#صفحه_اول
#پنجشنبه_۱۳_دی
بیانات امام خامنهای بمناسبت
#پنجمین_سالگرد_شهادتشهیدحاج_قاسم_سلیمانی.
۱۴۰۳/۱۰/۱۲
https://khl.ink/f/58844
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز. ما در آستانهی ماه رجب قرار داریم؛ ماه دعا، ماه عبادت، ماه توسّل الیالله. از فرصت این ماه استفاده کنیم، دلهایمان را، جانهایمان را، نیّتهایمان را وصل کنیم به دریای بیکرانهی رحمت الهی. کارها دست خدا است؛ از خدا همّت بخواهیم، از خدا توان بخواهیم، از خدا توفیق بندگی بخواهیم. دعاهای ماه رجب سرشار است از مضامین و مفاهیم بلند و معارف عالی الهی و اسلامی. از خدا طلب عافیت کنید، طلب توفیق کنید، طلب نصرت کنید.
جلسهی امروز ما به مناسبت سالگرد شهادت شهید عزیز ما شهید سلیمانی و سالگرد شهادت جمع زائران مرقد شهید سلیمانی در سال گذشته است، که بعضی از خانوادهها اینجا حضور دارند؛ جمعی از برادران و خواهران لبنانی هم ــ چه از آسیبدیدگان حوادث لبنان و چه غیر آنها ــ در این جمع هستند. جمع شهادت است، جمع اخلاص است. فضای حسینیّه با حضور شماها، با حضور این جمعهای نورانی، نورانیّت میگیرد.
خدای متعال نشان داد که عزّت دست او است. این عزّت است دیگر؛ اینکه مردم از راههای دور، گاهی از کشورهای دیگر، سر سالگرد شهادت سلیمانی راه بیفتند برای اینکه به مقبرهی او، به مرقد او برسند، مرقد او را زیارت کنند، برایش فاتحه بخوانند، این عزّت نیست؟ عزّت این است. وقتی برای خدا کار میکنید، خدا هم اینجور جواب میدهد. [البتّه] این در دنیا است؛ حالا مقامات او در عالم رحمت الهی و نعمت الهی برای ما قابل تصوّر هم نیست، امّا پاداش دنیویاش این است که ملاحظه میکنید: این مرقد او است که هزاران نفر راه میافتند میروند مرقد او را زیارت کنند. این عزّت را خدا میدهد؛ وقتی بااخلاص کار کردیم، خدا هم اینجور جواب میدهد. بعضیها برای عزّت دنبال ابزار و وسیلههای غلط حرکت میکنند.
در قرآن میفرماید: اَ یَبتَغونَ عِندَهُمُ العِزَّة؛ میروند سراغ کفّار، میروند سراغ افراد منافق برای اینکه عزّت به دست بیاورند؟ فَاِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمیعاً؛عزّت دست خدا است، مال خدا است، در اختیار خدا است. این آیه از سورهی نساء بود. آیهی دیگر در سورهی فاطر: مَن کانَ یُریدُ العِزَّةَ فَلِلّهِ العِزَّةُ جَمیعاً؛ عزّت دست خدا است. اینها را باید فهمید، باید در سبک زندگی و جهت زندگی این دانستهها را، این معرفتها را تأثیر داد، داخل کرد. بدانیم اگر دنبال عزّت هستیم، عزّت کجا است، معدن عزّت کجا است.
چند نکته عرض میکنم؛ یک نکته دربارهی شهید سلیمانی است. خب دربارهی شهید سلیمانی خیلی حرف زده شد، صحبت شد؛ از خصوصیّات او، از حالات او کتابها نوشته شد، آثار هنری تولید شد؛ گویندگان خیلی گفتهاند. بنده هم مطالبی قبلاً مکرّراً عرض کردهام. امروز چند مطلب کوتاه را عرض میکنم راجع به شهید سلیمانی برای اینکه یاد بگیریم؛ یاد بکنیم برای اینکه ما هم در این جهت حرکت کنیم.
مطلب اوّل اینکه از اوایل دههی ۸۰ که شرارتهای نظامی آمریکا در منطقهی ما ــ در افغانستان، در عراق ــ شروع شد و رسماً آمریکا وارد میدان شد و حقیقتاً شرارت کرد، از همان اوّل کار شهید سلیمانی وارد میدان شد؛ به خطر نیندیشید، به ابّهت دشمن فکر نکرد. البتّه هدف اصلی آنها ایران بود؛ حملهی به افغانستان در شرق ایران، حملهی به عراق در غرب ایران، هر کدام با یک بهانهای. صورت قضیّه این بود [امّا] باطن قضیّه این بود که ایران اسلامی و ملّت ایران از دو طرف محاصره بشوند؛ هدف این بود. وقتی آن دو حمله خنثی شد، طبعاً دشمن به نتیجه نرسید. شهید سلیمانی از همان اوّل وارد میدان شد. نقش این مرد شریف و صادق در این جهاد یک نقش بیبدیلی است. خودش که نه میگفت، نه مینوشت؛ گمان هم نمیکنم کس دیگری این خصوصیّات و این ریزهکاریها را توانسته باشد بنویسد تا بماند که این یکی از چیزهای مایهی تأسّف است. البتّه معلومات زیاد است؛ در این زمینه اطّلاعاتی که پیش ما و پیش دیگران هست، خیلی است امّا باید اینها در معارفِ سیاسی کشور ما بماند؛ اینها باید سند بشود تا نسلهای بعد بفهمند.
از همان اوّل که نیروهای خارجی به شهرهای عراق ــ به نجف، به کربلا، به کاظمین، بغداد و جاهای دیگر ــ حمله کرده بودند، یک جمع معدودی از جوانها، یک عدّهای از جوانها در نجف، در صحن مطهّر امیرالمؤمنین سنگر گرفته بودند بیپناه، که نه سلاح درستی [داشتند]، نه حتّی غذای درستی. سلیمانی از اینجا احساس تکلیف کرد، شروع کرد با اینها ارتباط برقرار کردن و کمکشان کرد؛ نجاتشان داد.
#مقرری
#بیانات_امام_خامنهای
#صفحه_اول
#سهشنبه_۱۸_دی
بیانات امام خامنهای در
#شرح_دعای_ماه_رجب_یامنارجوه
۱۳۸۶/۰۵/۱۲
https://khl.ink/f/51809
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«یا مَن اَرجوُه لِکُلّ خَیر»؛ یعنی، ای کسی که اگر کار خیری از من سر بزند، به او امید دارم! یعنی به ثواب او امیدوارم. شما هر کار خوبی که میکنید امیدوارید خدای متعال به شما اجر بدهد. امّا در مقابل، وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِندَ کُلِّ شَرّ؛ کار شرّی که از شما سر میزند، خودتان را از خشم خدا ایمن میبینید. اگر انسان خودش را از خشم خدا ایمن نبیند که کار خلاف نمیکند؛ مثلاً غیبت میکند، حرف خلاف میزند، دروغ میگوید امّا خود را از خشم خدا ایمن میبیند. آمَنُ سَخَطَه، من احساس ایمنی میکنم؛ آمَنُ، یعنی احساس ایمنی میکنم از سَخَط او، از خشم او؛ عِندَ کُلِّ شَرّ، در هر کار بدی، در هر کار زشتی؛ یعنی در هر بدیای و کار زشتی که از من سر زده. ببینید اینجوری است: هر کار خیری میکنیم امید داریم که خدا به ما کمک کند، خدا از ما قبول کند، خدا به ما پاداش بدهد، خدا این کار ما را حساب کند؛ [مثلاً] دو رکعت نماز میخوانیم، یک اعتکافی میکنیم، یک روزهای میگیریم، یک پولی صدقه میدهیم، در همهی اینها امید داریم که خدا به خاطر این کار به ما تفضّل کند. خب شما که برای کارهای خوبتان از خدا توقّع و انتظار و رجاءِ لطف و محبّت دارید، برای کارهای بدتان هم از خشم او ترس داشته باشید! این را ندارید. ببینید، این نشان میدهد که نسبت ما با خدای متعال، نسبت یک بندهی لوس و بندهی نُنُر است در مقابل پروردگار که از او توقّع داریم کارهای خوب را نگاه کند، ببیند؛ [امّا] دلمان میخواهد کارهای بد را نبیند و توجّه نکند. نسبتِ ما و خدا، یک نسبتِ مولای کریمِ بزرگوارِ بخشندهای است که یک چنین امیدی را برای کارهای خوبمان در دل ما و یک چنین ایمنیای را برای کارهای بدمان در ما به وجود آورده؛ یعنی از بس کار بد کردهایم و به ما خشم نگرفته، ما دیگر خاطرمان جمع است که [اگر] کار بدی میکنیم، از خشم او ایمنیم. نسبت ما و خدا، نسبت بخشندگیِ فراوان و لطف فراوان خدا در حقّ ما است. این فقرهی اوّل.
یا مَن یُعطِی الکَثیرَ بِالقَلیل؛ این هم همان مضمون را دارد؛ [یعنی] ای کسی که به یک کار کوچک، یک پاداش بزرگ میدهی! فرض کنید که آنچه ما در راه خدا انجام میدهیم، میبخشیم، تلاش میکنیم، خب اینها اهمّیّتی ندارد؛ در مقابل نعمتهای الهی چه اهمّیّتی دارد، امّا خدا در مقابل آن به ما چه میدهد؟ بهشت، رضایت خودش، نعمتهای اخروی که اینها خب خیلی بزرگ است، خیلی اهمّیّت دارد. یا مَن یُعطِی الکَثیرَ بِالقَلیل؛ در مقابل کار قلیل ما، عطای کثیر میدهد. این هم فقرهی دوم.
فقرهی سوّم هم همین مضمون است و باز هم مولای خوب را نشان میدهد، خداوندیِ همراه با کرامت را نشان میدهد. یا مَن یُعطی مَن سَأَلَه؛ [یعنی] هر کسی از او چیزی بخواهد، به او میدهد. این واقعیّت است، بدانید که [اگر] انسان از خدا چیزی بخواهد، خدا به او میدهد؛ آنجایی که میبینید دعا مستجاب نمیشود، یا شما درست نخواستید، یا یک مصلحتی، یک مانع بزرگی در کار است، یا بر خلاف سنّتهای آفرینش است؛ [چون] سنّتهای آفرینش هر دعایی را مستجاب نمیکند، اجازه نمیدهد هر خواستهی انسان برآورده بشود. امّا اگر این موانع نباشد، هر خواستهای از خدا داشته باشید، خدای متعال میدهد. این هم فقرهی سوم که هر چه خواستید خدا به شما میدهد.
فقرهی چهارم، از این بالاتر است: یا مَن یُعطی مَن لَم یَسئَله؛ خدا حتّی به کسی هم که از او چیزی نخواسته میدهد؛ مثل چه کسی؟ مثل خود شما وقتی که بچّه بودید؛ چه چیزی از خدا خواسته بودید؟ نَفَس خواسته بودید؟ جان خواسته بودید؟ بُنیه خواسته بودید؟ معدهی کاری، ریهی فعّال؟ اینها را که خدا به شما داده، شما از خدا خواسته بودید؟ یا نه، خدا نخواسته به شما داد؟ یکهزارم همهی آنچه را شما دارید، از خدا نخواستید، یکمیلیونم آن را شما از خدا نخواستید، امّا خدا به شما داد. پس «یا مَن یُعطی مَن لَم یَسئَله» [یعنی] به کسی که از او چیزی نخواسته عطا میکند. وَ مَن لَم یَعرِفه؛ حتّی به کسی [هم] که اصلاً خدا را نمیشناسد میدهد؛ چون همهی این نعمتهای زندگی ما مال خدا است.
خب این بزرگواریها، این لطفها، این مهربانیها از طرف خدای متعال، ناشی از چیست؟ ناشی از این است: تَحَنُّناً مِنه؛ تحَنُّن یعنی احساس مراقبت؛ «حَنان» یعنی لطف و نزدیکی و مراقبِ چیزی بودن، مراقب کسی بودن به خاطر لطفی که به شما دارد و مراقب شما است. وَ رَحمَة؛ و به خاطر رحمتی که به شما میخواهد بکند. خدای متعال بشر را برای همین آفریده، وَ لِذٰلِکَ خَلَقَهُم خلقت بشر برای این است که به او رحمت [عطا] کند.
#مقرری
#بیانات_امام_خامنهای
#صفحه_اول
#پنجشنبه_۲۰_دی
بیانات امام خامنهای
#سالروز_قیام_نوزدهم_دی_۱۳۵۶
۱۴۰۳/۱۰/۱۹
https://khl.ink/f/58928
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خوشامد عرض میکنم به همهی برادران و خواهران عزیزی که از قم تشریف آوردهاید و این فضای حسینیّهی ما را با نفَس گرم خودتان، با دل نورانی خودتان، با یاد شهیدان عزیز خودتان، منوّر و معطّر کردهاید. علاوهی بر مناسبت نوزدهم دی ــ که مناسبت مهمّی است و دربارهاش عرض خواهم کرد ــ نفْس دیدار با مردم مؤمن، شجاع، فعّال قم برای ما ارزشمند است. از خدای متعال میخواهیم که این مردم عزیز را همیشه در سایهی تفضّلات خود و الطاف خود محفوظ و موفّق بدارد.
بزرگداشت حادثهی نوزدهم دی ۵۶ از دو نظر لازم و ضروری است: اوّلاً از این نظر که روز نوزدهم دی سال ۵۶ یکی از قلّههای تاریخ کشور ما است؛ یعنی هر کسی در آینده به تاریخ کشور نگاه کند، یکی از برجستهترین نقاط این تاریخ، همین روزی است که شما به مناسبت آن در اینجا اجتماع کردهاید؛ چون این روز بود که یک حرکت عظیمی را در کشور به راه انداخت و این حرکت عظیم به یک انقلاب عظیمی منتهی شد که دنیا را تکان داد، نقشهی سیاسی دنیا را تغییر داد؛ [لذا] قلّه است. جهت دوّم برای لزوم پاسداشت نوزدهم دی این است که ما باید از نوزدهم دی درس بگیریم. این حوادث، این ایّامالله، برای درس گرفتن هستند؛ هم درس بگیریم، هم عبرت بگیریم. لذاست که این اجتماع هر سالهی شما ــ چه اینجا، چه در خود قم ــ یک حرکت لازم و معتبر و انشاءالله اثربخشی است. من در این بخش دوّم، یعنی درسها و عبرتهای مربوط به حادثهی نوزدهم دی، چند مورد را یادداشت کردهام که به شما عرض کنم.
یک مورد این است که رژیم آمریکا و استکبار جهانی چگونه ایرانی را میپسندیدند. امروز هم که شما میبینید هر کسی از یک گوشهای ــ داخل، خارج ــ یک حرفی میزند، بدانیم آمریکا ایران را چه جور میپسندد و چه جور آرزو میکند، چه جور میخواهد؛ این را در این مسائل مربوط به قضیّهی قم میشود فهمید.
چند روز پیش از نوزدهم دی، کارتر، رئیسجمهور وقت آمریکا، تهران بود؛ در یک جلسهی رسمی بنا کرد از محمّدرضا تعریفهای مبالغهآمیز کردن و گفت ایران، امروز، به برکت این آقا جزیرهی ثبات است؛ یعنی ایران سال ۵۶ در چشم رئیسجمهور آمریکا یک ایران مطلوب به حساب میآمد. ایران سال ۵۶ چه جوری بود؟ من حالا سه چهار مورد از شاخصها را عرض میکنم.
از لحاظ سیاست خارجی، مطیع محض آمریکا بود. آن روز بیش از پنجاه هزار مستشار نظامی آمریکا در ایران حضور داشتند در ارتش و بیرون ارتش و دستگاههای اطّلاعاتی و دیگر دستگاهها که با پول ایران، از خزانهی ایران حقوق میگرفتند و آنطوری که تحقیق کردند، پولی که این مستشارها میگرفتند از مجموعِ بودجهی آموزشوپرورشِ آن روز بیشتر بود؛ این یک نمونه است. کار سیاست خارجیِ رژیمِ مطلوبِ آمریکا این بود که مطیع محض باشد و منافع آمریکا را و منافع رژیم صهیونیستی را تأمین کند. حالا خدا خواست، انقلاب شد وَالّا اگر حادثهی انقلاب پیش نمیآمد، تا چند سال بعد از آن، همهی دشتهای حاصلخیز کشور مثل دشت قزوین ــ که در اختیار صهیونیستها قرار گرفت ــ در اختیار آنها قرار میگرفت. این دشت قزوین داده شد به صهیونیستها. کار سیاست خارجی این بود. این سیاست خارجی.
سیاست داخلی؛ سیاست داخلی رژیم عبارت بود از سرکوب مطلق هر حرکتی در داخل کشور؛ دیکتاتوری شدید. همهی مجموعههایی که داعیهی مبارزهی با نظام آن روز ــ رژیم سلطنتی ــ را داشتند، با فشار و سرکوب رژیم منزوی شده بودند؛ از جبههی ملّی بگیرید ــ که جبههی ملّی یک مجموعهی سیاسیای بودند، سیاسیکار بودند ــ تا نهضت آزادی؛ یک سر قضیّه اینجا، تا چریکهای فدائی خلق که کمونیست بودند و مسلّح بودند و در جنگلها بودند، همه سرکوب شده بودند. من به شما عرض بکنم که جز حرکت تابع امام بزرگوار ــ حرکت دینی و نهضت دینی که فعّال بود در سرتاسر کشور، از [سال] ۵۳ و ۵۴ به بعد تا [سال] ۵۶ و تا پیروزی انقلاب ــ هیچ سازمانی، هیچ تشکیلاتی در سطح کشور وجود نداشت که بتواند حرفی بزند، اعتراضی بکند؛ همه را سرکوب کرده بودند. این سیاست داخلی رژیم بود.
اقتصاد کشور؛ آن روز جمعیّت کشور حدود ۳۵ میلیون [نفر] بود. روزی نزدیک به شش میلیون بشکه نفت میفروختند ــ توجّه دارید مبالغ را! ــ ما امروز وقتی که یک میلیون و پانصد هزار بشکه نفت میفروشیم، دولتهایمان افتخار میکنند.
آن روز نزدیک به شش میلیون بشکه نفت میفروختند، صادر میکردند، پولش میآمد داخل کشور و میرفت در جیب یک طبقهی خاص؛ شکاف طبقاتی در کشور به شکل هولناکی خودش را نشان میداد.
#مقرری
#بیانات_امام_خامنهای
#صفحه_اول
#دوشنبه ۱ بهمن
#خطبههای_نماز_جمعه_تهران
۱۳۶۵/۱۱/۰۳
https://khl.ink/f/21489
بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین نحمده و نستعینه و نستهدیه و نستغفره و نتوکّل علیه و نصلّی و نسلّم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم محمّد و علی الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّةالله فی الارضین و صلّ علی ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. قال الله الحکیم فی کتابه: الّذین یتّبعون الرّسول النّبىّ الامّىّ الّذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التّوراة و الانجیل یامرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحلّ لهم الطّیّبات و یحرّم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم و الاغلال الّتی کانت علیهم.
برادران نمازگزار و خواهران نمازگزار را توصیه میکنم به حفظ و رعایت تقوای الهی که سرمایهی تلاش موفق مؤمن در دنیا و نجات نهائی او در آخرت است.
بحثی که در خطبهی اول امروز عرض خواهم کرد، دنبالهی مباحث مربوط به تأمین آزادی در جامعهی اسلامی و وظیفهی حکومت اسلامی در این باره است. در معنای آزادی و حدود آزادی مقداری صحبت کردیم و دو فرق اساسی بین آزادی در فرهنگ اسلامی و آزادی در فرهنگهای بشری و بخصوص در فرهنگ غربِ امروز را ذکر کردم که دومی آن عبارت بود از اینکه در مفهوم آزادىِ اسلامی توحید و عبودیت انحصاری پروردگار نهفته است و این ریشهی آزادی است و گفتم که آزاد بودن انسان بدین معناست که از هر آنچه غیر خداست، چه قانون، چه آداب و عادات، چه قدرتها و سلطهها باید رها باشد و فقط تحت فرمان خدای متعال باشد و این است که به انسان کرامت و ارزش میدهد و آزادی او را به معنای واقعی کلمه تأمین میکند و لذا اسلام به خاطر اهمیتی که برای آزادی بدین معنای وسیع و درخشان قائل است، جهاد آزادیبخش را جزو احکام اصلی دین قرار داده است و جهاد در حقیقت یک وسیلهای است برای کسب و حفظ آزادی. تفاوت سومی هم هست که عرض میکنم، البته به اختصار تا اولاً بتوانیم به مباحث جزئیتر و عینیتر در مسئلهی آزادی بپردازیم و ثانیاً چون امروز مباحث و مسائل خطبهی دوم احتمالاً طولانی است، این خطبه را کوتاهتر بکنم.
تفاوت سوم این است که در اسلام قانون که محدود کنندهی آزادی انسان است، فقط در زمینهی مسائل اجتماعی نیست، بلکه شامل مسائل فردی و شخصی و خصوصی انسان هم میشود. توضیح این مطلب را در چند جملهی کوتاه عرض کنم. در فرهنگ غربی که قانون مرز آزادی را معین میکند، این قانون ناظر به مسائل اجتماعی است. بدین معنی که قانون میگوید آزادىِ هیچ انسانی نباید آزادی دیگران را تهدید کند و منافع آنها را به خطر بیندازد. در اسلام مرز فقط این نیست، یعنی قانونی که آزادی انسان را محدود میکند، به انسان میگوید که استفادهی از آزادی علاوهی بر اینکه باید آزادی دیگران را به خطر نیندازد و منافع جامعه را و دیگران را تهدید نکند، باید منافع خود او را هم، خود انسان و خود آن شخص را به خطر نیندازد. قوانین بشری برای انسان تا آنجائی که هیچ گونه کار او رابطهای با جامعه نداشته باشد، تکلیفی معین نمیکند؛ توصیه چرا، اما تکلیف و الزام نه. اسلام و ادیان الهی علاوه بر اینکه به فکر حفظ حقوق و آزادیهای دیگران هستند و میگویند یک انسان نباید به بهانهی آزاد بودن، حقوق دیگران را تهدید کند و به خطر بیندازد، همچنین میگویند که یک انسان به بهانهی آزاد بودن و اختیار داشتن، حق ندارد و نمیتواند منافع شخص خودش را هم به خطر بیندازد. خود او هم نباید از قِبل آزادی او ضرر ببیند. لذا ضرر زدن به خود در اسلام ممنوع است، خودکشی ممنوع است. بر اساس فکر اسلامی هیچ کس نمیتواند بگوید که من آزادم، پس اموال خودم را از بین میبرم، جان خودم را نابود میکنم یا به سلامتی خودم ضرر میزنم. او همان طور که موظف است که با حرکات خود و اعمال خود و رفتار خود و گفتار خود، حقوق دیگران و آزادی آنها را محدود نکند و به خطر نیندازد، موظف است آزادی خود و حدود خود و حقوق خود را هم به خطر نیندازد. این یک مرز اساسی و اصلی بین آزادی از دیدگاه اسلام و آزادی از دیدگاههای دیگر و در فرهنگهای بشری است. لذا در اسلام انظلام هم جایز نیست، یعنی زیر بار زور رفتن هم ولو به خود یک شخص مربوط بشود، حرام است. در اسلام عمل نکردن به واجبات و نپیمودن راه تکامل هم حرام است. در اسلام راکد گذاشتن استعدادهای خود حتی در آنجائی که فقط به شخص خود او مربوط میشود و به اجتماع ربط پیدا نمیکند، ممنوع و حرام است. خودکشی، خودزنی و خودآزاررسانی هم ممنوع و حرام است. بنابراین یک انسان نمیتواند بگوید من اختیار خودم را دارم و به اختیار خودم میخواهم آزادی خودم را سلب کنم یا خودم را در اختیار دیگران قرار بدهم یا فلان تحمیل را و زور را تحمل کنم یا روح خودم و دل خودم را تربیت و تکامل نبخشم.
#مقرری
#بیانات_امام_خامنهای