eitaa logo
دریچه
230 دنبال‌کننده
470 عکس
98 ویدیو
1 فایل
«دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/admin_dariche
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 روایت ماندگار سومین اردوی روستانگاری استان بوشهر 🔻حرفهای جنجالی و پوستر حاج قاسم بوشهر - روستای تلشکی - دی‌ماه ۱۴۰۱ ▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu
برپایی میز کتاب در روستای طلحه 🔻 کتب انتشارات راهیار در دبستان دخترانه ساره در روستای طلحه در شهرستان دشتستان عرصه شد. کتاب‌های «فر و فر و فر صدا میاد»، «پرچمدار کوچک من»، «به توان شانه‌هایت»، «اسطوره عشق»، «دختر تبریز»، «حوض خون»، «یک دونه نون صد دونه نون»، «من هم ربات می‌سازم»، «موشک من»، «به جای موشک کاغذی»، «الو مامان من این بالام» و ... با استقبال دانش‌آموران روبرو شد. ▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu
🔴 کتابی دیگر از انتشارات راهیار مورد توجه رهبر انقلاب قرار گرفت 💠روز گذشته، طی مراسمی که در در دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب اسلامی برگزار شد، با اهدای یک جلد قرآن کریم، چفیه و هدیه‌ای دیگر از طرف رهبر معظم انقلاب از خانم زهره یزدان‌پناه؛ نویسنده کتاب «اینجا سوریه است؛ صدای زنان راوی جنگ» تقدیر شد. ♦️پیش از این، ایشان کتاب‌های «حوض خون» و «سلول‌های بهاری» آثاری دیگر از انتشارات راهیار (انتشارات آثار دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی) را با تقریظ و دست‌خطشان مفتخر کرده بودند. ▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu
آغاز پنجمین دوره روستانگاری در استان بوشهر روستای آبطویل، بخش چغادک 11بهمن 1401 ▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu
🔹 آقای محمدی، اهل روستای آبطویل در بخش چغادک بوشهر است. پدر بزرگ پدری اش، مرحوم غلامحسین محمدی، که در 5 دی 1335 از دنیا رفته، در مبارزه با انگلیسیها مجروح شده و جانباز جنگ جهانی اول است. آقای محمدی پسری هم دارد که در سوریه در دفاع از حرم اهل بیت پای خود را از دست داده و جانباز مدافع حرم است. 🔻 با هم به مزار پدربزرگ ایشان در امامزاده بی بی زلیخای چاکوتاه رفتیم. آقای محمدی که هفت هشت ساله بوده که پدربزرگ را از دست داده میگوید ترکش مبارزه با انگلیسیها تا آخر عمر در بدنش بود و آزارش میداد. (اردوی پنجم) ▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu
🔹 صاحب این قبر آنچنان که رویش نوشته آقایی است به نام «عباس ابن ماندنی ابن علی غلام زنگویی»؛ بزرگمرد گمنامی است که در جنگ جهانی اول به شهید شیخ حسین خان چاکوتاهی پیوسته و در مبارزه با انگلیسیها به شهادت رسیده است. کسی جز پیرمردهای آبطویل نمیشناسندش. حتی جوانهای روستا هم جای مقبره اش را نمیدانستند. موسپیدی، عصازنان ما را تا قبرستان امامزاده بی بی زلیخای چاکوتاه همراهی کرد و نشانمان داد. 🔻 از اسامی این شهید و امثال او در کتابها هم خبری نیست. از میان 50 شهید جنگ «کوه کُزی» فقط نام 5 نفر در کتابها آمده است که آنها هم از خوانین منطقه بوده و صاحب نام. کتابها نمیتوانسته اند آنها را نادیده بگیرند. پیدا کردنشان هم برای نویسنده‌ها زحمتی نداشته است. دیگر بقیه شهدا گمنامِ گمنامند. ثمره روستانگاری پنجم یافتن مقبره عزیزی چون این دلاور است. 🔻 بهمن زنگویی یکی از 8 شهید روستای آبطویل در دفاع مقدس، نوه برادر همین شهید است. خانواده زنگویی تنها خانواده روستا است که هم در جنگ جهانی اول و هم در دفاع مقدس، شهید تقدیم کرده است. (اردوی پنجم) ▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu
🔹 قاب ماندگار پنجمین اردوی روستانگاری در استان بوشهر 🔻 بوشهر - روستای آبطویل - بهمن ۱۴۰۱ منزل مادر شهید نعمت‌الله بریدانی ▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_ir
🔴 نامه‌ای برای کتابفروش کنگان؛ میز کتاب؛ فاطمه احمدی: روز‌های جمعه که می‌شه دلم پر می‌کشه برای اینکه زودی خودم رو برسونم مصلای نماز. این جمعه اما برام خیلی فرق می‌کرد. یک ماهی می‌شد که به دلایل مختلفی نتونسته بودم برم مصلا برای فروش و دلتنگیم دو چندان بود. تو گروه مجازی بانوان کتابخون کنگون ✌ خبر داده بودم که امروز میز کتاب‌مون برقراره. آماده‌ شدم. می‌دونستم بعضی کتاب‌های پرطرفدار رو کم داریم. جلد اول شهید علم، یه دونه نون؛صد دونه نون، عزیزخانم، راز رسانه و چنتایی مجموعه‌ی مردان واقعی رو گذاشتم پلاستیک و دفتر فروش رو برداشتم و مثل همیشه تا برسم مصلا آیت الکرسی‌ زیر لبم زمزمه کردم. همین که پامو گذاشتم تو مصلا، خانم حسینی با کلی ذوق و شوق اومد طرفم و گفت: دختر تو کجایی پس؟ هر هفته بچه‌ها میان و کتاب میخوان! به خانم برومندی هم گفتم زنگت بزنه من که شماره تو نداشتم. آره بی بی جان نشد که بیام. به قید حیات از این به بعد هستم و میام، دلمم براتون تنگ شده بود.🤗😍 همین‌طور که این‌ها رو می‌گفتم کتابای تو دستم رو روی میز می‌چیدم. چند سری که نرفته بودم اتفاقات تازه‌ای افتاده بود. از لباس‌فروشی، میوه‌ی خشک تا محصولات فرهنگی همه چیز آورده بودن و فقط یه میز مربعی کوچولویی بود و کتاب‌هایی که نمی‌دونستم چه شکلی باید جاشون بدم؟ با خودم گفتم: عجب، جمعه بازاری به راه افتاده.😅 با فروشنده‌ی میوه‌های خشک که دوستمم بود، صحبت کردم‌. گفتم چند نمونه از بسته‌های میوه خشکت رو بده من می‌زارم جلو کتابام و حواسم به مشتریات هست و میز رو اگر میشه روش کتاب بزارم. حرفی نداشت و همین کار رو کردیم. نیم ساعت مونده به اذون، کتابا رو که چیدم بچه‌ها اومدن سمتم. از دیدن‌شون دلم غش میره، مخصوصا وقتی که میان و می‌پرسن: - خاله می‌تونیم این کتاب رو برداریم و همین‌جا بخونیم؟☺️ - چرا که نه، حتما خاله. 😍❤ خیلی کم پیش میاد، گل دخترا 👱🏻‍♀️ و آقا پسرایی👱🏻‍♂️ که از ما کتاب رو گرفتن و خوندن، بعدش نخریده‌ باشنش. کتابای پرفروشی مثل غواص قهرمان، دشمن یک چشم، طنزالمثل‌ها، ضرب المثل‌ها و رنگ آمیزی برچسبی . همین‌طور که نشسته بودم، مامان یکی از بچه‌ها رو که می‌شناختمش اومد سمتم. خانم احمدی، محمدحسین پاش شکسته خودش امروز نتونسته بیاد و چند هفته اومده و نبودی البته، برات نامه‌ای نوشته. منم همین‌جوری ذوق زده، پیش خودم فکر کردم که چه نامه‌ای میتونه نوشته باشه؟😍🤔 (محمد حسین تقریبا ۱۰ ساله‌شه و تا الان کلی پیشمون کتاب گرفته). گفتم خانم ابراهیمی عزیز؛ نامه رو بدین ببینم چی نوشته؟ 📧 آخر نماز بود که آورد برام. دیدم یه برگه‌ی از کف دستی کوچیکتر رو لوله کرده و توش اسم سه تا کتاب رو با خط خودش نوشته و سفارش داده. براش کنار گذاشتم. ▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu
🔹 دهمین جلسه کارگاه تدوین طرح مستند در تاریخ شفاهی برگزار شد دهمین جلسه کارگاه تدوین طرح مستند در تاریخ شفاهی، ویژه محققین دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر، امروز هفدهم بهمن‌ماه در محل دفتر مطالعات برگزار شد. در این جلسه که بصورت حضوری و مجازی برگزار گردید، استاد سیدحسین صافی و محققین جهت نگارش طرح یکی از پروژه‌های تاریخ شفاهی به تبادل نظر پرداختند. ▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu
🔹 آغاز ششمین اردوی روستانگاری در استان بوشهر 🔻مقصد: شهرستان کنگان، روستاهای لاور ده، لاور گل و شهید ۱۸ و ۱۹ بهمن ۱۴۰۱ ۴ساعت تا مقصد ▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 می‌گفتند حالا صدای ما کجا می‌رود؟ روایتی از حال و هوای روستاهای استان بوشهر در پاییز و زمستان ۱۳۵۷ ▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu
🔹 قاب ماندگار ششمین اردوی روستانگاری در استان بوشهر 🔻 شهرستان کنگان - روستای لاوَرگُل - بهمن ۱۴۰۱ دبستان شهید نواب صفوی ۲۲ ▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu
🔹 عالیشهر؛ میز کتاب؛ فاطمه‌زهرا واعظ (دانش‌آموز دبیرستان فاطمه الزهرا): از مقام معظم رهبری جمله‌ای شنیده بودم:«هر بی حجابی، ضدانقلاب نیست. همان‌طور که هر محجبه‌ای هم انقلابی نیست.» 🔹 کمی درکش برایم مشکل بود، اصلا در تصورم نمی‌گنجید. مگه میشه یکی انقلابی باشه؛ اما به قانون انقلاب اسلامی یعنی حجاب، بی توجه باشه؟! یا اصلا مگه میشه یکی حجاب رو بپذیره اما مخالف انقلابی باشه که تمام پایه هاش بر اساس اسلام پیچ‌کاری شده؟! 🔸 گذشت و گذشت. یه روز زنگ تفریح داشتم کتابی رو می‌خوندم، یکی از هم‌کلاسی‌ها که حجاب خوبی نداشت، کنارم نشست و راجع به کتابی که می‌خوندم ازم سوالی پرسید. یه جورایی براش جالب بود که زنگ استراحت به جای اینکه از کتاب فرار کنم، کتاب دستمه! مثل بعضی از بچه‌ها هم وقتی فهمید کتاب راجع به شهیده بهم نخندید. 🔸 همون روز بچه‌های مجموعه میز کتاب گذاشته بودند، رفتم ببینم امروز چه کتابی آوردن و فروش چطوری بوده؟ همون دوست بد حجاب‌مو دنبال خودم کشوندم پای میز، غرق کتابا بود و کتاب پاتک علیه پیتوک نظرشو جلب کرد؛ اما یهو گفت: من خیلی دوست دارم کتابه رو بگیرم؛ اما الان پول همراهم نیست! 🔹 ما هم مثل همیشه که کتابارو قرضی می‌دادیم و پولشو بعدا می‌گرفتیم، گفتیم مشکلی نیست و کتابو برد. تا یک هفته هروقت می‌دیدمش همین کتاب دستش بود و ازش تعریف می‌کرد. 🔹من که دیدم روحیه مطالعه‌اش بالاست یه کتاب بهش قرض دادم که بخونه راجع به شهید حججی، از اون روز به بعد هر وقت در مورد مسائل سیاسی توی کلاس صحبت می‌شد، این رفیق ما اولین نفری بود که بلند می‌شد و خاطرات شهید رو تعریف می‌کرد و می‌گفت: این شهید اینطوری بوده و ما باید راهشونو ادامه بدیم. 🔸 اونجا بود که متوجه شدم هیچ وقت نباید به حرف‌های حکیم دانای کشورمون؛ امام خامنه‌ایِ قلب‌ها شک کنیم و هر فرمایشی ایشون دارن همیشه درسته و بی حجابی افراد دلیل بر ضد انقلاب بودن‌شون نمیشه. ▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu
برپایی میز کتاب انتشارات راهیار در حاشیه راهپیمایی ۲۲بهمن بوشهر «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu
🔹 پخش کلیپ «روایتی از حال و هوای روستاهای استان بوشهر در پاییز و زمستان ۱۳۵۷» از تلویزیون 🔻 کلیپ «روایتی از حال و هوای روستاهای استان بوشهر در پاییز و زمستان ۱۳۵۷» تولید دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر که به می‌پردازد، از شبکه دو سیما پخش شد ▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu
🔴 بندردیر؛ میز کتاب؛ پریناز احمدی: برای فروش کتاب به مسجد الزهرا رفته بودیم دختری اومد و از من راجع به کتابها سوال کرد و بعد پیش مامانش رفت و ازش خواست که براش یکی از کتاب‌ها رو بخره و مامانش میگفت که من پول ندارم و نمیتونم برات بخرم. 🔹 خدا رو چه پنهون من هم می‌دونستم این خانواده وضع مالی خوبی ندارند. پس وقتی صف نماز بسته شد همه بچه‌ها رو جمع کردم دور هم و همون کتاب رو براشون خوندم و ازشون درباره کتاب سوال‌هایی پرسیدم: بچه‌ها از داستان چه نتیجه‌ای گرفتید و ... . 🔻اما جواب‌های این بچه‌ها برام جالب تر بود. یکی از سوال‌ها این بود : به نظر شما اَبَر قهرمان کیه؟چرا؟یکی از اونا گفت شهدا چون از کشورشون دفاع کردند و از خودشون گذشتند اون یکی گفت ایران چون روبروی دشمنا وایساده و قویه 🔹خلاصه کلی سوالای باحال پرسیدیم و کلی جواب قشنگ شنیدیم. بعد از خوندن داستان بچه ها اومدن و کتاب رو خریداری کردند و اون بهترین شب در طول عمر ما بود چون باعث لبخند بچه‌ها شدیم. ▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu
دخترک بی‌نام و کتابخوان 🔹 دیلم، میز کتاب، نرگس بندری: به زحمت میزی کوچک پیدا کردم برای کتاب‌ها، مشغول چیدمان کتاب‌ها بودم که دخترکی با خنده جلو آمد و گفت: خاله کمک نمی‌خوای؟ با لبخند به استقبالش رفتم و گفتم: البته عزیزم، ممنون میشم. خوشحال شد و کنار میز ایستاد، مشغول خوانش کتاب‌های کودک بود تا پایان، گاه‌گاهی نیز درمورد قیمت کتاب‌ها سوال می‌کرد. 🔸 بعداز نماز، وقتی مسجد از جمعیت خالی شد کنارم ایستاد و یکی از کتابها را برداشت و گفت: خاله میشه یکی از این کتاب‌ها برام بردارین هفته‌ی دیگه میام پولشو میارم. گفتم: بردار کتابو هفته‌ی آینده فقط پولشو بیار. گفت:نمیشه 🔹 کمی فکر کردم و گفتم: خب ممکنه هفته‌ی آینده من نتونم بیام خاله. _نه، اشکال نداره، حتی اگر کتاب‌هارو نیاوردین هفته‌ی دیگه فقط همین یکی رو برای من بیارین. یک لحظه یاد بچگی‌های خودم افتادم، حرف حرف خودش بود، هرکاری کردم قبول نمی‌کرد. با خودم گفتم، این بچه تا هفته‌ی آینده، برایش هفتاد سال می‌گذرد، ضرری نیست! به شاد کردن دل این کودک می‌ارزد.. صدایش کردم و گفتم دوست دارم چون کمک کردی امروز برا کتابا، کتابی که دوست داری رو بهت هدیه بدم. همان طور که حدس زدم این تیر هم خطا رفت! بازهم قبول نکرد... 🔸 تا لحظه‌ای که خارج شدم چندین بار یادآوری کرد خاله یادت نره بیاری برام و من هم گفتم سعی می‌کنم.. رفت و من هم بیرون آمدم. همین که از در مسجد بیرون آمدم یادم افتاد ای دل غافل... حتی اسمش را هم نپرسیدم! هفته‌ی بعد نتوانستم بروم، هفته‌ی بعدترش هم... بخشی از کلاس‌های دانشگاه افتاد جمعه صبح تا بعد از ظهر!! هنوز هم، هر موقعی که مسجد می‌روم میان بچه‌ها جستجویش می‌کنم اما نمی‌بینم! ▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu
🔹 برپایی میز کتاب در دبستانی در شهر خورموج 🔻 میز کتب کودک، در دبستانی در یکی از محلات آسیب‌پذیر شهر خورموج برپاشد ۲۴ و۲۵ بهمن ۱۴۰۱ ▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu
🔵 پس از اردوی آبطویل 🔹 روستانگاری: گزارشهایی که از روستانگاری آبطویل در «دریچه» منتشر کردیم، بی بازخورد نبود. پیامی آمد که شهید بهمن زنگویی تنها برادرزاده عباس زنگویی که در جهاد با انگیسیها به شهادت رسیده، نیست که در دفاع مقدس به شهادت رسیده؛ شهید حسن زنگویی نوه دیگری است از برادر شهید عباس که در والفجر8 به شهادت رسیده است. امروز 29 بهمن سالروز شهادت اوست. 🔹 پیام اعتراضی دیگری هم آمد که آبطویل یک شهید دیگر هم دارد که نوه اش هم در دفاع مقدس به شهادت رسیده است. تا الان موفق نشده ایم نام دقیق این شهید بزرگوار را به دست بیاوریم؛ اما گفته میشود این شهید پدربزرگ اقای بهروز بهروزی از موسپیدان روستای آبطویل است. اینکه در آبطویل موفق به شناسایی همه شهدا نشدیم، البته به عدم همراهی برخی بزرگان روستا برمیگردد؛ گلایه اش را به جوانان انقلابی روستا کردیم. 🔹 در مجلسی داشتم در مورد شهدای روستای ابطویل صحبت میکردم. بعد از جلسه نوجوانی آمد و گفت: «من اهل آبطویل هستم؛ گفتی پدر مسعود محمدی که در سوریه جانباز شده، جانباز مبارزه با انگیس است؟» گفتم: «پدرش نه پدربزرگ پدرش جانباز مبارزه با انگیس است و تا آخر عمرش ترکش در بدنش بوده». دوباره پرسید: «پدربزرگِ پدرِ مسعود همراه رئیسعلی جنگیده؟». حیرت کرده بود. کاش دوربینی بود و و از قیافه اش عکس برداشته بود. 🔹 پیام دیگری آمد که آبطویل تنها روستایی نیست که شهید و جانباز مبارزه با استکبار دارد. روستاهای دیگری هم هست. دوستی تماس گرفت که بیا برویم روستاهای ساحلی که انگلیسیها بمبارانش کرده اند. گفت بیا من شرایط را فراهم میکنم بروید «خورشهاب»؛ هنوز که هنوز است آثار بمباران انگلیسیها هست. اصلا در خانه پدر خانمم این آثار موجود است. از پشتکوه یکی از دوستان نزدیک تماس گرفت که طلحه هم سه شهید مبارزه با انگیس دارد. یک روز هم بیا برویم طلحه ... وقت تنگ است و روستاها پر از تاریخند ▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu
🔴 دیدی گفتم سردار میخنده 🔹 عالیشهر؛ میز کتاب؛ سعیده زارع: شب میلاد اقا امیر المؤمنین بود، بیت الزهرا مراسم داشتیم منم که اینجور مراسما بدون رفیقام (کتـــابهام) نمیرم، با وسواس خاصی یکی یکی انتخابشون کردم؛ الحق سختترین کاره بعضی وقتها نمیشه تموم کتابها رو برد ... میزم رو چیدم و یکی یکی به سوال همیشگی بچه ها که خاله این کتاب چنده جواب میدادم. همون شب چند تا کتاب کودک و چند تا کتاب بزرگسال مثل که مثل همیشه خاطرخواه زیاد داشت فروش رفت. مراسم تموم شد کتابا رو چیدم تو پلاستیک، داشتم میزها رو جمع میکردم دیدم یه پسر بچه ده دوازده ساله که معلول ذهنی بود (هرازگاهی برا مراسما میومدن بیت الزهرا) دست مامانش رو گرفته و کشون کشون میاره سمت میز و هی نق میزد و بهونه داشت، گفتم چی شده کتاب میخواد؟! گفت نه بابا بخدا نمیدونم چی شده الان یه ساعته فقط میگه سردار رو دیدم و میخوامش، گفتم خب بچه س اینجا پره از عکس سردار طبیعیه نگران نباش عزیزم. 🔹 برگشتم سمت آقا پسرش حواسش رو بردم سمت یه عکس از حاج قاسم که روی میز بود گفتم اینا سردار بیا ببینش، نگاش برگردوند چند تا کتاب قصه از جمله نشونش دادم بلکه اروم بشه همه رو کنار زد گفت نه،،، رفت سمت پلاستیکا مامانش دعواش کرد نکن بچه پلاستیکا رو پاره نکن! +خاله جان این کتابا برا آدم بزرگاس بیا این کتاب کودکا رو ببین چه قشنگه.... _نه، اون نه، سردار میخام (هی احترام نظامی هم میذاشت) 🔹 دیدم مقاومت بی فایده است، گفتم: باشه بیا کتابا رو ببین فقط قول مردونه بده اگه سردار نبود گریه نکنی _باشه باشه آخخخ جون الان سردار میخنده دلم سوخت حقیقتش. خدایا این بچه چی میخواد؟! سریع کتابا رو خالی کردم. - ببین خاله گفتم که نیست. اشاره کردم به پوستر ها و عکس سردار که چقد زیبا روی دیوار تزیین شده بودن و گفتم: میخوای یه دونه از ای عکسا بهت بدم برا خودت باشه، _سردار میخنده سردار میخام دیدمش 🔹 دست کرد کتابا رو که روی زمین رو هم سوار بودن هل داد و همه را ریخت (رو این مورد حساس بودم ولی سکوت کردم) نگاش کردم فقط برق توی چشمش رو دیدم یه خنده بلند سر داد یه کتاب توی دستش درخشید، سردار میخندید ما نمی دیدیم، سردار بود ما حضورش رو حس نمیکردیم اخه دل باید پاک باشه. مگه هر کسی خنده سردار رو درک میکنه کتابی که شاید روزی چند بار نگاهم بهش می افتاد و من هنوز خنده ی سردار رو ندیده بودم یعنی با تموم وجودم درکش نکرده بودم، پسر کوچولوی ما با دل پاکش کتاب رو اورد بالا و بوسید... محکم چسبوند به خودش، برگشت طرفمون و گفت دیدی گفتم ! 🔹 از اون موقع تا حالا هر کتابی رو که میبینم ناخداگاه اول جلدشو خووب نگاه می‌کنم، هر وقت کتاب رو برمی‌دارم با یه حس خاصی می‌گم ان شاءالله لبخندت همیشه شامل حالمون باشه دعامون کن سردار ▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 حاج قاسم بهم گفت زیارتت قبول باشه 🔻 روایت بچه های دبستانی روستایی در آخر دنیا از شهادت سردار سلیمانی 🔹 لاورِگُل روستایی دویست نفره و بسیار محروم در ارتفاعات شهرستان کنگان است ▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu
🔵 برپایی میز کتاب انتشارات راهیار در دبیرستانی در کوچکترین شهر ایران 🔹 کتب انتشارات راهیار، در دبیرستان دخترانه بشارت در شهر کلمه عرضه شد. کلمه شهری کوچک در بخش بوشکان در شهرستان دشتستان است که مطابق با سرشماری 1385 ، جمعیت آن 1937 نفر بوده است. از کلمه که در 57 کیلومتری برازجان و 70 کیلومتری بوشهر واقع است، به عنوان یکی از کوچکترین شهرهای ایران یاد میشود. کتبی که مورد اقبال دانش آموزان این مدرسه قرار گرفت عبارتند از: ۱ کتاب تو شهید نمی‌شوی ۱ کتاب کشتی نجات ۱ کتاب حوض خون ۱ کتاب آقا محسن ۱ کتاب شروه‌ای برای حبیب ۲ کتاب آواز تیتروها ۲ کتاب تولدت مبارک ۳ کتاب من هم ربات می‌سازم ۲ کتاب به جای موشک کاغذی ۱ کتاب یه دونه نون صد دونه نون ۲ کتاب مردی که زبان کبوترها را می‌دانست ۳ کتاب سیب آخر ۱۴۰۱/۱۱/۳۰ ▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_ir
🔹 آغاز هفتمین اردوی روستانگاری در استان بوشهر 🔻 شهرستان تنگستان، روستای بنه‌گز ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ ▫️ «دریچه»؛ رسانه تاریخ شفاهی استان بوشهر @dariche_bu
🔹 گرامیداشت نیمای جنوب؛ شاعر فقید استاد محمدرضا نعمتی‌زاده 🔻 با حضور استاد سیدقاسم یاحسینی و دکتر سیدمحمد هاشمی‌فرد [از همراهان و شاگردان ایشان] 🔸 سه‌شنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۱ همزمان با شب نیمه شعبان ساعت ۱۸:۳۰ بوشهر؛ خیابان شهدای دواس - کتابخانه عمومی خلیج فارس ▫️ دریچه؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu
🔹 استاد سیدحسین صافی چهره ماندگار بوشهر در سال ۱۴۰۱ 🔻 شهید شاخص، چهره ماندگار و شهروند افتخاری بوشهر در سال ۱۴۰۱ معرفی شدند. 🔸 شهید هدایت احمدنیا، به عنوان شهید شاخص، استاد سیدحسین صافی (مستندساز و عکاس)، استاد دکتر رضا دیانت (قاری‌ و حافظ بین‌المللی قرآن کریم) به عنوان چهره‌های ماندگار و ابوطالب شفقت (استاندار اسبق بوشهر) به عنوان شهروند افتخاری انتخاب شدند. این جوایز هرساله در روز ۱۸ اسفند، روز بوشهر به انتخاب شورای شهر بوشهر، به برگزیدگان اهدا می‌شود. 🔹زندگی‌نامه استاد سیدحسین صافی، در دفتر تاریخ شفاهی بوشهر در حال ثبت و ضبط است. ▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu