eitaa logo
دشت جنون 🇵🇸
4.4هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
809 ویدیو
2 فایل
ما و مجنون همسفر بودیم در #دشت_جنون او به مطلبها رسید و ما هنوز آواره ایم #از_شهدا #با_شهدا #برای_دوست_داران_شهدا خصوصاً شهدای نجف آباد ـ اصفهان همه چیز درباره ی #شهدا (زندگینامه،وصیت نامه، خاطرات،مسابقه و ...) آی دی ادمین : @shohada8251 09133048251
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀 توی مراسم تشییع یک نفر آمدکنارم و آهسته گفت :حسین آقای خزایی شما هستین؟ گفتم بله ... گفت من مرادی هستم ، خادم حرم امامزاده قاسم ،دنباله حرفش را با تردید ادامه داد ، راستش اینا رو پنج روز پیش برادرتون به من داده و گفته بدم به شما ! یک پارچه بود ، یک تربت ، یک و ... . با تعجب به چهره مرد نگاه کردم . قبلا او را ندیده بودم ولی وقت مناسبی برای توضیح خواستن نبود . تربت و پارچه را همراه مطهر برادرم داخل قبر گذاشتم و با قلبی شکسته و دلی پر غصه به خانه برگشتم . چند روز بعد خادم امامزاده ماجرا را برایم شرح داد : مدتی قبل برادرتون و این امانتی ها را آورد امامزاده و از من خواست که آن را امانت بگیرم . چون دیدم جوان است و آینده دار، از او قبول نکردم ولی کم کم با هم رفیق شدیم و چند روز پیش امانتی هایش را آورد و گفت بدهم به شما ، بعد از آن همه گریه و زاری دوباره داغم تازه شد و چشمه اشکم جاری گشت . خیلی بزرگتر از آن بود که فکر می کردم . او خودش را برای آماده کرده بود ... مدافع وطن هفدهم دیماه ۹۷ در اثر تصادف عمدی خودرو سارقین با او در شهریار به شدت مصدوم می شود و سه روز بعد بیستم دیماه به می رسد . 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
🌹🌴🏴🥀🏴🌴🌹 دست هر ای پیش شما رو میشود عطر پاک از بو میشود در یک ذره هم تبعیض نیست هم در محضرت مانند میشود و در قبول حق تو ست باریک از تار میشود چیزی میان تو دیدند که، ذکرشان و و میشود از تا ، از تا هر دارد دل ما میشود سمت باشد یا که سمت ؟ ام دارد مدام این سو و آن سو میشود در تا نگاهم سمت میرود جاری میشود، چو میشود دهمین اختر تابناک و ، علیه السلام تسلیت باد 🥀 @dashtejonoon1🏴🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 بارها گفته ام که بچه های در این کانال، کاری کردند که از بالاتر است. آنها چنان و از خودشان نشان دادند که در تاریخ اسلام کم نظیر بود. ما شبیه این ماجرا را جز در صحنه ی مشاهده نکرده ایم. حکایت بچه های را با هیچ عقل مادی و حسابگری نمی توان ارزیابی کرد. بچه های کمیل، بودند که ، و ، به مهمانی مظلومه ی خود رفتند. برای این مطلب هم دلیل دارند. در روایات ما را جوان معرفی کردند. همه نیروهای گردان هم جوان بودند. درباره آنها چیزی نمی گویم. سراسر این ، داستان کامی آنها بود. چه بسیار از که بخاطر نرسیدن به رسیدند. درباره بودن ؛ در بیشتر عملیات ها، وقتی روی زمین قرار می گرفت، چفیه اش به عنوان او بود. اما در کانال به جهت نبود وسایل امدادی، و برای بستن زخم ، مجبور شدیم که از چفیه ی هم استفاده کنیم. لذا پاره پاره در انتهای کانال و بدون پارچه ای که آنها را بپوشاند رها شد. می گوییم ؛ چون حتی یاران رزمنده هم کمتر از آنها یاد می کنند. این عملیات با خیانت های آشکار به اهداف خود نرسید. به همین جهت بسیاری از بزرگان جنگ، اجازه ی صحبت در خصوص این عملیات را نمی دادند. حتی بعد از جنگ نیز کمتر کسی از آنها یاد کرد. اما مهمانی : بارها به دوستانش گفته بود که ، ویژه ی در عالم هستند. او عشق و محبت به را در دلها نهاد . ما شاهد بودیم که بیشتر با ذکر نام به رسیدند. برخی از ، چه در این منطقه و چه در مناطق دیگر به خواب دوستان می آمدند و پیغام می دادند که ما دوست داریم و در کنار مادر رزمندگان، بمانیم ، زیرا مورد عنایت خانم هستند. نیز در سخنانی در مورد فرمودند: سلام ما بر این تن ملت که مونسی جز نسیم صحرا و همدمی جز مادرشان ندارند. برای همین موارد است که همیشه می گوییم: ، بی کفن و و بودند که به دیدار پهلو شکسته ی خود رفتند . شادی روح و 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
🇮🇷🌹🕊🇮🇷🕊🌹🇮🇷 🌹 🌹 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 اول ترم بود که تصمیم گرفتند ما را به اصفهان ببرند... به قول بچه ها سابقه نداشت تا به حال بخواهند اصفهان ببرند... بعد از چند روز برنامه فشرده و جلسه ، یک شب مسئول فرهنگی مان گفتند : شاید نرویم خیلی شکست انگار باید اول تا بشوی اجازه گرفتم و گفتم می‌خواهم چند خطی برای بخوانم السلام ای سوخته السلام ای حلقه آویخته سلام بر ای صحیفه ای لوح زرین ای معنای ، آن زمان که آفتاب سوخته ات را بر نهادی مهرت بوی می داد و بوی نینوا که کدامین پیامت را به می رساند . بغض عجیبی داشتیم انگار فقط منتظر یک جمله دیگر بودیم که همه ی بچه ها گریه کنند . بر روی تصویرتان روی دیوار های شهر غفلت پاشیدیم و پوستر نصب کرده ایم . دل نوشته ام که تمام شد بعد از مدتی مسئولان با رفتن به موافقت کردند . و بالاخره قبول کردند که ما به آنها برویم . 🌹 🌹🕊 🌹🕊🌹 🇮🇷 @dashtejonoon1🌹🇮🇷
🏴🍀🏴🍀🏴🍀🏴 را بـا خودت تـا آورده ای وَه چه است بـا مـا پانزده شوال ، سالروز وفات تسلیت باد . شادی روحش 🏴 @dashtejonoon1🍀🏴
🌴🕊🌹🏴🌹🕊🌴 بود . داشتیم وسایل را برای فردا می بردیم . تا صدای را از توی یک شنید راهش را کج کرد. پرسیدم کجا؟ گفت : بیا بریم ، اگه وسایل رو بذاریم ، تموم می شه. رفتیم توی . مداح عربی می خواند و جمعیت هم می زدند و می کردند. چیزی نگذشت که شانه های شروع کرد به خوردن . اسم که می آمد این طوری می شد. وقتی آمدیم بیرون گفتم : مگه تو حرف های مداح رو می فهمیدی ؟ گفت : نه ، خب داشت از می خوند. اسم کافیه تا یه ، همه ی مصیبت های رو به یاد بیاره و مظلومیت رو حس کنه . شادی روح و 🏴 @dashtejonoon1🕊🌹
🥀🏴🕊🌹🕊🏴🥀 تا پیش از سفر خیلی پسر شری بود ، همیشه در جیبش بود ، هم داشت. وقتی از سفر برگشت ازش پرسیده بود چه چیزی از خواستی؟! گفته بود یه نگاه به گنبد کردم و یه نگاه به گنبد انداختم و گفتم آدمم کنید . سه چهار ماه قبل رفتن به به کلی شد ، بعد از اون همیشه در حال و بود. نمازهایش را اول وقت می خواند . خودش همیشه می گفت نمی دانم چه اتفاقی برایم افتاده که دوست دارم همیشه بخوانم و کنم و در حال باشم. 🏴 @dashtejonoon1🕊🌹