🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊
#خاطرات_آزادگان
#ماه_رمضان
#در_اسارت
#قسمت_اول
اولین سالی که به همراه دیگر همرزمانم، اسیر شده بودیم، کمپ ۲ – اردوگاه موصل، آزادگان خیبر بود.
دو روز مانده به رمضان بود که نیروهای عراقی همه ما را زیر سایبان در محوطه جمع کردند، افسر عراقی به اسرا گفت؛ ماه رمضان در پیش است و ما میدانیم که شما هم مثل ما مسلمان هستید و بعضی از شما میخواهید روزه بگیرید، امروز شما را جمع کردیم تا با آمارگیری افراد روزهدار، تصمیم بگیریم که باید برای شما سحری یا ناهار درست کنیم، لذا اسرایی که میخواهند در ماه رمضان روزه بگیرند برخیزند و به آن طرف بروند تا بدانیم تعداد اسرای روزهدار چند نفر هستند.
همین که افسر عراقی این سوال را از آزادهها کرد همه آنها به یک باره بلند شدند و قصد رفتن به آن طرف را داشتند که با دیدن این صحنه افسر عراقی گفت؛ بنشینید بنشینید، دوباره به اسرا گفت؛ نترسید هر کس میخواهد روزه نگیرد ما با آنها کاری نداریم فقط میخواهیم آمار روزهداران را داشته باشیم که چند نفر روزه میگیرند تا ما برای آنها سحری یا ناهار درست کنیم و هیچ کس نترسد و اگر میخواهد روزهاش را بخورد، بخورد.
راوی :
#جانباز_و_آزاده_عزیز
#فصیحی_رامندی
#ادامه_دارد ...
🕊 @dashtejonoon1🌹🕊
دشت جنون 🇵🇸
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 #خاطرات_آزادگان #ماه_رمضان #در_اسارت #قسمت_اول اولین سالی که به همراه دیگر همرزمانم، اسی
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊
#خاطرات_آزادگان
#ماه_رمضان
#در_اسارت
#قسمت_دوم
دوباره افسر عراقی از اسرا پرسید هر اسیری که میخواهد روزه بگیرد بلند شود و برود آن طرف بنشیند. باز هم دوباره همه بچهها بلند شدند.
افسر عراقی دوباره به اسرا گفت؛ بنشینید بنشینید هر کس که نمیخواهد روزه بگیرد بلند شود و برود آن طرف بنشیند که از بین یک هزار و ۵۰۰ اسیر در ۱۵ آسایشگاه، حدود ۶۰ نفر که از این آمار نزدیک به ۴۵ نفر از آنها مجروح و مابقی پیرمرد بودند و توان روزه گرفتن نداشتند به زحمت بلند شدند و به عنوان اینکه نمیتوانند روزه بگیرند رفتند آن طرف نشستند.
افسر عراقی وقتی آمار روزهداران را دید گفت با این وضعیت دیگر ناهار درست نمیکنیم و برایتان افطاری و سحری درست میکنیم. ما دیگر برنامه غذایمان در ماه رمضان همین شد و آنهایی که نمیتوانند روزه بگیرند سحری را نگه دارند و ناهار بخورند.
این مهم اولین قدمی بود که نشان دهنده انسجام آزادگان در انجام اعمال عبادی بویژه در ماه مبارک رمضان طی سختترین شرایط بود.
راوی :
#جانباز_و_آزاده_عزیز
#فصیحی_رامندی
یاد باد
آن روزگاران
یاد باد
شادی روح #امام_راحل و #شهدا و سلامتی #آزادگان_سرافراز
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🕊 @dashtejonoon1🌹🕊
دشت جنون 🇵🇸
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 #خاطرات_آزادگان #ماه_رمضان #در_اسارت #قسمت_دوم دوباره افسر عراقی از اسرا پرسید هر اسیری
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊
#خاطرات_آزادگان
#ماه_رمضان
#در_اسارت
#قسمت_سوم
غذای افطار و سحر
افطار آش میدادند که معروف به آش «شوروا» بود که از خردههای برنج و آب برنج به اضافه ادویهها نمک و فلفل درست شده بود و گوشت نداشت. البته صبحانه در روزهای عادی همین آش را میدادند که در ماه مبارک رمضان به وعده غذایی افطاری تبدیل شد.
در هر اردوگاه یک آشپزخانه بود و داخل آن هم اسرای ایرانی بودند و انواع غذاهای ایرانی را به نسبت تعداد اسرا آشپزی میکردند. البته غذا هم غذایی نبود که انسان را سیر کند به نحوی که وقتی غذا را تقسیم میکردند به هر اسیری ۸ قاشق برنج میرسید و خورشت هم انواع خورشتهای ایرانی مانند قورمهسبزی، قیمه و لوبیا پلو بود منتهی حجم غذا زیاد نبود و باید با آن میگذراندیم.
عراقیها در روزهای عادی دو وعده غذا میدادند یک وعده صبحانه و وعده دیگر ناهار بود که در ناهار برنج و خورشت بود به همین دلیل اسرا برنج را ظهر میخوردند و خورشت را برای شام نگه میداشتند، اما در ماه رمضان سحرها وعده غذایی اسرا معمولا برنج و خورشت و بعضی مواقع آبگوشت بود در واقع وعده ناهار که برنج و خورشت بود در سحری میخوردیم و میشد گفت که در سحری نسبت به روزهای عادی سیرتر از سر سفره بلند میشدیم.
برخی مواقع ایرانیها به کم بودن غذا به نیروهای عراقی اعتراض میکردند و میگفتند با این حجم غذا سیر نمیشویم، ولی عراقیها میگفتند ما به شما اینجا غذا نمیدهیم که چاق شوید به حدی غذا میدهیم بخورید که فقط نمیرید و بتوانیم فردا شماها را با اسرای خودمان در ایران مبادله کنیم.
راوی :
#جانباز_و_آزاده_عزیز
#فصیحی_رامندی
#ادامه_دارد ...
🕊 @dashtejonoon1🌹🕊