eitaa logo
دشت جنون
4.3هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
3 فایل
ما و مجنون همسفر بودیم در #دشت_جنون او به مطلبها رسید و ما هنوز آواره ایم #از_شهدا #با_شهدا #برای_دوست_داران_شهدا خصوصاً شهدای نجف آباد ـ اصفهان همه چیز درباره ی #شهدا (زندگینامه،وصیت نامه، خاطرات،مسابقه و ...) آی دی ادمین : @shohada8251 09133048251
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 سیلی سرباز بر صورت فرمانده! در دفتر فرماندهی سر و صدا به حدی رسید که فرمانده سپاه منطقه هفت از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد. مسئول دفتر گفت : این سرباز تازه از مرخصی برگشته ولی دوباره تقاضای مرخصی داره. فرمانده گفت : خب! پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری . یک دفعه سرباز جلو آمد و سیلی محکمی نثار کرد. در کمال تعجب دیدم خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت : دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزان بشه، بعد هم او را برد داخل اتاق، صورتش را بوسید و گفت : ببخشید، نمی دانستم این قدر ضروری است، می گم سه روز برات مرخصی بنویسند . سرباز خشکش زده بود و وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند؛ گوشی را از دستش گرفت و گفت : برای کی می خوای مرخصی بنویسی؟ برای من؟ نمی خواد. من لیاقتش را ندارم، بعد هم با گریه بیرون رفت. بعدها شنیدم آن سرباز، راننده و محافظ شده. یازده ماه بعد هم به رسید. آخرش هم به مرخصی نرفت.... 🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری کوتاه بر زندگی جواد پس از برادرش عباس، در سال ۱۳۶۱ به عضویت بسیج مسجد خندق آباد در آمد و الگوی خود را برادر عباس قرار داد. او با ارتباط و انسی که با بسیجیان بویژه ، ، معاون تخریب قرارگاه خاتم و گرفته بود، در زندگی خودش تحول زیادی را ایجاد کرد. پس از طی آموزش در بسیج و پادگان امام حسین (ع) در حساس ترین مقطع جنگ تحمیلی عازم جبهه های حق علیه باطل شد. او در سال های ۶۳ و ۶۴ با در آستانه عملیات به جبهه رفت و پس از عملیات به تهران بازگشت. از بهمن سال ۱۳۶۴ تا اسفند سال ۱۳۶۵ بغیر از مدت دو ماهی که بخاطر مجروحیت در بیمارستان بود، تمام مدت را بطور پیوسته در جبهه حضور داشت و در عملیات های والفجر۸ ، کربلای ۱ و کربلای ۵ شرکت کرده بود. در عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش از ناحیه دست و پا مجروح می شود و پس از گذراندن مدت کوتاه نقاهت در حالی که دستش در گچ بود دوباره به جبهه برگشتند. عضو گردان کمیل از لشکر محمد رسول ا... (ص) بود و در عملیات تکمیلی کربلای ۵ در شلمچه شرکت می نماید که در این عملیات هنگام شلیک آرپی جی به سنگر تیربار دشمن، مورد هدف دشمن بعثی قرار گرفته و مجددا از ناحیه پا به شدت مجروح می گردد که در حال انتقال به عقب در اثر انفجار مین به برادر ملحق می شود. ارسالی از اعضا 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 بسیار فعال بود . یکبار در سال ۱۳۵۹ یا اوایل ۱۳۶۰ رفتم منطقه غرب . ایشان آن وقت در باختران بود و من از نزدیک شاهد کار او بودم . اما چیزی که از در آنجا احساس کردم و یک احترام عمیقی از او در دل من بوجود آورد ، این بود که دیدم این برادر، با کمال متانت و با کمال نجابت ، به چیزی که فکر می کند ، مسئولیت و وظیفه است . برخی با احساسات شخصی و گروهی فکر می‌کردند یک نفر که با او موافقند ، او را تقویت کنند و کسی را که با او مخالفند ، با او مخالف کنند اما هیچ گونه حرکتی که از آن حرکت، آدم احساس کند که در آن کار شکنی یا مخالفتی هست ، انجام نمی داد و این، علاقه من به این عزیز را خیلی بیشتر کرد . من تصور می کنم روحیه آرامش و نداشتن حالت ستیزه جویی با دوستان و گذشت و حلم در مقابل کسانی که تعارض های کاری با او داشتند نشانه آن روح عرفانی بود . معاشرت که بتوانم جزئیات حالات او را بدست بیاورم، متأسفانه نداشتم ولی برخوردها و رفتارها ، نشان دهنده معنویات و روحیات افراد هستند . 🌹 🕊 🌹 @dashtejonoon1🥀🕊