eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 💠 زن و شوهرهایی که در طول روز باهم گفتگو می‌کنند گرم‌تر و صمیمانه‌تری دارند. 💠 ضمن اینکه شناختشان از و روحیات یکدیگر بیشتر شده و در مواجهه با مشکلات و سختیها، بیشتری برای حلّ مشکل یکدیگر خواهند داشت. 💠 همسران باید تلاش کنند هر روز برای گفتگو پیدا کنند. بهانه‌ای مثل کارهای روزمره خود، موضوعات دینی، امور اقتصادی منزل، تربیت فرزند، حلّ مشکل دیگران و دهها موضوع دیگر. 💠 حتما دقت کنید گفتگوی صمیمانه شما با ویروسهای خطرناکی چون دیگران، تهمت، سوءظن و دیگر صفات زشت اخلاقی، آلوده نگردد چرا که روحی سهمگینی بر شما وارد می‌کند. 🧕 🌸👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
‌‌ ☫بِسْـــــمِ‌الـلَّـهِ‌الرَّحْـمَنِ‌الرَّحِیـــــمِ☫ بدان که خواب و حالتِ اِحتِضار، و تنویمِ مغناطیسی، و حالت غَشوه و امثال آنها، هیچ‌‌یک در تَمَثُّلِ صُوَرِ مِثالی در صُقعِ نَفْس (=در ذات نفس)، موضوعیّت ندارد. آن‌که موضوعیّت دارد، اِنصراف از تعلّقات است. مگر آن نَفْسِ کاملی که، حضرتی او را از حضرت دیگر، باز نمی‌‌دارد. و مَظهر اسمِ شریفِ "یا مَنْ لَا یَشْغَلُهُ شَأن عَن شَأنٍ" گردیده است. پس اگر در بیداری اِنصراف حاصل شود، تَمَثُّل و تَمَثُلات، نَزَل و تَنَزُّلاتِ بهتر از خواب عائدِ انسان می‌‌گردد. و مراقبت، مِفتاح است. فافهم! 📚 هزار و یک نکته، نکته ۱۰ صفحه ۲۲ علامه ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan 📚✾
🌷 !! 🌷ساعتی قبل از شروع عملیات کربلای۴ که بسیار خسته بودم به سنگر مراجعه کردم یه چایی خوردم بعد صرف چایی از خستگی بی‌اختیار خوابم برده بود. خیلی کوتاه در عالم خواب دوست شهیدم فضل الله نجاران را دیدم که به درب سنگر فرماندهی ۱۰۵ آمده بود. نمی‌دانم چه خبر بود که همه بچه‌های آتشبار دور هم جمع بودند. من، کرباسی و قربانی در عالم خواب آخر سنگر نشسته بودیم، شهید نجاران که با یک دست پتوی ورودی سنگر را گرفته بود به طرف ما اشاره کرد که بیایید، من به طرف او رفتم به درب سنگر رسیدم دوست شهیدم نجاران گفت: شما را نگفتم قربانی و کرباسی را گفتم. 🌷من برگشتم و به آن دو نفر گفتم با شما کار دارند. آن دو نفر به درب سنگر رفتند ناگهان من بیدار شدم به اطراف سنگر نگاه کردم ببینم آن‌ها کجا هستند. قربانی که نبود جعفر کنار من سرش را گذاشته بود بین زانوها و تو خودش بود. صداش زدم جعفر نمی‌دونی چه خوابی برات دیدم، ادامه حرف مرا قیچی کرد. اشاره کرد آهسته، چه خبره! خودم می‌دانم بگذار تو خودم باشم. عملیات شروع شد و هر کسی رفت دنبال وظیفه خودش. نمی‌دانم چه ساعتی از شب بود من با نیسان داشتم گلوله توپ از زاغه به سنگرهای توپ می‌رساندم که در آن آتش پر حجمی که.... 🌷که دشمن روی مواضع ما اجرا می‌کرد. یک لحظه متوجه شدم محمد قربانی و جعفر کرباسی به طرف من بدو می‌آیند و کاظمی کاظمی صدا می‌زنند. من هنوز توقف کامل نکرده بودم به نیسان رسیدند. قربانی گفت: خودت را برسون پای توپ شهید کردآبادی، عراقی‌ها دارن میان تو جزیره ام الرصاص. من از آن‌ها جدا شدم و به طرف سنگر شهید کردآبادی رفتم که بعد از جدا شدن من از آن‌ها، دو گلوله خمپاره ۱۲۰ دو طرف نیسان آمده بود و عزیزان کرباسی و قربانی به شهادت رسیده بودند. بعد، خبر شهادت را آقا مصطفی به من داد و گفت کسی فعلاً چیزی نفهمه.... 🌹خاطره ای به یاد شهیدان معزز فضل الله نجاران، محمد قربانی (فرمانده اتشبار توپخانه ۱۰۵ میلیمتری، جعفر کرباسی و شهید کردآبادی : رزمنده دلاور حسن کاظمی ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
اگر با نگاه کردن میشد یاد گرفت قصاب میشد🦋💙 هیچ کس مثل سگ ها عاشق زیر نظر گرفتن حرکات قصاب ها نیستند ، آن ها به امید تکه گوشت یا آشغال گوشتی که بعد از این بریدن ها و ساتوری کردن ها حاصل می شود ، می توانند ساعت ها یک قصاب را تماشا کنند ، آیا پس از این همه تماشا باعث می شود که سگ قصاب می شود؟ نه! این ضرب المثل می خواهد بگوید به صرف تماشای یک شغل یا یک کار نمی توان به مهارت رسید و برای آن باید وارد مرحله عمل شد و تمرین عملی کرد به صرف دیدن و مطالعه کردن نمی شود از پس یک کار برآمد. http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹آهنگری بود که با وجود رنج‌های متعدد و بیماری اش عمیقاً به خدا عشق می ورزید. 🌷روزی یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت، از او پرسید: 🌴تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیب می کند، دوست داشته باشی؟! 💠 آهنگر، سر به زیر آورد و گفت: 🔰 وقتی می خواهم وسیله‌ای آهنی بسازم، یک تکه آهن را در کوره قرار می‌دهم. سپس آن را روی سندان می‌گذارم و می‌کوبم تا به شکل دلخواهم درآید. اگر به صورت دلخواهم درآمد، می‌دانم که وسیله مفیدی خواهد بود؛ اگر نه، آن را کنار می گذارم. همین موضوع باعث شده است که همیشه به درگاه خداوند دعا کنم که خدایا! مرا در کوره‌های رنج قرار ده؛ اما کنار نگذار! http://eitaa.com/cognizable_wan
💠نمک خدا 🔸مرد همانطور که خمیازه می کشید خدمت ملامحمد تقی مجلسی رسید و داستان همسایه عرق خور و قماربازش را تعریف کرد. - بله جناب شیخ، شب ها آسایش و خواب نداریم چه کنیم؟ - امشب همسایه و دوستانش را برای شام دعوت کن! من هم خواهم آمد! مرد عطار همان کار را انجام داد. همسایه تا وارد اتاق خانه شد شیخ را دید. به سمت دوستانش برگشت و آرام گفت: - می خواهم روی شیخ را کم کنم! با صدای صاف کرده گفت: - شیوه ای که شما در زندگی دارید درست است؟ یا کاری که ما انجام می دهیم؟! ما عرق می خوریم و قمار می کنیم اما نمک کسی را بخوریم به او خیانت نمی کنیم! ملامحمد تقی مجلسی گفت: - من این مطلب را قبول ندارم! - چرا؟ عین حقیقت و به خدا قسم راست گفتم! شیخ چند لحظه مکث کرد و پاسخ داد: - تا به حال نمک خدا را خورده اید؟! سکوت اتاق را فراگرفت. پس از چند دقیقه همسایه و دوستانش آرام از خانه مرد عطار بیرون آمدند. فردای آن شب مرد همسایه قمارباز، سرافکنده و غسل کرده برای توبه در خانه ملامحمد تقی را زد. 📔علامه مجلسی مردی از فردا، ص ۲۴ ✍️ ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
تازگیا مد شده همه میگن: (میخوایم آدم‌های سمی زندگیمون رو کنار بذاریم) ولی هیچکس نمیگه: (میخوام روی خودم کار کنم تا آدم بهتری باشم) همه به شکل نارسیستی تصور میکنن بهترینن و بقیه مقصر و گناهکار...! شاید خودت آدم سمی دیگرانی، روی خودت کار کن. http://eitaa.com/cognizable_wan
به تمام آدمهای اطرافتان زمان دهيد تا خودشان انتخابتان کنند.. وجودتان را به کسی یادآور نشويد که ای فلانی من هم اینجا نشسته ام تایم های بودو نبودت را میشُمارم بگذاريد خودشان بفهمند یادشان بیاید که در آنسوی مشغله هایشان کسی شبیه شما با صبوری تمام چشم انتظارشان است چشم انتظار یک روزبخیر، يك سلام! آدمها را به اجبار کنار خودتان حفظ نکنید... خودشان اگر بخواهند سراغتان را میگیرند و اولویتشان میشوید! 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
💕گرگ با سه‌ خصلت‌: درندگی وحشی‌بودن‌ و حیوانیت ‌شناخته‌میشود‌ اما میفهمد، هرگاه ‌داخل ‌زندگی ‌کسی‌ شد و کسی ‌به ‌او ‌پناه‌ داد و احسان‌کرد به‌ او خیانت ‌نکند ‌و اگر‌ ضرری‌ به ‌او زد ‌جبران نماید هر ذاتی رو میشه درست کرد،جز ذات خراب....!! 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
📚 پادشاهی می خواست نخست وزیرش را انتخاب کند. چهار اندیشمند بزرگ کشور فراخوانده شدند. آنان را در اتاقی قرار دادند و پادشاه به آنان گفت که: «در اتاق به روی شما بسته خواهد شد و قفل اتاق، قفلی معمولی نیست و با یک جدول ریاضی باز خواهد شد. تا زمانی که آن جدول را حل نکنید نخواهید توانست قفل را باز کنید. اگر بتوانید مسئله را حل کنید می توانید در را باز کنید و بیرون بیایید و بعد من از بین شما یکی را برای نخست وزیری انتخاب می کنم.» پادشاه بیرون رفت و در را بست. سه تن از آن چهار مرد بلافاصله شروع به کار کردند. اعدادی روی قفل نوشته شده بود. آنان اعداد را نوشتند و با آن اعداد، شروع به کار کردند. نفر چهارم فقط در گوشه ای نشسته بود! آن سه نفر فکر کردند که او دیوانه است. او با چشمان بسته در گوشه ای نشسته بود و کاری نمی کرد. پس از مدتی او برخاست، به طرف در رفت، در را هل داد، باز شد و بیرون رفت! و آن سه تن پیوسته مشغول کار بودند.آنان حتی ندیدند که چه اتفاقی افتاد که نفر چهارم از اتاق بیرون رفته! وقتی پادشاه با این شخص به اتاق بازگشت، گفت: «کار را بس کنید. آزمون پایان یافته و من نخست وزیرم را انتخاب کردم». آنان نتوانستند باور کنند و پرسیدند: «چه اتفاقی افتاد؟ او کاری نمی کرد، او فقط در گوشه ای نشسته بود. او چگونه توانست مسئله را حل کند؟» مرد گفت: «مسئله ای در کار نبود. من فقط نشستم و نخستین سؤال و نکته ی اساسی این بود که آیا قفل بسته شده بود یا نه؟ لحظه ای که این احساس را کردم، کاملأ ساکت شدم و به خودم گفتم که از کجا شروع کنم؟ نخستین چیزی که هر انسان هوشمندی خواهد پرسید این است که آیا واقعأ مسأله ای وجود دارد، چگونه می توان آن را حل کرد؟ اگر سعی کنی آن را حل کنی تا بی نهایت به قهقرا خواهی رفت. هرگز از آن بیرون نخواهی رفت. پس من فقط رفتم که ببینم آیا در، واقعأ قفل است یا نه و دیدم قفل باز است.» پادشاه گفت: «آری، کلک در همین بود. در قفل نبود. قفل باز بود. من منتظر بودم که یکی از شما پرسش واقعی را بپرسد و شما شروع به حل آن کردید. در همین جا نکته را از دست دادید. اگر تمام عمرتان هم روی آن کار می کردید نمی توانستید آن را حل کنید. این مرد، می داند که چگونه در یک موقعیت هشیار باشد. پرسش درست را او مطرح کرد.» http://eitaa.com/cognizable_wan
4_5895229349795202023.pdf
2.72M
💜رمان قسم عشق 💜ژانر : 💜نویسنده : فاطمه سودی 💜خلاصه : هاتف پراز خشم… پراز عصیان… پراز انتقام به رزا نزدیک میشه و در برابر چشمان متحیر همه رزا رو عقد میکنه. اما رزا که عاشق انترن و پزشک جوان بیمارستانه قسمی میخوره به درازنای ابدیت… قسم به عشق جاودانش… قسم به عشق تابناک قلبش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞نماآوا|☀️خورشید مَدینه... 🔸همخوانی عربی - فارسی استدیویی 🎉به مناسبت ولادت با سعادت حضرت زینب سلام الله علیها🌸 ⭕️اجرا: 💠گروه تواشیح نوجوانان تسنیم💠 📺http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا فرزندانمان آنقدر که به شبکه‌های اجتماعی و بازی‌های کامپیوتری علاقه دارند، تمایلی به مطالعه کتاب ندارند؟ 🔰 🌏 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ شهیدی که قطعه سنگ حرم علیه السلام روی سنگ مزارش نصب شده شهید مدافع حرم و اما جالب این قطعه متبرک.. . 🔹صبح جمعه وقتی که از نماز صبح برمی گشتم دیدم جوانی خوش سیما و سبز پوش کنار مزار عجب گل نشسته! ⭕️تعجب کردم و خودم رو رسوندم کنارش عطر خاصی در هوا پیچیده بود. 🔸بهم سلام کرد و گفت:مادر کجا بودید؟منتظرتون بودم... 🔹رفته بودم نماز جماعت داخل مهدیه چرا؟ 🔸خواستم به شما عرض کنم قطعه سنگی از مزار حضرت ابوالفضل علیه السلام در راه است به زودی توسط دوستان ما به دست شما خواهد رسید. 🔹سنگ مزار پسرتان را نگذارید وقتی رسید آن را داخل سنگ قبر بگذارید. 🔸من اومدم چیزی بگم که دیدم پا شد و خداحافظی کرد و کم کم از ما دور شد و رفت و آن عطر خاص هم کم شد. 🔹داشتم با خودم فکر می کردم که ایشون کی بود اما اون مرد ناپدید شده بود. 🔸قطعه سنگ به دست ما رسید و اکنون روی سنگ مزار شهید نصب شده است. 💢راوی مادر شهید مدافع حرم عجب گل غلامی... http://eitaa.com/cognizable_wan
🔆چاره بى تابى در سوگ عزيزان   يكى از قاضى هاى بنى اسرائيل پسرى داشت كه زياد مورد علاقه او بود. ناگاه پسر مريض شد و مرد. قاضى از اين پيشامد سخت ناراحت شد و صدايش به ناله و گريه بلند گرديد. دو فرشته براى پند و نصيحت به نزد قاضى آمده و شكايتى را عليه يكديگر مطرح كردند. يكى گفت : اين مرد با گوسفندان ، زراعتم را لگدكوب كرده و آن را از بين برده است . ديگرى گفت : او زراعتش را ما بين كوه و رودخانه كاشته بود، راه عبور برايم نبود، چاره اى نداشتم جز آن كه گوسفندان را از زراعت ايشان عبور دهم . قاضى رو به صاحب زراعت نموده و گفت : تو آن وقت كه زراعت را بين كوه و رودخانه مى كاشتى ، مى بايست بدانى چون زمين زراعت راه مردم است . در معرض خطر خواهد بود. بنابراين نبايد از صاحب گوسفند شكايت داشته باشى ! صاحب زراعت در پاسخ قاضى گفت : شما نيز آن وقت كه پسرت به دنيا آمد بايد بدانى در مسير مرگ قرار دارد، ديگر چرا ناله و گريه در مرگ فرزندت مى كنى ؟ قاضى فورى متوجه شد اين صحنه براى پند و آگاهى او بوده . از آن لحظه گريه و ناله را قطع كرد و مشغول انجام وظيفه خود گرديد. 📚بحار : ج 82، ص 155 ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 هر کس باید به فکر خود باشد و راهی برای ارتباط با حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیدا کند، خواه و فرج آن حضرت دور باشد، یا نزدیک! 💠 امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در هر کجا باشد، آن جا است. ❤️ قلب مؤمن جزیره خضراء است؛ هر جا باشد، حضرت در آن جا پا می گذارد. ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
یبار یکی از همکلاسی‌های دانشگاهمون گفت میخوام ازدواج کنم کسی رو سراغ داری؟ منم گفتم اره سراغ دارم، گفت قیافه‌ش چجوریه خوبه؟ گفتم خب یجورایی شبیه منه یکم فکر کرد گفت: نه نه نمیخوام😐😂😂 🤣http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶موضوع:داستانی زیبا و عجیب در مورد حق الناس ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔻آیت الله ناصری ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
داشتم امتحان می گرفتم، به بچه ها گفتم هرکس برگه رو تحویل داد می تونه بره تو حیاط، هر وقت آخرین نفر برگه اش رو تحویل داد میگم برگردین سر کلاس. یه نفر تا آخر نشست، فهمیدم زود تموم کرده اما با بچه ها قرار گذاشته که تا آخر بشینه که اون‌ها فوتبال بازی کنن.😂😂😂 🤣http://eitaa.com/cognizable_wan
می گویند شخصی از راهی می گذشت دید دو نفر گدا بر سر یک کوچه جلو دروازه خانه ای با یکدیگر گفتگو دارندو نزدیک است بینشان دعوا شود . آن شخص نزدیک شد و از یکی از آنها سئوال کرد : "چرا با یکدیگر مشاجره و بگو و مگومی کنید ؟ " یکی از گداها جواب داد : "چون من اول می خواستم بروم در این خانه گدایی کنم ، این گدا جلو مرا گرفته و می گوید من اول باید بروم . بگو مگو ما برای همین است." آن شخص تا این حرف از دهن گدا شنید سرش را به سوی آسمان بلند کرد و به دو نفر گدا اشاره کرد و گفت : " گدا به گدا ، رحمت به خدا". یعنی گدا راضی نیست گدای دیگر از کیسه مردم روزی بخورد ، پس صد رحمت به خدا که به هر دوی آنها رزق می رساند. 🍃 🌺🍃 📚http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارتباط حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف با عمه جانشان حضرت زینب کبری سلام الله علیها 🎙استاد دکتر جعفری مدرس حوزه مهدویت 🌺http://eitaa.com/cognizable_wan