9️⃣ حرف خ :
خاتميت = پيامبر
خاكسارى
خالق = خلقت
🔰#خاموشى
شخصي خدمت رسول خدا (ص) رسيد و گفت:
أخبرني عن الإسلام بأمر لا أسئل عنه أحدا بعدك، قال: قل امنت باللّه ثمّ استقم؟ قلت فما أتّقي؟ فأومأ بيده إلي لسانه. در باره اسلام [ و دستورهاي آن ] مطالبي بفرماييد كه بدان عمل كنم و نيازي نباشد كه از ديگران در اين باره بپرسم. پيامبر اكرم (ص) فرمود:
بگو به خدا ايمان آوردم و در اين راه استوار باش. ديگر بار پرسيدم از چه چيز خود را حفظ كنم؟ پيامبر (ص) به زبان خود اشاره كرد، يعني از زبانت بترس و آن را كنترل كن.
خانواده
خانه
خبره گى
🔰#خدا
✅ بهترين راه خداشناسى
*هشام پسر سالم مى گويد: *
خدمت هشام پسر سالم كه از شاگردان بزرگ مكتب امام صادق (ع) بود رسيدم. از او پرسيدم كه اگر كسى از من سوال كرد؛ چگونه خدايت را شناختى ؟ به او چطور جواب بدهم ؟
هشام گفت :
- اگر كسى از من بپرسد خدايت را چگونه شناختى ؟ در پاسخ مى گويم :
(من خداوند را به واسطه وجود خودم شناختم. او نزديك ترين چيزها به من است. چون مى بينم اندام من داراى تشكيلاتى است كه اجزاى گوناگون آن با نظم خاص در جاى خود قرار گرفته است. تركيب اين اجزا با كمال دقت انجام گرفته و داراى آفرينش دقيقى است و انواع نقاشيها بدون كم و زياد در آن وجود دارد. مى بينم كه براى من حواس گوناگون و اعضاى مختلف از قبيل چشم، گوش، قوه شامه، ذائقه و لامسه آفريده شده و هر كدام به تنهايى وظيفه خويش را انجام مى دهد.
در اينجا هر انسان عاقل، عقلا محال مى داند كه تركيب منظم بدن ناظم و نقشه دقيق بدون نقاش بوجود آيد. از اين راه فهميدم كه نظام وجود و نقشهاى بدنم بدون ناظم و طراح باهوش نبوده و نيازمند به آفريدگار مى باشد..).
📚بحار: ج 3،ص 49.
🔰#خداباورى
🔰#خدا ترسى
✅توجه به خدا
امام حسن (ع) وقتى وضو مى گرفت اعضاى بدنش مى لرزيد و رنگش زرد مى شد.
گفته شد چرا به هنگام وضو اعضاى بدن شما مى لرزد و رنگ چهره شما زرد مى شود؟
حضرت فرمود: حق است بر هر كسى كه در برابر پروردگار مى ايستد رنگش زرد شود و اعضايش به لرزه در آيد.
و هر گاه به درب مسجد مى رسيد سر خود را بالا مى كرد و مى گفت :
الهى ضيفك ببابك يا محسن قداتاك المسيئى، فتجاوز عن قبيح ماعندى بجميل ما عندك يا كريم.
خدايا مهمان تو به درب خانه توست، اى نيكوكار! گنهكار به سوى تو آمد پس به خوبي هاى خود از بدي هاى من در گذر.
ان منكم الاواردها. سوره مريم، آيه 71.
خدا خواهى
خداشناسى
🔰ارتباط با خدا
🌷برکات ارتباط با خدا
https://eitaa.com/dastan_latifeh/110
🔰اسم و نام خدا
🌷اهميت بردن اسم و نام خدا
https://eitaa.com/dastan_latifeh/114
🎂امتحان خدا
https://eitaa.com/dastan_latifeh/234
☺️ستم پيشه نبودن خدا
https://eitaa.com/dastan_latifeh/367
🔰خدمت
https://eitaa.com/dastan_latifeh/105
https://eitaa.com/dastan_latifeh
📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈📚
🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي.
4️⃣1️⃣ حرف س :
سازش
سبقت
🔰 سبب
🌷سب و لعن
https://eitaa.com/dastan_latifeh/133
سبكسرى
سپاس
سپاسگزارى
ستايش
ستر عيوب
🔰#ستمگرى
🌷#ستم_پيشه نبودن #خدا
https://eitaa.com/dastan_latifeh/367
👀 وعده خدا در باره ستمکاران
گوشه اى از تاريخ اسلام از زبان امام هادى (ع) .
امام هادى (ع) بعضى از حوادث صدر اسلام و دوران اموى را براى ياران خود نقل مى نمود. از جمله حوادثى را كه حضرت بيان كردند ماجراى شهادت قنبر غلام اميرالمؤمنين (ع) به دست جنايتكار اموى حجاج بن يوسف ثقفى بود. اين ماجرا را با هم
مى خوانيم :
حضرت فرمود : هنگامى كه قنبر بر حجاج بن يوسف وارد شد، آن طاغوت فرياد كشيد : براى على بن ابى طالب چه كار مى كردى ؟ كمك مى كردم تا وضو بگيرد.
هنگامى كه از وضو گرفتن فارغ مى گشت، چه مى گفت ؟
- اين آيه را مى خواند : فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم ابواب كل شىء حتى اذا فرحوا بما اوتوا اخذناهم بغته فاذا هم مبلسون فقطع دابرالقوم الذين ظلموا و الحمد الله رب العالمين ؛ پس چون آن چه به آن ها تذكر داده شد، همه را فراموش كردند، ما هم ابواب هر نعمت را به روى آن ها گشوديم تا به نعمتى كه به آن ها داده شد شادمان و مغرور شدند، ناگاه آن ها را به كيفر اعمالشان گرفتار ساختيم. آن گاه خوار و نا اميد گرديدند، پس به كيفر ستمگرى ريشه ظالمان كنده شد و ستايش خداى را كه پروردگار جهانيان است .(2)
حجاج گفت :- گمان مى كنم آيه را به ما تفسير و تأويل مى كرد؟ آرى ؟! - آرى !- اگر گردنت را بزنم چه مى شود؟
- من به سعادت مى رسم و تو بدبخت مى شوى .
و آن جنايتكار دستور داد تا گردن قنبر آن بنده صالح خدا را بزنند.(3)2 - انعام، آيه 45 - 44. 3- باقر شريف قريش، ص 185.
🔰سحر
سجده
سحرخيرى
سخاوت
سخت دلى
🔰سختگيري
🎂پرهيز از سختگيری در هزينه
https://eitaa.com/dastan_latifeh/71
🔰سختى
🔰سخن
🌷تکميل کردن سخن
https://eitaa.com/dastan_latifeh/73
🌷احتياط در سخن گفتن
https://eitaa.com/dastan_latifeh/64
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰گفتگوي #بهلول با #جنيد_بغدادي
👈روزي جنيد بغدادي با مريدان خود به قصد سفر از بغداد بيرون رفت، و در بين راه از بهلول سراغ گرفتند
گفتند:
مردي ديوانه است
گفت نشاني او را به من بدهيد كه با او حرف دارم.
بهلول را در صحرايي يافتند.
جنيد پيش رفت سلام كرد.
بهلول پرسيد كيستي؟
پاسخ داد: شيخ جنيد بغدادي
بهلول گفت: تويي شيخ بغداد كه مردم را #ارشاد ميكني؟
گفت: آري
بهلول پرسيد:
وقتي گرسنه شدي و ميخواهي #طعام بخوري چه ميكني؟
شيخ گفت:
اول #بسم الله ميگويم، سپس از پيش خود ميخورم و لقمه كوچك برميدارم به طرف راست دهان ميگذارم، آهسته ميجوم ،به لقمهي ديگران نظر نميكنم، در وقت #خوردن بدون #ياد_خدا نيستم با هر لقمه كه ميخورم حمد خدا را ميگويم، و در اول و آخر غذا دستهايم را ميشويم.
بهلول روي گردانيد وگفت:
تو پير و مرشد مردمي و طعام خوردن نميداني؟
سپس به راه افتاد.
مريدان گفتند:
يا شيخ او ديوانه است
گفت:
حرف راست ودرست را از ديوانگان بايد شنيد.
و به دنبال بهلول رفت.
بهلول پرسيد كيستي؟
گفت:
جنيد بغدادي كه طعام خوردن خود نميداند.
پرسيد آيا #سخن گفتن ميداني؟
گفت:
سخن به اندازه ميگويم؛ به قدر درك مخاطب ميگويم؛ خلق را به خدا و رسول خدا ميخوانم، و آن قدر سخن نميگويم كه مخاطبين ناراحت شوند، ودقايق #علم ظاهر و باطن را مراعات ميكنم.
بهلول گفت:
برو كه سخن گفتن هم نميداني
وحركت كرد شيخ دوباره درپياش روان شد.
بهلول پرسيد كيستي؟
گفت:
جنيد بغدادي كه طعام خوردن و سخن گفتن خود نميداند.
بهلول گفت: آيا خفتن را بلد هستي؟
شيخ گفت:
وقتي نماز و ذكرها را به انجام رساندم #لباس #خواب ميپوشم و آنچه #آداب خفتن از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ رسيده به جاي ميآورم.
بهلول گفت:
خفتن را هم نميداني. خواست دور شود كه شيخ دامنش را گرفت و گفت به خاطر خدا مرا بياموز.
بهلول گفت:
آنچه گفتي فرع است واصل در طعام آن است كه لقمه، #حلال باشد، و اگر نه لقمه حرام را با هر آداب و رسومي كه تناول كني باعث سياهي #قلب ميشود؛ و اما سخن گفتن ، بايد براي خوشنودي #خدا باشد كه اگر براي طلب دنيا باشد #خاموشي بهتر از سخن گفتن است و اما خفتن. بايد كه در وقت خفتن، دل از بغض و #كينه و #حسد و غيره خالي باشد ودر حال #ذكر حق باشي تا خواب روي.
علي اكبر رباني، داستانهايي از بهلول عاقل، ص 79
https://eitaa.com/dastan_latifeh