eitaa logo
فرهنگ هزار موضوعی داستان، طنز،لطيفه ها و خاطرات آموزنده
106 دنبال‌کننده
14 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه حرف ت : تطهير تطير تعاون تعب 🔰تعجب https://eitaa.com/dastan_latifeh/45 تعصب تعلم 🔰 ✅واى به حال فرزندان آخر الزمان روزى رسول خدا (ص) نگاهش به طفلى افتاد و فرمود: واى به حال بچه هاى آخرالزمان از طرف پدرهاى ايشان ! پرسيدند: يا رسول الله از پدرهاى مشرك ؟ فرمود: نه از پدرهاى مؤ من كه واجبات را به فرزندان خود تعليم نمى دهند، و هر گاه ديگرى بخواهد به ايشان تعليم دهد، مانع مى شوند، و خشنود هستند كه فرزندانشان از مال و منال دنيا چيزى بدست آورند (ولى به دين اولادشان اهميت نمى دهند، فقط به فكر رفاه هستند) من از اين پدرها بيزارم، آنها هم از من بيزارند. ✅منقول از لئالى الاخبار. تغافل تفرقه تفريح تفريط 🔰 ✅سفارش رسول خدا به تفكر مردي از حضرت رسول (ص) طلب وصيتي و نصيحتي نمود. حضرت تا سه مرتبه به او فرمود: »اگر من تو را نصيحتي كنم به جا خواهي آورد؟ و هر دفعه آن شخص عرض كرد: بلي. پس حضرت فرمود كه: هر وقت اراده امري مي كني در عاقبت آن تامل كن اگر نيك باشد بكن و الا ترك كن و پيرامون آن نگرد«. 📚مفاتيح الجنان 1 302 🔰 ✅حضرت عيسى (ع) در روايت است كه عيسى بن مريم سه نفر را ديد كه بدنهايشان لاغر و رنگ صورتشان متغير شده، فرمود: چه چيز شما را به اين حال دچار نموده است؟ گفتند: ترس از آتش. فرمود: بر خدا سزاوار است كه هراسان را ايمن كند. از آن ها گذشت و به سه نفر ديگر رسيد كه از آن ها لاغرتر و رنگ پريده‏تر بودند، فرمود: از چه رو چنين شده‏ايد؟ گفتند: از شوق بهشت. فرمود: بر خدا سزاوار است آنچه را اميد داريد به شما عطا كند. از آنها نيز گذشت، سه نفر ديگر را ديد كه از آن ها نحيف‏تر و رنگ پريده‏تر بودند، چنانكه گوئى چهره‏هايشان آيينه نور است. فرمود: چه چيز شما را رنگ پريده و لاغر كرده؟ گفتند: حب خداى عز و جل. آنگاه سه بار فرمود: شما مقربانيد، شما مقربانيد. شوريده نباشد آنكه از سر ترسد + عاشق نبود آنكه ز خنجر ترسد معراج‏السعادة 1 745 تقليد 🔰تقوا ✅تقوا ملاک ارزش انسان ها ✍️روزی سلمان فارسی وارد مسجد نبوی شد و صحابه‌ی پیامبر (ع) به احترام او از جای خود برخاستند و در صدر مجلس به او جای دادند.لحظه‌ای نگذشته بود که یکی از صحابه‌ی معروف نیز وارد مسجد شد، و چون سلمان را در صدر مجلس مشاهده کرد؛لب به اعتراض گشود و گفت: «من هذا العجمی المتصدر فیما بین‌العرب؛این مرد ایرانی و عجمی که در صدر مجلس نشسته در میان عرب‌ها چه می‌کند؟» رسول خدا‌ (ص) با شنیدن این سخن غیر‌اسلامی به خشم آمد و بر بالای منبر قرار گرفت و فرمود: «ای مردم! آگاه باشید که تمام انسان‌ها از زمان حضرت آدم تا زمان ما مثل دندان‌های ما یکسانند،عرب بر عجم،گندمگون بر سیاه پوست امتیازی ندارد،مگر به تقوا» 📚مستدرک الوسائل، ج12 ص89 🌷بايدها و نبايدهای تقوا https://eitaa.com/dastan_latifeh/107 🔰تقيه https://eitaa.com/dastan_latifeh/20 تكبر تكليف تكلف تكيه كردن 🔰تلاش 🌷سفارش به تلاش و کوشش https://eitaa.com/dastan_latifeh/37 تمسخر تملق 🎂تنبلى 💦پرهيز از تنبلی https://eitaa.com/dastan_latifeh/37 🔰تنبيه 🎂مخالفت (ص) با تنبيه https://eitaa.com/dastan_latifeh/43 تندخويى تندرستى تنزيه تنگ چشمى تنگ نظرى تواضع توانگرى توبه توحيد 🔰 🔰 توكل توهين تهجد تهديد 🔰 🌷 🔰 📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈📚 🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي. 5️⃣ حرف ث : 🔰ثروت = پول ثواب https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈📚 🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي. 6️⃣ حرف ج : 🔰جابجايى جامعه جامعه شناسى جامه جانشينى جايزه جايگاه جبر جبران جدايى جدل جرم جريمه جزا 🔰 ✅جزع و بيتابي زكريا مروي است كه: «چون حضرت زكريّا از كفّار فرار نمود و در ميان درختي پنهان شد، كفّار مطّلع شده به تعليم شيطان، ارّه دو سر ساختند و بر بلاي درخت نهاده كشيدند تا ارّه به فرق همايون زكريّا رسيد، بياختيار ناله از او سر زد پس وحي الهي به زكريّا رسيد كه: اگر يك ناله ديگر از تو بلند شود نام تو را از ديوان انبيا محو ميسازم. پس زكريّا دم دركشيد و دندان بر جگر نهاد تا او را به دو نيم كردند». گفتمش: اين قدر آزار دل زار مكن گفت: اگر يار مني شكوه ز آزار مكن گفتم: از درد دل خويش به جانم چه كنم گفت: تا جان بودت درد دل اظهار مكن 📚معراج السعادة 1 810 جزيه 🔰جسارت 🎂نمونه جسارت کنندگان https://eitaa.com/dastan_latifeh/360 جماعت جن جنابت جنت جنگ جنون 🔰جواب 🌷برکات حاضر جوابی https://eitaa.com/dastan_latifeh/124 👈حاضر جوابى روزى عقيل (برادر على (ع) به مجلس معاويه وارد شد و عمروبن عاص نيز در كنار معاويه بود. معاويه به عمرو عاص گفت : اكنون با مسخره كردن عقيل تو را به خنده مى آورم. عقيل پس از ورود سلام كرد. معاويه گفت : خوش آمدى، اى كسى كه عمويش ابولهب است. عقيل در پاسخ گفت : آفرين بر كسى كه عمه اش (حمالة الحطب فى جيدها حبل من مسد) است. هر دو راست گفته بودند، چون ابولهب عموى عقيل و زن او (ام جميل) عمه معاويه بود. معاويه ساكت نشد و بار ديگر گفت : درباره عمويت چه فكر مى كنى ؟ او اكنون در كجاست ؟ عقيل در جواب گفت : وقتى به جهنم رفتى، طرف چپت را نگاه كن ! ابولهب را خواهى ديد كه روى عمه ات حمالة الحطب افتاده، آن وقت ببين آيا در ميان آتش جهنم شوهر بهتر است، يا زنش ؟ معاويه گفت : به خدا سوگند! هر دو شان بد هستند. 📚بحار: ج 42، ص 114. جوانمردى 🔰 ✅سلمان فارسى و جوان بيهوش روزى سلمان فارسى در كوفه از بازار آهنگران مى گذشت، جوانى را ديد كه بى هوش روى زمين افتاده و مردم به اطرافش جمع شده اند. مردم خدمت سلمان رسيده از او تقاضا كردند كه بر بالين جوان آمده دعايى به گوش او بخواند! هنگامى كه سلمان نزد جوان آمد، جوان او را ديد به حال آمد و سرش را بلند كرد و گفت : يا سلمان ! اين مردم تصور مى كنند من مرض صرع (عصبى) دارم و به اين حال افتاده ام، ولى چنين نيست، من از بازار مى گذشتم، ديدم آهنگران چكش هاى آهنين بر سندان مى كوبند، به ياد فرموده خداوند افتادم كه مى فرمايد: (و لهم مقامع من حديد) : بالاى سر اهل جهنم چكش هايى از آهن هست. از ترس خدا عقل از سرم رفت و اين حالت به من روى داد. سلمان به آن جوان علاقه مند شده و محبت وى در دلش جاى گرفت و او را بردار خود قرار داد. و هميشه در كنار يكديگر بودند تا جوان مريض شد، در حال جان كندن بود، سلمان به بالين او آمد و بالاى سرش نشست. آنگاه به ملك الموت خطاب كرد و گفت : اى ملك الموت ! با برادرم مدارا و مهربانى كن ! از ملك الموت جواب آمد كه اى سلمان ! من نسبت به همه افراد مؤ من مهربان و رفيق هستم. 📚بحار: ج 22، ص 385. جود جهاد جهان گردى جهت گيرى جهل 🔰جهنم 🌷موجبات نجات از آتش جهنم https://eitaa.com/dastan_latifeh/114 📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈📚 🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي. 7️⃣ حرف چ : 🔰چاپلوسى 🎂عاقبت چاپلوسى https://eitaa.com/dastan_latifeh/78 چاره انديشى چشم 🌷موجبات چشم برزخی https://eitaa.com/dastan_latifeh/351 🔰چشم بصيرت https://eitaa.com/dastan_latifeh/103 ✅ آداب نگاه کردن: در كتاب كافى به سند خود از جميل بن دراج از ابى عبد الله (ع) نقل كرده كه فرمود : رسول خدا (ص) نگاه‏هاى زير چشمى خود را در بين اصحابش به طور مساوى تقسيم كرده بود به اين معنا كه به تمام آنان به يك جور نظر مى‏انداخت و همه را به يك چشم مى‏ديد، 📚 ترجمة الميزان ج 6 ص 450 چشم بندى چشم زخم چهره https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈📚 🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي. 8️⃣ حرف ح : 🔰 🌷برآوردن حاجت https://eitaa.com/dastan_latifeh/128 🔰حاجت طلبى 🔰حادثه 🌷نمونه حادثه های https://eitaa.com/dastan_latifeh/367 حبط عمل حج 🔰 🍎حضرت فاطمه (س) و حجاب 🌿از امیرالمومنین (علیه السلام) این گونه نقل می شود که؛ شخصی که نابینا بود از فاطمه (سلام الله علیها) اجازه خواست تا به حضور برسد. آن حضرت اجازه داد ولی در طول ملاقات حجاب کامل در بر داشت. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: دخترم! چرا حجاب در بر نمودی در حالی که او تو را نمی بیند؟ حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمودند: آری او مرا نمی بیند ولی من او را می بینم و او بوی مرا حس می کند. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: شهادت می دهم که تو پاره ای از وجود من هستی. 📚بحار الأنوار، ج ‏43، ص 91. حجت 🔰 https://eitaa.com/dastan_latifeh/310 ✅اجرای حدود الهی كنيز ام سلمه امام باقر (ع) فرمود : ام سلمه همسر پيامبر گرامى اسلام (ص) كنيزى داشت كه سرقت كرده بود. كسانى كه مال آن ها غارت شده بود حضور رسول خدا (ص) آمدند تا آن كنيز را مجازات كند. ام سلمه در باره كنيز خود نزد پيامبر (ص) شفاعت كرد، آن حضرت فرمود : اين حدى است از حدود الهى كه نبايد تعطيل شود. سپس دست كنيز را قطع كرد. 📚نقطه‏هاى‏آغاز 1 598 حديث 🔰 🌷رعايت حلال و حرام 💥 روزی برای ابوالاسود دئلی هدیه ای فرستاد که مقداری از آن، حلوا بود. منظورش از فرستادن هدیه این بود که دل آنها را بدست آورد وقلبشان را از محبت (ع) خالی کند. ابوالاسود دخترکی پنج ساله یا شش ساله داشت پیش پدر آمد همین که چشمش به حلوا افتاد لقمه ای از آن برداشت در دهان گذاشت. گفت دخترکم! بینداز، این زهری است، می خواهد بوسیله حلوا ما را دهد و از امیر المؤمنین(ع) دور کند، ائمه (ع) را ازقلب ما خارج نماید. دخترک گفت قبحه الله یخدعنا عن السید المطهر بالشهداء المزعفر تبا لمرسله و آکله خدا صورتش را زشت کند. می خواهد ما را از سید پاک و بزرگوار به وسیله حلوائی شیرین و زعفران دار بفریبد. مرگ بر فرستنده و خورنده این حلوا باد. آنقدر دست به گلو برد و خود را رنج داد تا آنچه خورده بود قی کرد آنگاه که خود را پاک از آلودگی حلوا یافت این را سرود. ابا لشهد المزعفر یابن هند - نبیع علیک احسابا و دینا معاذ الله کیف یکون هذا - و مولانا امیرالمومنینا 📚الکنی و الالقاب، ج 1، ص https://eitaa.com/dastan_latifeh 🎂سرزنش https://eitaa.com/dastan_latifeh/85 🎂آثار شوم https://eitaa.com/dastan_latifeh/47 حرج حرص حريم حزب حزن حسابرسى 🔰 https://eitaa.com/dastan_latifeh/40 🔰 https://eitaa.com/dastan_latifeh/29 🎂عوامل حسرت زا https://eitaa.com/dastan_latifeh/71 🔰حسنه https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰حق در مقابل باطل 🔰 *حکایتی زیبا درباره حق الناس حتما بخونید* ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺳﺮ ﺳﺒﺰ ﻭ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﺣﮑﻤﺮﺍنی ﻣﯿ ﮑﺮﺩ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻃﺒﯿﺒﺎﻥ ﺍﺯ درمان ﺑﯿﻤﺎﺭﯾﺶ ﻋﺎﺟﺰ ﻣﺎﻧﺪند ﻭ ازﺷﺎﻩ ﻋﺬﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳتﺷﺎﻥ کاری ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ . ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﺍﻋﻼم ﻧﻤﺎﯾﺪ . ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ کسی را ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﻨﻤﺎﯾﻢ ، که ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﺭ ﻗﺒﺮی که برای من آماده کرده اند ﺑﺨﻮﺍبد ! ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﮐﺸﻮﺭ ﭘﺨﺶ ﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺑﺨﻮﺍﺑﺪ . ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺩﺭاﯾﻦ ﻗﺒﺮ بخوابد فقط ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ،ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺮﺩﻡ شود. ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ﻭ روزنه ای ﺑﺮﺍﯼ نفس کشیدنﻭ ﻫﻮﺍ ﻫﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﻤﯿﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ . ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑه ﺨﻮﺍﺏ ﺭﻓﺖ . ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪنکیر و منکر ﺑﺎﻻﯼ قبرش ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﻭ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯿﮕوید ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﺮﺳﯿﺪند: ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﭼﯽ ﺩﺍﺷﺘﯽ؟ ﻓﻘﯿﺮ ﮔﻔﺖ :ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻣﺮﮐﺐ ‏(ﺧﺮ ‏) ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩیگر ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ . ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ فقیر ﺑﺎ ﺧﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻭ ﻓﻼﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ بر ﺧﺮﺧﻮﺩ ﺑﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩ گذاشتی ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺭاندﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺩﺭفلان ﺭﻭز به خرت ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺩﯼ و.... ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ بخاطر ﺍﯾﻦ ﻇﻠﻢ ﻫﺎ که به ﺧﺮﺵ کرده بود ﭼﻨﺪ ﺷﻼﻕ ﺁﺗﺸﯿﻦ خورد که برق از سرش پرید . ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ می شود ﺩﺭ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺻﺒﺢ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺟﺪﯾﺪ ﺷﺎﻥ می آیند ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺒﺮ ﺑﯿﺮﻭﻧﺶ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺑﻨﺸﺎﻧﻨﺪﺵ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎ به ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺍﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﻦ ! ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑﺎ جیغ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕوید: ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻮﻡ ﻭﺍﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﻢ ... ای بشر از چه گمان کردی که دنیا مال توست ورنه پنداری که هر لحظه اجل دنبال توست هر چه خوردی، مال مور و هر چه هستی مال گور هر چه داری مال وارث، هر چه کردی مال توست... 🔰حقارت 🔰حقد 🔰حقوق 🔰حقيقت گرايى 🔰حكم 🔰 🌷توجه به حکمت الهی https://eitaa.com/dastan_latifeh/367 🌷نمونه حکمت ها https://eitaa.com/dastan_latifeh/392 🌷تسليم حکمت الهی https://eitaa.com/dastan_latifeh/17 🌷حکمت محروميت ها https://eitaa.com/dastan_latifeh/22 🌷لقمان حکيم https://eitaa.com/dastan_latifeh/40 حكومت 🔰 🌷برتری بر حرام https://eitaa.com/dastan_latifeh/85 🔰حلم حماقت حمد حوادث حيا 🔰 🎂نمونه مکر و حيله و فريب کاری https://eitaa.com/dastan_latifeh/124 🔰به حيله گری کمک نکنيم. https://eitaa.com/dastan_latifeh/64 https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9️⃣ حرف خ : خاتميت = پيامبر خاكسارى خالق = خلقت 🔰 شخصي خدمت رسول خدا (ص) رسيد و گفت: أخبرني عن الإسلام بأمر لا أسئل عنه أحدا بعدك، قال: قل امنت باللّه ثمّ استقم؟ قلت فما أتّقي؟ فأومأ بيده إلي لسانه. در باره اسلام [ و دستورهاي آن ] مطالبي بفرماييد كه بدان عمل كنم و نيازي نباشد كه از ديگران در اين باره بپرسم. پيامبر اكرم (ص) فرمود: بگو به خدا ايمان آوردم و در اين راه استوار باش. ديگر بار پرسيدم از چه چيز خود را حفظ كنم؟ پيامبر (ص) به زبان خود اشاره كرد، يعني از زبانت بترس و آن را كنترل كن. خانواده خانه خبره گى 🔰 ✅ بهترين راه خداشناسى *هشام پسر سالم مى گويد: * خدمت هشام پسر سالم كه از شاگردان بزرگ مكتب امام صادق (ع) بود رسيدم. از او پرسيدم كه اگر كسى از من سوال كرد؛ چگونه خدايت را شناختى ؟ به او چطور جواب بدهم ؟ هشام گفت : - اگر كسى از من بپرسد خدايت را چگونه شناختى ؟ در پاسخ مى گويم : (من خداوند را به واسطه وجود خودم شناختم. او نزديك ترين چيزها به من است. چون مى بينم اندام من داراى تشكيلاتى است كه اجزاى گوناگون آن با نظم خاص در جاى خود قرار گرفته است. تركيب اين اجزا با كمال دقت انجام گرفته و داراى آفرينش دقيقى است و انواع نقاشيها بدون كم و زياد در آن وجود دارد. مى بينم كه براى من حواس گوناگون و اعضاى مختلف از قبيل چشم، گوش، قوه شامه، ذائقه و لامسه آفريده شده و هر كدام به تنهايى وظيفه خويش را انجام مى دهد. در اينجا هر انسان عاقل، عقلا محال مى داند كه تركيب منظم بدن ناظم و نقشه دقيق بدون نقاش بوجود آيد. از اين راه فهميدم كه نظام وجود و نقشهاى بدنم بدون ناظم و طراح باهوش نبوده و نيازمند به آفريدگار مى باشد..). 📚بحار: ج 3،ص 49. 🔰 🔰 ترسى ✅توجه به خدا امام حسن (ع) وقتى وضو مى گرفت اعضاى بدنش مى لرزيد و رنگش زرد مى شد. گفته شد چرا به هنگام وضو اعضاى بدن شما مى لرزد و رنگ چهره شما زرد مى شود؟ حضرت فرمود: حق است بر هر كسى كه در برابر پروردگار مى ايستد رنگش زرد شود و اعضايش به لرزه در آيد. و هر گاه به درب مسجد مى رسيد سر خود را بالا مى كرد و مى گفت : الهى ضيفك ببابك يا محسن قداتاك المسيئى، فتجاوز عن قبيح ماعندى بجميل ما عندك يا كريم. خدايا مهمان تو به درب خانه توست، اى نيكوكار! گنهكار به سوى تو آمد پس به خوبي هاى خود از بدي هاى من در گذر. ان منكم الاواردها. سوره مريم، آيه 71. خدا خواهى خداشناسى 🔰ارتباط با خدا 🌷برکات ارتباط با خدا https://eitaa.com/dastan_latifeh/110 🔰اسم و نام خدا 🌷اهميت بردن اسم و نام خدا https://eitaa.com/dastan_latifeh/114 🎂امتحان خدا https://eitaa.com/dastan_latifeh/234 ☺️ستم پيشه نبودن خدا https://eitaa.com/dastan_latifeh/367 🔰خدمت https://eitaa.com/dastan_latifeh/105 https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خرافات خردسالى خرد خرده‏گيرى خرسندى خزندگان خسارت 🔰خشم 🎂پرهيز از خشم 📚داستان کوتاه زیبا📚 ⚡️خشم مگیر...⚡️ مردی از باديه به مدينه آمد و به حضور رسول اكرم رسيد. از آن حضرت‏ پندی و نصيحتی تقاضا كرد. رسول اكرم به او فرمود: "خشم مگير" و بيش‏ از اين چيزی نفرمود . آن مرد به قبيله خويش برگشت. اتفاقا وقتی كه به ميان قبيله خود رسيد،اطلاع يافت كه در نبودن او حادثه مهمی پيش آمده، از اين قرار كه‏ جوانان قوم او دستبردی به مال قبيله‏ ای ديگر زده‏ اند، و آنها نيز معامله‏ به مثل كرده ‏اند، و تدريجا كار به جاهای باريك رسيده، و دو قبيله در مقابل يكديگر صف آرائی كرده‏ اند، و آماده جنگ و كارزارند. شنيدن اين‏ خبر هيجان آور، خشم او را برانگيخت . فورا سلاح خويش را خواست و پوشيد و به صف قوم خود ملحق و آماده همكاری شد . در اين بين، گذشته به فكرش افتاد، به يادش آمد كه به مدينه رفته و چه چيزها ديده و شنيده، به يادش آمد كه از رسول خدا پندی تقاضا كرده‏ است ، و آن حضرت به او فرموده، جلو خشم خود را بگيرد. در انديشه فرو رفت كه چرا من تهييج شدم، و به چه موجبی من سلاح پوشيدم‏، و اكنون خود را مهيای كشتن و كشته شدن كرده‏ ام؟ چرا بی‏جهت من برا فروخته و خشمناك شده‏ ام؟! با خود فكر كرد الان وقت آن است كه آن جمله‏ كوتاه را به كار بندم . جلو آمد و زعمای صف مخالف را پيش خواند و گفت: "اين ستيزه برای‏ چيست ؟ اگر منظور غرامت آن تجاوز است كه جوانان نادان ما كرده‏ اند، من‏ حاضرم از مال شخصی خودم اداكنم. علت ندارد كه ما برای همچو چيزی به جان‏ يكديگر بيفتيم و خون يكديگر را بريزيم". طرف مقابل كه سخنان عاقلانه و مقرون به گذشت اين مرد را شنيدند، غيرت و مردانگی شان تحريك شد و گفتند: "ما هم از تو كمتر نيستيم. حالا كه چنين است ما از اصل ادعای خودصرف‏ نظر می‏كنيم " . هر دو صف به ميان قبيله خود بازگشتند. 📚اصول كافی، جلد 2، صفحه 404 خشنودى خضوع خطا و اشتباه 🔰خطابه و بيان 🌷بايدها و نبايدهای خطابه و بيان https://eitaa.com/dastan_latifeh/73 خط دهى خط فكرى 🔰خلاف ☺️علت انجام خلاف https://eitaa.com/dastan_latifeh/47 🌷ريشه بسياری از خلاف ها https://eitaa.com/dastan_latifeh/126 🔰خلافت خلقت خنده خنياگرى 🔰خواب 🌷نمونه خواب ها https://eitaa.com/dastan_latifeh/95 خوارى خوارج خواستگارى خواندن بلای خودبينی حتما شنيده ايد از برکات ذکر بسم الله الرحمن الرحيم شنيده ايد اکنون شرط دريافت اين برکت را بخوانيد حضرت عيسي با يقين خالصانه گفت: (بسم الله) و بر روي آب حركت كرد! مرد كوتاه قد، هنگامي كه ديد عيسي بر روي آب راه مي رود، با يقين راستين گفت: بسم الله، و روي آب به راه افتاد تا به حضرت عيسي رسيد. در اين حال مرد دچار خودبيني و غرور شد و با خود گفت: عيسي روح الله روي آب راه مي رود و من هم روي آب راه مي روم، بنابراين، عيسي چه فضيلتي بر من دارد؟ هر دو روي آب راه مي رويم. همان دم يك مرتبه زير آب رفت و فريادش بلند شد: (اي روح الله مرا بگير و از غرق شدن نجاتم ده!) حضرت عيسي دستش را گرفت و از آب بيرون آورد و فرمود: اي مرد مگر چه گفتي كه در آب فرو رفتي؟ مرد كوتاه قد گفت: من گفتم، همان طور كه روح الله روي آب راه مي رود، من نيز روي آب راه مي روم. پس با اين حساب چه فرقي بين ماست! خودبيني به من دست داد و به كيفرش گرفتار شدم. حضرت عيسي فرمود: تو خود را (در اثر خودبيني) در جايگاهي قرار دادي كه شايسته آن نبودي بدين جهت خداوند بر تو غضب نمود و اكنون از آنچه گفتي توبه كن! مرد توبه كرد و به رتبه و مقامي كه خدا برايش قرار داده بود بازگشت و موقعيت خود را دريافت. امام صادق عليه السلام پس از نقل اين قضيه فرمود: (فاتقوا الله و لا يحسدن بعضكم بعضا.) (پس شما نيز از خدا بترسيد و پرهيز كار باشيد و به همديگر حسد نورزيد.) 🍂 🔰 و دعا 🌷خواهش و دعای بيجا https://eitaa.com/dastan_latifeh/367 🔰 خود خواهى خود ارضاعى خود پسندى خودخواهى خودرايى خودستايى خودسرى 🔰خدعه و عوام فريبی https://eitaa.com/dastan_latifeh/105 https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا