eitaa logo
در حرم یار
1.4هزار دنبال‌کننده
270 عکس
28 ویدیو
2 فایل
کانال جلسات استاد سیدعلی سیدعربی پیرامون مباحث و آثار آیت الله محمد شجاعی رضوان الله تعالی علیه و بزرگان اخلاق و عرفان اسلامی نشر و نسخه برداری از مطالب با ذکر کانال و منبع آن بلامانع است
مشاهده در ایتا
دانلود
يک حادثه مي‌تواند از يک حيثيت شادي‌آفرين و از حيثيتي ديگر غمبار باشد. توبه هم که مي‌کنيم از آن جهتي که از گناه در مي‌آ‌ييم شاد هستيم اما در عين حال از گناهي که انجام داده‌ايم محزون هستيم. اسلام ميگوید شما در دنيا باشيد ولي توجهتان، قلبتان، جاي ديگر باشد، نزد ما باشد، دلت در دنیا نباشد. فلذا دين نمیگوید نخند، شاد نباش، همه اش گريه كن، ميگوید اول بفهم چه خبر است، از كجا آمدي، براي چه آمدي، كجا ميخواهي برگردی، چه اتفاقي قرار است بيفتد، بعد اگر بفهمي خودت ميداني چكار كني، برنامه آينده ات را تنظيم ميكني، شاد هم باش، تفريح هم برو، خنده هم بكن، اما بدان شاديت در چه مواردي بايد باشد، در چه مسيري بايد باشد، در چه حدی باید باشد، كه به آن آينده ای که پیش رو داری لطمه نزند... Eitaa.com/darharameyar
02.mp3
19.72M
دروس مجازی سال ۱۳۹۹ شب دوم ماه مبارک رمضان استاد سیدعلی سیدعربی مدت زمان ۳۱ دقیقه Eitaa.com/darharameyar
(ره) روایتی دیدم که کسی به حضرت امیر (صلوات الله علیه) گفت که چقدر شما بیش از حد صدقه می‌دهید، فرمود : من اگر می‌دانستم یک مورد از آنچه که خدا بر من واجب کرده است قبول شده است دیگر دست نگاه می‌داشتم، امّا نمی‌دانم قبول شده است یا نه... البته اشتباه نکنید این براساس معرفت و مقام خود حضرت است نه این‌که من نتیجه بگیرم، اعمال حضرت امیر هم مورد شبهه است یا مورد قبول واقع نشده ، آن معرفتی که ایشان داشت آن را ایجاب می‌کرد که اصلاً عقل ما نمی‌رسد یعنی چه.. اما منظور من این است که انسان نمازهایش را می‌خواند روزه‌هایش را می‌گیرد، از گناهان هم اجتناب می‌کند اما در مجموع سعی و همّت و عنایت او این است که همان ظاهر اعمال را انجام بدهد، هیچ همّت و عنایتی مصروف به این ندارد که دو رکعت نماز او قبول شود. یعنی اصلاً همّت بر این معنا ندارد که ببینم این اعمال من قبول هم شد یا نه. صورت ظاهر عمل را انجام میدهد در حدّی که دیگر قضا لازم نداشته باشد و به قول معروف تکلیف از لحاظ صورت ساقط شده باشد. عمل باید صاعد الی الله باشد صعود بکند نزد خدا و صعود که کرد انسان را هم صعود بدهد. آیا اگر عمل قبول نشود، و آن عمل را رد کنند صاحب عمل را راه می دهند؟ آن چیزی که خود انسان را باید به جوار حق ببرد عمل است «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» به سوی خدا کلمات پاک، (کلمات به معنی ارواح است) روح‌های پاک، کلمات طیبه صعود می‌کنند بعد می‌فرماید «وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» عمل صالح است که ارواح را به جوار خدا می برد اصل مقبولیت باید خود انسان باشد. لذا شخص همّتی مصروف نمی‌کند که عملش مقبول باشد. این یکی از تزیین‌های شیطان است. شیطان طوری در نظر او وانمود می‌کند که همین‌قدر که صورت عمل را انجام دهم ان‌شاءالله خداوند قبول می‌کند. این تزیین شیطان است. گرفتار این تزیین نباشید. بعد از این همّت خود را بیشتر از اصلِ عمل به مقبولیت آن مصروف کنید. Eitaa.com/darharameyar
صفر با بینهایت مساوی است !!! در ظاهر شریعت توحید یعنی خدا یکی است این توحیدِ ربوبیت است یعنی یک سبب بیشتر در عالم نیست اما در باطن شریعت ، توحید ربوبیت به توحید وجود ،منجر میشود نه اینکه فقط یک سبب و یک رب در عالم وجود داشته باشد بلکه اصلاً وجود در این عالم یکی بیش نیست در ابتدا انسان فکر میکند که دوتا وجود هست " یکی خدا و یکی ما" "یکی واجب و یکی وجوداتِ ممکن " و آن واجب ربّ این ممکنات است اما در باطن شریعت هر دو یکی است. یعنی اصلاً وجودی غیر وجود او نیست. بقیه هر چه هست ظهورات خود او هستند ، طورهای مختلف او هستند، و او خودش را به آن اطوار ظهور داده است وقتی سخن از عابد و معبود به میان می آید یعنی دو چیز در عالم هست "یکی عابد یکی معبود" پس در عالم کثرت وجود هست در حالیکه نیست کثرت در عین وحدت است باطن شریعت میگوید عابد و معبود دو چهره از یک حقیقتند ، یعنی چهره ای از آن حقیقت واحد در چهره دیگری از خودش ، خودش را دارد عبادت میکند اختلافاتی که با عرفا و اهل طریقت هست ، به خاطر همین است که اینها از باطن شریعت خبر میدهند و کسانی که در ظاهر شریعت مانده اند نمی توانند این حرفها را بپذیرند چون در همین ظاهر متوقف شده اند ، عادت کرده اند ، با همین ها اُنس گرفته اند ، با توضیحاتی که ما در خصوص وحدت وجود دادیم به این نتیجه رسیدیم که بالاخره ما چیزی جز خدا نداریم و همه کس و همه چیز فقط با خدا مرتبط هست در حالیکه اینجا همه چیز خود را مستقل نشان می دهند سایه ها خودشان را حقیقت نشان میدهند و ما را مبتلا به شرک می کنند و موحد اگر چشمش باز بشود و دیدش درست بشود و از این چشم حیوانی عبور کند و چشم حقیقت بین و باطن بینش باز بشود همه چیز را فانی در وجه خدا می بیند و می فهمد که همه جنبه مرآتی و آیتی دارند ظهوراتی بیش نیستند باید راه فنا در پیش بگیرد تا این مهم را بیابد البته عرض شد دو نوع انسان میتواند فانی باشد یا فانی در دنیا میشود یا فانی در وجه الله یکی فانی در خدا میشود یکی فانی در غیر خدا هر دو یکسری خواصی را بدنبال دارد و گفتیم ما الان فانی در دنیا هستیم و اینکه خدا را پیدا نمیکنیم یا این جنبه حقیقی موجودات را نمیبینیم خاصیت همین فناست بعد هم گفتیم نمی‌شود با تفکّر از این مرحله‌ شرک عبور کرد ، تفکّر هدایت کننده در حد خود است ولی به چه صورتی انسان می‌تواند از این مرحله‌ی شرک بالا برود و شاهد ربوبیّت در همه‌جا باشد؟ از طریق خود عبودیّت باید پیش رفت. اگر ذکر و طلب خوب انجام بشود کامل انجام بشود منجر میشود به فنایی که مد نظر است منجر میشود به شهود توحید و انسان از خودش هم غافل میشود خودش را هم فراموش میکند و اگر این حالت ثابت شد، ادامه دار شد یعنی حتی توجه نداشته باشد که به فنا رسیده منجر میشود که انسان در وجه خدا فانی بشود باز همین وجه الله بودن مراتب دارد مانعی که منجر میشود انسان خدا را با چشم باطن نبیند و یا حضورش را درک نکند و مشرک باشد و بهتر بگوییم آنچه مانع و حجاب شده بین ما و خدا که مانع شهود توحیدی است یکی مسئله گناهان است، یکی مسئله اوصاف و خصوصیات و اخلاق رذیله است، یکی مسئله تعلقات و محبت ها و وابستگی ها به دنیا و هر آنچه غیر خداست، یکی حجاب ماده و بدن مادی است، یکی مسئله توجه به خود و نیازها و اصولا خود را دیدن خود را حقیقتی یافتن و...... اگر به خاطر داشته باشید در جلسات متعدد ما گفتیم که ما فقیر نیستیم بلکه عین فقریم فقر بودن با فقیر بودن متفاوت است اگر ما بگوییم در برابر خدا فقیریم این یعنی ما بالاخره یک چیزی هستیم یک کسی هستیم که هیچی نداریم هر چه داریم از اوست فقیر به او هستیم در حالیکه این درک از خود اشتباه است ما عین فقریم نه فقیر یعنی چیزی نیستیم وجودی از خودمان نداریم هستی از خودمان نداریم که فقیر بودن صفت ما شده باشد بلکه عین فقریم حالا وقتی یک سالکی یک تائبی حرکت به سوی خدا را شروع کند و از تمام این نمونه هایی از خودیت ها که شمردیم خلاص شود و قدم به قدم این حرکت ادامه داشته باشد تا اوج بگیرد میرسد به جایی که خود را هم دیگر به عنوان یک موجود نمیبیند توجه به هستی و وجود خودش را از دست میدهد میرسد به همان عین فقری که عرض کردیم میرسد به نقطه صفر تلاقی انسان با خدا در همین نقطه صفر است تلاقی با بینهایت در همین جاست اینجاست که صفر با بینهایت یکی میشود و صفر به همه چیز میرسد Eitaa.com/darharameyar
3.mp3
6.92M
دروس مجازی سال ۱۳۹۹ شب سوم ماه مبارک رمضان (رعایت حقوق آیات و آداب تلاوت قرآن متقین و تفقه در آن) استاد سیدعلی سیدعربی مدت زمان ۳۰ دقیقه Eitaa.com/darharameyar
غصه های ما ، حزن و اندوه های ما به اندازه وجود خودمان است . شما اگه از چیزی غمگین و محزون شدید بدانید ظرفیت وجودی شما به اندازه همان شیئ بوده که دیگر گنجایش نداشته و ناله اش درآمده . یکی با نداشتن یک فرش غصه دار میشود یکی با نداشتن یک پرده یکی با نداشتن یک خودرو و... یکی وقتی پشت سرش عیبش را میگویند برانگیخته می‌شود یکی وقتی تعریفش می‌کنند خوشحال می‌شود و.. این‌ها همه نشان دهنده آن ظرفیت وجودی شماست ببینید ظرف وجودی ما چقدر تنزل کرده است این انسانی که از سعه وجودی بالایی برخوردار است و از جوار حق تعالی هبوط کرده ببینید حالا اسیر چه بازیهایی شده . درکودکی به خاطر یک اسباب بازی ناراحت میشد و اشک می ریخت وقتی بزرگتر شد و نوجوان شد فهمید آن اسباب بازی ارزش اشک ریختن نداشته مثلا گرفتار یک دوچرخه شد بعد گرفتار بازیهای دیگر وقتی دوباره بزرگتر شد باز میبیند آن بازیچه های نوجوانی هم ارزش نداشته و چقدر ناپخته بوده الان هم سنی از این شخص گذشته اگر دقت کند می‌بیند باز غم وغصه های او کودکانه است اگر کسی بیدار نشود و به غم و شادی های خود جهت درستی ندهد و متصل به امام خود نکند تا دم مرگ گرفتار همین بازی‌های کودکانه است بایک مدال ، بایک سمت ، بایک قولی که به او میدهند ، با یک تعریف و تمجید با یک تکذیب و انتقاد و بدگویی و امثال اینها دائما دگرگون می‌شود چقدر این ظرف وجودی ما کوچک شده چقدر تنزل ؟ در حالیکه اولیاء خدا را اگر همه دنیارا به آنها بدهند خوشحال نمی‌شوند و اگر همه دنیا را هم از آنها بگیرند محزون نمی‌شوند..... Eitaa.com/darharameyar
وقتی در توحید بحث میکنیم خیلی دقت لازمه خصوصا دقت در لغات و کلماتی که بکار میبریم گفتیم موجودات دارای یک وجود و هستی هستند و یک ماهیت که اصالت با وجود و هستی آنهاست وگرنه ماهیت اصالت نداره ماهیت قدر و اندازه اون هستی رو نشون میده اندازه و میزان نمودِهستی است هر چه هست هستی است اون هستی هر چقدر ظهور کرده باشه ماهیت های مختلف یا چیستی های مختلف را بوجود آورده یا همون موجودات مختلفی که میبینید بعد رسیدیم به ابتدای بحث وحدت وجود که تعریفی از وحدت وجود داشتیم اگر کسی در جستجوی خدا باشه به این عنوان که بخواد یک موجودی جدا از موجودات دیگه و در میان موجودات دیگه بنام خدا بخواد پیدا بکنه به شرک افتاده مثلا بگه آسمان هست زمین هست آب هست و.. در میان این موجودات موجود دیگری هم هست بنام خدا فرقش اینه که همه موجودات به چشم دیده میشن و این دیده نمیشه اگرکسی اینطور طرح کنه از اول اشتباه فرض کرده اصلا خدا را خدا تصور نکرده نمیشه اگر خدایی در عالم وجود داشته باشه موجود محدودی باشه در کنار موجودات دیگر بلکه باید خدایی باشه که به تعبیر قرآن کریم (هو معکم اینما کنتم) یعنی هر کجا شما هستی او با شما باشه (هوالاول والآخر) که همه اینها را توضیح خواهیم داد وقتی ما میگیم خدا یعنی اول و آخر همه موجودات یعنی تمام موجودات از او پیدا شده اند وبه او بازگشت میکنند یعنی همین که میگیم سنگ هست آسمان هست زمین هست آب هست انسان هست حیوان هست و.. همان (هستی) که میگیم اون کلمه (هست) اون (هست) که نسبت به هر چیزی میگیم اون هست رو تعمیم دادیم به یک هستی مطلق که گفتیم این هست که وجود دارد یک هستی مطلقی است که شما در تمام مخلوقات این هست واین بودن و این وجود داشتن را میبینید که همه موجودات و مخلوقات به اعتبار اون وجود دارند و هستی پیدا کردند شما به موجوداتی که در اطراف هست وقتی دقت کنید مثلاً آسمان هست زمین هست درخت هست کوه هست دریا هست انسان هست می‌بینید که همه اینها هستند موجودند درسته ؟ معدوم که نیستند دارید میبینید هستند موجودند وجود دارند اما نکته ای که هست این است که موجودات مقید هستند هرکدام مقید به قیودی هستند مقید به حدودی هستند که باعث تفاوت انها از همدیگر شده ولی در آن (هست) بودن در آن (وجود) داشتن همه مشترکند فقط در حدود وقیوداتی که دارند متفاوتند خوب دقت کنید شما میگید آسمان هست وجود دارد زمین هست وجود دارد درخت وجود دارد سنگ وجود دارد وجود درخت وجود کوه وجود دریا وجود انسان شما دارید یک وجود را مقید میکنی همش صحبت از وجودی میکنی که نوع و شکلش عوض شده یعنی وجود دارای حدود شد مقید و محدود به درخت بودن مقید به سنگ بودن مقید به آسمان بودن مقید به انسان قوی بودن مقید به انسان ضعیف بودن مقید به انسان جاهل مقید به انسان عالم همه اینها در وجود داشتن و هست بودن مشترکند منتهی آن وجود مشترک و کلمه (هست ) و (وجود) که بکار میبیریم در هرکدام از اینها قید و حدودی برداشته ماهیتش تغییر کرده یا به عبارتی به نوعی متفاوت تجلی کرده حتی این دو انسان تفاوتشون از کجا اومده ؟ از میزان تجلی اون هستی از درجه اون هستی که در درون هردو هست از اطوار آن هستی درخت چیزی جز وجود نیست هستی است عدم که نیست منتها یک وجود مقید و محدود سنگ وجود است هستی است منتها یک وجود مقید و محدود انسان یک وجود است یک وجود مقید و محدود همه موجودات این گونه اند حالا اگر چشم شما دو تا چیز نبینه اهول نباشه ظاهر بین نباشه این پرده حدود را این پرده قیودات را کنار بزنه یعنی اگر شما درخت را نبینی درخت بودنش را نبینی فقط وجود را ببینی یا سنگ را که نگاه کنیم آن سنگ بودن را نبینی اصل وجود را ببینی یا به انسان اگر نگاه می کنی انسان بودن را نبینی وجودش را ببینی آن وجود در همه مشترک است وجود درخت وجود انسان وجود ملائکه شما اگر این قید ها را این حد و حدود ها را نگاه نکنی انسان را نگاه نکن سنگ را نگاه نکن درخت را نگاه نکن همان وجود مشترک را نگاه کن همان می‌شود خدا می شود وحدت وجود می‌شود هو معکم اینما کنتم می‌شود هو الاول و الآخر لذا خدا را در بیرون از عالم بیرون از خودت بیرون از این دیوار وفرش و میز نباید دنبالش گشت در آسمانها نیست شما همین موجودات را قید و حد و حدود و ظاهر را کنار بزن و اصل وجود را نگاه کن می شود خدا وحدت وجود عرفانی لغزشگاه بسیار بزرگ و خطرناکیه که اگر کسی درست درک نکنه ممکنه به پرتگاه کفر بیفته بعضی معتقدند که این مبحث اصلا فهمیدنی نیست دلیلشون هم اینه که چون وحدت وجودی که در عرفان مطرحه از راه دیدن و چشیدن و ذوق و کشف حاصل شده چیزی که با ذوق و کشف حاصل میشه ، با فهم قابل درک نیست . چیزی که با علم حضوری ادراک بشه علم حصولی در برابرش عاجز خواهد بود... Eitaa.com/darharameyar
04.mp3
19.42M
دروس مجازی سال ۱۳۹۹ شب چهارم ماه مبارک رمضان (چرا با وجود توصیه خدای متعال به دعا و استغفار در ماه مبارک ما روزه داران نشاط و توان این دستور را نداریم و بواسطه روزه سست و بی حال هستیم آیا خدا دستورش حکیمانه نبوده؟ ) استاد سیدعلی سیدعربی مدت زمان ۳۸ دقیقه Eitaa.com/darharameyar
(ره) برخورد خوب با قلوب مؤمنین برخورد با حق است. پرده را باید کنار بزنیم و پشت پرده را در نظر بگیریم که در روایات ما به این نکته اشاره شده است. سالک باید در آیات و روایات نکته‌سنج و ذوقی و اشارت‌بین باشد و همه چیز را در رابطه‌ی با حضرت حق مطالعه بکند و هوشیار و با شعور باشد سالک اگر بنا بشود جمود داشته باشد و بی‌شعور باشد راه به جایی نمی‌برد. یک سالک هوشیار و با شعور و برخوردار از معرفت نباید پرده‌بین باشد باید سعی بکند پرده را همیشه کنار بزند. باید در عالم باطن قدم بگذارد. چه در ارتباط با باطن خود، چه در ارتباط با باطن موجودات. سالک نباید ببیند که این زید است و آن عمر است باید ببیند که همه اینها مجلایی از اسماء و صفات حق هستند ، و اگر خیلی هوشیار و با شعور باشد باید همه‌ی وجود را جلوات حق ببیند و در برخورد خود خیلی مراقب باشد. اگر کسی با ذوق باشد نه تنها در برخورد با انسان‌ها بلکه در برخوردش با کل وجود دقّت میکند که چه دستوراتی در متون اسلامی وارد شده است شما اگر با ذوق این مسائل را مطالعه کنید میبینید در برخورد با کل وجود یک دستوراتی در متون اسلامی ما وارد شده است در برخورد با کل وجود نه تنها انسان. با حیوانات طوری با نباتات طوری با خاک طوری با آب طوری الی آخر در این برخوردها دستورات داریم یا نداریم؟ دستورات داریم قسمتی از این دستورات در رابطه با همین نکته‌ی ذوقی است. خلقت همه جلوات حق است باید هوشیار بود. Eitaa.com/darharameyar
05.mp3
16.14M
دروس مجازی سال ۱۳۹۹ شب پنجم ماه مبارک رمضان (خشم و غضب ) استاد سیدعلی سیدعربی مدت زمان ۳۱ دقیقه Eitaa.com/darharameyar
صحبت در خصوص عالم حشر بود عالمی که هم حشر است و هم نشر اما نشر بودن آن به چه معناست؟ صحبت رسید تا اینجا که علاوه بر این فشارها و عذاب هایی که به محض محشور شدن انسان ها پیش می آید یک مسئله دیگر رخ میدهد که باز شدن نامه اعمال یا همان صحیفه عمل است که به آن نشر می گویند عالم حشر و نشر نشر یعنی همان ارائه شدن کتاب ها یا صحیفه عمل هر شخصی برای او بعضی از عوام ها تصور غلطی از نامه عمل یا کتاب عمل دارند تخیلاتی دارند در حالی که مسئله بسیار بسیار بالاتر از آن چیزی است که آنها فکر می‌کنند یعنی صحبت از کتاب و یا طومار و یا نوشته نیست که بخواهند به تدریج مطالعه کنند و ببینند از اول تا آخر عمر چه ها کرده اند آنجا تدریج و زمان معنا ندارد قبلاً فوق زمان و فوق مکان را تشریح کردیم از سوی دیگر انسان هم انسانی شده که تکامل یافته است و فوق مکان و زمان را درک می کند انسان در همان لحظه در یک آن بر تمام عمر خود هر چند سال که بوده به تمام جزئیات آن محیط می شود که موجب شرم و ترس و وحشت خواهد بود صحیفه عمل به عنوان یکی از عوالم وجود است وقتی در قرآن تدبر می‌کنیم می‌شود گفت یکی از ضروریاتی که باید به آن معتقد شد و قرآن با صراحت بیان می‌کند وجود یک سلسله کُتُب است کتب یعنی عوالم و نظام های مخصوص وجود تعبیر کتاب هم شده تعبیر لوح هم شده لوح محفوظ یا کتاب محو واثبات یا کتاب عمل، صحیفه، از نظر قرآن عالم ماده، عالم مثال یا برزخ و عالم تجرد همه با هم مجموعا کتاب خدا نامیده می شود.... شما تاکنون حافظ را دیدید ؟ مولوی را دیدید ؟‌ اگر ندیدید از کجا میگویید شخصی بنام حافظ وجود داشته که شاعر وعارف و حکیم توانایی بوده از کجا قابل ستایش میدانید احترام به او میگذارید علاقه به او دارید ؟ ندیدید که ؟ من می‌گویم چنینی شخصی وجود نداشته یک بیسوادی یا کارگر چاپخانه ای حروف فارسی را کنار هم چیده بعد دیوان حافظ درست شده شما میپذیرید ؟‌ خیر میخندید به فکر من پس حافظ را میشناسید برایتان قابل احترام است حالا چطور شناختید خودش را چطور به شما شناسانده ؟‌ چطور با شما حرف زده ؟ با همین دیوانی که در دسترس شماست کتاب دیوان حافظ با این کلمات و اشعار با شما سخن گفته خیلی هم به او علاقمند شدید و باورش کردید اعتقاد پیدا کردید حالا خدا بخواهد خودش را به مخلوقاتش بشناساند چطور حرف بزند ؟ یک کمال بینهایت که اصلا آنقدر کمالات دارد که نامتناهی است چطور باید خودش را معرفی کند؟ طوری که منِ ضعیف و محدود بتوانم درکش کنم با این خلقت و عوالمی که براه انداخته با این کتابها (عوالم و مخلوقات) تک تک عوالمی که خدا خلق کرده و براه انداخته میگوییم هرکدام کتاب خدا هستند یا مجموعا همه کتاب خدا نامیده میشود دیوانی که کتابی که هرموجودی هر مخلوقی درآن میبینید میشود یک حرف یا یک کلمه از این کتاب که با شما سخن میگوید از خالقش میگوید از فاعلش میگوید مثلاً در سوره نسا آیه ۱۷۱ یا آل عمران آیه ۴۵ حضرت عیسی ع را به عنوان یک کلمه معرفی می کند شما هم یک کلمه هستید من هم یک کلمه هوا همینطور خورشید همین طور کل موجودات را خدا کلمات خود ذکر فرموده و کل خلقت را کتاب خود خدا متکلم است و با این کلمات با شما سخن می گوید با این خلقت و ایجاد کردنش تکلم می‌کند هر عالم کتابی است که خدا آن را نگاشته و با آن عالم با شما تکلم دارد بنابراین یکی از کتب یا یکی از عوالم و نظام‌های وجودی که واقعیت دارد حقیقتی دارد کتابی است یا عالمی است بنام صحیفه که در آن عالم تمام جزئیات اعمال و رفتار و سکنات ما چه رفتارهایی که در ظاهر نشان دادیم چه رفتارهایی و افکاری که در باطن ما بوده، همه و همه در آن عالم یا کتاب ضبط شده محفوظ مانده و قرار است ما بعد از این عالم به آن عالم صحیفه یا عالم نشر ورود کنیم و در متن کل اعمال و رفتار و افکار و نیات خود قرار بگیریم بدون احتساب زمان و مکان نه اینکه نامه ای را یا صحیفه ای را بدستمان بدهند و بخواهیم قرائت کنیم حال ببینیم قرار گرفتن و ورود به چنین عالمی چه پیامدی دارد و چگونه خواهد بود..... Eitaa.com/darharameyar
یکی از معضلات ما در خانواده ها آزار و اذیت همسران است اذيت کردن و اذیت دیدن از همسران از اهل ايمان از همين هايي كه در زندگي جمعي و ديني قرار بود كنار هم، بال هم باشيم نه بار هم متلک گفتن ها، گله کردنها، دل رنجاندن ها، نگاه بد کردنها، جواب سربالا دادن‌ها، بی محلی ها، لجاجت ها، بهانه گرفتن ها.... مفهوم اذيت يكي از مفاهيمي است كه با بسیاری از رذيله هاي ديني واخلاقي ارتباط دارد مانند كذب، نمامي، غيبت، تهمت، زخم زبان، سبّ، لعن، ظلم، تعدي، قضاوت هاي بيجا، بي ادبي و نمونه هایی که ذکر شد اينها همه مفاهيم مرتبط با اذيت و آزار است اذيت هاي يدي، زباني، چشمی، وایضا اذیت های خیلی حرفه ای و خاص ... بعضي از اذيت ها حرفه اي است دستي وزباني نيست بلدند حرفه اي اند طوری صحبت می‌کند، طوری مسئله ای را مطرح می‌کند، اعمال و رفتاری بروز میدهد که طرف مقابل به آن حساس است، مورد اذیت واقع میشود منشاء تحریکات می‌شود، یا حتی شوخی های بیجایی که آزار میرساند این ها همه نمود اذیت دیگران است که اکثرا با آن کنار آمدند و اين را يك مانع در سلوك و زندگي راحت و لذت بخش و معنوي خود نميبينند مکرر عرض میکنم يكي از رذايل اخلاقي مسئله اذيت است اين رذيله با مشتقاتش 24 مرتبه در قران كريم ذكر شده قران كه به مسئله اذيت اشاره كرده معلوم است كه تا قيامت از جمله مسائلي كه در زندگي بشر مطرح است مسئله اذيت است همه اهل ايمان سهمي از اذيت دارند خانواده ایمانی اسلامی و یا جامعه متخلق يا جامعه متخلق توحيدي جامعه اي است و خانواده ای است که در آن اذيت نباشد چرا كه اذيت يك مانع است يك حاجب است يك آسيب است يك آفت است لذت زندگي ورسيدن به كمالات شايسته در گرو اين است كه در آن جامعه در آن خانواده اذيت مرسوم ومعمول نباشد اين يك آسيب جدي است كه دامن تا دامنه زيست عادي ومادي و معنايي و معرفتي شيعيان را در طبقات مختلف خانواده و اجتماع فرا گرفته است اینکه مردم از دست انسان احساس امنیت کنند از بودن ما و وجود ما در کنار و محفل خودشان احساس آرامش کنند و به تعبیری از انسان نترسند همسر از همسر نترسد مشتاق آمدنش باشد نه اینکه فرار کند اینکه با آمدنش آرامش پیدا کند اینکه مرد مشتاق آمدن به منزل باشد نه اینکه فرار کند فرزند از والدین نترسد والدین از فرزند نترسند اشتیاق داشته باشند که بیشتر وقتشان را در منزل کنار پدرومادر وخواهر وبرادر بسر ببرند و با آنها آرامش داشته باشند همکار از همکار نترسد همسایه از همسایه نترسد و نگران نباشد و... بسیار مهم و از فضایل موکد اخلاق است. در مناقب ابن شهراشوب آمده شخصی به نام «ابو مَطَر البصریّ» نقل می‌کند که روزی امیرالمؤمنین ع غلامشان را صدا زدند؛ ولی غلام جواب نداد این کار چند بار تکرار شد تا اینکه حضرت از خانه بیرون آمدند و دیدند غلام کنار درب ایستاده فرمود: چرا پاسخ مرا نمى‌دهى؟ آیا نشنیدی؟! ما حَمَلَكَ عَلى تَركِ إجابَتي ؟ غلام در جواب گفت: قالَ : كَسِلتُ عَن إجابَتِكَ وأمِنتُ عُقوبَتَكَ ، چرا شنیدم؛ ولی چون حال پاسخ‌دادن نداشتم و از مجازات كردنت در امان بودم، جواب ندادم. حضرت فرمود: الحَمدُ للّهِِ الَّذي جَعَلَني مِمّن تَأمَنُهُ خَلقُهُ ، اِمضِ فَأَنتَ حُرٌّ لِوَجهِ اللّهِ سپاسْ خدايى را كه مرا از كسانى قرار داد كه بندگانش از او در امان‌اند، برو، که تو در راه خدا آزادى اگر اربابی یاکارگری در نظر ما اینطورعمل کند بلاتشبیه میگوییم عقل نداشتی ما اینطورمیسنجیم از این روایات معلوم می‌شود که میزان عقل و ایمان شخص به میزان امنیت داشتن دیگران از او هم مطرح است به همان اندازه که دیگران از مؤمن احساس امنیت کنند، ایمان و عقلش هم کامل‌تر؛ و همان قدر که از او احساس خطر کنند، ایمان و عقلش ناقص‌تر است انسان بايد حريف خودش باشه نه دیگری آیا حضرت امیر حریف این غلام نبود اينكه انسان به ديگري در بيرون از خودش به زبان نيش بزند يا به عمل طرحي بريزد نقشه اي بكشد سختگیری کند ، سخت نيست سخت آن است كه انسان حريف خودش باشد نه ديگري و ورود به حريم ديگري نكند طبق آمارهايي كه در رسانه ها اعلام ميشود تنها 7 درصد مردم ما اهل گفتگو هستند بالاي 30 درصد لحن محورند نيش ميزنند دشنام ميدهند زخم زبان ميزنند كنايه ميزنند متلك بار ميكنند اینطور خودشان را تخلیه میکنند نفس اماره را راضی میکنند بالاي 50 درصد رفتار محورند با رفتار و عمل آزار ميرسانند در این‌جا به یک مسئله‌ی خطرناک‌تر از اصل مسئله هم باید توجّه کرد که شخص این‌ها را ممکن است به صورت یک وظیفه‌ی شرعی برای خود بیاورد به صورت یک امر مطلوب برای خودش بداند مثلا باید میگفتم باید میفهمید باید ادب میشد لازم بود امر به معروف کنم خودش متوجه نیست ولی من خیرش را میخواستم و.... این خطر از خود آن اذیت مهم‌تر است... Eitaa.com/darharameyar
06.mp3
17.94M
دروس مجازی سال ۱۳۹۹ شب ششم ماه مبارک رمضان (خشم و غضب ۲ ) استاد سیدعلی سیدعربی مدت زمان ۳۵ دقیقه Eitaa.com/darharameyar