🌺🔆🌺🔆🌺🔆🌺🔆🌺
#داستان_آموزنده
🔆دعای مورچه
⚡️حضرت سلیمان علیهالسلام و اصحابش برای طلب باران از شهر خارج شدند. در بین راه، سلیمان علیهالسلام مورچهای را دید که به پشت خوابیده و دستوپایش را بهطرف آسمان بلند کرده و میگوید: «خدایا! ما از مخلوقات تو هستیم و نیازمند به رزق تو هستیم، پس ما را به گناه دیگران هلاک مفرما!»
⚡️سلیمان علیهالسلام به اصحابش فرمود: «بازگردید که به دعای دیگری (مورچه) بر ما باران خواهد بارید.»
📚شنیدنیهای تاریخ، ص 21
🌾🌾امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «زمان استجابت دعای خود را دیر مشمار، درصورتیکه آن را با گناهان بستهای.»
📚غررالحکم، ج 1، ص 362
✾📚 @Dastan 📚✾
❄️🍁❄️🍁❄️🍁❄️🍁❄️
#داستان_آموزنده
🔆وفات فرزند
🥀«ام سلیم ابوطلحه انصاری» از زنان جلیله ی هاشمیه بود. هنگامیکه ابوطلحه از او خواستگاری کرد گفت: تو مرد شایستهای، امّا چه کنم که کافری و من زنی مسلمانم، اگر اسلام بیاوری، مهریه، همان اسلام آوردنت باشد.
🥀«ابوطلحه» بعد از قبول اسلام از اصحاب بزرگ پیامبر صلیالله علیه و آله به شمار میرفت. در جنگ اُحد پیش روی پیامبر صلیالله علیه و آله تیراندازی میکرد؛ پیامبر صلیالله علیه و آله بر روی پنجه پا بلند میشد تا هدف تیر او را مشاهده کند.
🥀در این جنگ سینه خود را جلوی سینه پیامبر صلیالله علیه و آله نگه داشته، عرض میکرد: «سینه من سپر جان مقدس شما باشد پیش از آنکه تیر به شما رسد، مایلم سینه مرا بشکافد.»
🥀ابوطلحه پسری داشت که بسیار موردعلاقه او بود، اتفاقاً مریض شد. مادر پسر، ام سلیم از زنان با جلالت اسلام بود. همینکه احساس کرد نزدیک است فرزند فوت شود، ابوطلحه را خدمت پیامبر صلیالله علیه و آله فرستاد. پس از رفتنش بچه از دنیا رفت. ام سلیم او را در جامهای پیچیده، کنار اتاق گذاشت.
🥀فوراً غذای مطبوعی تهیه نمود و خویش را برای پذیرایی شوهر آراست. وقتی ابوطلحه آمد، حال فرزند خود را پرسید، در جواب گفت: خوابیده است. پرسید: غذائی آماده است؟
🥀گفت: آری، غذا را آورد و باهم صرف کردند و پس از غذا از نظر غریزهی جنسی نیز او را بینیاز کرده، در آن بین که شوهر بهترین دقائق لذت جنسی را داشت، ام سلیم به ابوطلحه گفت: «چندی پیش امانتی از شخص نزد من بود، آن را امروز به صاحبش رد کردم، از این موضوع که نگران نیستی؟»
🥀گفت: «چرا نگران باشم وظیفه تو همین بود.» ام سلیم گفت: «پس در این صورت به تو میگویم فرزندت امانتی بود از خدا در دست تو، امروز امانت را خدا گرفت.»
🥀«ابوطلحه» بدون هیچ تغییر حال گفت: «من به شکیبایی از تو که مادر او بودی سزاوارترم.»
از جا حرکت کرده و غسل نمود و دو رکعت نماز خواند، پسازآن خدمت پیامبر صلیالله علیه و آله رسید، فوت فرزند و عمل ام سلیم را به عرض آن جناب رسانید.
🥀پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: خداوند در آمیزش شما برکت دهد، آنگاه فرمود: «شکر میکنم خدای را که در میان امت من نیز زنی همانند زن صابره بنیاسرائیل قرار داد.»
📚پند تاریخ، ج 2، ص 184 -وقایع الایام، ج 3، ص 190
✾📚 @Dastan 📚✾
🍂✨🍂✨🍂✨🍂✨🍂✨🍂
#داستان_آموزنده
🔆فضایل ابن ابی یعفور
🌼عبدالله بن ابی یعفور (م 131) از ثقات خاص و از حواریون امام صادق علیهالسلام بسیار مطیع و فرمانبر بود. به امام صادق علیهالسلام عرض کرد: «به خدا قسم اگر (رمانه) اناری را به دو نیم تقسیم کنی و بفرمایی نصف آن حلال و نصف دیگرش حرام است، من هم گواهی میدهم نصف آن حلال و نیمهی دیگرش حرام است.» امام دو مرتبه فرمود: «خدا تو را رحمت کند، خدا تو را رحمت کند.»
🌼وقتی او درگذشت امام صادق علیهالسلام نامهای به مفضل بن عمر جعفی به این شرح نوشت: «مفضل! با تو عهد و پیمانی میبندم که قبلاً با عبدالله بن ابی یعفور داشتم که درود خدا بر او باد!
🔅1. به عهدی که با خدا و رسول او و امامش داشت وفا کرد.
🔅2. به رحمت ایزدی پیوست.
🔅3. درود خدا بر روحش باد.
🔅4. اعمالش پسندیده بود.
🔅5. سعیاش مشکور بود و مورد رحمت خدا قرار گرفت.
🔅6. خدا و رسول او از او راضی هستند.
🔅7. به ولادتم از رسول خدا سوگند! که در عصر ما هیچکس مانند او از خدا و رسول و امامش اطاعت نکرد.
🔅8. در بهشت بین خانهی محمد صلیالله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیهالسلام جای دارد.
🔅9. به اضافهی اینکه خانهاش و درجهاش با پیامبر صلیالله علیه و آله یکی است.
🔅10. خداوند به دلیل فضل خود و رضایت من، از او راضی و خشنود گردد.»
✾📚 @Dastan 📚✾
#پندانه 🌹
خدایا !
صدایت میکنم
چون در این دنیا
دیگر صدا به صدایی نمیرسه
اما تو شنوایی ..
#خدای_مهربان_من❤️
#محتاج_توام ❤️
✾📚 @Dastan 📚✾
🥀🥀🥀🥀🥀
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#گراى_مهاجر
- « مهاجر مهاجر... مهاجر ۱»
- « مهاجر ۱ بگوشم...»
🌷دیده بان بود. ساعت ۱۱:۳۰ شب آمده بود روی خط. گرای نقطهای را داد و گفت: «هرچقدر آتش دارید بریزید، بدون ملاحظه.» چشمانم گرد شد. گرای خودش بود. با تعجب پرسیدم: «اخوی! مطمئنی که اشتباه نمیکنی؟ اینکه گرای خودته!» گفت:«کماندوهای ویژه عراق جرأت کردند، آمدند جلو. اگر همین الان هرچه آتش دارید نریزید، تا صبح همه را قتل عام میکنند.»
🌷اشکم درآمده بود. گفتم: «وصیتی نداری؟» گفت: «همسرم شش ماهه باردار است. بگویید اگر من شهید شدم به یاد حضرت زینب سلام الله علیها صبر کند. فرزندمان هم اگر پسر شد، اسمش را بگذارد حسین و اگر دختر زهرا.»
🌷صدها گلوله و خمپاره آن شب علی را مهاجر کرد و اثری از جنازهاش نماند. سال ۷۵ بود و جنازه علی بعد از ۱۰ سال آمده بود. داشتم در جمع خانواده شهدا خاطره علی را میگفتم که دختری ۱۰ ساله به سمتم دوید...«عمو، عمو... من دخترش «زهرا» هستم....»
❌️❌️ امنیت اتفاقی نبوده و نیست!!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : ماجرایی عبرت آمیز
👤 #حجت_الاسلام_صفایی_بوشهری
✾📚 @Dastan 📚✾
#پندانه 🌹
✨﷽✨
تو شمال شهر تهران ،یه قنادی باز شد
فقط پولدارا میتونستن اونجا خرید کنن
،یه روز که تعدادی از پولدارا تو قنادی در حال خرید بودن
یه گدای ژنده پوش وارد شد و تموم جیبهاشو گشت ،یه 50 تومنی پیدا کرد و گذاشت رو میز ،گفت اینو شیرینی بهم بده !!!!
مدیر قنادی با دیدن این صحنه جلو اومد و به اون فقیر تعظیم کرد و با خوشحالی و لبخند ازش حال پرسید و گفت :
قربان !خیلی خوش اومدید و قنادی ما رو مزین فرمودید ...
پولتون رو بردارید و هر چقدر شیرینی دوست دارید انتخاب کنین !!!!
امروز مجانیه اینجا ...
پولدارا ازین حرکت ناراحت شدن و اعتراض کردن که چرا با ما اینجوری برخورد نکرده ای تا حالا ؟ مدیر قنادی گفت :شما هم اگه مثل این آقا ،تموم داراییتون رو ، رو میز میذاشتین ،جلوتون تعظیم میکردم .
❶ ﺩﺭ ﭘﻮﺷﻴﺪﻥ ﺧﻄﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ، ﺷﺐ ﺑﺎﺵ؛
❷ ﺩﺭ ﻓﺮﻭﺗﻨﻲ، ﺯﻣﻴﻦ ﺑﺎﺵ؛
❸ ﺩﺭ ﻣﻬﺮ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﻲ، ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺑﺎﺵ؛
❹ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﺸﻢ ﻭ ﻏﻀﺐ، ﮐﻮﻩ ﺑﺎﺵ؛
❺ ﺩﺭ ﺳﺨﺎﻭﺕ ﻭ ﻳﺎﺭﻱ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ، ﺭﻭﺩ ﺑﺎﺵ؛
❻ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﻣﺪﻥ ﺑﺎ ﺩﻳﮕﺮﺍن دریا باش
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙آیت الله العظمی جوادی آملی:
«رازتان را حفظ بکنيد. سری به دلتان بزنيد ببينيد که اين دلتان سر جايش هست يا نه؟ کسی آمد يا نه؟ در را باز کرد يا نه؟ ما الا و لابد هر شب مسئول هستيم که سری به دل بزنيم، ببينيم چه کسی آمده و چه کسی رفته؟ چون با او کار داريم. فرمود: اين را قلعه کنيد، دژ کنيد، کليد هم دست خودتان باشد. #صاحبدل، صاحبدل که در ادبيات ماست يعنی اين؛ يعنی مواظب قلبش است، کليد دستش است. مگر آدم هر چيزی را به دل خودش راه ميدهد؟...»
درس اخلاق ٩٧/٩/٢
✾📚 @Dastan 📚✾
🍂🌱🍂🌱🍂🌱🍂🌱🍂
#داستان_آموزنده
🔆پرخوری معاویه
🦋ابن عبّاس گفت: با بچهها مشغول بودم که پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم آمد. من در پشت دری پنهان شدم. پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم دست بر پشت من زد و فرمود: «به معاویه بگو نزدم بیاید.»
🦋رفتم و برگشتم و عرض کردم: «مشغول غذا خوردن است.» فرمود: «خداوند هیچگاه شکم او را سیر نکند.»
🦋از نفرین پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم، معاویه در خوردن غذا حرص میورزید و بسیار میخورد و در آخر غذا میگفت: «خسته شدم ولی سیر نشدم.»
🦋امام حسن علیهالسلام در مجلسی فرمود: «آیا معاویه کسی نیست که وقتی پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم کسی را به دنبالش فرستاد و او مشغول خوردن غذا بود؛ تا سه بار پیامآور پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم رفت و برگشت و او همچنان مشغول خوردن بود. پس پیامبر او را اینطور نفرین کرد که: خداوند هیچگاه شکم او را سیر نگرداند.»
📚تتمه المنتهی، ص 32 -ثمرات الاوراق
✾📚 @Dastan 📚✾
#پندانه
آدمهای ساده را دوست دارم
همانها که بدی هیچ کس را باور ندارند
همانها که برای همه لبخند دارند
همانها که همیشه هستند
برای همه هستند
آدمهای ساده را
باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد؛
عمرشان کوتاه است
بس که هر کسی از راه میرسد
یا ازشان سوء استفاده میکند
یا زمینشان میزند
یا درس ساده نبودن بهشان میدهد
آدمهای ساده را دوست دارم
بوی ناب “آدم” می دهند
می دانی؟
آدمهای ساده
ساده هم عاشق میشوند
ساده صبوری می کنند
ساده عشق می ورزند
ساده میمانند
اما سخت دل میکنند
آن وقت که دل میکنند، جان میدهند
سخت میشکنند
سخت فراموش میکنند
همین آدمهای ساده
🖌"احمدشاملو"
✾📚 @Dastan 📚✾
✨امیدوارم امشب
💫هرچے خوبیه وخوشبختیه
✨براتون رقم بخوره
💫ڪلبه هاتون ازمحبت گرم باشه
✨وآرامش مهمون همیشگی
💫خونه هاتون باشه
✨شبتون آروم ودرپناه خدا💫
✾📚 @Dastan 📚✾
🍃🌸ســـلام ✋
🍃🌸صبحتون بخیر
🍃🌸روزتون به زیبایی گل
🍃🌸بـه صافی هـوا
🍃🌸بـه روشنی آب
🍃🌸بـه زلالـی
🍃🌸قلبهای مـهربونتون
🍃🌸و بـه پـاکی
🍃🌸خـداونـد بلند مرتبه
🍃🌸امـیدوارم روزی
🍃🌸پـراز خیرو برکت داشته باشید.
✾📚 @Dastan 📚✾
🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅
🔆دختر قاضی مرو
✨گویند: نوح بن مریم قاضی شهر مرو خواست دخترش را شوهر دهد، بنابراین با همسایه خود که مردی مجوسی بود، مشورت نمود. مجوسی گفت: «عجب است که مردم از تو راهنمایی میجویند و تو از من!»
✨گفت: «آری با تو مشورت میکنم!» مجوسی گفت: «رئیس ما کسری مال را ملاک ازدواج قرار میداد و دختر به مال دار میداد.
قیصر پادشاه روم، حَسَب و نَسَب را برای ازدواج اختیار میکرد.
✨رهبر شما، حضرت محمد صلیالله علیه و آله و سلّم دین را اختیار نمود، پس نگاه کن رهبر تو کیست و به طریقهی او عمل کن.»
📚نمونهی معارف، ج 2، ص 737 -مستطرف، ص 218
⚡️⚡️رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «هر کس ازدواج کند، نصف دینش حفظ شود؛ پس در نصف دیگر تقوای الهی بورزید.»
📚الکافی، ج 5، ص 328
✾📚 @Dastan 📚✾
🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾
#داستان_آموزنده
🔆جواب دندانشکن پیرزن
⚡️عمروبن لیث در زمستانی بسیار سرد، با لشکر فراوان، وارد نیشابور شد. سپاه او در خانههای مردم جای گرفتند. پیرزنی پنج خانه داشت، همه را سپاهیان او اشغال کردند.
⚡️پیرزن شکایت نزد یکی از فرماندهان سپاه برد. او گفت: فردا من نزد عمرولیث هستم؛ بیا و شکایت خود را بگو.
⚡️فردا پیرزن نزد عمرولیث آمد و گفت: «من پنج خانه دارم که سربازانت مرا با پنج دختر و عروس در یک خانه جای دادهاند و مناسب نیست با آنان، کنار اینان رفتوآمد شود.»
⚡️عمرولیث گفت: «پس همراهان ما در این سرمای شدید چه کنند؟ دور شو، میگویند که زنان عقل ندارند.» پیرزن روی برگرداند و رفت.
فرمانده به عمرولیث گفت: «این زن، بسیار دانا و پرهیزکار است، خوب است دربارهی او لطفی بکنید.»
⚡️عمرولیث دستور داد پیرزن را برگردانند. وقتی آمد، گفت: مگر قرآن نخواندهای که خداوند میفرماید: «پادشاهان وقتی وارد قریهای شوند، آنجا را تباه میکنند و مردم عزیز را ذلیل مینمایند.*»
⚡️پیرزن جواب داد، خواندهام، ولی از پادشاه در شگفت هستم که در همین سوره آیهی دیگر را نخوانده است که میفرماید:
⚡️«این است خانههایشان ویران و فرو ریخته بهواسطهی ظلمی که کردهاند؛ و در این تغییر و خرابی نشانهی عبرتی است برای مردمان دانا.*»
این جواب چنان در عمرولیث تأثیر کرد که بدنش لرزید و اشکش جاری شد و دستور داد در هیچ خانهای سپاهیانش نمانند و در جای دیگر خیمهگاهی زدند.
📚رهنمای سعادت، ج 1، ص 180
✾📚 @Dastan 📚✾
🔷🔸🔷🔸🔷🔸🔷🔸🔷
#داستان_آموزنده
🔆توصیف خاص پیامبر صلیالله علیه و آله
💫اویس قرنی به خدمت پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم نرسیده بود. حضرت دربارهی او فرمود: «چون اویس را دیدید، سلام مرا به او برسانید ولی با او سخن بسیار مگویید.»
💫اویس بعد از وفات پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم روزی به مدینه آمد؛ چون صحابه او را دیدند کمی مذمّت کردند که تو به خاطر مادرت از دیدار پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم محروم شدی ولی ما به خاطر محبّت پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم خویشاوندان خود را میکشیم و ازاینگونه حرفها زدند. اویس پرسید: «شما سالها پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم را درک کردید، بگویید نشانهی پیامبر چه بود؟»
💫هر یک نشانهای گفتند از قد، صورت، رنگ، تواضع، سخاوت، طاعت، علم و معجزه؛ بعد گفتند: «ما جز این نشانهها چیز دیگر نمیدانیم. اکنون تو بگو.»
💫چون اویس دهان باز کرد هفده کس به رو افتادند و بیهوش شدند و بر دیگران گریه و رقّت پدید آمد
📚مقالات شمس، ص 68
✾📚 @Dastan 📚✾
خداوندا حس بودنت
قشنگترین حس دنیاست
تو که باشی ،
هر روز نه هر ثانیه را
عشق است
لحظه لحظهٔ زندگیتون غرق در عطرخدا🖤🍃🌸⚜🌸
✾📚 @Dastan 📚✾
#متن_خاطره
🌷 هربار که میروم زیارت امام رضا (ع)
صدایش میپیچد توی گوشم که
«تا بهت اشک ندادن، نرو داخل»
میگفتم: خب چیکار کنم؟
میگفت: توی صحن قدم بزن...
خودش از صحن جامع رضوی شروع میکرد و یک دور، دور حرم میچرخید. زمزمه میکرد و شعر میخواند و استغفرالله میگفت تا واقعاً گریه اش میگرفت. بعد میگفت حالا بیا برویم داخل؛ پیش ضریح آنجا هم سلام میداد و زیاد جلو نمیرفت...
📚 شهید محمدحسین محمد خانی
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یک رویای صادقه و فوق العاده عجیب و شگفت انگیز از زبان استاد قرائتی
🔴سفارش امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) به یک شهید...
✾📚 @Dastan 📚✾
🌳🍁🌳🍁🌳🍁🌳🍁🌳
#داستان_آموزنده
دکتر روانشناسی بود که هر کسی مشکلات روحی و روانی داشت به مطب او مراجعه می کرد و پزشک مذکور با تبحر خاصی بیماران را مداوا می کرد و آوازه اش در همه شهر پیچیده بود.
یک روز بیماری به مطب این دکتر آمد که از نظر روحی به شدت افسرده بود. دکتر بعد از کمی صحبت به بیمار گفت در همین خیابانی که مطب من هست، تئاتری موجود هست که یک دلقک برنامه های شاد و جالبی اجرا می کند. معمولا بیمارانی که به من مراجعه می کنند و مشکل روحی شدیدی دارند را به آنجا ارجاع می دهم و توصیه می کنم به دیدن برنامه های آن دلقک بروند و هیشه هم این توصیه کارگشا بوده و تاثیر بسیار خوبی روی بیماران من دارد. شما هم لطف کنید ابتدا به دیدن تئاتر او رفته و از برنامه های شاد آن دلقک استفاده کرده تا کمی تغییر روحیه پیدا کنید تا درمان اصلی را شروع کنیم .
بیمار در جواب گفت : "آقای دکتر من همان دلقکی هستم که در آن تئاتر برنامه اجرا می کنم...!"
✾📚 @Dastan 📚✾
🌟☘🌟☘🌟☘🌟☘🌟
#داستان_آموزنده
🔆جواب خستهکنندهی سمرقندی
🥀جوان خراسانی با شخص سمرقندی ناپخته، باهم به حج رفتند. چون به بغداد رسیدند، جوان خراسانی بیمار شد و به حال مُردن افتاد.
سمرقندی خواست او را بگذارد و مراجعت به وطن کند. بیمار خراسانی گفت: وقتی به وطن رفتی و فامیلها و دوستان از حال من پرسیدند، چه خواهی گفت؟
🥀سمرقندی گفت: «اوّل میگویم، او را سردرد شدید گرفت و بعد سینهاش درد گرفت و سپس ریهاش چرک کرد و طحال او خراب شد و بعد جگرش فاسد شد، درنتیجه معدهی او از کار افتاد و تب سرتاپای او را فراگرفت و دیگر طاقت بلند شدن و نشستن نداشت و بمُرد.»
بیمار خراسانی گفت:
🥀«بهترین کلام آن است که اندک و رسا باشد؛ هیچ حاجتی به اینهمه داستانپردازی و دروغپردازی نیست. وقتی رفتی، هر کس از حال من پرسید، بگو: فلانی از دنیا به آخرت رفت و از رنج صحبت ناپختگان راحت شد.»
📚لطایف الطوایف، ص 315
✾📚 @Dastan 📚✾
♨️ بزرگترین مصیبت
💠آیت الله مظاهری:
بزرگترین مصیبت برای انسان این است که از مناجات با خدای خویش لذت نبرد.
حضرت موسی علیه السلام برای مناجات با خدا میرفت، یک بیادبی به او گفت: از طرف من به خدا بگو: چقدر گناه کنم و تو کیفر نکنی؟! حضرت موسی علیه السلام رفت، مناجات کرد و قصد بازگشت داشت که از سوی خدای متعال خطاب آمد: چرا پیام بندهام را نمیرسانی؟ گفت: خدایا تو میدانی او چه گفت. خداوند فرمود: به او بگو بالاترین بلا را بر تو نازل کردهام و تو نمیفهمی! بلا و کیفر تو این است که از مناجات با من لذت نمیبری و توجه به این مصیبت نداری.
📚 از کتاب « ارتباط عاطفی با خداوند»
#خدا
✾📚 @Dastan 📚✾
👌 گاهی به روانِتان استراحت دهید...
➖ استراحت از روزمرگی؛
➖ از دویدنهایِ بیهدف؛
➖ از تنشهایِ بیهوده؛
➖ از کلکل کردن با خود و دیگران؛
➖ از گیر دادن به چیزهایی که
▫️ ارزشش را ندارد؛
➖ استراحت از حرص و طمع،
➖ استراحت از کینه.
➖ استراحت از نقابها و
➖ پرستیژهایِ مزخرفی که
▫️ سینهٔ آدم را تنگ میکند...
✾📚 @Dastan 📚✾
#شبتون_بهشت
تمام شبهاےعالم رابڪَردند
زیباتر از شبي ڪہ
وقت خواب
بہ ماه لبخند ميزني نیست
الهي
لبخند محبتت رانشانماڹ بده
تارستڪَارشویم
لبخندخداهمراهتون
#شبتونخوش⭐️⭐️
✾📚 @Dastan 📚✾
🌸🌻🌸🌻🌸🌻🌸🌻🌸
#داستان_آموزنده
🔆آتش گرفتند
🍃شخصی نصرانی در مدینه بود که وقتی صدای مؤذّن را میشنید که میگفت: «اَشهَدُ انَّ مُحَمّداً رسولُ الله: شهادت میدهم که محمد فرستاده خداست»، میگفت: «خدا آدم دروغگو را بسوزاند» و مؤذّن را نفرین مینمود.
🍃روزی خدمتگزارِ او آتش به درون خانهی او برد، درحالیکه او و خانوادهاش بودند. آتش کمکم شعلهور گردید و مرد نصرانی و خانوادهاش آتش گرفتند و سوختند.
📚نمونهی معارف، ج 1، ص 114
🍂🍂امام صادق علیهالسلام فرمود: «خداوند موّذن را تا هرکجا صدای اذانش برود، میآمرزد و هر چیزی که صدایش را بشنود، برایش گواهی میدهد.»
📚به نقل وافی، ج 2، ص 87
✾📚 @Dastan 📚✾