دشت جنون
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 #امیر_سرلشگر #خلبان_شهید #غلامحسین_افشین_آذر #قسمت_دوم آخرین وداع از زبان #همسر_شهید اوا
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
#امیر_سرلشگر
#خلبان_شهید
#غلامحسین_افشین_آذر
#قسمت_سوم
آخرین وداع از زبان #همسر_شهید
آن شب همسرم تنها نیم ساعت فرصت کرد به درمانگاه آمده تا با پزشک صحبت کند و مجدداً به پایگاه بازگشت.
فردا صبح در حالی که بمباران هوایی همچنان ادامه داشت با وجودی که پسرم هنوز وضعیت جسمی خوبی نداشت و طبق دستور پزشک می بایست تحت نظر قرار می گرفت، به دلیل دلشوره زیادی که داشتم از پزشک معالجش درخواست کردم اجازه ترخیص شدن پسرم را از درمانگاه بدهد و با توجه به اینکه خودآموخته رشته پرستاری بودم با گرفتن دستورات لازم از پزشک به منزل بازگشتم.
به محض ورود به منزل با همسرم روبرو شدم که در حال پوشیدن لباس پروازش بود.
پرسیدم :
کی بر میگردین ؟
همانطور که از من خداحافظی می کردند و صورت پسر کوچکمان را میبوسیدند، گفتند:
مشخص نیست، فقط شما نترسید و مواظب خودتان باشید.
ایشان سعی کردند من را که به شدت نگران بودم و دلشوره عجیبی داشتم، آرام کنند، تا پلهها همسرم را بدرقه کردم.
در آخرین لحظه با نگاهی که پر از نگرانی بود، چون ما بچه دوم را نیز در راه داشتیم ـ گفتند :
مواظب خودتان باشید و با سپردن ما به خدا، خداحافظی کردند و رفتند...
#ادامه_دارد ...
🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
دشت جنون
🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊 #شهیده_رقیه_رضایی_لایی #قسمت_دوم دو سال و چند ماه قبل از شهادت با همسرش آشنا شد. اقوام ب
🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊
#شهیده_رقیه_رضایی_لایی
#قسمت_سوم
نفوذ کلام بسیار بالایی داشت . حرف که میزد به دل همه می نشست. اگر اظهار نظری می کرد همه را تحت تأثیر قرار می داد. حرفی را نمی زد که قبلش آن را سبک و سنگین نکرده باشد. از حرفهای پراکنده پرهیز داشت. غیبت نمی کرد،تهمت نمی زد.
قبل از سفر حج یک سفر مشهد با هم رفته بودیم؛ آنجا بود که فهمیدم و انس و ارتباط فوق العاده ایی با ائمه معصومین(ع) دارد. طوری با امام رضا حرف می زد بسیارصمیمانه بود .این رفتار فقط در مشهد نبود،در روزهای عادی هم همین ارتباط را با ائمه داشت.
از همان روزهای اول آشنایی رقیه از فنا حرف می زد. نمی گفت شهادت، می گفت فنا. می گفت«این امکان و فرصت نصیب مردها شد که به جنگ بروند اما برای زن ها چنین امکانی فراهم نیست. دوست دارم به گونه ایی از دنیا بروم که اجر و مزد یک شهید داشته باشم.»
#ادامه_دارد
🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊
دشت جنون
🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊 #شهیده_رقیه_رضایی_لایی #وصیت_نامه_شهیده #قسمت_دوم در زمانی زندگی میکردم که میبایستی پی
🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊
#شهیده_رقیه_رضایی_لایی
#وصیت_نامه_شهیده
#قسمت_سوم
ای خدا ای قدرت علیا که دامان افق را با طراز فلق بیاراستی و گریبان شب را به روز روشن چاک زدی، اینام مبارک که به یاد تو فشار بلیّات آرام میگیرد و ای کسی که به ارادت عظمایت قلم تقدیر بر لوح قضا امضای محو و اثبات میگذارد ، تو پشت و پناه ما باش تا خفت و خزلان نیابیم و تو دوست باش تا اگر کائنات سر دشمنی گیرند از دشمن نهراسیم و تو بسوی ما رو کن تا اعراض در جهان را به هیچ بشماریم. خدای من در آن هنگام که بسوی تو سربرمیدارم ملکوت اعلای تو را از دیدگان خویش در ورای سه پرده پنهان میبینم و این سه پرده را هم خود با دست خویشتن برآویختهام نخستین پردهای که نگذارد دید به دیدار تو بگشایم عصیان من از فرمان توست و پرده دوم پردهایست که در ارتکاب منهیّات و ملاحی به روی خویش کشیدهام و پرده سوم پرده غفلت من است، غفلتی که در ادای شکر و سپاس تو ورزیدهام، موهبت دیدهام و از سپاس موهبت باز مانده ام.
#ادامه_دارد
🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊
دشت جنون
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 #امیر_سرافراز #خلبان_شهید #محمد_نوژه #قسمت_دوم #شهید_نوژه فردی با انضباط و برخوردار از دا
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#امیر_سرافراز
#خلبان_شهید
#محمد_نوژه
#قسمت_سوم
پس از پیروزی انقلاب اسلامی #نوژه باز هم آرام و قرار نداشت. در آن زمان گروهکهای ضدانقلاب در شهرها و نقاط مختلف کشور در صدد آشوب و تجزیه ایران بودند و با این هدف به کشتار مردان و زنان و اطفال بی گناه میپرداختند. در همین زمان (۲۳/ ۵/ ۱۳۵۸) مهاجمان مسلح طرفدار حزب دمکرات کردستان و گروهی از عشایر وابسته منطقه با انواع سلاحهای سبک، سنگین و خمپاره انداز به شهر پاوه حمله کردند.
نیروهای ژاندارمری، مردمی و پاسداران انقلاب پس از یک روز مقاومت ناگزیر با ارسال پیامی به مراکز فرماندهی خود، از سقوط شهر پاوه توسط مهاجمان مسلح خبر دادند و از مسئولین خواستند نیروهای ارتش را جهت سرکوب اشرار مسلح و دفع تجاوز به منطقه اعزام کنند.
در پی ارسال این پیام، هیأتی مرکب از دکتر مصطفی چمران (معاون نخست وزیر و وزیر دفاع وقت) تیمسار، ولی فلاحی (فرمانده نیروی زمینی) و ابوشریف معاون عملیاتی سپاه، با سه فروند بالگرد که حامل مهمات و اقلام ضروری برای نیروهای ژاندارمری و سپاه بودند، بعداز ظهر ۲۵/ ۵/ ۵۸ عازم شهر پاوه شدند. اما بالگرد #دکتر_چمران مورد اصابت گلوله واقع شد و در نتیجه وی در محاصره مهاجمان مسلح درآمد.
#ادامه_دارد ...
🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
ketabrah.irpart-3.mp3
زمان:
حجم:
24.66M
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#کتاب_صوتی
#خاطرات_ایران
#خاطرات_ایران_ترابی
💐 #قسمت_سوم 💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
دشت جنون
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 #سردار_شهید #عثمان_فرشته #قسمت_دوم به هر روستايي كه مي رفت ماهيت پليد گروهك ها را افشا م
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#سردار_شهید
#عثمان_فرشته
#قسمت_سوم
بطور يقين مي توان صلابتي را كه بدست آورده بود حاصل شجاعت و از خود گذشتگي او دانست.
شجاعتي كه سرشار از اخلاص و عاري از تظاهر بود؛ شجاعتي كه توقع و ادعايي را در پي نداشت و از مردانگي و غيرت آكنده بود.
وقتي كه دستور عقب نشيني را دريافت مي كرد بسيار ناراحت مي شد چرا كه دوست داشت هميشه رو به دشمن داشته باشد و كوچكترين ضعفي را بدست او ندهد، توكل عجيبي به خداوند يكتا داشت و در آغاز هر كاري خدايا به اميد تو مي گفت.
به همرزمان خود توصيه مي كرد با وضو به درگيري بروند و در زمان درگيري آيه الكرسي بخوانند؛ قبل از پاكسازي روستاها به نيروهاي خودي گوشزد مي كرد مراقب مردم باشند و از كشتن افراد بي گناه دوري كنند.
با نيروهاي ضد انقلاب بسيار قاطعانه رفتار مي كرد و حتي كوچكترين حركتي را كه دليل نرمش او در مقابل آنها باشد انجام نمي داد.
در همه عمليات ها پيشتاز بود؛ جلوتر از همه حركت مي كرد؛ سعي داشت به جاي همه نيروها بجنگد و بيشترين ايثار و مردانگي را انجام دهد.
او براي نيروهاي غير بومي احترام بيشتري قايل مي شد و آنها را مهمان هاي عزيز خطاب مي كرد، بسيار سخي و بخشنده بود؛ به دليل آنكه خود طعم تلخ فقر را چشيده بود درد فقرا را مي دانست و يكي از توصيه هاي مكرر خود را رسيدگي به محرومان و تهيدستان منطقه قرار مي داد.
به گفته يكي از همرزمان وي، روزي كه شهيد مقداري از مايحتاج خود را تهيه كرده بود در راه با پيرزني برخورد مي كند و وقتي كه از او مي پرسد به كجا مي رود پيرزن در جواب مي گويد به روابط عمومي سپاه مي روم تا مقداري وسايل بگيرم، در اين هنگام روحيه سخاوت و بخشندگي شهيد جوش مي آيد و به همرزم خود مي گويد دست پيرزن را بگير و سوار ماشين كند پيرزن را تا نزديك منزلش مي برند و شهيد همه وسايلي را كه براي خانه خودش خريده بود به او مي دهد.
#ادامه_دارد ...
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#قسمت_سوم
انگار کسی صدای آن پرستار را نشنید.
کپسول را برداشت و خودش را به ماشین رساند. «آقا این کپسول لازمتان است.» کپسول اکسیژن و پایهی آهنی چرخدار را نمیشد برد توی ماشین. پایههای کپسول را تکیه دادند روی رکاب ماشین، پرستار هم نشست بالای سر #آقا. در تمام راه، ماسک اکسیژن را روی صورت #آقا نگه داشت و به همه دلداری داد.
یکی از محافظها پرسید: «حالا کجا برویم!؟» پرستار گفت: #بیمارستان_بهارلو ، پل جوادیه.
ماشین انگار ترمز نداشت.
محافظ بیسیم را برداشت. کُدشان «حافظِ هفت» بود. «مرکز ۵۰ _ ۵۰ »؛ این رمزِ آمادهباش بود، یعنی حافظ هفت مجروح شده.
کسی که پشت دستگاه بود، بلند زد زیر گریه.
محافظ یکدفعه توی بیسیم گفت:
با مجلس تماس بگیر ، اسم دکتر فیاضبخش و چند نفر دیگر از پزشکهای مجلس را هم گفت؛ «منافی، زرگر، ... بگو بیایند #بیمارستان_بهارلو.»
ماشین را از در عقب بیمارستان بردند توی محوطه.
برانکارد آورند و #آقا را رساندند پشت در اتاق عمل.
دکتر محجوبی از همدان آمده بود #بیمارستان_بهارلو .
تازه جراحیش را تمام کرده بود.
داشت دستش را میشست که از اتاق عمل خارج شود.
#آقا را که با آن وضع دید، گفت خیلی سریع دوباره اتاق عمل را آماده کنند.
سمت راست بدن پر از #ترکش بود و قطعات #ضبط_صوت .
قسمتی از #سینه کاملاً سوخته بود.
#دست_راست از کار افتاده بود و ورم کرده بود.
استخوانهای #کتف_و_سینه به راحتی دیده میشد.
۳۷ واحد #خون و فراوردههای خونی به #آقا زدند.
این همه #خون، واکنشهای انعقادی را مختل کرد.
دو سه بار #نبض افتاد.
چند بار مجبور شدند #پانسمان را باز کنند و دوباره رگها را مسدود کنند.
کیسههای #خون را از هر دو دست و هر دو پا به بدن #تزریق میکردند، اما باز هم #خونریزی ادامه داشت.
#ادامه_دارد
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#قسمت_سوم
با تمام تلاشی که شده بود تا ساعت ۱/۳۰ دقیقه بامداد #هشتم_تیر، اطلاعی از وضعیت #آیتالله_بهشتی در دست نبود.
عدهای میگفتند ایشان جان سالم به در برده است و فقط قسمتی از سرشان مجروح شده که به بیمارستان منتقل شده است و عدهای عقیده داشتند که ایشان قبل از انفجار از محل سالن خارج شده است، اما #هشت صبح، رادیو خبر #شهادت_آیتالله_بهشتی را اعلام کرد.
مردم تهران در ساعت #هشت صبح، پزشکی قانونی را چون نگینی در میان گرفته بودند . پاسداران و افراد کمیتهها حفاظت از پزشکی قانونی را به عهده داشتند و کنترل عبور و مرور خیابانهای اطراف را زیر نظر داشتند.
جمعیت انبوه نوحه خوان و سینه زنان شعار میدادند که
« عزا، عزاست، امروز – روز عزاست امروز – خمینی بت شکن، صاحب عزاست امروز».
« میکُشیم، میکشیم، آنکه برادرم کشت»،
«مرگ بر آمریکا،مرگ بر اسرائیل، مرگ بر منافق».
ساعت ۹ صبح #هشتم تیرماه اطراف پزشکی قانونی تا میدان سپه و از خیابان امیرکبیر تا میدان بهارستان مملو از مردمی بود که ناباورانه رادیوهای ترانزیستوری خود را به گوش چسبانده و یا گروه گروه دور یک روزنامه صبح حلقه زده و مشغول شنیدن و یا خواندن خبر این فاجعه #دلخراش بودند.
روز سهشنبه #نهم_تیرماه_۱۳۶۰ ، مراسم تشییع پیکرهای پاک #شهدای واقعه بمب گذاری دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی از مقابل مجلس شورای اسلامی آغاز شد.
دیوارهای مجلس با پارچه سیاه پوشیده شده بود و مزین به شعار و تصاویر #شهدا و #امام_خمینی بود.
از نخستین ساعات بامداد جمعیت عزادار در مقابل مجلس گرد آمده و این عمل غیرانسانی مزدوران آمریکایی را محکوم کردند.
انبوه مردم به حدی بود که گذر به سوی مجلس امکان نداشت و تعدادی از وزراء و نمایندگان که میخواستند به مجلس بروند، موفق نشدند .
مراسم #تشییع آغاز شد. دسته موزیک که از قبل در جلوی مجلس قرار گرفته بود، شروع به نواختن مارش #عزا کرد و جمعیت گریهکنان و بر سر زنان شروع به شعار دادن کردند و جمعیت #داغدار همراه آمبولانسها رهسپار #بهشت_زهرا_س شدند.
#ادامه_دارد
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
03.mp3
زمان:
حجم:
2.21M
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#کتاب_صوتی
#پیغام_ماهی_ها
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حاج_حسین_همدانی
💐 #قسمت_سوم 💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
دشت جنون
🥀🕊🏴🌹🏴🕊🥀 #وقایع_بعد_از_عاشورا #و_شهادت_امام_حسین_ع #قسمت_دوم طبری و شیخ ابن نما روایت کرده اند
🥀🕊🏴🌹🏴🕊🥀
#وقایع_بعد_از_عاشورا
#و_شهادت_امام_حسین_ع
#قسمت_سوم
شیخ ابن قولویه با سند معتبر از حضرت سجاد علیه السلام روایت کرده که به رائده فرمود : هنگامی که روز عاشورا فرارسید مصیبت های بزرگی بر ما وارد شد. پدرم، برادران و سایر اهل بیت او کشته شدند، سپس حرم محترم زنان مکرمه آن حضرت را بر جهاز شتران سوار کردند تا به کوفه بفرستند، پس به سوی پدر و سایر اهل بیت او که در خاک و خون آغشته گشته و بدنهای پاک و مطهر آنها بر روی زمین افتاده بود نظر کردم و این در حالی بود که کسی متوجه دفن ایشان نشده بود؛ این امر آنقدر برای من ناگوار بود که احساس کردم سینه ام تنگ شده و نزدیک بود جان از بدن من خارج شود .
عمه ام زینب سلام الله علیها وقتی مرا در این حال دید پرسید: که این چه حالتی است که در تو می بینم ای یادگار پدر و مادر و برادران من، گویی می خواهی جان تسلیم کنی؟! گفتم ای عمه! چگونه جزع و اضطراب نکنم در حالی که می بینم سید و آقای خود و برادران و عموها و عموزادگان و اهل بیت خود را با تنی آغشته به خون در این بیابان افتاده اند و تن ایشان عریان و بی کفن است و هیچ کس متوجه دفن آن ها نیست و مثل اینکه ایشان را از مسلمانان نمی دانند.
عمه ام گفت: «از آنچه می بینی دل نگران مباش جزع مکن! به خدا قسم که این عهدی بود از رسول خدا صلی الله علیه و آله به سوی جد و پدر و عموی تو و رسول خدا صلی الله علیه و آله مصائب هر یک را به ایشان خبر داده! به درستی که حق تعالی در این امت از جماعتی پیمان گرفته که فراعنه ی زمین ایشان را نمی شناسند، لکن نزد آسمان ها معروفند که ایشان اعضای از هم جدا و اجساد در خون طپیده شهدا را دفن می کنند و در زمین طفّ بر قبر پدرت سیدالشهدا علیه السلام علامتی نصب می کنند که اثر آن هرگز از بین نمی رود و به مرور ایام و لیالی محو و نابود نمی گردد، یعنی مردم از اطراف و اکناف به زیارت قبر مطهرش بیایند و او را زیارت نمایند، هرچند که سلاطین کفر و ستمگران در محو آثار آن سعی و کوشش نمایند ظهور آن قبر زیادتر می گردد و رفعت و علوّش بالاتر خواهد رفت .
#ادامه_دارد ...
🥀 @dashtejonoon1🏴🌹
دشت جنون
🕊🌹🌴🕊🌴🌹🕊 #یاد_یاران #اسارت #ماه_محرم #قسمت_دوم فریاد "یا حسین، یا حسین" بچه ها که مطمئنا از کیلو
🕊🌹🌴🕊🌴🌹🕊
#یاد_یاران
#اسارت
#ماه_محرم
#قسمت_سوم
با ضربه چوبی که به سرم خورد، سرم گیج می رفت طوری که چشمانم جایی را نمی دید. فکر نمی کردم دیگر روی سلامتی را ببینم اما به لطف خدا طولی نکشید که حالت طبیعی خود را به دست آوردم.
چند دقیقه بعد، آنها که سینه هایشان در اثر سینه زنی بیشتر از دیگران سرخ شده بود، مجددا مورد شکنجه قرار گرفتند. صدای فریاد یا حسین یاحسین دو هزار و چهارصد نفر اسیر زیر شکنجه بعثی های خون آشام تا دو بعد از نیمه شب ادامه داشت. تازه بعدش هم تعدادی را به عنوان گرداننده برنامه عزاداری از میان اسرا جدا کرده و در بیرون اردوگاه شکنجه کردند!!
همه تصورمان این بود در آن شب حداقل بیش از پنج نفر شهید خواهیم داشت، ولی به خواست خداوند و حرمت خون امام حسین (ع) و یارانش هر چند مجروح زیاد داشتیم اما تلفات نداشتیم.
بعد از ماجرای عاشورای حسینی در سال در اردوگاه رمادی، دشمن تا سالها بعد از برگزاری مراسم عزاداری بالاخص در ایام محرم، طرح و نقشه دیگری را به اجرا درآورد. دو روز مانده به تاسوعا و عاشورا آمپول هایی به بدن اسرا تزریق می کردند که حداقل تا سه شبانه روز حالت استفراغ توام با سرگیجه و سردرد داشتیم طوری که قادر به حرکت نبودیم. تازه با این همه، بارها مسوولان اردوگاه با گستاخی ادعا می کردند که رژیم عراق طبق قوانین سازمان ملل با اسرا رفتار می کند. در صورتی که عملا بر خلاف قرارداد ژنو که اسرا مجاز هستند به اعمال دینی و مذهبی خود عمل کنند، عمل می کردند!!
راوي :
#آزاده_سرافراز
#شهید_والامقام
#سیدعلی_اکبر_مصطفوی
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#ایران_حسین_علیه_السلام
#تا_ابد_پیروز_است
#کانال_شهدائی_دشت_جنون
http://eitaa.com/joinchat/338034692Cf72642577b
🏴🇮🇷🌹🕊🌹🇮🇷🏴
دشت جنون
🥀🕊🌹🕊🌹🕊🥀 #شهید_بصیرت #دکتر_سیدحسن_آیت نماینده وقت مردم تهران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی #قسم
🥀🕊🌹🕊🌹🕊🥀
#شهید_بصیرت
#دکتر_سیدحسن_آیت
نماینده وقت مردم تهران
در اولین دوره مجلس شورای اسلامی
#قسمت_سوم
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی عضویت داشت و با عضویت در هیأت رئیسه آن، نقش کلیدی در ارایه و الحاق اصل ولایت فقیه به قانون اساسی ایران ایفا نمود.
آیت یکی از تاثیر گذارترین افراد پس از انقلاب بود و در دوسال نیم حضور خود پس از انقلاب در جایگاههای مهمی قرار گرفت: دبیر سیاسی حزب جمهوری اسلامی، عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان قانون اساسی و نمایندگی مردم تهران.
در دوسال و چند ماهی که آیت در سایه انقلاب اسلامی ایران زیست شبهات بسیاری در مورد او بوجود آمد .
وی از سوی گروهی متهم به اجرای طرح های بقایی و پیگیری خط حزب زحمتکشان در جمهوری اسلامی بود و همچنین اندکی بعد که روزنامه « انقلاب اسلامی » متن نوارهای آیت را منتشر کرد و آیت متهم به توطئه و کودتا و اختلاف افکنی گردید و جو تا حدی بر علیه آیت شد بسیاری از دوستان و نزدیکان آیت هم امکان دفاع از وی را نیافتند .
شاید از مهمترین عللی که باعث همگام شدن برخی از اعضای جامعه روحانیت مبارز با اعضای جبهه ملی و نهضت آزادی در دادن رای منفی به اعتبار نامه دکتر آیت شد نیز ریشه در همین نوار و فضا سازی های ناشی از این نوار دارد.
آیت که سخنان تندی در یک جلسه خصوصی علیه بنی صدر مطرح کرده بود گمان نمیبرد که ضبط و ثبتی در کار باشد و مخاطب سخن او در آن جلسه خصوصی، به قصد افشا در جلسه نشسته باشد.
بدین ترتیب سیاستمداری که تکیه کلامش « برای ثبت در تاریخ میگویم» بود و اسناد بسیاری در پس پرده داشت، این بار نوار سخنش به دست اهالی مطبوعات رقیب افتاد .
مرحله بعدی برای مخدوش کردن وجهه آیت در زمان تصویب اعتبار نامه ها اجرا شد و مخالفان وی هر چه در کف داشتند رو کردند و وی علاوه بر اتهامات گذشته متهم به فساد اخلاقی و حمایت از رژیم شاهنشاهی گردید .
در واقع جدلهای سیاسی رسانهای و حتی محفلی او و مخالفانش در حدی بود که دستیابی به حذف فیزیکی یکدیگر دور از انتظار نبود.
#ادامه_دارد ...
🥀 @dashtejonoon1🕊🌹