🔰بايد ها و نبايد های #سبک_زندگی_دينی_
🌷توجه به عاقبت کارها
#داستان_کوتاه_آموزنده
👈#مکافات_عمل
🌼🍃شخصی بر سفره امیری مهمان بود، دید که در میان سفره دو کبک بریان قرار دارد، پس با دیدن کبک ها شروع به خندیدن کرد
امیر علت این خنده را پرسید، مرد
پاسخ گفت: در ایام جوانی به کار راهزنی مشغول بودم. روزی راه بر کسی بستم آن بینوا التماس کرد که پولش را بگیرم و از جانش در گذرم اما من مصمم به کشتن او بودم.
در آخر آن بیچاره به دو کبک که در بیابان بود رو کرد و گفت: شما شاهد باشید که این مرد، مرا بی گناه کشته است...
اکنون که این دو کبک را در سفره شما دیدم یاد کار ابلهانه آن مرد افتادم
امیر پس از شنیدن داستان رو به مرد میکند و میگوید: کبکها شهادت خودشان را دادند... پس از این گفته، امیر دستورداد سر آن مرد را بزنند 🌼🍃
📚 #کشکول_شیخ_بهایی
در مثل نيز آمده است :
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم برويد جو ز جو
https://eitaa.com/dastan_latifeh
#اهميت_آشنايي_با #بزرگان و _آموزه_های_دينی_
✍️امام هادی علیه السَّلام میفرمایند:
اگر بعد از غیبت قائم ما نبود وجود علمایی که به سوی خدا میخواندند و به وجود خدا رهنمون میشدند و با حجتهای الهی از دین او دفاع نمیکردند و بندگان ناتوان خدا را از راههای ابلیس و پیروان او نمیرهاندند، بیگمان همۀ مردم از دین خدا بر میگشتند.
📚بحارالأنوار
🌺نمونه #لطيفه_های_قرآنی_
🌷#نماز_ روزى از فحشاء بازش می دارد
👈انس روايت كرده كه جوانى از انصار نمازهاى خود را با رسول خدا (ص) مىخواند، و در عين حال مرتكب فحشاء هم مى شد اين خبر به رسول خدا (ص) رسيد، فرمود: بالاخره نماز او روزى او را از فحشاء باز خواهد داشت
مجمع البيان، ج 8، ص 285.
الدر المنثور، ج 5، ص 146. بحار الانوار ج 79 ص 198
بر گرفته از آيه شريفه : ان الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر
https://eitaa.com/dastan_latifeh
👈تأييديه لطيفه قرآنی
💠یک شب برای خدا💠
🌀دزدی به خانه احمد خضرویه رفت و بسیار بگشت، اما چیزی نیافت که قابل دزدی باشد.
⚡️خواست که نومید بازگردد که ناگهان احمد، او را صدا زد و گفت ای جوان، سطل را بردار و از چاه، آب بکش و وضو بساز و به نماز مشغول شو تا اگر چیزی از راه رسید به تو بدهم، مباد که تو از این خانه با دستان خالی بیرون روی.دزد جوان، آبی از چاه بیرون در آورد، وضو ساخت و نماز خواند.
💢روز شد، کسی در خانه احمد را زد. داخل آمد و 150 دینار نزد شیخ گذاشت و گفت این هدیه، به جناب شیخ است.
⚡️احمد رو به دزد کرد و گفت دینارها را بردار و برو، این پاداش یک شبی است که در آن نماز خواندی.
حال دزد دگرگون شد و لرزه بر اعضایش افتاد.
💢گریان به شیخ نزدیک تر شد و گفت تاکنون به راه خطا می رفتم، یک شب را برای خدا گذراندم و نماز خواندم،
خداوند مرا این چنین اکرام کرد و بی نیاز ساخت،
مرا بپذیر تا نزد تو باشم و راه صواب را بیاموزم.
⚡️کیسه زر را برگرداند و از مریدان شیخ احمد گشت.
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🌷حکايت آموزنده آمده:
در بعض روايات آمده كه چون آيت وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ
نازل شد جمعى از اصحاب پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلّم دست از طلب روزى باز گرفتند و در خانههاى خود نشستند و اعتماد بر كرم حق سبحانه و تعالى كردند و به عبادت مشغول شدند
و چون اين خبر بسمع شريف پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلّم رسيد عيب فرمود ايشان را و گفت: (انى لأبغض رجلا فاغرا فاه إلى ربه يقول ارزقنى و يترك الطلب).
يعنى به درستى كه من هر آينه دشمن مىدارم مردى را كه باز كرده باشد دهن خود را بسوى پروردگار خود و مىگفته باشد كه روزى ده مرا و بگذارد طلب كردن روزى را. »
آيات الأحكام (الجرجاني)، ج2، ص: 119
👈گفتنی است اين حکايت در ذيل اين آيه شريفه آمده
« هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِي مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشُورُ سورة تبارك
يعنى خداى تعالى آن چنان خدائيست كه گردانيد از براى شما اى فرزندان آدم زمين را نرم و ملايم پس برويد در راه هاى او و جوانب او و بخوريد از روزي هاى خداى تعالى
👈 مراد از رزق او انواع نعمت هاى اوست كه از زمين حاصل گرداند جهت بندههاى خود.
🌷برچسب ها:
☺️#تلاش #کوشش #سستی
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰از جمله برکات آشنايي با داستان ها و ... با محتوای قرآنی ؛ آرامش و ...
👈به نمونه ای از اين گونه داستان های تاريخی توجه بفرمائيد.
https://eitaa.com/dastan_latifeh
✨مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى ﴿۳﴾
✨كه خداوند هرگز تو را وانگذاشته
✨و مورد خشم قرار نداده است (۳)
📚سوره مبارکه الضحى ✍️آیه ۳ https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰داستان مناسب :
🌱حکایت لقمان و میوه ها
روزگاری، #لقمان حکیم در خدمت خواجه ای بود. خواجه، غلام های بسیار داشت. لقمان بسیار #دانا همواره مورد توجّه خواجه بود. غلامان دیگر بر او #حسد می ورزیدند و همواره پی #بهانه ای می گشتند برای #بدنام کردن لقمان پیش خواجه.
👈روزی از روزها، خواجه به لقمان و چند تن از غلامانش دستور داد تا برای چیدن میوه به باغ بروند. غلام ها و لقمان، میوه ها را چیدند و به سوی خانه حرکت کردند. در بین راه غلام ها میوه ها را یک به یک خوردند و تا به خانه برسند، همه میوه ها تمام شد و سبد خالی به خانه رسید. خواجه وقتی درباره میوه ها پرسید، غلام ها که میانه خوشی با لقمان نداشتند.
گفتند: میوه ها را لقمان خورده است.
خواجه از دست لقمان #عصبانی شد.
خواجه پرسید: «ای لقمان، چرا میوه ها را خوردی؟ مگر نمی دانستی که من امشب، #مهمان دارم؟ اصلاً به من بگو ببینم، چگونه توانستی آن همه میوه را به تنهایی بخوری؟!»
لقمان گفت: من لب به میوه ها نزده ام. این کار، #خیانت به خواجه است!»
خواجه گفت: «چگونه می توانی ثابت کنی که تو میوه ها را نخورده ای؟ در حالی که همه غلام ها #شهادت می دهند که تو میوه ها را خورده ای!»
لقمان گفت: «ای خواجه، ما را #آزمایش کن، تا بفهمی که میوه ها را چه کسی خورده است!»
خواجه برآشفت: «ای لقمان، مرا دست می اندازی؟ چگونه بفهمم که میوه ها را چه کسی خورده است؟ هر کسی که میوه ها را خورده است، میوه ها در شکمش است. برای این کار باید شکم همه شما را پاره کنم تا بفهمم میوه ها در شکم کیست.»
لقمان لبخندی زد و گفت: «کاملاً درست است. میوه ها در شکم کسی است که آن ها را خورده است. اما برای اینکه بفهمید چه کسی میوه ها را خورده است، لازم نیست که شکم همه ما را پاره کنید!
لقمان گفت: دستور بده تا همه #آب گرم بخورند و خودت با اسب و ما پیاده به دنبالت بدویم.
خواجه پرسید: «بسیار خوب، اما این کار چه نتیجه ای دارد؟»
لقمان گفت: «نتیجه اش در پایان کار آشکار می گردد!»
خواجه نیز فرمان داد تا آب گرمی آوردند و همه از آن خوردند و خود با اسب در صحرا می رفت و غلامان به دنبال او می دویدند.
پس از ساعتی، لقمان و همه غلام ها به استفراغ افتادند. آب گرمی که خورده بودند، هر چه را که در معده شان بود، بیرون ریخت.
خواجه متوجه شد که همه غلام ها از آن میوه ها خورده اند، جز لقمان. خواجه غلام ها را به خاطر خوردن میوه ها و #تهمت ناروا زدن به لقمان، توبیخ کرد و لقمان را مورد لطف قرار داد.
آری، وقتی یک بنده ضعیف مثل لقمان، چنین #حکمت هایی دارد، پس آفریننده او که خداوند جهان است، چه حکمت ها دارد. و حکمت ها همه در پیش خداوند است.
برچسب ها:
☺️آزمايش ، تهمت، حسد، خيانت، آب
برگرفته از :
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰نمونه خاطره های رفتاری
🍎توجه به كودك
🌷شيوه #برخورد با #کودکان
👈گروهى از كودكان مشغول #بازى بودند.
☺️ناگهان با ديدن پيامبر (ص) كه به مسجد مى رفت , دست از بـازى كـشـيـدنـد و بـه سـوى حـضـرت دويدند و اطرافش را گرفتند.
☺️آنها ديده بودند #پيامبر اكـرم (ص ),#حسن (ع ) و #حسين (ع ) را به دوش خود مى گيرد و با آنها بازى مى كند.
☺️به اين اميد, هر يك دامن پيامبر را گرفته , مى گفتند: شتر من باش ! پـيامبر مى خواست هر چه زودتر خود را براى نماز جماعت به مسجد برساند, اما دوست نداشت دل پـاك كـودكـان را بـرنـجاند.
🌷بلال در جستجوى پيامبر از مسجد بيرون آمد, وقتى جريان را فهميد خـواسـت بـچه ها را #تنبيه كند تا پيامبر را رها كنند.
آن حضرت وقتى متوجه منظور بلال شد, به او فرمود: تنگ شدن وقت #نماز براى من از اين كه بخواهم بچه ها را برنجانم بهتر است .
پيامبر از بلال خواست برود و از منزل چيزى براى كودكان بياورد.
بلال رفت و با هشت دانه گردو بـرگـشـت .
👈پـيـامـبـر(ص ) گـردوهـا را بين بچه ها تقسيم كرد و آنها راضى و خوشحال به بازى خودشان مشغول شدند.
- نفایس الاخبار، ص 286.
🌷بيان : توجه به نياز و خواسته هاى #كودك از اصول اوليه #تربيت است .
آسان ترين و پسنديده ترين راه , راضـى كـردن كودكان و همان روش متواضعانه پيامبر است كه علاوه بر تامين نياز كودك , به آنها نوعى شخصيت نيز مى بخشد.
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰نمونه داستان های تربيتی
🌷مسؤوليت پدران
👈نگرانی #پيامبر (ص) از #فرزندان #آخرالزمان
🌷روزى عده اى از كودكان در كوچه مشغول بازى بودند.
پيامبر(ص ) در حين عبور, چشمش به آنها افتاد و خواست نقش بسيار بزرگ #پدران و #مسؤوليت سنگين آنها را در #رشد #كودك به همراهانشان گوشزد كند.
🍎فرمود: واى بر فرزندان آخرالزمان از دست پدرانشان .
اطـرافـيـان پيامبر با شنيدن اين جمله به فكر فرو رفتند.
لحظه اى فكركردند شايد منظور پيامبر, فرزندان مشركان است كه در تربيت فرزندانشان كوتاهى مى كنند.
عرض كردند: يا رسول اللّه , آيا منظورتان مشركين است ؟
- نـه , بلكه پدران مسلمانى را مى گويم كه چيزى از #فرايض_دينى را به فرزندان خود نمى آموزند
و اگـر فـرزنـدانشان پاره اى از #مسائل_دينى رافراگيرند, پدران آنها, ايشان را از اداى اين وظيفه باز مى دارند.
اطرافيان پيامبر با شنيدن اين سخن , #تعجب كردند كه آيا چنين پدران بى مسؤوليتى نيز هستند.
پـيامبر كه تعجب آن ها را از چهره شان خوانده بود ادامه داد:
تنها به اين قانع هستند كه فرزندانشان از #مال دنيا چيزى را به دست آورند.... آنگاه فرمود:
من از اين قبيل #پدران بيزار و آنان نيز از من بيزارند.
مستدرک الوسائل، ج 2، ص 625.
👈بـيـان : در عـصـر حاضر, دليل دور بودن و #ناآگاهى قشر عظيمى از#كودكان و #نوجوانان از مسائل مذهبى , بى توجهى والدينشان به اين مساله مهم است .
https://eitaa.com/dastan_latifeh