eitaa logo
در حرم یار
1.4هزار دنبال‌کننده
570 عکس
34 ویدیو
3 فایل
کانال جلسات استاد سیدعلی سیدعربی پیرامون مباحث و آثار آیت الله محمد شجاعی رضوان الله تعالی علیه و بزرگان اخلاق و عرفان اسلامی نشر و نسخه برداری از مطالب با ذکر کانال و منبع آن بلامانع است
مشاهده در ایتا
دانلود
ماه مبارک ورود میخواهد و هر مومنی هم به یک حدی ورود پیدا میکند استعداد و اذن ورود را طی یازده ماه یعنی تا آخرماه شعبان کسب میکنند و اول ماه مبارک هم آماده سازی برای سال پیش روست مکرر شنیدید در این ماه شیاطین در غل و زنجیر هستند و دربهای جهنم بروی روزه داران بسته است لذا کسی که گناه میکند از این ماه مبارک خارج شده است واصلا ورود پیدا نکرده چون اگر کسی درب ماه رمضان برویش گشوده شده باشد مسلما دربهای جهنم برویش بسته است برای امثال ما که تحصیل آمادگی نکردیم و اذن ورود نداریم تنها چیزی که برایمان می ماند امید به فضل خداست که «الهی عِنْدَكَ مِمَّا فَاتَ خَلَفٌ، وَ لِمَا فَسَدَ صَلَاحٌ، وَ فِيمَا أَنْكَرْتَ تَغْيِير» که در کوی نیک‌نامی ما را گذر ندادند گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را و نیاز است که انسان در این ماه بین خود و مشغله های روزمره فاصله بیاندازد و فراغتی برای مراقبه این ماه و تدارک سالش پیدا کند و این مهم نیاز به برنامه ریزی صحیح دارد.. Eitaa.com/darharameyar
سلام علیکم با توجه به تعطیلی کلاس در ایام ماه مبارک و دور نماندن همراهان عزیز از تذکرات اخلاق و بهره مندی مضاعف از برکات این ماه تلاشمان بر این است که جلسات ماه مبارک سال 99 که بصورت مجازی در همین کانال برقرار بود هر شب رأس ساعت 22/30 جهت متقاضیان بارگزاری گردد ان شاءالله
1_1.mp3
9.82M
دروس مجازی سال ۱۳۹۹ شب اول ماه مبارک رمضان استاد سیدعلی سیدعربی مدت زمان ۳۰ دقیقه Eitaa.com/darharameyar
آيت الله محمد شجاعي (ره) افطار اصلش خوب است اما سعي كنيد به افطاركه ميرسيد زياد نخوريد شكم را پرنكنيد رنگين نخوريد به هم آميخته نكنيد اينها به ضرر است بپرهيزيد قبل وبعد از افطار خواندن سوره قدر را فراموش نكنيد دعاي مخصوص قبل از افطار را (اللهم رب النور العظيم ) بخوانيد از نكته هايي كه در ماه مبارك نبايد غفلت كنيد تصدق به فقراست همچنين انفاق واحسانات از اوصافي كه خدا دوست دارد كه يك روزه دار به همراه داشته باشد احترام به بزرگترها و ترحم ودلسوزي نسبت به كوچكترهاست اين نكته را فراموش نكنيد صله رحم را آن گونه كه در دستورات است بجا آوريد زياد دعا كنيد كه خدا شما را در اين ماه مشمول توبه ومغفرت نمايد تا از اشقياء نباشيد كسي كه در اين ماه فرصت را از دست بدهد و مشمول مغفرت حق نشود از اشقياست از اين مسئله به خدا پناه ببريد با تضرع بخواهيد كه هر چه تخلف داشته ايد خدا ببخشد و در دعاها نيز شرايط دعا را فراموش نكنيد (اصرار ، الحاح ، تضرع) از آنجا كه ما بي قيد از ديگران و آزاد از خلق نيستيم و اسيريم و پختگي لازم را نداريم سعي كنيد در خلوت مشغول دعا ومناجات باشيد كه چيزي وارد وآميخته نشود كه دعا را خراب كند دستها را رو بقبله بلند كنيد و با گريه و تضرع و پناهندگي از خدا بخواهيد كه وقتي آتش ميايد خدا شما را پناه دهد پشت دست به سمت آسمان وكف دست به سمت خودتان مانند يك پناهنده ما خيلي خراب كرده ايم و بنا هم نيست اينجا براي كسي معلوم شود و معلوم هم نخواهد شد در دعا حالت ابتهال داشته باشيد يعني سر پايين باشد و حالت شرمندگي داشته باشد و دست را تا ميتوانيد بالا ببريد و گاهي هم نگاهي با تضرع بسوي آسمان اميد بالا به رافت خدا داشته باشيد اميد اگر نباشد مسئله درست نميشود حسن ظن به خدا داشته باشيد كه در ماه مبارك وعده داده كه مي بخشم و اين بخشش ماه مبارك وسعت عجيبي دارد فلذا مسئله را جدي بگيريد از صلوات در روز وقبل وبعد دعا غفلت نكنيد در همه اوقات با ديگران با حلم برخورد كنيد و از تندي بپرهيزيد كه باطن روزه را بكلي خراب ميكند و..... Eitaa.com/darharameyar
خدای متعال می فرماید که به همه بندگانِ اسراف کار در گناهِ من پیغام بده که از رحمت من مایوس نشوید بنده ای که در پیشگاه خدا اقرار به گناه خود میکند و برمیگردد این اقرار مثل آبی است که ریخته می شود و او را پاک می کند . و از رحمت خدا بهره مند می شود و جذبه ی رحمت او را می کشاند روی این نکته باز تاکید بکنم که هر چه که ما کردیم از رحمت خدا مایوس نشویم یعنی نگوییم که درها به روی من بسته شده و خدا دیگر توبه ی من را نمی پذیرد ، پس بروم گناه بکنم زیرا آب از سر من گذشته است . ما این را نمی پذیریم . از رحمت خدا مایوس نشویم ، هرچه که کردیم قابل بازگشت است و این عبد می تواند برگردد . امام خمینی(ره) فرمودند که امام زمان (عج) فرموده که اگر انسان پیامبر خدا را هم بکشد باز قابل توبه است . و اگر توبه کند خدا قبول می کند، یعنی این قدر باب توبه باز است. بخاطر همین است که می گوییم مایوس نشوید . نگوییم من که پنجاه سال گناه کرده ام دیگر امکان ندارد که برگردم ، این امکان ندارد را حذف کنیم . بدانیم که خداوند توبه کار را دوست می دارد و اقرار و اعترافی که در پیشگاه خدای متعال داریم ،پذیرفته شده است اما اگر می خواهیم استغفار بکنیم توجه داشته باشیم که به صرف گفتن استغفرالله ، و لا اله الا الله که نیست استغفار صیغه توبه است نه خود توبه برخى ميان صيغه توبه و خود توبه اشتباه مى‏كنند. توبه يعنى پشيمان شدن از گناه، و تصميم اكيد بر تكرار نكردن گناه و بازگشت به سوى حق و ... اين حقيقت يك لفظ و بياني دارد كه مى‏گوييم: «استغفر اللّه ربّى و اتوب اليه»، ولى خود اين كه توبه نيست. من اگر يك تسبيح دستم بگيرم، نه صد بار بلكه هزار بار اين جمله را بگويم در حالى كه پشيمان از گناه نيستم و تصميم به اينكه ديگر گناه نكنم ندارم و در صدد جبران نیستم و اگر باز هم گناه پيش بيايد انجام مى‏دهم، اين صد هزار بار گفتن، توبه نيست، اين نگفتنش بهتر از گفتنش است، اين صيغه توبه است نه خود توبه... اگر من آب بخواهم چکار می کنم ؟ لیوان آب را برمی دارم و می خورم نه اینکه بگویم تشنه مان است و آب هم بد نیست ، این نوشیدن آب نیست استغفار یعنی من برخیزم و به طرف خدا حرکت کنم این را هم در نظر بگیرید که وقت تنگ است و فرصتی نیست و اگر انسان از این فرصتهای طلایی استفاده نکند به خسران ابدی می افتد گناه روی گناه انسان را سنگین می کند و باعث میشود که استغفار کمرنگ بشود . یعنی تاریکی او بیشتر می شود و تقاضای نورانیت استغفار را از او می گیرد و تضمینی نیست که بعد از گناه توبه باشد. روایت داریم که از گناه بترسید چون ممکن است در گناهانی واقع بشوید که خدا بفرماید به عزت و جلال خودم شما را نمی بخشم. بنابراین درب توبه باز است خصوصا این ایام اما بدست آوردن توفیق توبه مهم است اینطور نیست که با سستی و کاهلی و چند ذکر انسان موفق به توبه باشد ما در خصوص اصل توبه زیاد صحبت کردیم در باز است اما بعضی توبه نمی کنند خداوند توفیق توبه به آنها نمی دهد . در کنار بیابانی باغی است که درب آن باز است، آیا معنایش این است که همه ی آنهایی که در بیابان هستند به آن باغ می روند ؟ یا اینکه آنها باید تلاش کنند تا خودشان را به آن باغ برسانند ؟ در باز است اما نه اینکه همه درون باغ هستند . باب توبه باز است و خدا هیچ کس را ناامید نمی کند . ولی آیا شخص می تواند به آنجا برسد ؟ آیا می تواند خودش را از مهلکه ای که گرفتار شده نجات بدهد ؟ بخاطر همین می گویند که شما وارد عرصه ی گناه نشوید . شاید این گناه از آن گناهان سنگینی برای شما باشد که نتوانید پرواز کنید و به توبه وارد بشوید . کار به جایی می رسد که دیگر توفیق استغفار پیدا نمی کنید گاهی آن قدر گناه سنگین است که قدرت پرواز را از شما می گیرد یعنی خود بخود شما را ناامید می کند ، حس و حالی پیدا می کنی که به تعبیر قرآن از خداوند هم متنفر می شوی .... پس یعنی یک موازنه ای باید بین گناه و استغفار فراهم بشود Eitaa.com/darharameyar
گاهي خستگى از مشغوليت هاي زيادي كه براي خودمان درست كرديم باعث عدم نشاط در كار و عبادت ميشود ،،‌ چنانكه در بسياری از اعمال روزانه خصوصا نماز خواندن آزموده ايم، وقتى از سر كار با خستگى آمده ايم، نماز خواندن براى ما سنگينى كرده، و انجام آن با كسالت همراه است، تجربه هم ثابت کرده هر عملی که بدون نشاط و علاقه انجام بگیرد معمولاً رو به سستی و نابودی گذارده و یا از جهت کیفیّت و کمّیّت به درجه مطلوب نخواهد رسید. اگر روحيه ى انسان مجذوب عملى شد، آن عمل با نشاط صورت مى گيرد، وگرنه خیر، آن كس كه شغلش را، محل كارش را، همكارانش را دوست دارد، عشق به كار و كسبش دارد، صبح زود با نشاط به سر كار مى رود، یا اگر كسي روحيه اش مجذوب مطالعه و درس خواندن باشد، با نشاط درس مى خواند، و به كسى توجهى ندارد، و خود را در اوج خوشى مى بيند..... در ما جذبه نيست عشق به خدا نيست . فیض کاشانی در قمصر کاشان زندگی می کرد، پدر خانمش، ملاصدرا، چند روزی را به عنوان میهمان نزد او در قمصر به سر می برد. جوانی به خواستگاری دختری رفت. والدین دختر ، شرط کردند که هیچکدام تا زمان عقد همدیگر را ملاقات نکنند عروس پنهانی با داماد قرار گذاشت که زمان مشخصی به بهانه تکاندن فرش بیاید پشت بام و داماد هم از کوچه او را ببیند آن جوان هم میرفت در کوچه به تماشا، و میگفت بله من می دانم تو نیامدی قالی تکان بدهی آمدی خودت را به من نشان بدهی! ملاصدرا این ماجرا را که دید یک شبانه روز تمام گریه میکرد مرحوم فیض کاشانی سوال کرد که به چه سبب این گونه گریه می کنی؟ گفت: من امروز پسری را دیدم که با معشوقه خود با چه سرور و نشاطی سخن می گفت. من این همه سال فلسفه خواندم و خود را عاشق خدا می دانم اما هنوز نتوانستم با خدای خود با این حال و صفایی که این پسر با معشوقه خود داشت سخن بگویم لذا به حال خود گریه می کنم. غرض اینکه این همه شب و روز و بهار و پاییز و زمستان و جوانی و فرش و قالی و... برای این است خدا می خواهد در آیات مختلفش خودش را به ما نشان بدهد که مرا ببینید اینطرف بیایید با من مسرور باشید این تعبیر منقول از امام حسین(ع) در دعای عرفه است «إِلَهِي عَلِمْتُ بِاخْتِلَافِ الْآثَارِ وَ تَنَقُّلَاتِ الْأَطْوَارِ أَنَّ مُرَادَكَ‏ مِنِّي‏ أَنْ‏ تَتَعَرَّفَ‏ إِلَيَّ فِي كُلِّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى لَا أَجْهَلَكَ فِي شَيْ‏ء» مسئله این نیست که من نسبت به تو غافل نباشم بلکه باید در همه چیز حضور تو را احساس کنم و در هیچ چیز از تو غافل نباشم. اگر جمالی هست اگرکمالی هست، بدانم از توست حالا چه کسی لذت می برد؟ آیا آن کسی که در این عالم مشغول این طبیعت میشود که دنبالش خزان می آید یا مشغول نقش آن قالی میشود که ازبین میرود ؟ یا آن کسی که پشت به این زیبایی ها کرده و قالی را نمیبیند و معشوقش را میبیند و به هرجا نگاه می کند، حضور جمال و جلال الهی را می بیند و لذت میبرد ؟ اسلام درد من وشما را بیان میکند و محاسباتی که در مسائل اخلاقی هست را تاکید می کند میگوید تو باخودت غریبه نیستی ، چرا می خواهی از خودت فرار کنی ؟ اصل نشاط باید در درون تو باشد انسان مرتب از خودش فرار می کند و خودش را به خارج از وجود خودش می چسباند تا کمی تسلی پیدا کند، نشاط پیدا کند ولی همین که بر میگردد به وجود خودش باز همان افسردگی ،کسالت، غصه و بدبختی وجودش را پر میکند چون راه نشاط پیدا کردن را اشتباه رفته است و نشاط را امانت گرفته بود Eitaa.com/darharameyar
این نکته را دقت کنید که شادي كردن با سرورداشتن ونشاط داشتن فرق ميكند اكثريت اين دو مقوله را يكي ميدانند لذا مي‌گويند انسان براي با نشاط بودن هميشه بايد شاد باشد بعد ميگويند اسلام با شادي و نشاط مخالف است شما نشاط وسرور را با شادي كردن وغفلت بايد جدا كنيد . .. وقتى به جای نشاط، شادی ارزش محسوب شود طبیعتا هر چه موجب شادى شود مطلوب خواهد بود؛ یعنی انواع موسیقی و رقص و بذله گویی و هر نوع تفریح نامطلوبی چون موجب شادی است خوب و مطلوب مي‌شود!!! شما ميگویید با موسيقي و رقص وسينما و طنز و الكي خنديدن و تفريح در خودمان شادي و نشاط ايجاد كنيم و از حالت خمودي وافسردگي در بياييم درحالیکه شادي واقعي در جك گفتن و خنديدن و قهقهه زدن نيست اگه خوب دقت كنيد و زیاد قلب را خراب نکرده باشید بعد از همه اين قهقهه ها يك احساس سنگيني و افسردگي در وجودتان حس ميكنيد ميفهميد كه انگار متضرر شديد ببينید اسلام نشاط را چطور معنا ميكند، نشاطي كه حتي در دنيا از انسان، انساني فعال ميسازد درست همان چيزي كه شما میخواهید دين ميگوييد شادي كردن و خنديدن و پايكوبي با سرور ونشاط فرق ميكند خيلي چيزها نشاط آور است ولي اسمش شادي كردن نيست در سرور ونشاط يا خوشحالي سخن از حال خوش است كه بيانگر واكنش دروني است، قلبي است ،، درمقابل آن شادي كردن امري بيروني است. شما وقتي به شخصي كه مشكل دارد كمك ميكنيد و مشكلش حل ميشود و باري از دوشش برميداريد در باطن احساس خوشحالي وسرور و نشاط ميكنيد درست است ؟‌ بدون اينكه قهقهه بزنيد، طنزی گفته باشید و شنیده باشید، بدون اینکه موسيقي گوش کرده باشید،... هم نشاط پیدا کردید هم انرژي پيدا کردید يا وقتي زيارت ميرويد حالی پیدا می‌کنید، نشاط بدست می آورید، حتی در اشک برای اباعبدالله (ع) در وجودتان احساس مطلوبی همراه با انرژی مثبت پیدا می کنید يا وقتي سخاوت به خرج ميدهيد، وقتي ايثار ميكنيد، وقتي محبت ميكنيد، وقتي محبت ميبينيد و.... كم كم به جايي ميرسد كه با نماز نشاط پيدا ميكنید، با شب زنده داري نشاط پيدا ميكنید، با گريه مطلوب نشاط پيدا ميكنید، با روزه نشاط پیدا میکنید، برخي مي خورند تا لذت ببرند و برخي امساک مي کنند تا لذت ببرند.... Eitaa.com/darharameyar
يک حادثه مي‌تواند از يک حيثيت شادي‌آفرين و از حيثيتي ديگر غمبار باشد. توبه هم که مي‌کنيم از آن جهتي که از گناه در مي‌آ‌ييم شاد هستيم اما در عين حال از گناهي که انجام داده‌ايم محزون هستيم. اسلام ميگوید شما در دنيا باشيد ولي توجهتان، قلبتان، جاي ديگر باشد، نزد ما باشد، دلت در دنیا نباشد. فلذا دين نمیگوید نخند، شاد نباش، همه اش گريه كن، ميگوید اول بفهم چه خبر است، از كجا آمدي، براي چه آمدي، كجا ميخواهي برگردی، چه اتفاقي قرار است بيفتد، بعد اگر بفهمي خودت ميداني چكار كني، برنامه آينده ات را تنظيم ميكني، شاد هم باش، تفريح هم برو، خنده هم بكن، اما بدان شاديت در چه مواردي بايد باشد، در چه مسيري بايد باشد، در چه حدی باید باشد، كه به آن آينده ای که پیش رو داری لطمه نزند... Eitaa.com/darharameyar
02.mp3
19.72M
دروس مجازی سال ۱۳۹۹ شب دوم ماه مبارک رمضان استاد سیدعلی سیدعربی مدت زمان ۳۱ دقیقه Eitaa.com/darharameyar
(ره) روایتی دیدم که کسی به حضرت امیر (صلوات الله علیه) گفت که چقدر شما بیش از حد صدقه می‌دهید، فرمود : من اگر می‌دانستم یک مورد از آنچه که خدا بر من واجب کرده است قبول شده است دیگر دست نگاه می‌داشتم، امّا نمی‌دانم قبول شده است یا نه... البته اشتباه نکنید این براساس معرفت و مقام خود حضرت است نه این‌که من نتیجه بگیرم، اعمال حضرت امیر هم مورد شبهه است یا مورد قبول واقع نشده ، آن معرفتی که ایشان داشت آن را ایجاب می‌کرد که اصلاً عقل ما نمی‌رسد یعنی چه.. اما منظور من این است که انسان نمازهایش را می‌خواند روزه‌هایش را می‌گیرد، از گناهان هم اجتناب می‌کند اما در مجموع سعی و همّت و عنایت او این است که همان ظاهر اعمال را انجام بدهد، هیچ همّت و عنایتی مصروف به این ندارد که دو رکعت نماز او قبول شود. یعنی اصلاً همّت بر این معنا ندارد که ببینم این اعمال من قبول هم شد یا نه. صورت ظاهر عمل را انجام میدهد در حدّی که دیگر قضا لازم نداشته باشد و به قول معروف تکلیف از لحاظ صورت ساقط شده باشد. عمل باید صاعد الی الله باشد صعود بکند نزد خدا و صعود که کرد انسان را هم صعود بدهد. آیا اگر عمل قبول نشود، و آن عمل را رد کنند صاحب عمل را راه می دهند؟ آن چیزی که خود انسان را باید به جوار حق ببرد عمل است «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» به سوی خدا کلمات پاک، (کلمات به معنی ارواح است) روح‌های پاک، کلمات طیبه صعود می‌کنند بعد می‌فرماید «وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» عمل صالح است که ارواح را به جوار خدا می برد اصل مقبولیت باید خود انسان باشد. لذا شخص همّتی مصروف نمی‌کند که عملش مقبول باشد. این یکی از تزیین‌های شیطان است. شیطان طوری در نظر او وانمود می‌کند که همین‌قدر که صورت عمل را انجام دهم ان‌شاءالله خداوند قبول می‌کند. این تزیین شیطان است. گرفتار این تزیین نباشید. بعد از این همّت خود را بیشتر از اصلِ عمل به مقبولیت آن مصروف کنید. Eitaa.com/darharameyar
صفر با بینهایت مساوی است !!! در ظاهر شریعت توحید یعنی خدا یکی است این توحیدِ ربوبیت است یعنی یک سبب بیشتر در عالم نیست اما در باطن شریعت ، توحید ربوبیت به توحید وجود ،منجر میشود نه اینکه فقط یک سبب و یک رب در عالم وجود داشته باشد بلکه اصلاً وجود در این عالم یکی بیش نیست در ابتدا انسان فکر میکند که دوتا وجود هست " یکی خدا و یکی ما" "یکی واجب و یکی وجوداتِ ممکن " و آن واجب ربّ این ممکنات است اما در باطن شریعت هر دو یکی است. یعنی اصلاً وجودی غیر وجود او نیست. بقیه هر چه هست ظهورات خود او هستند ، طورهای مختلف او هستند، و او خودش را به آن اطوار ظهور داده است وقتی سخن از عابد و معبود به میان می آید یعنی دو چیز در عالم هست "یکی عابد یکی معبود" پس در عالم کثرت وجود هست در حالیکه نیست کثرت در عین وحدت است باطن شریعت میگوید عابد و معبود دو چهره از یک حقیقتند ، یعنی چهره ای از آن حقیقت واحد در چهره دیگری از خودش ، خودش را دارد عبادت میکند اختلافاتی که با عرفا و اهل طریقت هست ، به خاطر همین است که اینها از باطن شریعت خبر میدهند و کسانی که در ظاهر شریعت مانده اند نمی توانند این حرفها را بپذیرند چون در همین ظاهر متوقف شده اند ، عادت کرده اند ، با همین ها اُنس گرفته اند ، با توضیحاتی که ما در خصوص وحدت وجود دادیم به این نتیجه رسیدیم که بالاخره ما چیزی جز خدا نداریم و همه کس و همه چیز فقط با خدا مرتبط هست در حالیکه اینجا همه چیز خود را مستقل نشان می دهند سایه ها خودشان را حقیقت نشان میدهند و ما را مبتلا به شرک می کنند و موحد اگر چشمش باز بشود و دیدش درست بشود و از این چشم حیوانی عبور کند و چشم حقیقت بین و باطن بینش باز بشود همه چیز را فانی در وجه خدا می بیند و می فهمد که همه جنبه مرآتی و آیتی دارند ظهوراتی بیش نیستند باید راه فنا در پیش بگیرد تا این مهم را بیابد البته عرض شد دو نوع انسان میتواند فانی باشد یا فانی در دنیا میشود یا فانی در وجه الله یکی فانی در خدا میشود یکی فانی در غیر خدا هر دو یکسری خواصی را بدنبال دارد و گفتیم ما الان فانی در دنیا هستیم و اینکه خدا را پیدا نمیکنیم یا این جنبه حقیقی موجودات را نمیبینیم خاصیت همین فناست بعد هم گفتیم نمی‌شود با تفکّر از این مرحله‌ شرک عبور کرد ، تفکّر هدایت کننده در حد خود است ولی به چه صورتی انسان می‌تواند از این مرحله‌ی شرک بالا برود و شاهد ربوبیّت در همه‌جا باشد؟ از طریق خود عبودیّت باید پیش رفت. اگر ذکر و طلب خوب انجام بشود کامل انجام بشود منجر میشود به فنایی که مد نظر است منجر میشود به شهود توحید و انسان از خودش هم غافل میشود خودش را هم فراموش میکند و اگر این حالت ثابت شد، ادامه دار شد یعنی حتی توجه نداشته باشد که به فنا رسیده منجر میشود که انسان در وجه خدا فانی بشود باز همین وجه الله بودن مراتب دارد مانعی که منجر میشود انسان خدا را با چشم باطن نبیند و یا حضورش را درک نکند و مشرک باشد و بهتر بگوییم آنچه مانع و حجاب شده بین ما و خدا که مانع شهود توحیدی است یکی مسئله گناهان است، یکی مسئله اوصاف و خصوصیات و اخلاق رذیله است، یکی مسئله تعلقات و محبت ها و وابستگی ها به دنیا و هر آنچه غیر خداست، یکی حجاب ماده و بدن مادی است، یکی مسئله توجه به خود و نیازها و اصولا خود را دیدن خود را حقیقتی یافتن و...... اگر به خاطر داشته باشید در جلسات متعدد ما گفتیم که ما فقیر نیستیم بلکه عین فقریم فقر بودن با فقیر بودن متفاوت است اگر ما بگوییم در برابر خدا فقیریم این یعنی ما بالاخره یک چیزی هستیم یک کسی هستیم که هیچی نداریم هر چه داریم از اوست فقیر به او هستیم در حالیکه این درک از خود اشتباه است ما عین فقریم نه فقیر یعنی چیزی نیستیم وجودی از خودمان نداریم هستی از خودمان نداریم که فقیر بودن صفت ما شده باشد بلکه عین فقریم حالا وقتی یک سالکی یک تائبی حرکت به سوی خدا را شروع کند و از تمام این نمونه هایی از خودیت ها که شمردیم خلاص شود و قدم به قدم این حرکت ادامه داشته باشد تا اوج بگیرد میرسد به جایی که خود را هم دیگر به عنوان یک موجود نمیبیند توجه به هستی و وجود خودش را از دست میدهد میرسد به همان عین فقری که عرض کردیم میرسد به نقطه صفر تلاقی انسان با خدا در همین نقطه صفر است تلاقی با بینهایت در همین جاست اینجاست که صفر با بینهایت یکی میشود و صفر به همه چیز میرسد Eitaa.com/darharameyar
3.mp3
6.92M
دروس مجازی سال ۱۳۹۹ شب سوم ماه مبارک رمضان (رعایت حقوق آیات و آداب تلاوت قرآن متقین و تفقه در آن) استاد سیدعلی سیدعربی مدت زمان ۳۰ دقیقه Eitaa.com/darharameyar
غصه های ما ، حزن و اندوه های ما به اندازه وجود خودمان است . شما اگه از چیزی غمگین و محزون شدید بدانید ظرفیت وجودی شما به اندازه همان شیئ بوده که دیگر گنجایش نداشته و ناله اش درآمده . یکی با نداشتن یک فرش غصه دار میشود یکی با نداشتن یک پرده یکی با نداشتن یک خودرو و... یکی وقتی پشت سرش عیبش را میگویند برانگیخته می‌شود یکی وقتی تعریفش می‌کنند خوشحال می‌شود و.. این‌ها همه نشان دهنده آن ظرفیت وجودی شماست ببینید ظرف وجودی ما چقدر تنزل کرده است این انسانی که از سعه وجودی بالایی برخوردار است و از جوار حق تعالی هبوط کرده ببینید حالا اسیر چه بازیهایی شده . درکودکی به خاطر یک اسباب بازی ناراحت میشد و اشک می ریخت وقتی بزرگتر شد و نوجوان شد فهمید آن اسباب بازی ارزش اشک ریختن نداشته مثلا گرفتار یک دوچرخه شد بعد گرفتار بازیهای دیگر وقتی دوباره بزرگتر شد باز میبیند آن بازیچه های نوجوانی هم ارزش نداشته و چقدر ناپخته بوده الان هم سنی از این شخص گذشته اگر دقت کند می‌بیند باز غم وغصه های او کودکانه است اگر کسی بیدار نشود و به غم و شادی های خود جهت درستی ندهد و متصل به امام خود نکند تا دم مرگ گرفتار همین بازی‌های کودکانه است بایک مدال ، بایک سمت ، بایک قولی که به او میدهند ، با یک تعریف و تمجید با یک تکذیب و انتقاد و بدگویی و امثال اینها دائما دگرگون می‌شود چقدر این ظرف وجودی ما کوچک شده چقدر تنزل ؟ در حالیکه اولیاء خدا را اگر همه دنیارا به آنها بدهند خوشحال نمی‌شوند و اگر همه دنیا را هم از آنها بگیرند محزون نمی‌شوند..... Eitaa.com/darharameyar
وقتی در توحید بحث میکنیم خیلی دقت لازمه خصوصا دقت در لغات و کلماتی که بکار میبریم گفتیم موجودات دارای یک وجود و هستی هستند و یک ماهیت که اصالت با وجود و هستی آنهاست وگرنه ماهیت اصالت نداره ماهیت قدر و اندازه اون هستی رو نشون میده اندازه و میزان نمودِهستی است هر چه هست هستی است اون هستی هر چقدر ظهور کرده باشه ماهیت های مختلف یا چیستی های مختلف را بوجود آورده یا همون موجودات مختلفی که میبینید بعد رسیدیم به ابتدای بحث وحدت وجود که تعریفی از وحدت وجود داشتیم اگر کسی در جستجوی خدا باشه به این عنوان که بخواد یک موجودی جدا از موجودات دیگه و در میان موجودات دیگه بنام خدا بخواد پیدا بکنه به شرک افتاده مثلا بگه آسمان هست زمین هست آب هست و.. در میان این موجودات موجود دیگری هم هست بنام خدا فرقش اینه که همه موجودات به چشم دیده میشن و این دیده نمیشه اگرکسی اینطور طرح کنه از اول اشتباه فرض کرده اصلا خدا را خدا تصور نکرده نمیشه اگر خدایی در عالم وجود داشته باشه موجود محدودی باشه در کنار موجودات دیگر بلکه باید خدایی باشه که به تعبیر قرآن کریم (هو معکم اینما کنتم) یعنی هر کجا شما هستی او با شما باشه (هوالاول والآخر) که همه اینها را توضیح خواهیم داد وقتی ما میگیم خدا یعنی اول و آخر همه موجودات یعنی تمام موجودات از او پیدا شده اند وبه او بازگشت میکنند یعنی همین که میگیم سنگ هست آسمان هست زمین هست آب هست انسان هست حیوان هست و.. همان (هستی) که میگیم اون کلمه (هست) اون (هست) که نسبت به هر چیزی میگیم اون هست رو تعمیم دادیم به یک هستی مطلق که گفتیم این هست که وجود دارد یک هستی مطلقی است که شما در تمام مخلوقات این هست واین بودن و این وجود داشتن را میبینید که همه موجودات و مخلوقات به اعتبار اون وجود دارند و هستی پیدا کردند شما به موجوداتی که در اطراف هست وقتی دقت کنید مثلاً آسمان هست زمین هست درخت هست کوه هست دریا هست انسان هست می‌بینید که همه اینها هستند موجودند درسته ؟ معدوم که نیستند دارید میبینید هستند موجودند وجود دارند اما نکته ای که هست این است که موجودات مقید هستند هرکدام مقید به قیودی هستند مقید به حدودی هستند که باعث تفاوت انها از همدیگر شده ولی در آن (هست) بودن در آن (وجود) داشتن همه مشترکند فقط در حدود وقیوداتی که دارند متفاوتند خوب دقت کنید شما میگید آسمان هست وجود دارد زمین هست وجود دارد درخت وجود دارد سنگ وجود دارد وجود درخت وجود کوه وجود دریا وجود انسان شما دارید یک وجود را مقید میکنی همش صحبت از وجودی میکنی که نوع و شکلش عوض شده یعنی وجود دارای حدود شد مقید و محدود به درخت بودن مقید به سنگ بودن مقید به آسمان بودن مقید به انسان قوی بودن مقید به انسان ضعیف بودن مقید به انسان جاهل مقید به انسان عالم همه اینها در وجود داشتن و هست بودن مشترکند منتهی آن وجود مشترک و کلمه (هست ) و (وجود) که بکار میبیریم در هرکدام از اینها قید و حدودی برداشته ماهیتش تغییر کرده یا به عبارتی به نوعی متفاوت تجلی کرده حتی این دو انسان تفاوتشون از کجا اومده ؟ از میزان تجلی اون هستی از درجه اون هستی که در درون هردو هست از اطوار آن هستی درخت چیزی جز وجود نیست هستی است عدم که نیست منتها یک وجود مقید و محدود سنگ وجود است هستی است منتها یک وجود مقید و محدود انسان یک وجود است یک وجود مقید و محدود همه موجودات این گونه اند حالا اگر چشم شما دو تا چیز نبینه اهول نباشه ظاهر بین نباشه این پرده حدود را این پرده قیودات را کنار بزنه یعنی اگر شما درخت را نبینی درخت بودنش را نبینی فقط وجود را ببینی یا سنگ را که نگاه کنیم آن سنگ بودن را نبینی اصل وجود را ببینی یا به انسان اگر نگاه می کنی انسان بودن را نبینی وجودش را ببینی آن وجود در همه مشترک است وجود درخت وجود انسان وجود ملائکه شما اگر این قید ها را این حد و حدود ها را نگاه نکنی انسان را نگاه نکن سنگ را نگاه نکن درخت را نگاه نکن همان وجود مشترک را نگاه کن همان می‌شود خدا می شود وحدت وجود می‌شود هو معکم اینما کنتم می‌شود هو الاول و الآخر لذا خدا را در بیرون از عالم بیرون از خودت بیرون از این دیوار وفرش و میز نباید دنبالش گشت در آسمانها نیست شما همین موجودات را قید و حد و حدود و ظاهر را کنار بزن و اصل وجود را نگاه کن می شود خدا وحدت وجود عرفانی لغزشگاه بسیار بزرگ و خطرناکیه که اگر کسی درست درک نکنه ممکنه به پرتگاه کفر بیفته بعضی معتقدند که این مبحث اصلا فهمیدنی نیست دلیلشون هم اینه که چون وحدت وجودی که در عرفان مطرحه از راه دیدن و چشیدن و ذوق و کشف حاصل شده چیزی که با ذوق و کشف حاصل میشه ، با فهم قابل درک نیست . چیزی که با علم حضوری ادراک بشه علم حصولی در برابرش عاجز خواهد بود... Eitaa.com/darharameyar