eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
18.8هزار دنبال‌کننده
768 عکس
399 ویدیو
7 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۲۹ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) حرفای قشنگ و لحن پرجاذبه‌ش باعث شده بود همه‌ی خانمهای حاضر در جلسه سرشار از امید و انگیزه قول بدن که تا پایان دوره‌ی آموزش همه‌ی راهکارها و سیاستهایی که یاد میگیرن رو در زندگی زناشویی به کار ببرن. من هم دست کمی از حضار نداشتم. در راه بارگشت به خونه موضوع صحبت من و نرگس هم حرفهای استاد بود به خونه که رسیدیم باز هم بابت درست کردن مانتو و چادری که بهم هدیه داده بود ازش تشکر کردم قبل از اینکه در خونه‌مون رو باز کنم در دل خدا رو صدا زدم بعد هم حضرت زهرا رو قسم دادم _خدایا، به حق حضرت فاطمه که مادر همه ی امامان محسوب می‌شن کمکم کن زندگی خوب و آروم و پرنشاطی برای خودم و این بچه رقم بزنم... پوریا که حسابی خسته و کلافه بود نِق‌نِق کردن رو شروع کرد _باشه مامان دورت بگرده... الان می‌ریم خونه وارد خونه که شدم صدای نیما به گوشم خورد که با کسی حرف می‌زد. گوشه‌ی خونه دراز کشیده و هنوز متوجه اومدن من نشده بود مدام قربون صدقه می‌رفت و معلوم بود داره التماس یکی می‌کنه که اونو ببخشه... از لحن کلامش چندشم شد. لرزش عجیبی به دست و پام و وجودم افتاد... نمی‌دونم از حرص و عصبانیت بود یا فشارم افتاد. تابحال حتی یه بار هم اینطوری قربون صدقه‌ی پسرش نرفته اونوقت معلوم نیست الان برای کی داره خودشو می‌کشه. با پاهای لرزون جلوتر رفتم و تازه متوجه ما شد. اما خودش رو نباخت. انگشت اشاره‌ش رو به نشونه‌ی سکوت روی بینیش گذاشت و همین حرکتش باعث عصبانیتم شد. به نفس نفس افتادم، _خدا لعنتت کنه نیما... باز با کدوم عوضی داری حرف می‌زنی؟ هنوز حرفم تموم نشده بود که پا شد و با یه لگد به پام باعث شد بچه به بغل روی زمین بیفتم برای اینکه از پوریا محافظت کنم تا از بغلم نیفته دست دیگرم رو قبل از افتادنم روی زمین قرار دادم اما نتونستم وزنم رو تحمل کنم که دست چپم زیرم موند صدای شکستش رو به وضوح شنیدم از درد جیغم بلند شد . پوریا هم که ترسیده بود با جیغ و گریه محکم از گردنم چسبیده بود و برای همین نمیتونستم از روی دستم بلند بشم. با ضربه‌ی محکمی که به پام خورد جیغ دوباره‌ای از عمق وجود کشیدم _پاشو تن لشتو جمع کن نکبت... اشک جلوی دیدم رو تار کرده بود درد هرلحظه بیشتر می‌شد نفسم به شماره افتاده بود و تنها چیزی که بین حرفهای نیما فهمیدم این بود که بخاطر من مجبور شده تماس رو قطع کنه انگار هنوز نفهمیده بود که دستم شکسته و تمام وزن خودم و بچه روی دستمه. نتونستم چشمم رو باز نگه دارم کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۳۰ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) بین نفس‌زدنها بی‌جون بهش فهموندم بچه‌رو از بغلم برداره وقتی پوریا رو برمی‌داشت محکمتر از قبل از گردنم چسبید و همین باعث عصبانیت بیشتر نیما شد چنان بچه رو کشید که نزدیک بود گردنمم بشکنه. با هزار بدبختی از روی دستم بلند شدم درد امونم رو بریده بود و تازه نیما فهمیده بود چه غلطی کرده و شایدم بخاطر جیغهایی که از درد می‌کشیدم می‌ترسید صدام پایین بره و یوقت صاحبخونه به سراغمون بیاد که جلو اومد و با لحنی که دیگه تنفر توش موج نمی‌زد اما محبتی هم در بر نداشت صدام کرد _نهال... چی شده؟ چرا اینقدر بی‌تابی؟ همین مقدار توجهش باعث شد بی‌پناهتر از قبل اشک بریزم _دستم... فکر کنم شکسته _اونقدر بیحال بودم که نمی‌تونستم چشمام رو باز کنم... با لحن طلبکار صداش رو بالا برد _بفرما حالا ناقصم شدی... خب غلطی‌کنی بی‌موقع فک می‌زنی و صدات رو برای من بالا می‌بری خوبه اشاره کردم لالمونی بگیری اونوقت جیغ و هوار راه میندازی؟ پاشو ببرمت دکتر ببینم چه گندی زدی دلم می‌خواست دیگه چشم باز نکنم و به خواب ابدی برم... خسته بودم از این زندگی... یاد حال خوبی که از صبح و دقیقا تا همین چند دقیقه‌ی پیش که پشت در خونه‌مون برسم افتادم... همه‌ی امید و انگیزه‌ای که در جشن نیمه‌ی شعبان و کلاس آموزش همسرداری به وجودم تزریق شده بود به یکباره از دلم پرکشید و رفت من بدبخت تر از اونی بودم که امام زمان یا حضرت فاطمه یا مادر امام زمان به دلم نگاه کنه... حقیرتر از اونی هستم که عنایتی به زندگیم بشه... نیما پست از از اونیه که با چند تا کلاس رفتن آدم بشه. اشتباه کردم خودم رو امیدوار کردم که می‌تونم نیما رو تغییر بدم... اون محاله تغییر کنه‌... این زندگی محاله دیگه درست بشه. اگه بخاطر مخارج و هزینه‌هام نبود یک دقیقه هم اینجا نمی‌موندم و برمی‌گشتم سمنان پیش خونواده‌م. خیلی اشتباه کردم که به این زندگی برگشتم. با هزار بدبختی یه ماشین گرفت و من رو به اورژانس بیمارستان رسوند _کاش پوریا رو پیش نرگس‌اینا میذاشتی بچه‌ گناه داره با خودت اینور اونور می‌کشی _من گناه دارم که دوساعته یا تورو دارم خِرکِش می‌کنم یا اینو دلم به حال خودم و بچه‌م سوخت‌... حتی یه غریبه هم اگه حال و روز ما دوتا رو می‌دید بخاطر وضعیتی که توش دست و پا می‌زدیم جیگرش کباب می‌شد ... اونوقت این به اصطلاح مردِ همراهمون اینطوری درموردمون حرف میزد... انگار نه انگار خودش زده ناقصم کرده... ۱ 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۳۱ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) در راه بازگشت به خونه تا تونست غر زد حتی یکبار هم بروی خودش نیاورد که باعث آسیب و اینهمه درد کشیدنم شده... هر دقیقه صداش بالاتر می‌رفت و بابت اتلاف وقت در اون ترافیک لعنتی و خستگی و هزینه‌ی گچ گرفتن دستم یه حرفی بارم می‌کرد بقدری بخاطر حرفاش پیش راننده خجالت کشیدم که کم مونده بود آب بشم _بسه دیگه... چقدر گریه می‌کنی؟ گوشم کر شد... از اینهمه ونگ زدن خسته نشدی بچه؟ _نیما جان بچه‌ست،خسته شده خوابش میاد، می‌خواد تو بغل من باشه، منم که به طرفم برگشت و قبل از اینکه بهم اجازه بده حرفم تموم شه پوریا رو که حسابی خواب آلود بود و بخاطر بی‌خوابی و خستگی یا گریه می‌کرد و یا نِق می‌زد رو از لابلای دو تا صندلی به عقب هدایت کرد دست راستم رو جلو بردم حتی صبر نکرد تکون بخورم... خیلی فرز جلو پریدم و بچه رو بین هوا وقتی رهاش کرد گرفتم اگه دیرتر جنبیده بودم بچه کف ماشین میفتاد از اینهمه بیرحمی و سنگدلیش نسبت به تنها پسرش دلم به لرزه افتاد. فیروز لااقل برای بچه‌هاش مهربون بود. اما نیما برای بچه‌شم سنگدله. بخاطر تکون بدی که خوردم کمی درد در دست چپم که گچ گرفته بودم پیچید. اما چاره‌ای جز تحمل نداشتم. یاد اولین باری افتادم که بچه سقط کرده بودم اون موقع هم نیما اهل رعایت احوال بیمار نبود اما چون خودش و برادرش موجب مرگ بچه‌ی تو شکمم شده بودند باهام مهربون بود. اما نه... خوب که دقت می‌کنم اون زمان کمی مهر و عاطفه سرش می‌شد. پس نمی‌تونم بهش برچسب سنگدلی بزنم شایدم استاد راست می‌گفت و بخاطر رفتارهای اقتدارشکنانه‌ی منِ همسره که شوهرم اینقدر بی‌رحم و نامرد شده‌... اشک جمع شده پشت پلک و بغضی که به اندازه‌ی یه توپ تنیس در گلوم خودنمایی می‌کرد با نهیبی که به خودم زدم پس زده شد _مقصر خودم بودم... از وقتی وارد زندگی نیما شدم با اونهمه لجبازی و قدرت‌نماییش گاهی احساس غرور می‌کردم و به داشتن چنین مردی که همه‌ی اطرافیان ازش حساب می‌بردند به وجودش می‌بالیدم و گاهی از اونهمه دستور دادن و امری حرف زدنهای با خودم عصبی و کفری می‌شدم که برای کم شدن روی زیادش بیشتر اوامرش رو اطاعت نمی‌کردم. یادم نمیاد حتی یه بار لفظ چشم رو از من شنیده باشه. کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۳۲ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) یادآوری رفتارهای حسابی رو مخ نیما حالم رو بدتر کرد اشک دوباره به چشمام نشست و تخم ناامیدی رو به سرتاسر وجودم پاشید درسته، اشتباه فکر می‌کردم، نیما با همه مردا فرق داره البته همه‌ی حرفهای استاد رو مبنی بر اینکه مردا قدرت‌نمایی کردنو دوست دارن رو قبول دارم اما اینکه با چشم گفتن و اقتدار دادن ما زنها تبدیل میشن به مردی مهربون و پر از احساس، اصلا نمی‌تونم بپذیرم... لااقل در مورد نیما اینطوری نیست. نیما یه نامرد عقده‌ای و روانیه... زمانی که به پشتوانه‌ی ثروت و حمایت پدرش در حال فرمانروایی کردن بود و با اینکه عده‌ی زیادی ازش فرمان می‌بردند با من گاهی با خشونت رفتار می‌کرد و حرف می‌زد الان که دیگه کاملا کرک و پرش ریخته و قطعا همه‌ی حس قدرتنمایی کردنهاش رو برای من به نمایش می‌ذاره ادامه‌ی زندگی با نیما محکوم به بیچارگی و اهانت شنیدن و دیدنه... این زندگی محکوم به بدبختی و حقارت کشیدنه. محاله نیما تغییر کنه اون همه‌ی عقده‌های این چهارسالی که همه‌ی دارایی خودش و پدرش رو از دست داده و رسوای عالم شدند ، اعدام پدرش و بی اعتبار شدن خودش رو سر من بدبخت خالی می‌کنه... مگه جز من کسی مونده که بتونه بهش ریاست کنه؟ یاد خانمایی افتادم که از تجربیات یکساله‌شون برامون تعریف می‌کردند... شوهر اونها نهایت یه آدم بی‌عرضه‌ی اهل خیانت و معتاد و دائم‌الخمر و بیکار و بیعار بود که دست بزن هم داشت و اهل فحاشی کردن بود... شوهر من که علاوه بر همه‌ی اینها ادعایی داره که فلان و بهمان بودمش گوش فلک رو کر کرده... اون شب با همه‌ی بدیهاش تموم شد و ساعت ۱۰ که نیما از خونه بیرون زد یه زنگ به نرگس زدم _سلام نرگس جان می‌تونی یه لحظه بیای پیشم؟ نمی‌تونم تو بیا... نمی‌دونم چرا حتی وقتی نیما هم خونه نیست نرگس از اومدن به خونه‌م طفره می‌ره. وارد خونه که شد با دیدن دست گچ گرفته‌م جلو اومد _چی شده؟ _دیشب نیما هولم داد خوردم زمین دستمم شکست _پاشو پاشو بریم پایین... پوریا رو خودم بغل می‌کنم میام 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۳۳ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) _شوهرت سر کاره؟ _آره، تا شبم بر نمی‌گرده، چون پدرش نوبت دکتر داره و امروز نوبت اونه که پدرش رو ببره. _چقدر خوبه که چندتا برادر داره. طفلکی داداش نریمانم تک پسر خونواده‌ست زحمت همه‌ی ما همیشه روی دوش اون بیچاره بوده _خدا خیرش بده... شایدم برای همینه که بنده‌ی خدا خیلی در قبالتون احساس مسئولیت می‌کنه. چون معمولا دو هفته‌ یه بار به همسرم زنگ می‌زنه و بعد از احوالپرسی یه احوال کوتاهی هم از شماها می‌پرسه. _واقعا؟ پس چرا تابحال بهم نگفته بودی؟ شوهرت چی بهش می‌گه؟ اون که خبر از خونه‌تون نداره. چیزی که می‌بینه و می‌شنوه رو میگه... چون تابحال خیلی هم شاهد بحث و دعواتون نبوده چیز خاصی نمیگه بجز چندشب پیش که از خونه بیرونت کرد فقط یه بار دیگه متوجه دعواتون شده. که چون فکر می‌کنه یه دعوای گاه و بیگاهیه دیگه راپورت اونارو نداده...از من می‌پرسه ولی چون خودت ازم خواستی و ترجیح می‌دی که خونواده‌ت چیزی نفهمن حرفی بهش نمی‌زنم . نفس راحتی کشیدم _خداروشکر خیالم راحت شد اصلا دلم نمی‌‌خواد تا وقتی از نیما طلاق می‌گیرم هیچکس از خونوادم بویی ببره نرگس که تازه در خونشون رسیده بود برگشت و نگاهم کرد _منظورم موضوع طلاقم نیست، کلا نمی‌خوام بفهمن من هنوزم توی زندگیم مشکل دارم تو که نمی‌دونی، اونقدر توی اون چهار سال بهشون زحمت دادم که واقعا دیگه روم نمیشه بازم دست خالی برم پیششون تصمیم داشتم تا مدتی درامدم رو حفظ کنم و به نیما ندم تا پس اندازشون کنم برای وقتی ازش جدا میشم. لااقل تا زمانی که تو شهر خودمون یه شعل مناسب پیدا می‌کنم دیگه دستم جلوی بقیه دراز نباشه با دلخوری و قهر دعوتم کرد به داخل خونه‌ش _برو تو... مگه دیروز با خودت و خدا عهد نبستی که همه ی تلاشت رو برای سربه راه کردن نیما انجام بدی؟ حالا که وارد خونه شده بودم با اخمی غلیظ نگاهش کردم _تو در مورد من چی فکر می‌کنی نرگس؟ من آدم آهنیم؟ رباتم؟ اصلا آدم حسابم می‌کنی؟ دستمو نشونش دادم _ببین چه بلایی سرم آورده؟ حالا فحشایی که به خودم و مامان و بابام داده رو فاکتور می‌گیرم. رفتم توی خونه می‌بینم داره با یه دختره یا زنه داره حرف می‌زنه... کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۳۴ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) بغضم ترکید میون گریه ادامه دادم تو که نبودی بشنوی چطور قربون صدقه ش می‌رفت من زنشم، من دارم خرجشو می‌دم من عین یه کلفت همه‌کاراشو می‌کنم اونوقت همه پولای منو خرج عیاشی و کثافت کاریاش می‌کنه یه بارم تابحال با من اونجوری حرف نزده نرگس... می‌فهمی؟ حتی قبل از زندان رفتنش، همون وقتایی که اوج خوشبختیمونم بود هم هیچوقت اینجوری التماس من نکرده تا یکی از اشتباهاتشو ببخشم. دارم دیوونه می‌شم جلو اومد دستش رو روی شونه‌م گداشت که پسش زدم _عزیزم چرا اینجوری می‌کنی با خودت... معلومه که تو هم آدمی، مثل شوهرت اونم آدمه... همه‌ی خطاهاش مثل بقیه‌ی آدمای خطاکار دنیاست بیا بشین اینجا تا برات آب بیارم پوریا رو کنارم گذاشت. بچه‌م دیگه عادت کرده و می‌فهمه وقتی دارم گریه می‌کنم کاری به کارم نداشته باشه دوباره از گردنم چسبیده و فقط نق می‌زنه. دلم به حالش سوخت دست سالمم رو دورش حلقه کردم _بمیرم مامان جان... ببخش که تورو هم وارد این زندگی کردم _کفر نگو نرگس جان تیز نگاهش کردم _اگه میخوای معلم اخلاق بشی برام اصلا حوصله ندارم... بگو برم خونه‌ی خودم _لبخند حرص دراری زد _چه بهشم‌ برمی‌خوره آخه همچین به بچه داری می‌گی من وارد زندگی کردمت که انگار خدایی... مگه دست تو بوده؟ خودت میگی قبل پوریا قربونش برم،‌دوتا بچه‌ی دیگم سقط کردی که سر هیچ کدومشون خودت مقصر نبودی... قطعا اونارو اگه خدا می‌خواست حفظشون می‌کرد. حتما خدا نخواسته... _یعنی می‌خوای بگی اینکه من میگم نیما و داداشش باعث مرگ بچه اولم شدند یا دکتر گفت سقط بچه دومم از تبعات سقط اولم بوده دروغه؟ _من کی همچین حرفی زدم؟ اونقدر عصبی هستی که کلا حرفامو اشتباه متوجه می‌شی _نه... عصبی نیستم بگو پس منظورت چیه؟ _ببین اگه خدا بخواد کسی بمیره قطعا می‌میره اگه بخواد زنده بمونه هم می‌مونه. اگه بخواد بچه‌ای سالم بدنیا بیاد هم این کارو می‌کنه اگرم نخواد نمی‌کنه، اگر اراده کنه اصلا بچه‌ای به وجود نیاد هم باز همونی می‌شه که خدا می‌خواد... بود و نبود هرچیزی توی دنیا به خواست خداست ولی خوب اگه خواستش به عدم چیزی باشه هرکدوم با بهونه‌ای از بین میرن و اون بهونه به دست آدمایی میفته که اهل اشتباه و خطا هستن مثلا دوتا بچه‌های اول تو نباید زنده می‌موندن گناه از بین رفتن اونها رو به قول خودت نیما و برادرش به عهده گرفتن اما اینکه بگی من باعث موندن سومی شدم غلطه... تو تلاشتو کردی اما اراده و خواست خدا باعث زنده موندن این گل پسر شده _ول کن نرگس اصلا حوصله‌ی شنیدن حرفای فلسفی‌ت رو ندارم. آهی کشید و به طرف آشپزخونه رفت _ پس صبر کن برم برات صبحونه بیارم 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🔴 پزشکیان دوشنبه ساعت 21 شبکه اول سیما با مردم سخن می‌گوید 🔸 غيرت و جسارتتون رو نشون بدين زنگ بزنين روابط عمومي شبكه يك يا پيامك بزنيد و با لحن جدي و شديد مطالبه اجرای وعده صادق٣ رو کنید تا به گوش رئيس جمهور برسونن 🔸 رئیس‌جمهور در دومین گفت‌وگوی تلویزیونی با مردم از آغاز فعالیت دولت وفاق ملی، امشب (دوشنبه 12 آذر) بعد از خبر ساعت 21 شبکه اول سیما به صورت زنده و مستقیم با مردم سخن می‌گوید. 🚨اين_يك_مطالبه_فوري_است🚨 شماره تماس: 27861000 شماره پیامک: 300001
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🔴 پزشکیان دوشنبه ساعت 21 شبکه اول سیما با مردم سخن می‌گوید 🔸 غيرت و جسارتتون رو نشون بدين زنگ بزنين
شما رو به شهادت مظلومانه شهید سید حسن نصرالله و شهید حاج قاسم سلیمانی قسم میدم دست دست نکنید زنگ بزنیدو یا پیام بدید🙏
مدرسه با خیریه تماس گرفته و دختری ۹ ساله رو معرفی کردده که بینایی چشمش به شدت پایین اومده و در توان خانواده نیست ببرنش دکتر.‌پدر خانواده قلبش درد میکنه و زده به پاش و نمیتونه پاش رو جمع کنه، شغلش هم جمع کردن زباله ست. مادر خانواده کم شنواست و یه خواهر ۷ ساله هم داره. مستاجرن و به شدت از نظر مالی تو مضیغه هستن. دخترشون رو بردیم دکتر، گفتن این دختر اصلا مشکل بینایی نداره و به دلیل فقر و فشار مالی که متوجهش شده دچار بیماری روحی شده و مغز بهش دستور میده تا نبینه. چشم‌هاش سالمه و باید روانکاوی بشه. عزیزان دست ما خالی و مثل همیشه برای کمک به این خانواده امید به یاری شما داریم. از ۵ تومن تا هر مبلغی که در توانتون هست. بزنید رو کارت ذخیره میشه👇👇
5892107046739416
گروه جهادی شهدای دانش آموزی زیرنظر پایگاه بسیج شهید عبدلی حوزه بسیج ۲۸۸نجمه اسلامشهر فیش واریزی رو برای این آیدی بفرستید🌹👇👇 @shahid_abdoli لینک‌قرارگاه گروه جهادی https://eitaa.com/joinchat/3165061169C62614d580a در ضمن این اجازه رو به گروه جهادی بدید تا احیانا اگر مبلغی اضافه‌تر جمع شد صرف کارهای خیر بکنه🌹
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
مدرسه با خیریه تماس گرفته و دختری ۹ ساله رو معرفی کردده که بینایی چشمش به شدت پایین اومده و در توان
عزیزان تا الان ۲ میلیون برای این خونواده جمع شده ما با این پول چیکار کنیم. لباس گرم برای بچه ها بخریم؟ هزینه درمان قلب پدر رو بدیم؟ برای مادر کم شنوا سمعک بخریم؟ ویا دخترشون رو درمان کنیم. ازتون خواهش میکنم به حق شهادت مادرمون حضرت زهرا کمک کنید تا به این خونواده سر و سامونی بدیم🙏
هدایت شده از تبلیغات گسترده پرگاس
دو هفته بعد از عروسیمون شوهرم مُرد و بیوه شدم! همه میگفتن زنیکه با پا قدم نحسش، پسر مردم رو جوون‌مرگ کرده و فحشم میدادن. تازه عروس بیوه ای شده بودم که از ترس نگاه های مردم نمی‌تونستم از خونه بیرون بیام تا اینکه ... یه روز که داشتم گریه میکردم همسایمون برام آش نذری آورد. با خوشحالی بهش گفتم: صبر کنین الان کاسه نذری رو پاک میکنم براتون میارم. همون لحظه تا بوی آش به زیر دماغم زد حالم بد شد و عُق زدم! همسایه با چندش نگاهم کرد و زیر لب گفت: نکنه حامله ای؟؟ https://eitaa.com/joinchat/1767834269Ca78f7f439e اون روز رفتم بیمارستان و دکتر گفت: ۲ماهه حامله ای😳
چون از شوهر مرحومم حامله بودم خانواده شوهرم گفتن نمیخوایم بچه زیر دست نا پدری بزرگ بشه! هر چی بهشون گفتم من دیگه ازدواج نمیکنم اما قبول نکردن و مجبورم کردن تا با برادر زاده ی شوهرم، حنیف خان سر سفره ی عقد بشینم... با شکم حامله و صورت گریون سر سفره ی عقد بودم که ناگهان عاقد گفت: _ https://eitaa.com/joinchat/1767834269Ca78f7f439e ملکه‌حاجی _ پارت واقعی رمان🌸
. افزایش ۹۵ درصدی تعرفه مشترکان گاز قطعا انتخاب ما، در از دست دادن نعمت ها و در سرنوشت ما تأثیر بسزایی دارد. بله فرق میکنه به کی رای بدیم 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
هدایت شده از مسجد حضرت قائم(عج)
🎴کمک فوری به پدر خانواده! پدر ۴۷ ساله بدلیل ابتلا به دیابت شرایط سختی رو می‌گذرونه و چون توان درمان و مراقبت نداشته بیماریش خیلی پیشرفت داشته و باید سریعا پای چپ ایشون قطع بشه! متاسفانه حتی هزینه‌ی و درمان های جانبی رو ندارن و ممکنه بدلیل تعلل بیشتر جونشون رو از دست بدن! برای کمک به این خانواده اهل مناطق محروم کشور با هر مبلغی که توان دارید شریک باشید؛ حساب خیریه‌ی مسجد حضرت قائم(عج)👇 ■
6037997599856011
900170000000107026251004
مبالغ اضافه صرف سایر امور خیر می‌شود 🏮اطلاعات بیشتر👈 @mehr_baraan
بندگان خدا حتی هزینه‌ی قطع پا رو ندارن و اگه هزینه‌اش جور نشه مکنه جونشون رو از دست بدن! یکی از معتبرترین خیریه‌های مناطق محروم کشور؛ مجموعه‌ و مسجد حضرت قائم(عج) هست؛ حتما فعالیت‌هاشون رو دنبال کنید. اطلاعات بیشتر و ارتباط با خیریه👇 https://eitaa.com/joinchat/2846883849Cbf3af7a7e9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🎥جنگ با "اسرائیل" چه کرده است؟ 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
مدرسه با خیریه تماس گرفته و دختری ۹ ساله رو معرفی کردده که بینایی چشمش به شدت پایین اومده و در توان خانواده نیست ببرنش دکتر.‌پدر خانواده قلبش درد میکنه و زده به پاش و نمیتونه پاش رو جمع کنه، شغلش هم جمع کردن زباله ست. مادر خانواده کم شنواست و یه خواهر ۷ ساله هم داره. مستاجرن و به شدت از نظر مالی تو مضیغه هستن. دخترشون رو بردیم دکتر، گفتن این دختر اصلا مشکل بینایی نداره و به دلیل فقر و فشار مالی که متوجهش شده دچار بیماری روحی شده و مغز بهش دستور میده تا نبینه. چشم‌هاش سالمه و باید روانکاوی بشه. عزیزان دست ما خالی و مثل همیشه برای کمک به این خانواده امید به یاری شما داریم. از ۵ تومن تا هر مبلغی که در توانتون هست. بزنید رو کارت ذخیره میشه👇👇
5892107046739416
گروه جهادی شهدای دانش آموزی زیرنظر پایگاه بسیج شهید عبدلی حوزه بسیج ۲۸۸نجمه اسلامشهر فیش واریزی رو برای این آیدی بفرستید🌹👇👇 @shahid_abdoli لینک‌قرارگاه گروه جهادی https://eitaa.com/joinchat/3165061169C62614d580a در ضمن این اجازه رو به گروه جهادی بدید تا احیانا اگر مبلغی اضافه‌تر جمع شد صرف کارهای خیر بکنه🌹 _____________________________ عزیزان تا الان ۲ میلیون برای این خونواده جمع شده ما با این پول چیکار کنیم. لباس گرم برای بچه ها بخریم؟ هزینه درمان قلب پدر رو بدیم؟ برای مادر کم شنوا سمعک بخریم؟ ویا دخترشون رو درمان کنیم. ازتون خواهش میکنم به حق شهادت مادرمون حضرت زهرا کمک کنید تا به این خونواده سر و سامونی بدیم🙏
🎓 کارشناسی معتبر برای شاغلین ✨ ثبت‌ نام ترم بهمن در دانشگاه‌های مورد تأیید وزارت علوم 🚀 ✅ برنامه‌ریزی انعطاف‌پذیر ✅ ثبت‌نام رسمی سازمان سنجش ⏳ ظرفیت محدود؛ پیام دهید! فرم ثبت نام https://mat-pnu.ir/7 ایدی پشتیبانی🆔 @hamrahanfarda_admin برای پاسخ دهی بهتر به دلیل حجم زیاد پیام ها لطفا فرم ثبت نام را تکمیل کنید تا کارشناسان ما با شما تماس بگیرند
🔴 ترک اعتیاد بدون درد و خماری 🔹 ترک انواع مواد مخدر از جمله: 🔹 تریاک - شیره_سیگار 🔹 شیشه - هروئین 🔹 متادون - ب۲ 🔹 اپیوم - ماریجوانا و... 🔸 درمان با داروهای 100% گیاهی 🔸 زیر نظر تیم پژوهشی حکیم خیراندیش 🟢 جهت مشاوره و پایان اعتیاد خود به کانال زیر مراجعه فرمایید 👇🏻 👇🏻 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2715484918C84664899e3 🟢 ( با بیش از 5 هزار رضایت درمانجو )
36.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زود پز میخوایی بخری نمی دونی چی خوبه؟؟؟ لاکچری ترین و بالا ترین زود پز جهان😍 مولتی کوکر حرفه ای و لاکچری برلین ■ 24 گزینه چند منظوره: فرنی، مرغ، ماهی، گوشت، سوپ، برنج، کیک، لوبیا و پسر. ■ تایمر از پیش تعیین شده 24 ساعته ■صفحه نمایش لمسی رنگی بدنه لمسی خنک طراحی کارآمد انرژی ■ طراحی درب روشن خاموش ■ دستگاه محدودیت فشار دستگاه آزاد کننده فشار یک دکمه ■ ظرفیت 6 لیتر دنبال جای مطمن میگردی که جنس اصلی و با ضمانت برات بفرسته؟ آیدی کانال👇 @azizicenter فروشگاه لوازم خانگی عزیزی بانه به کل ایران بهترین جنس هارو با گارانتی و ضمانت براتون میفرستن برای دوستانی هم که مشاوره لازم دارن میتونن درخواست مشاوره بکنن و جنس مورد نیازشونو بخرن اگه دنبال همچین لوازم خانگی باکیفیتی میگردی پس حتما یه سر به کانالمون بزن😊 با قیمت های استثنایی و بهترین کیفیت تمامی اجناس این فروشگاه تا ۱۸ ماه گارانتی تعویض دارن😍 همین الان وارد لینک کانالمون شو که کلی از این محصولایی جذاب برات دارم لینک کانال بزرگ لوازم خانگی عزیزی👇 https://eitaa.com/joinchat/3305832755C880dc57973 شماره تماس👇👇 👤عزیزی +989182955776 @khanegi_azizi +989186700897 @mehran_azizi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش مثل شهدا ؛ به دل‌های شکستمون‌ نگاه کنی مادر💔 🥀 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا