهیخته جناب نوشین روان حاج احمد هوشمند که تو بهاباد به «آغَمد» هم مشهور بودن. ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh
💌 آقای آسید محمد آقای رضوی (فرزند مرحوم آسیدعلی) این عکس زیبای جناب حاج محمد حسین زاده (اکبر) و همسرشون خانم زهرا حسین زاده را به چنته فرستادن. ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh
آقای حاج سیدمهدی رضوی با ارسال این تصویر از پدر بزرگوارشون مرحوم جناب حاج سید محمد رضوی ( وقتی مدیر کاروان حج و زیارت بودن) در کنار زنده یاد آسید محمود رضوی، این سوال را مطرح کردن: « لطفا از مردم سوال کنید کسی از پدربزرگها و اجدادشون شنیده که در زمانی که ماشین و هواپیما نبوده، چه جوری برای انجام حج واجب و ازچه راه و مسیری به مکه مکرمه می رفتن؟ میدونید هواپیما در ایران حدود سالهای ۱۳۱۵ پرواز را شروع کرده و ماشین هم چندسال قبل ترش مثلا مرحوم حاج سیدجواد پدر آمیرسعید در سال ۱۳۱۶ فوت کردند و حج واجب خود را هم به جا آورده بودند، سوال پیش میاد با چه وسیله ای رفتن و از چه راهی؟» ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎵 تو هستی جان جانان 🎙یاسر اسماعیلی ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh