eitaa logo
دردونه (قصه،کارتون،لالایی)
12.8هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
6.4هزار ویدیو
140 فایل
👦👧ارتباط با ادمین کانال دُردونه 👇👇👇 @adchildrin1 ⛔ڪپی ڪردن مطالب ڪانال بدون ذڪر منبع #حرام است⛔ (فقط دُردونه)👌 کد تائیدیه وزارت ارشاد 1-1-297666-61-2-1 دردونه در پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/childrin1
مشاهده در ایتا
دانلود
⛔️در هیچ شرایطی برای کودکان نقاشی نکشید! شما هر چقدر سابقه درخشان در زمینه نقاشی دارید ، هنرتان را نزد خودتان نگه دارید، چون آن هنری که از ذهن دست نخورده کودکتان بیرون می آید بسیار ارزشمند تر از هنر شماست. اگر کودک شما دوست دارد گربه ای با دوبال و چهار چشم بکشد ، خب بکشد ! این گربه ذهن خلاق اوست. مشکلتان را با گربه بالدار حل کنید ولی به نقاشی او تعرض نکنید ، چون نقاشی کودک همه احساس اوست و اگر شما گربه او را مسخره کنید و بخواهید طرز صحیح گربه کشیدن را به وی آموزش دهید احساس و عواطفش را سرکوب کرده اید و به نوعی وادارش کرده اید که خودش نیز عواطف کودکانه اش را نادیده بگیرد. 🎨 ∩_∩ („• ֊ •„)🌈 ┏━━━∪∪━━━┓ 🌈 @childrin1 🎨 ┗━━━━━━━━━┛
کوچولوها گاهی غذا و میوه نمی خورند، تزیین زیبای غذا میتونه بچه ها رو تشویق به مصرف بهتر و بیشتر مواد غذایی سالم کنه و باعث رشد بهتر بچه ها بشه 🌼 ∩_∩ („• ֊ •„)🌼 ┏━━━∪∪━━━┓ 🌈 @childrin1 🌈 ┗━━━━━━━━━┛
کاربرگ رنگ آمیزی آموزش رنگ ها و مفاهیم پایه ریاضی. 🎨 ∩_∩ („• ֊ •„)🌈 ┏━━━∪∪━━━┓ 🌈 @childrin1 🎨 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کیک خوشمزه و مقوی😋😋 در اینجا ما از ترکیب سویق پسته و مکمل چهار مغز استفاده کردیم که عالی شد. شما میتونین از هر سویق وسرلاکی که دوست دارین استفاده کنید. 💜نکته:شما با هر دستوری که کیک ساده رو همیشه درست میکنین،کیک رو درست کنین آخر سویق و مکملی که دوست دارین رو اضافه کنید. 💜 ∩_∩ („• ֊ •„)💜 ┏━━━∪∪━━━┓ 💜 @childrin1 💜 ┗━━━━━━━━━┛
🎨 گام به گام این شماره: موش با آموزش ساده و گام به گام نقاشی روش ساده نقاشی ڪردن را به فرزندانتان بیاموزید. 🎨 ∩_∩ („• ֊ •„)🌈 ┏━━━∪∪━━━┓ 🌈 @childrin1 🎨 ┗━━━━━━━━━┛
‍ 📗👦🏻پُف پُفی👦🏻📗 حسنی کوچولو کوچولو بود. از تو هم کوچولوتر. از پاهات کوچیکتر. از دستات کوچیک تر. از نارنگی هم کوچیک تر. حسنی قد یه زالزالک بود. مثل زالزالک هم بود. گرد و قلمبه و موهاش هم نارنجی بود. برای همین اسمش حسنی زالزالکی بود. حسنی بو می کشید. هر جا که بوی زالزالک می آمد قل می خورد و به آن جا می رسید. از خوش حالی توپ می شد می رفت هوا می آمد پایین. می گفت: آخ جون. من یک دوست پیدا کردم . مثل خودم. شکل خودم. یک روز که هوا یه ذره سرد شده بود، چون که وسط پاییز بود، حسن زالزالکی داشت می رفت. دست هایش را به هم می مالید تا گرم شود. بو می کشید و می رفت تا یه زالزالک پیدا کند و با اون دوست شود. حسن زالزالکی دست هایش رابه هم مالید و بو کشید تا رسید به دفتر نقاشی. دفتر نقاشی حوصله نداشت تا حسنی را دید بسته شد. پُف پُف خروپف کرد یعنی که لالاست. حسنی یواش گفت: سلام من حسنی زالزالکی ام. دفتر گفت: منم دفتر نقاشی خوابم زال زالی و پُف پُف کرد یعنی که لالاست. حسنی یه کم دفتر را بو کشید با صدای یواش گفت: پُف پُفی جان، دفتر خواب. شما بوی خیلی خوبی می دی. حتما نقاشی های خیلی خوبی هم داری. پُف پُفی لای جلدش را باز کرد.غر غر کرد: وای چه قدر حرف می زنی زال زالی. از صبح تا حالا پر از نقاشی شدم. خیلی خسته ام. خوابم میاد، هیس زال زالی. و دوباره جلدش را بست. پُف پُف کرد یعنی که لالاست. حسنی یواش گفت: ببخشید پُف پُفی شما کی بیدار می شی؟ پُف پُفی گفت: هیچ وقت از این جا برو. حسنی ناراحت شد و از آن جا رفت. یک ذزه که رفت هق و هوق و هق صدای گریه شنید. پُف پُفی داشت گریه می کرد. گفت: اگر ورق پاره ام را می دید چی می گفت: زال زالی خیلی بد می گفت خوب شد که رفت. بعد هم پف پف کرد و این دفعه راست راستکی خوابید. حسنی دلش سوخت این دفعه یواشکی رفت پیش چسب قلقلی. گفت: دفتر نقاشی گریه داره کارت داره بدو بیا. چسب گفت: خیلی خب میام. و قِل خورد دنبال حسنی. حسنی و قلقلی رسیدند به پف پفی . حسنی گفت: بیدار شو پُف پُفی. پِف پُفی که تا حالا چسب ندیده بود. با تعجب گفت: چه جوری زالی؟ حسنی گفت: ورق خرابت را بیار تا ببینی. پُف پُفی تند و تند ورق خورد. ورق خرابش پیداش شد. حسنی تندی یک تکه چسب چید و چسباند به ورق پاره. در ستش کردم. دفتر خیلی خوش حالش شد و گفت: ورق خرابم درست شد. حسنی به پاره چسبی نگاه کرد.پاره چسبی ها دو تا پاره زالزالک بودند. با چسب با هم چسبیده بودند. یک زالزالک گرد و. قلمبه شده بود. حسنی گفت: پس بوی تو بود؟ به به چه نقاشی خوش بویی بود. 👦🏻 📗👦🏻 👦🏻📗👦🏻 Join🔜 @childrin1
@childrin1..کانال دُردونه.mp3
4.14M
"قوچ سفید" با صدای (خاله شادی) 👆👆👆 🦋 🎨🦋 🦋🎨🦋 ╲\╭┓ ╭🦋🎨 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
کانال دردونه.. .. .. .mp3
4.16M
داداش من خوابیده 💜 ∩_∩ („• ֊ •„)⭐️ ┏━━━∪∪━━━┓ ⭐️ @childrin1 💜 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌈🐼ســـــلام 🌈🐼یک صبح دیگر 🌈🐼از فصـل زیبـای 🌈🐼تابستان آغاز گشت 🌈🐼آرزو می‌کنـم 🌈🐼قلبتون پـر باشد 🌈🐼از مـهر و محبــت 🌈🐼و روزی و برکت‌تون روز افزون 🌈🐼صبح یکشنبه‌تون دل انگیز و شـاد 🐼 ∩_∩ („• ֊ •„)🐼 ┏━━━∪∪━━━┓ 🌈 @childrin1 🌈 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
34.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«ناسور» قسمت: هشتم(پایانی) «ناسور نام یک انیمیشن ایرانی از نبرد کربلا می‌باشد که به کارگردانی عبدالله دالوند که در ایران تولید شده‌است و انیمیشن برگزیده جشنواره نجف است.این انیمیشن در سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر نامزد بهترین انیمیشن بوده است.»  🎞 ∩_∩ („• ֊ •„)📺 ┏━━━∪∪━━━┓ 📺 @childrin1 🎞 ┗━━━━━━━━━┛
28.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️ ∩_∩ („• ֊ •„)🌈 ┏━━━∪∪━━━┓ 🌈 @childrin1 ♥️ ┗━━━━━━━━━┛
نذارید برای بچه هاتون اتفاق بیفته نذارید بچتون انقدر از سمت شما بی توجهی ببینه که خواهر یا برادرش کوچکترش را با بی‌رحمی بزنه این یعنی کودک تونداره انتقام بی مهری شما رو میگیره نذارید حس کنه همه میتونن بهش زور بگن یه والدین قاطع خودشون به کودک تذکر می‌دهند اما نمیزارم کسی با کودکشون بد برخورد کنه نزارید فرزندتون توسط دیگران حتی به شوخی مسخره بشه اینجوری هیچ وقت توی این زمینه اعتماد به نفس پیدا نمیکنه نذارید کودکتون الکی عذرخواهی کنه اگه اینکارو کرد براش توضیح بدین که تقصیری نداشته و نیاز به معذرت خواهی نیست عذرخواهی زیاد از عزت نفس رو نابود میکنه هرگز خودتون و همسرتون سر کودک منت نذارید. مراقب هدیه های خداوند باشیم نذاریم کودکان مون با اشتباهات غیر عمدی ما صدمه ببینند. 🌼 ∩_∩ („• ֊ •„)🌼 ┏━━━∪∪━━━┓ 🌈 @childrin1 🌈 ┗━━━━━━━━━┛
پازل حیوانات مناسب بچه های کوچولو رده سنی : ۴سال به بالا هدف: توسعه تفکر و هوش کودک از این ایده عالی لذت ببرید و استفاده کنید .🤩 🧩 ∩_∩ („• ֊ •„)⭐️ ┏━━━∪∪━━━┓ ⭐️ @childrin1 🧩 ┗━━━━━━━━━┛
کوچولوها گاهی غذا و میوه نمی خورند، تزیین زیبای غذا میتونه بچه ها رو تشویق به مصرف بهتر و بیشتر مواد غذایی سالم کنه و باعث رشد بهتر بچه ها بشه 🌼 ∩_∩ („• ֊ •„)🌼 ┏━━━∪∪━━━┓ 🌈 @childrin1 🌈 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبحانه برای شروع کمکی ❤نکته شیرخشک نباید حرارت ببینه . میتوانید از شیر مادر استفاده کنید . میتوانید درآخر هرنوع سویقی که داشتید به این ترکیب اضافه کنید . 💜غذای کودکتون رو باسویق ها مقوی کنید. 💜افزایش قد 🥣افزایش وزنگیری 💜درمان رفلاکس 🥣کمک به راحت دندان دراوردن کودک 💜مناسب کودکان حساس به پروتیین گاوی 💜 ∩_∩ („• ֊ •„)🍵 ┏━━━∪∪━━━┓ 🍵 @childrin1 💜 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥳بازی آموزشی هدفدار👌 🙌تقویت حرکات ظریف 🤓دقت توجه و تمرکز 🤩هیجان و هدف 👀هماهنگی چشمها 🌸 ♡ ∩_∩ („• ֊ •„)🌸♡ ┏━━━∪∪━━━┓ 🌸 ♡ @childrin1 🌸♡ ┗━━━━━━━━━┛
‍ ‍ 🍗🐱گربه ای در مدرسه🐱🍗 ♧قسمت اول♧ امروز رفتم مدرسه. حتماً می پرسید مگر گربه ها مدرسه دارند نه! ما گربه ها مدرسه نداریم. رفتم یک مدرسه که پر از بچه بود. البته یواشکی. از پنجره ی یک کلاس که باز بود رفتم توی کلاس. هیچ کسی در کلاس نبود. بچه ها توی حیاط داشتند بازی می کردند. از پنجره پریدم تو. پانزده تا نیمکت توی کلاس بود بوی غذا از بعضی نیکمت ها می آمد. توی نیمکت اولی هیچ چیز نبود؛ اما نیمکت دومی یک پلاستیک پر از نان و پنیر بود. نان را نتوانستم بخورم؛ اما پنیر را خوردم. چون پنیرش شور نبود. پنیر خامه ای بود. در نیمکت بعدی یک تکه مرغ توی ظرفی بود. با هزار بدبختی در ظرف را باز کردم و همه ی مرغ ها را خوردم؛ ولی خیارشورش را نخوردم. گفتم گناه دارد. اقلا خیارشور را برای صاحب غذا بگذارم. واقعا چه کلاسی بود. بیشتر بچه ها غذاآورده بودند. از جگر کباب شده بگیر تا گردو و سیب زمینی. شکمم پر شده بود. دیگر جا نداشتم؛ ولی غذا زیاد بود. کیف یکی از بچه ها را برداشتم و غذای بچه ها را ریختم توی کیف. دسته اش را به گردنم انداخته و رفتم بالای پنجره. داشتم می رفتم بیرون که بچه ها یکی یکی آمدند توی کلاس. همه با دیدن کلاس قیافه ی شان عوض شد. نمی دانم چرا این جوری شد. از پشت پنجره توی کلاس را نگاه می کردم. یک می گفت: وای چقدر کلاس به هم ریخته است. آن یکی گفت: غذای مرا یکی خورده. یکی دیگر داد زد: کی کتاب علومم را پاره کرده. کلاس پر از سر و صدا شد. یک نفر جلو ایستاده بود و همه اش می گفت: هیس! هیس! انگار بلد نبود حرف بزند. نمی دانم چرا بچه هایی که بلد نیستند حرف بزنند به کلاس می آیند. هر چه هیس هیس می کرد، کلاس شلوغ تر می شد. یکدفعه دیدم که یکی از بچه ها با سرعت به طرف پسرچاقی رفت و گفت: تپل، چرا غذای مرا خوردی. پسر چاق گفت: به خدا من غذایت را نخوردم! ببین خودم غذادارم. کوبیده آوردم، ببین. دست کرد توی کیفش؛ اما غذایش نبود. خندیدم. بیچاره نمی دانست که غذایش توی شکم من است. بچه ها همین طور سر و صدا و دعوا می کردند که یک آدم بزرگ آمد توی کلاس. همه ساکت شدند. آن مرد نشست و به کلاس نگاه کرد. بعد گفت: چرا کلاس تان این طوری شده. پوست موز را کی انداخته اینجا. آن استخوان ماهی مال کی است. لیوان کی آنجا شکسته است؟ ادامه دارد...  ╲\╭┓ ╭🍗🐱 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
‍ 🍗🐱گربه ای در مدرسه🐱🍗 ♧قسمت دوم♧ باز سر و صدا شروع شد. هر کسی یک چیزی می گفت. من هم از پشت پنجره همه را می دیدم. کیف غذا را به گردنم انداخته بودم. گردنم درد گرفته بود. باید می رفتم؛ اما دلم می خواست ببینم چه به سر کلاس به هم ریخته می آید. یکی از بچه ها گفت: یک نفر آمده کلاس ما و همه ی غذاها را خورده. مثلا من یک شیشه شیر آورده بودم. دیدم که شیشه یشیرم را شکستند. یکی گفت: مگر تو هنوز شیر می خوری؟ بچه ها خندیدند. معلم گفت: بچه ها شیر خیلی خوب است. آدم تا آخر عمرش باید شیر بخورد. اینکه خنده ندارد. من هم که سنم از شما بیشتر است، شیر می خوردم. همه خندیدند. معلم داد زد: ساکت! چه خبر است؟ کی کلاس را به هم ریخته ؟ کی غذای بچه ها را خورده؟ یکی از بچه ها بلند شد و گفت: آقا من فکر می کنم میثم تپل خورده. معلم به میثم گفت: آره. تو کلاس را این طوری به هم ریختی؟ میثم بلند شد و گفت: نه به خدا! ما غلط بکنیم. غذای مرا هم خوردند. من مثل بچه های دیگر بیرون بودم. یکدفعه چشم معلم به من خورد. خودم را پشت دیوار قایم کردم. کیف سنگین از من آویزان شده بود و داشت مرا می انداخت پایین. یکی از بچه ها داد زد: آقا اجازه! کیفم نیست. کیفم نیست. کی کیف مرا برداشته؟ همه کیف شان را روی میز گذاشتند. معلم بلند شد و دوباره مرا نگاه کرد. بعد به آن بچه گفت: کیفت آبی نبود؟ بچه? گفت: آره آقا. کیفم آبی بود. معلم بلند شد و به طرف من آمد. گفت: دزد را پیدا کردم. الان پشت دیوار است. تا این را شنیدم خواستم فرار کنم؛ اما نتوانستم. چون دیوار بلند بود. یک کلاس دیگر هم زیر پای من بود. پایم را روی لوله ای که کنار پنجره بود گذاشتم و چسبیدم به لوله. اما کیف سنگین مرا کشید پایین. یکدفعه دسته ی کیف به یک میخ گیر کرد و من همراه کیف به میخ گیر کردم. داشتم خفه می شدم. بند کیف روی گردنم بود و داشت گردنم را فشار می داد. با دست هایم دسته ی کیف را از گردنم در آوردم. یکدفعه شالاپی افتادم پایین. بدنم درد گرفت. بچه ها از پنجره مرا نگاه می کردند. بعضی ها هم از کلاس آمدند توی خیاط. خواستند مرا بگیرند. داد می زدند: دزد! دزد! ولی من رفتم روی دیوار مدرسه و برای بچه ها زبان درآوردم. یکدفعه یک توپ محکم خورد روی کمرم. کیف غذااز دیوار آویزان بود و بچه ها می پریدند بالا تا کیف را بگیرند. من به کارهای شان می خندیدم. چقدر بچه های شکمویی، نگذاشتند غذا با خودم ببرم. یکی از بچه ها از دیوار آمد بالا و مرا گرفت. من هم دستش را گاز گرفتم. بچه جیغ کشید و مرا انداخت پایین و پا به فرار گذاشتم. پایان....   ╲\╭┓ ╭🍗🐱 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
@childrin1،،کانال دردونه.mp3
3.95M
" کینه و سیب زمینی ها" با صدای (خاله شادی) 💗 ∩_∩ („• ֊ •„)💗 ┏━━━∪∪━━━┓ ⭐️ @childrin1 🌙 ┗━━━━━━━━━┛
@childrin1کانال دُردونه.mp3
8.97M
🍒💕 گل آلو 💕🍒 لالا لالا گل آلو لبای سرخت آلبالو دو چش داری مثه آهو دو لپ داری مثه هولو موهات ابریشم نرمه دل مادر به تو گرمه لالا لالا تا تو رو دارم تو این دنیا چی کم دارم لالا لالا لالا لالا لالا کن نو گل بابا ╲\╭┓ ╭ 🐞🍃 🆑 @childrin1 ┗╯\╲