eitaa logo
دفتر شعر من
100 دنبال‌کننده
6 عکس
13 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
گفت یک بخش است عشق آموزگار مثل آب و مثل رود و مثل سار طفلکی دل عشق را آسان گرفت بخش بخش عشق او را کرد زار کرد روزی تا ز عشق از من سوال خط زد اما بر جوابم روزگار گفت نادان عشق باشد مثل آب؟! آنکه صد ها کشته دارد روی دار امتحانم بد شد و گشتم فلک مشکل آمد پشت مشکل ها به کار آنکه بر من عشق را معنا نمود یک سخن بر من نگفت از انتظار بر سر راه من آمد سنگها هم خودم هم دشمنم هم خصم یار مثل دوران دبستان مانده ام در کلاس اول آی شعار تنبل و بی آبروی مدرسه پیش طفلان هم ندارم اعتبار مهدیا من را مکن مردود عشق لطف کن یک تبصره آور به کار عسکری را کشت درد دوریت پس بده بر فرش چشمش افتخار بیست و چهارم دی نود و چهار آخرین بازنگری ۶ شهریور ۱۴۰۳ 
باز هم یک فتنه مشمول زمان گشت و شد از دید مسوولان نهان همه برگشتند پشت میز خود غیر روح الله و غیر از آرمان آرمان ناب روح الله هم کشته شد از لابی شورائیان مانع برگشت جادوگر فقط هست بی میلیش ، نه پروای جان صالحی ها یند اینک در طمع از صفای قاضیان مهربان حیف محسن های ساده رفته اند فوج مجرمهای اصلی در امان ۶ شهریور ۱۴۰۳
من از همان لحظه ی «دروغ نخواهم گفت» نگران حقیقتم ۶ شهریور ۱۴۰۳
به وصف روی تو مولا لغت کم آوردم پرم ز واژه و اینجا فقط کم آوردم به انتظار نشستم که رخ نشان بدهی ولی شها عمل بی غلط کم آوردم زمان آمدنت بود و آیه های ظهور تمام حاضر و من این وسط کم آوردم امیر حرفم و مرد اگر بیایدها ولی به وقت عمل معذرت کم آوردم ببخش اگر که مداوم من از پی فرحم به زعم خود ز فرج یک نُقَط کم آوردم جدا شو از گنه ای عسکری مگو فردا برای فوز که یک پاره خط کم آوردم شانزدهم مرداد نود و پنج
گویا به تاسی ز نبی آمده مسعود آن کس که در ارشیا مدیر است در نزد نبی آنچه که شرط است پیشینه ی سوء مزدگیر است ۸شهریور ۱۴۰۳
تو خواهی کُفر گو، خواهی به طاعت عُمر را سر کُن خُدا را نیست با شُکر و شکایت هایِ کس، کاری پاسخ خدا را مثل خود دیدی تو ای استاد حرفی نیست که یک تک بیت هم درباره ی غزه نمی گویی ۸ شهریور ۱۴۰۳ به کفر و شکر ما ایزد ندارد اعتنا شاعر؟ چرا باید پرستید این خدای بی توجه را؟ دگر ای شاعر شیدا تو‌ را فصل خزان آمد گزیدی از چه با کفار بی ایمان تشبه را ۱۰ شهریور ۱۴۰۳
السلام علیک ای زینب فاتح بی بدیل کاخ یزید بر تو و صبر تو سلام مدام شد چه بانو اسارت تو مدید السلام علیک زین عباد وارث ناب شاه شهید شد مشخص ز شام گفتن تو چه تو را از بنی امیه رسید السلام ای سکینه بنت حسین ام کلثوم خواهر مظلوم السلام ای رباب گریان از شیر و اشکی که بر تو کرده هجوم بر شما تا ابد سلام خدا ای گروه اسیر آزاده کرده اید ای تبار پاک عجب توشه ای نزد ایزد آماده ۹ شهریور ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی که ستاره های ما خاموشند تا بلکه نمانند ز اوراق گرین دی دی است که رنج غزه را می بیند هنگامه ی غزه غزه اش را تو ببین ۱۰ شهریور ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروفسور بود و منکر ایزد از تصادف همیشه دم می زد گفته بود این جهان و ما فیها از حدوثی تصادفی خیزد گفت روزی به او مسلمانی طبق قول خودت چه نادانی از تصادف نوشته ای تو کتاب لیکن آنرا ز خویش می دانی از لغت ها پدید آمده اند واژه ها خود پدیده حرفند از تصادف چنین ردیف شدند متقلب مزن به ما ترفند گفت توهین نموده ای تو به من مبتلا بر جنون شدی حتماً من که عمری برای کسب علوم پاره کردم هزار پیراهن روز و شب گر چو بذر افشانی مشت مشت از حروف نتوانی جمله ای از کتاب من آری تو مرا اهل کذب می خوانی؟! گفت بر او کتاب هستی را خوانده ای حاصل تصادف ها تو که از قول من براشفتی شرم کردی خودت ز روی خدا؟ از نبود ژنی شود پیدا ناقص الخلقه ای در این دنیا ناقص الخلقه ها در این دنیا از چه هستند عاقل استثنا؟ جمع ژنهاست چون وجود شما صد نه صدها نه بلکه میلیونها گشته ای گر ز عیب و نقص بری شکر باید بری به نزد خدا تو که عاجز ز خلق یک مگسی کفر گفتی به ساحت چه کسی من اگر جاهلم تو جاهلتر که اسیری به دست جهل بسی چهارم تیر نود و شش 
. این چه سری است خمسه النجبا حق تشییعشان نگشته ادا اینکه امت برای پست و مقام کرد جسم رسول خویش رها شد جگر گوشه ی نبی مجروح تا غریبانه دفن شد به خفا فرق حیدر شکافت، تا یک قرن قبر او مخفی از تبار جفا وای از جسم چاک چاک حسین که رها شد به دشت کرب و بلا زین میان یک جنازه شد تشییع کاش هرگز نمی شدش اما تیر باران گرفت بر گل یاس عسکری چون به حکم غاصبها ۱۳شهریور ۱۴۰۱ آخرین بازنگری ۱۶ تیر ۱۴۰۳
السلام ای رحمةٌ للعالمین السلام ای بر رسل همچون نگین السلام ای شمس ختمی مرتبت السلام ای مصطفی احمد امین بر تو بر جهد مدامت السلام بر تقدم بر سلامت السلام بر دو ثقل پر بهایت السلام بر درود ذکر نامت السلام ای شهید کشته از تاثیر سم ای ز نادانی امت در الم ای تو را در حصر کفتاران حرم ای شهی که شد به هذیان متهم وای از اشک تو در روز وداع از زمانی که به دورت شد نزاع جای امر تو شد اهریمن مطاع وای بعد از تو ز هر چه اجتماع مژده دادی دخترت را بر وصال شد میسر این ولی بعد از جدال کرد با زهرای تو امت قتال رفت اظهارات او زیر سوال برد امت بر عدویت اعتصام داد بر اولاد تو رنج مدام بسته شد دستان آن ماه تمام غصب شد از حضرت حیدر مقام ۱۱ شهریور ۱۴۰۳
امشب دو تا مسموم دارد آل الله اهل زمین و آسمانها غرق در آه گاهی میسر نیست گفتن از حقیقت در خانه پیدا کرده وقتی قاتلی راه ‌ وقتی نبردند از ترورها کاری از پیش باید هجوم آرد گروهی تازه بر شاه آری حسن مسموم شد قاتل عیان شد بر قاتل احمد ولی لالند افواه حیدر هنوط مصطفی را عهده دار است چیند بساط کودتا را قوم بد خواه بارد به تابوت حسن از امتش تیر وارث عوض گردیده احمد را به ناگاه روز دوشنبه، عسکری شد روز غارت بر خیمه ها در کربلا ولله ولله ۱۲ شهریور ۱۴۰۳
شاه خراسان سلام بر همه سلطان سلام شمس انیس النفس معنی قرآن سلام پادشهان سائل درگه تو ای رضا هر نفست می دهند از دل و از جان سلام بر تو سلام خدا بر تو سلام نبی بر تو‌ ز سوی همه خلق مسلمان سلام بر تو و عزم تو بر حفظ مبانی دین ای تو فروزنده ی مشعل ایمان سلام ای که شدی حبس در کاخ یزید زمان ای ز تو رسوا شده چهره ی شیطان سلام بر تو که هستی رضا مرضی دلدار را بر تو که جان می دهی در ره یزدان سلام وای نشستی تو در کوچه ز تاثیر سم ای شه‌ بر فاطمه آمده مهمان سلام عسکری از سوگ تو می کشد از سینه آه با طمع پاسخی داده هزاران سلام ۱۳ شهریور ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا از خبط بازیگر بر آشفتند عاقلها که اسرار حقیقت را نمی دانند غافلها عوض هرگز نمی گردد درون بی لیاقتها فرو گردند عمری هم اگر در نقش قابلها اگر اندوه را دیدند در چشمان عریانی ندیده از چه رو دادند حکم جمله سائلها مسلمان معنیش این است تسلیم خدا بودن فقط این باعث فخر است در قاموس واصلها اگر اسم مسلمانی رود در صدر فهرستی نباشد فخر او، باشند اگر آنها ز جاهلها دعا کن عسکری نامت بود در ذیل خوبان که «متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها» ۱۴ شهریور ۱۴۰۳
مغرور را نقدی اگر سازند تا محشر در راه توجیهش کند صد منکر دیگر انبوه اندوه است در چشمان هر انسان تنها یکی را دیدی ای آقای بازیگر باشد ندیدی هیچ در آن عکس جز اندوه داریم ما از سید آن فیلمها باور اصل هزینه دادن ای آقا کرامت نیست بر مجرمین فرض است رسوایی هر منکر دل خوش به این بودیم بین خیل بازیگر سید جوادی هست با اندیشه ای بهتر ای عسکری بر مثل بازیگر مبندی دل جز پول و شهرت نیست او را مقصدی در سر ۱۴ شهریور ۱۴۰۳
امروز آتش در دل ما در گرفته است امروز قلب حضرت مادر گرفته است امروز از جبر شقی با ابن زهرا، انگور زهرآلوده را اخگر گرفته است ای وای بر اهل زمین و آسمان ها خورشید می آید عبا بر سر گرفته است در کوچه وقتی می نشیند ذکر زهرا این بار با یک لحن محزون تر گرفته است یک بار دیگر صحبت از کوچ است و راهی در این سفر از محرمی یاور گرفته است در حجره می پیچد به خود فرزند زهرا چون بر هوایش راه بر حنجر گرفته است ای عسکری شاهان نمی مانند مدیون باشد خبر آید عطا نوکر گرفته است ۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دین احمد داشت قوت می گرفت دین حق در یثرب عزت می گرفت هر چه کوشیدند کفار قریش دین حق را هی فزون می گشت جیش مسلمی دلسرد از دینش نگشت زندگی هر چند سختش می گذشت جمع گردیدند آن ها دور هم تا که جمع مسلمین ریزد به هم یک نفر از هر قبیله منتخب شد برای کشتن محبوب رب تا بنی هاشم نسازد قصد جنگ خون بهایش را فقط آرد به چنگ جبرئیل آمد که ای احمد خبر آمده خصم تو با مکری دگر غافلان آرند اگر مکری به کار برترین مکار باشد کردگار در نخستین شب ز شب های ربیع گفت احمد بود حیدر هم سمیع مشرکان دارند من را قصد شوم آورندم تا که در بستر هجوم گر بیاسایی شبی را جای من می رهانم سوی غار ثور تن گفت آیا جان شما در می بری جانت از آسیب می گردد بری چون که آمد در جواب او بلی خنده کرد و سجده ی شکری علی چون که سر برداشت از روی زمین گفت من آماده ام ای شاه دین آن چه را مامور گردیدی بران ای فدایت قلب و گوش و دیدگان آن چه می خواهی بگو تا آن کنم کار را تا بر شما آسان کنم تا همان طوری که مقصود شما است کار را عامل شوم بی کم و کاست بی گمان هر امر در عالم به پاست حاصلش تنها به دستان خداست گریه ها کردند در آغوش هم از جداییشان جهان شد پر ز غم خواند احمد و جعلنا را و بست خالق او چشم دشمن های پست برکشید آن سوی، حیدر پرده ها بست آنگه جمله ی ابواب را بامدادان خصم چون یورش نمود دید حیدر، مصطفی اما نبود تیغ عریان عدو شد در نیام ریخت بر هم سخت آن سودای خام جای احمد را از او پرسان شدند از علی در خشم بی پایان شدند گفت دست من سپردیدش مگر از چه می گیرید از اویم خبر پس به نزد خویش جویید این جواب از شما چون شد گریزان با شتاب جای پیغمبر به حیدر تاختند حبس در بیت الحرامش ساختند چون علی خوابید بر جای رسول کرد کامل او شجاعت را فصول وحی شد جبریل و میکائیل را ای که می باشید بر هم چون اَخا حال از بین شما عمر یکی زان یکی سر باشد اما اندکی با فداکاری کدامین از شما می گزیند از برای خود فنا هیچ یک حاضر نشد از آن دو تن بر برادر ماندن و بر خود شدن وحی شد خوابید در بستر علی تا فدای اخ شود شادان ولی بر زمین اکنون فرود آیید پس حافظش باشید تا از پیش و پس بود جبرائیل بالای سرش سمت پا میکال پیش آمد برش گفت جبرائیل خوش بر حال تو آفرین بر جمله ی اعمال تو می نماید فخر بر کروبیان با وجودت ای علی رب جهان چون به خشنودی من، گوید خدا می شوندم مردمانی، جان فدا پس ز من یشری فقط کن اقتدا خویش را از غیر حیدر کن جدا بر کلام عسکری تدبیر کن با دعا از شعر او تقدیر کن فروردین نود و چهار  آخرین بازنگری ۱۶ شهریور ۱۴۰۳
از فلسطین مادری مجروح دیدم در خبر بچه ای زایید، از شادی نبود اما اثر پشت آن نوزاد، یک سوراخ افشا می نمود آن چه مادر را ز ظلم دیو و دد آمد به سر اشک ها جاری نمودم، کار دست من نبود چون که دل لرزید، حالم دست دل بود و بصر شاید این کودک بزرگی می شد، اهل و دادگر شاید اما، خود ستم می کرد بر شخصی دگر یاد زهرای علی افتادم و محزون شدم محسن او کشته شد،شیطان چو گشتش حمله ور ابن زهرا می‌شد آیا، آدمی خوب و نکو دیگر این پرسش ندارد جای، نور است این پسر عسکری، مادر به حملش می کند راز و نیاز قصه می گویدبرایش، کرد آن شب چون به سر محسن حیدر نخستین کشته ی راه علی است پیش آهنگ سپاه حق بود در جنگ شر محسنیه ۱۴۳۶ آخرین بازنگری ۱۷ شهریور۱۴۰۳
هر کس که لگد زد و مجازات نشد نادم ز خطای خویش هیهات نشد زان خر که شود کاه و جواش بیش بترس درمان، سگ هاری به مماشات نشد ۱۷ شهریور ۱۴۰۳
گر جوانی می کند خبط و خطا می شود پیری برایش رهنما وای بر خبطی که پیری می کند می دهد ایمان خلقی بر فنا می شود وقتی که یک خاطی وزیر اهل کشور هم شود از حق جدا وفق بیش از حد نباشد جز نفاق جاذبه با دافعه باشد روا عسکری باشی اگر در راه حق از تو‌ گردد دسته ی باطل جدا ۱۷ شهریور ۱۴۰۳
جشعر حضرت سکینه داد بر او ، لقب خِیَرَةُ النسوان را گفت بدرود، چو آن دخت نکو بنیان را غرق در اشک که دیدش پدر او فرمود تو سزایی به خدا از بَرِ من احزان را گریه ات ماتم من را به خدا طولانی است پس مسوزان دگر این جان و دل سوزان را بود بر قلب حسین بن علی سخت سکین دوست می داشت ابالفضل عجیب ایشان را گفت عباس که چون وعده بر آبش دادم سوی خیمه مبری پیکر این خجلان را محفل سوگ و عزا گشت سرایش تا بود هدیه ها داد فراوان ، غزل یاران را بر فرزدق، به جریر و همه ی ذاکرها عسکری دور نماند به یقین احسان را  فروردین نود و چهار  آخرین بازنگری ۱۸ شهریور ۱۴۰۳
"قفس بهانه ی پرواز میشود گاهی " خراب قصر عظیمی شود به یک آهی شود بزرگ یتیمی به قصر دشمن خود عزیز مصر شود برده ای ز یک چاهی مگر خدا تو نداری که نا امید شوی رسد به داد تو حتماً اگر از او خواهی اگر که از ته قلبت بخوانیش حق را به پیش پات گذارد همیشه یک راهی گهی بهانه ی رازست یک نیاز بلی که عسکری به تو گوید جدا ز اللّٰهی بیست و هشتم شهریور نود و چهار  آخرین بازنگری ۱۸ شهریور ۱۴۰۳
«گفته بودند از محبت خارها گل می شود» می شود اغلب ولی بی چشم و رو ۶ شهریور ۱۴۰۳
برترین گوهر تو حضرت انسان ادب است بهترین شکر تو بر حضرت یزدان ادب است کمترین حد ادب دشمنی دشمن اوست بدهی بنده ی او گوش به قرآن ادب است گفت عصیان مکنی بر من و مادر و پدر به پدر، مادر خود آوری احسان ادب است کوه نعمت به تو داده است خداوند اگر به فقیری بدهی ذره ای از آن ادب است این همه خبط و خطا کردی و ایزد پوشاند بر گناه دگران پوشش و کتمان ادب است این همه مهلت جبران به خطاهای تو داد بنده ای را بدهی فرصت جبران ادب است خط قرمز بر حق آبروی بنده ی اوست عسکری دوری از تهمت و بهتان ادب است نهم اسفند نود و چهار  آخرین بازنگری ۱۸ شهریور ۱۴۰۳ استقبال از شیخ اجل 
بی تو ای دلدار، دل آواز می خواهد چه کار آنکه یارش رفت، حفظ راز می خواهد چه کار می دود دنبال او منزل به منزل کو به کو آبرو را عاشقی غماز می خواهد چه کار آخر خط است بی تو عاشق دل خسته را آنکه پایان آمدش آغاز می خواهد چه کار گر نیایی عاشقت را، مرگ باشد آرزو مرغ بی بال و پری، پرواز می خواهد چه کار گر بیایی خنده جوشد از همه اعضای من با تو دل بر شادی خود ساز می خواهد چه کار گر تو باشی مبحث اطناب شیرین می شود پیش دلبر عاشقی ایجاز می خواهد چه کار عسکری خوبان سزاوارند بر خوبان بکوش خوب باشی آید او اعجاز می خواهد چه کار فروردین نود و چهار آخرین تصحیح ۱۸ شهریور ۱۴۰۳