eitaa logo
فرهنگ هزار موضوعی داستان، طنز،لطيفه ها و خاطرات آموزنده
80 دنبال‌کننده
11 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 الله 🌷روزی حضرت علیه السلام از کنارقبری می گذشت و مشاهده نمود ملائکه . مُرده ای را که در داخل آن قرار داشت مورد عذاب قرار می دهند. حضرت عیسی علیه السلام از آن قبر گذشت و به طرف کاری که داشت رفت. آن حضرت پس از انجام کارهای خود. دوباره گذارش به آن قبر افتاد. ⁉️امّا مشاهده کرد که ملائکه - در حالی که طبق هایی از نور در دستشان بود- کنار آن قبر ایستاده اند. حضرت عیسی علیه السلام از این امر متعجّب شد. و بعد از بجای آوردن . بدرگاه خداوند نموده و این امر را از خدای عزّ وجلّ کرد؟ خدای متعال در پاسخ به او فرمود: - ای عیسی- این شخص مُرده. بنده ای کار بود. که مستحقّ بود. امّا او در هنگام . داشت که او باردار بود. و آن زن بعد از مرگ آن مرد. را به دنیا آورده و او را نمود. و هنگامی که آن بزرگ شد. او را به مکتب خانه فرستاد. و 🌼 معلّم- در مکتب خانه- به او کلمه بسم اللَّه الرحمن الرحیم را آموخت.🌼 و او این کلمه را بر زبان جاری ساخت. به همین دلیل من کردم از اینکه پدری را در درون زمین عذاب نمایم. در حالی که فرزندش- بر روی زمین- مرا بر زبان جاری می کند. 📚نور البراهین تألیف السیّد نعمة اللَّه الجزائری- ج ۲ ص ۴📚 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: 🌸هنگامی که آموزگار به کودکی بسم اللَّه الرحمن الرحیم را می آموزد.🌸 و آن کودک کلمه «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» را فرا می گیرد و بر زبان جاری می کند در این هنگام خدای متعال برای آن کودک و برای او. و برای آن دوری و برائت از آتش را می نویسد. 📚جامع الأخبار ص ۴۲ الفصل ۲۲ و مجمع البیان ج ۱ ص ۹۰📚 . برگرفته شده از 1rahnema.blog.ir https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👈توبه کار دوست خدا مرد فاسقي در بني اسرائيل بود كه اهل شهر از او ناراحت شدند و به خداي كردند! خداوند به حضرت كرد: كه آن را از شهر اخراج كن، تا آنكه به آتش او اهل شهر را صدمه اي نرسد. حضرت موسي آن را از شهر نمود؛ او به شهر ديگري رفت، امر شد از آنجا هم او را بيرون كنند، پس به غاري پناهنده شد و گشت كسي نبود كه از او نمايد. پس روي در خاك و بدرگاه حق از و غريبي كرد كه اي خدا مرا بيامرز، اگر عيالم بچه ام حاضر بودند بر بيچارگي من گريه مي كردند، اي خدا كه ميان من و پدر و مادر و زوجه ام انداختي مرا به آتش خود به واسطه گناه مسوزان . خداوند پس از اين ملائكه اي را به صورت پدر و مادر و زن و اولادش خلق كرده نزد وي فرستاد. چون گناهكار اقوام خود را درون غار ديد، شاد شد و از دنيا رفت . خداوند به حضرت موسي وحي كرد، دوست ما در فلان جا فوت كرده او را غسل ده و دفن نما. چون موسي به آن موضع رسيد خوب نگاه كرد ديد همان جوان است كه او را تبعيد كرد؛ عرض كرد خدايا آيا او همان جوان گناهكار است كه امر كردي او را از شهر اخراج كنم ؟! فرمود: اي موسي من به او كردم و او به سبب ناله و مرضش و دوري از وطن و اقوام و اعتراف بگناه و طلب او را . 📕نویسنده : يکصد موضوع 500 داستان / سيد علي اکبر صداقت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎂مرد منافق و اعجاز بسم الله 👈گویند: مردی بود منافق اما زنی مؤمن و متدین داشت این زن تمام کارهایش را با الله آغاز می کرد. شوهرش از توسل جستن او به این مبارک بسیار می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نگه دارد زن آن را گرفت و با گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در پارچه ای پیچید و با بسم الله آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد، شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و بسم الله را بی جلوه دهد سپس به مغازه خود برگشت در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد. 🌷 زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد ناگهان دید همان کیسه طلا که پنهان کرد بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن بسم الله در مکان اول خود گذاشت شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را از زن طلب کرد زن مؤمنه فوراً با گفتن بسم_الله از جای برخاست و کیسه زر را آورد شوهرش خیلی کرد و الهی را بجا آورد و از جمله مؤمنین و متقین گردید. ☺️**ر.ک: روایت های و حکایت ها / 213 212، به نقل از: خزینه الجواهر فی زینه المنابر/ 612. ***. ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی (( نظامی گنجوی)). https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰نمونه سؤال ها و مناظره ها 👈در زمان خليفه دوم، سفيرى از جانب روم به مدينه آمد، و اظهار داشت : 🌷من سخنى با خليفه مسلمانان دارم، او را پيش خليفه بردند. او به خليفه گفت : شما ما را به دين دعوت مى كنيد و حال آن كه خودتان در دين اسلام، و داريد؟ ☺️خليفه گفت : چطور؟ سفير جواب داد : مگر شما هر روز در فريضه نماز، اين كلام را نمى گوئيد؟ اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ :خدايا! ما را به راه راست، هدايت فرما، پس اگر خود را حق مى دانيد و راه حق را يافته ايد؟ اين طلب به راه راست چه معنى دارد؟ 👈خليفه و اطرافيان متحير ماندند؛ 🌷ماجرا را به (ع) رساندند. حضرت فرمود : مراد از (اِهْدِنا) يعنى : همچنان كه بما عطا فرمودى، تا و تو را، در گذشته و حال بجا آورده ايم، همچنان ما را توفيق عنايت فرما، در بقيه عمر خود نيز عبادت تو را بكنيم ؛ و ما را در مستقيم ثابت و بدار. کتاب نكته هاى برگزيده، 205. https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜️ 👈روزی فقیری با چر کین به نزد پادشاهی در آمد! ☺️پادشاه از آمدن او روی در هم کشید. یکی از نزدیکان پادشاه گفت: ای بی ادب! این مقدار هم نمی‌دانستی که با لباس کثیف نزد سلاطین آمدن است؟! 🌷فقیر در پاسخ گفت: با لباس چرکین از پیش پادشاهان برگشتن، عیب دو چندان است! 🍎پادشاه را این سخن خوش آمد و او را خلعت فراوان بخشید. برچسب ها: ، ، https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰ادامه مقدمه ها 9 https://eitaa.com/dastan_latifeh/13 🌷شعار مؤسسه فرهنگ سازان حجه بن الحسن (ع) https://eitaa.com/manabe_eslami/7 👈آماده سازی دانش پژوهانی خلاق در عرصه های مختلف است بطوری که نمونه کاری آن در کانال مدرسه تعليم و تربيت قابل مشاهده است. @madresehtalim ☺️توضيح: 👈بخواست خدا تصميم بر اين است که با های مختلف دانش پژوهان خود را به نوعی آموزش دهیم که بتوانند خوب کنند و بينديشند و بر اثر مرور کلمات و آنان از خلاقيتی در عرصه های مختلف برخوردار شوند که بتوانند خلق کلمات و کنند تا در زمينه های مختلف جواب بوده؛ نه که تؤری های نا کار آمد را طوطی واری بخوانند و ندانند عمرشان را در چه راهی از دست داده اند. برای اجرای اين طرح برنامه هايي در پيش است از جمله و تک خطی منابع مختلف است. 👈البته از ساليان دور به تهيه پيش نياز های اين خدمت بزرگ به جامعه اقداماتی کرده ايم و بحمد الله به حد نسبتاً خوبی دست يافته ايم . از جمله منابع که سريع تر ما را به اين هدف می رساند و راهکارهای خوبی به ما ارائه می دهد، است که به صورت موضوعی الفبائی در آمده و آماده برای اين عمليات است. 🌷اکنون به نمونه ای از اين حکايت های منسوب به بهلول توجه فرمائيد. 👈خلاصه و چکيده نويسی تک خطی 🌷 با ها است و غافل شدن از عاقلان و . ☺️حکایت هارون و صیاد 👈آورده اند که خلیفه هارون الرشید با زبیده زن خود نشسته و مشغول بازی شطرنج بودند ، بهلول بر آنها وارد شد او هم نشست و به تماشای آنها مشغول شد . در آن حال صیادی زمین ادب را بوسه داد و ماهی بسیار فربه قشنگی را جهت خلیفه آورده بود . هارون در آن روز سر خوش بود امر نمود تا چهار هزار درهم به صیاد انعام بدهند ! زبیده به عمل هارون اعتراض نمود و گفت : این مبلغ برای صیادی زیاد است به جهت اینکه تو باید هر روز به افراد لشگری و کشوری انعام بدهی و چنانکه تو به آنها از این مبلغ کمتر بدهی خواهند گفت که ما به قدر صیادی هم نبودیم و اگر زیاد بدهی خزینه تو به اندک مدتی تهی خواهد شد ... هارون سخن زبیده را پسندیده و گفت الحال چه کنم ؟ مکر زنانه گفت: صیاد را صدا کن و از او سوال نما این ماهی نر است یا ماده ؟ اگر گفت نر است بگو پسند مانیست و اگر گفت ماده است باز هم بگو پسند ما نیست و او مجبور می شود ماهی را پس ببرد و انعام را بگذارد . بهلول به هارون گفت : فریب زن نخور مزاحم صیاد نشو ولی هارون قبول ننمود . صیاد را صدا زد و به او گفت : ماهی نر است یا ماده ؟ صیاد باز زمین ادب بوسید و عرض نمود این ماهی نه نر است نه ماده بلکه خنثی است . هارون از این جواب صیاد خوشش آمد و امر نمود تا چهار هزار درهم دیگر هم انعام به او بدهند !!! صیاد پول ها را گرفته ، در بندی ریخت و موقعی که از پله های قصر پایین می رفت یک درهم از پولها به زمین افتاد . صیاد خم شد و پول را برداشت ! زبیده به هارون گفت :این مرد چه اندازه پست همت است که از یک درهم هم نمی گذرد . هارون هم از پست فطرتی صیاد بدش آمد و او را صدازد و باز بهلول گفت مزاحم او نشوید . هارون قبول ننمود و صیاد را صدا زد وگفت : چقدر پست فطرتی که حاضر نیستی حتی یک درهم از این پولها قسمت غلامان من شود . صیاد باز زمین ادب بوسه زد و عرض کرد : من پست فطرت نیستم . بلکه نمک شناسم و از این جهت پول را برداشتم که دیدم یک طرف این پول آیات قرآن و سمت دیگر آن اسم خلیفه است و چنانچه روی زمین بماند شاید پا به آن نهند و از ادب دور است ! خلیفه باز از سخن صیاد خوشش آمد و امر نمود چهار هزار درهم دیگر هم به صیاد انعام دادند و به بهلول گفت : من از تو دیوانه ترم به جهت اینکه هردفعه مرا مانع شدی من حرف تو را قبول ننمودم و حرف آن زن را به کار بستم و این همه متضرر شدم ...! ☺️برچسب ها: منتقل شد نمک شناسی حاضر جوابی ارزش ها مکر و حيله و فريبکاری https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰عوارض بی عدالتی ✅روزی را گفتند: شخصی کرده بود را گرفته اند، به نظرت باید چکارش کنند؟ بهلول گفت: باید دستان حاکم آن شهر را قطع کرد! همه با تعجب پرسیدند:چرا؟؟؟ مگر حاکم دزدی کرده که دستش را قطع کنند؟ بهلول در جواب گفت: اصلی حاکم شهر است که مردمش باید برای امرار معاش دزدی کنند! https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💦بسم الله الرحمن الرحیم💦 🔐 بیائید گره‌گشا باشیم🔐 🌹امام حسن مجتبی "علیه‌السلام" در مسجد معتکف بودند که مردی نزد ایشان آمد و عرضه داشت : 👇 🎄«ای فرزند رسول خدا! من مقروضم و می‏‌خواهند به خاطر بدهی‌ام مرا کنند.»🌷 💟 امام حسن علیه السلام فرمودند: 👎 ☀️«در حال حاضر مالی در اختیار ندارم که تو را بپردازم.»🌷 ⚡️آن شخص عرض کرد: 👇 💠«پس کنید تا به من دهند.»🌷 🎇 امام حسن "علیه السلام" برخاستند تا همراه بروند.🌷 🎇 ((ابن مهران)) که آنجا حضور داشت به ایشان عرض کرد : 👇 «ای فرزند رسول خدا ! آیا اعتکاف را فراموش کردید؟!»🍒 💠👈امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند:👇 🎆 « نه ،فراموش نکرده‏‌ام، منتها جدّم‏ رسول خدا "صلی الله علیه وآله" فرمودند:👇 ♦️👈کسی که در راه برآوردن برادر مسلمانش بکوشد، چنان است که نُه هزار سال خدا را کرده باشد. عبادت کسی که روزها را گرفته و شب‌ها را به زنده‌داری و عبادت مشغول باشد.»🌷 📚من لایحضره الفقیه، جلد۲، صفحه ۱۸۹🍃 📚وسائل الشیعه، جلد ۱۰، صفحه ۵۵۰🍃 https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰ستايش کار و تلاش (ع)_ 🌷مرگ خوب / مرگ بد ◀️محمّد بن‌ مُنكدِر که صوفی مسلک بود، امام باقر (ع) را دید که در هوای گرم‌ به‌ سوی نخلستان‌ مي رود. ▫️پيش‌ آمد و گفت‌: در اين‌ هوای گرم‌، طلب سزاوار نيست‌! ❓اگر در اينحال‌ فرا رسد در پيشگاه‌ پروردگار چه‌ خواهی گفت‌؟ ✅حضرت‌ گفتند: اگر مرگم‌ در اين حال‌ برسد، در راه‌ انجام‌ و كسب‌ حلال‌ برای خود و عيال‌ و حفظ‌ و كفاف‌ بوده است‌ و در پيشگاه‌ خداوند مأجور‌ خواهم‌ بود. من‌ از بيم‌ دارم‌ در صورتي كه‌ در حال‌ از معاصی خدا بمیرم. 📕اعلام الوری ص 263‌ 💽 @kotahshenidanie 💽 -توماس ادیسون انسانهای بسیار موفق زیادی در دنیای ورزش و تجارت چنین ارتباط سالمی را با شکست برقرار کرده‌اند. یکی از مشهورترین مخترعین یعنی توماس ادیسون هزاران بار تلاش کرد تا توانست لامپ را اختراع کند. ادیسون صدها ماده را آزمایش کرد تا بتواند از آنها بعنوان رشته‌ی داخل لامپ استفاده کند. اما همیشه مشکلی در سر راهش پیش می‌آمد. بسیاری از آن مواد می‌سوختند، بعضی از آنها منفجر می‌شدند و برخی نیز حباب لامپ را ذوب می‌کردند. بنابراین، همیشه چیزی برای شکست خوردن پیدا می‌شد. اما او هرگز دست نکشید و به شکست فقط به چشم یک قدم بسوی پیروزی و موفقیت نگاه می‌کرد. ادیسون در یک جمله‌ی مشهور اعلام کرد: “من هرگز شکست نخوردم، آنها فقط 9999 روش از بین 10000 روشی بودند که جواب نمی‌دادند”. چنین نگرشی به شکست بعنوان “یک تجربه‌ی باارزش” به او کمک کرد تا در راهش ثابت‌قدم باقی بماند. همین دیدگاه باعث شد که یک سفر به ژاپن داشته باشد، جایی که او توانست از نوعی گیاه “بامبو” که یک ماده‌ی عالی برای ساخت رشته‌ی داخل حباب لامپ بود، استفاده کند. https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰کودک خردسال و 👈موقعی که خلافت به منتقل شد، هیاءت هایی از اطراف کشور برای عرض تبریک و تهنیت به دربار وی آمدند که از آن جمله هیاءتی از حجاز بود. خردسالی در آن هیاءت بود که در مجلس خلیفه به پا خاست تا سخن بگوید. خلیفه گفت : آن کس که سنش بیشتر است ، حرف بزند. کودک گفت : ((ای خلیفه مسلمین ! اگر میزان ، سن بیشتر باشد، در مجلس شما کسانی هستند که برای خلافت شایسته ترند.)) عمر بن عبدالعزیز از سخن طفل به عجب آمد، او را تاءیید کرد و اجازه داد حرف بزند. کودک گفت : از شهر دوری به اینجا آمده ایم . آمدن ما نه برای طمع است نه به علت ترس ! طمع نداریم برای آن که از تو برخورداریم و در منازل خویش با اطمینان و زندگی می کنیم . ترس ندایم زیرا خویشتن را از ستم تو در امان می دانیم . آمدن ما در این جا فقط به منظور و است . ((عمربن عبدالعزیز)) به کودک گفت : ((مرا موعظه کن !)) کودک گفت : ((ای خلیفه مسلمین ! بعضی از مردم از حلم خداوند و همچنین از تمجید مردم دچار شدند. مواظب باش این دو عامل در شما ایجاد غرور ننماید و در زمامداری گرفتار نشوی .)) عمر بن عبدالعزیز از گفتار کودک بسیار مسرور شد و از سن او سوال کرد. گفتند: ((دوازده ساله است .)) - المستطرف ، ج 1، ص 46؛ کودک از نظر وراثت و تربیت ، ج 2، ص 279. 🔰کاربرد اين حکايت در موضوع: پند، نصيحت، موعضه. https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰در سال 99 هجرى عمر بن عبدالعزيز بمقام خلافت رسيد و فرمانرواى كشور اسلام شد. او موقعي كه نوجوان بود و در مدينه تحصيل مي كرد مانند ساير افراد گمراه ، نام على عليه السلام را به زشتى مي برد، ولى بر اثر تذكر مرد عالمى به حقيقت واقف شد و دانست سب آن حضرت غيرمشروع و موجب غضب باري تعالى است ، اما نمي توانست آ نرا كه فهميده بود به دگران بگويد و آنان را از گناهى كه مرتكب مي شوند باز دارد. با نيل به مقام حكومت و دست يافتن به قدرت تصميم گرفت از فرصت استفاده كند، سب على عليه السلام را از صفحه مملكت براندازد و اين لكه ننگين را از دامن ملت اسلام بزدايد. براى آن كه در جريان عمل ، با مخالفت رجال متعصب بنى اميه و معاريف خودخواه شام مواجه نشود و سدى در راهش ايجاد نكنند لازم ديد مطلب را با آنان در ميان بگذارد، افكارشان را مهيا كند، توجهشان را به لزوم اين مبارزه جلب نمايد و آن ها را با خود هم آهنگ سازد. به اين منظور نقشه اى در ذهن خود طرح كرد و يك طبيب جوان كليمى را كه در شام بود براى پياده كردن آن نقشه در نظر گرفت ، محرمانه احضاريش نمود و برنامه كار را به وى آموخت و دستور داد كه در روز و ساعت معين به قصر خليفه بيابد و آن را اجراء نمايد. قبلا عمر بن عبدالعزيز دستور داده بود كه آن روز تمام بزرگان بنى اميه و رجال نافذ و مؤ ثر در محضرش حضور به هم رسانند و پيش از آمدن طبيب كليمى همه آن ها آمده بودند و مجلس براى اجراء نقشه خليفه ، آمادگى كامل داشت . در ساعت مقرر جوان كليمى آمد و با استجازه وارد شد توجه تمام حضار به وى معطوف گرديد. عمربن عبدالعزيز پرسيد براى چه كار آمده اى ؟ پاسخ داد آمده ام دختر خليفه مسلمين را خواستگارى كنم . سؤ ال كرد براى كى ؟ جواب داد براى خودم . حاضران مجلس بهت زده به او نگاه مي كردند. عمربن عبدالعزيز لختى جوان را نگريست سپس گفت : من نمي توانم با اين تقاضا موافقت كنم چه آنكه ما مسلمانيم و تو غير مسلمان و چنين وصلتى در شرع اسلام جايز نيست . طبيب كليمى گفت : اگر حكم اسلام اين است چگونه پيغمبر شما دختر خود را به على بن ابيطالب داد؟ خليفه برآشفت و گفت على بن ابيطالب يكى از بزرگان اسلام بود. طبيب گفت : اگر او را مسلمان مي دانيد پس چرا در تمام مجالس لعن سبش ‍ مي كنيد؟ عمربن عبدالعزيز با قيافه تاءثر به حضار محضر رو كرد و گفت به پرسش او پاسخ گوئيد. همه سكوت كردند، سر خجلت بزير انداختند و طبيب كليمى بدون آنكه جوابى بشنود از مجلس خارج شد. ناسخ التواريخ ، حالات امام باقر(ع )، جلد 1، صفحه 392 🔰کاربرد اين حکايت: در سب و لعن. برچسب ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، الهی، ، ، ، ، https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰نمونه 🌷طرح اول ارائه، بعد تقاضا 👈وقتى كه معاويه روى كار آمد و بعد از شهادت امام على (ع) در سال 40 هجرت، زمام حكومت جهان اسلام را به دست گرفت، آن قدر نسبت به امام على (ع) دشمن كينه توز بود كه دستور داد، على (ع) را در همه جا، حتّى در خطبه هاى نماز جمعه و در قنوت نماز، جزء برنامه مذهبى قرار دهند، اين كار زشت حدود شصت سال، رائج و سنّت گرديد، خلفاى جور و وعّاظ السلاطين از هر سو به اين كار دامن مى زدند. ✳️راهکار از اينجا شروع می شود 👈تا اين كه بسال 99 هجرى، پس ‍از مرگ سليمان بن عبدالملك، عمربن عبدالعزيز، به عنوان هشتمين خليفه اموى، روى كار آمد، او بر خلاف روش خلفاى بنى اميّه، براى خود برگزيد، و دست به اصلاحات كلى زد، از كارهاى نيك او اين كه سبّ و لعن على (ع) را كه برنامه مذهبى و رائج مسلمين اهل تسنّن شده بود، قدغن كرد، و به فرمان او در نماز و خطبه ها به جاى سبّ على (ع) اين آيه را مى خواندند : ربّنا اغفرلنا و لاخواننا الذين سبقونا بالايمان ... :‍ پروردگارا ما و برادرانمان را كه در ايمان بر ما پيشى گرفتند بيامرز. (حشر 10) و يا اين آيه را مى خوانند : انّ الله يامر بالعدل و الاحسان ... : خداوند به عدالت و نيكوكارى فرمان مى دهد. (نحل 90) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 4 ص 58. https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰نقش استاد و معلم در تغيير سرنوشت افراد 🌷چرا عمر بن عبدالعزيز، لعن على (ع) را قدغن كرد؟ 👈عمربن عبدالعزيز انگيزه و علت قدغن كردن سبّ و لعن على (ع) را چنين بيان كرد : من در كودكى به مكتب مى رفتم، معلّم من از فرزندان عتبة بن مسعود بود، روزى معلّم از كنار من گذشت، من با كودكان هم سن خود بازى مى كرديم و على (ع) را لعن مى نموديم، 👈معلّم بسيار ناراحت شد و آن روز مكتب را تعطيل كرد و به مسجد رفت، من نزد او رفتم، كه درس خود را براى او بخوانم، تا مرا ديد، برخاست و مشغول نماز شد، احساس كردم كه به من اعتراض دارد، بعد از نماز با خشونت به من نگريست، به او گفتم : چه شده است كه استاد نسبت به من بى اعتنا شده ؟ او گفت : پسرم ! تو تا امروز على (ع) را لعن مى كنى ؟ گفتم : آرى. گفت : تو از كجا يافتى كه خداوند پس از آن كه از مجاهدين بدر، راضى شد، بر آن ها غضب كرد؟ گفتم :استاد آيا على (ع) از مجاهدين بدر بود؟ گفت : عزيزم ! آيا گرداننده همه جنگ بدر جز على (ع) بود؟ گفتم : از اين پس، هر گز اين كاررا انجام نمى دهم. گفت : تو را به خدا، ديگر تكرار نمى كنى ؟ گفتم : آرى تصميم مى گيرم ديگر حضرت على (ع) را لعن نكنم، همين تصميم را گرفتم و از آن پس، على (ع) را ديگر لعن نكردم. سپس عمربن عبدالعزيز گفت : خاطره ديگرى نيز دارم كه براى شما بيان مى كنم : من در مدينه پاى منبر پدرم عبدالعزيز، حاضر مى شدم، او در روز جمعه خطبه نماز جمعه را مى خواند و در آن هنگام حاكم مدينه بود، مى شنيدم پدرم خطبه را بسيار غرّا و روان و عالى مى خواند، ولى به محض اين كه به اين جا مى رسد كه على (ع) را (طبق دستور خليفه) لعن و سبّ كند، مى ديدم آن چنان لكنت زبان پيدا مى كرد و در تنگناى سخن قرار مى گرفت كه گفتارش بريده بريده مى شد. روزى به او گفتم : اى پدر! تو با اين كه از خطباى توانا و سخنوران قوى هستى علت چيست وقتى كه در خطبه به لعن اين مرد (امام على (ع) مى رسى، درمانده و هاج و واج مى شوى ؟ در پاسخ گفت : پسرم ! جمعيتى كه پاى منبر ما از مردم شام و غير آن ها را مى بينى، اگر فضائل اين مرد على (ع) را آن گونه كه پدر تو (من) مى داند بدانند، هيچ يك از آن ها، از ما اطاعت نخواهند كرد. به اين ترتيب، سخن معلّم من و گفتار پدرم، در سينه ام استقرار يافت، و با خدا عهد كردم كه اگر يك روز زمام حكومت بدست من بيفتد، و قدرتى به دستم رسيد، اين سنّت بد، عن بر على (ع) را قدغن كنم، وقتى كه خداوند بر من منّت گذاشت و دستگاه خلافت را در اختيارم نهاد، آن را قدغن كردم و به جاى آن دستور دادم اين آيه را بخواند : انّ الله يامر بالعدل و الاحسان ... (نحل 90) و به همه شهرها و بلاد، بخشنامه كردم، خواندن اين آيه را بجاى سبّ و لعن، سنّت كنند، اين دستور جا افتاد و سنّت گرديد. اين بود انگيزه من در قدغن كردن سبّ و لعن حضرت على (ع). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 4 ص 58. https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰در سال 99 هجرى عمر بن عبدالعزيز بمقام خلافت رسيد و فرمانرواى كشور اسلام شد. او موقعي كه نوجوان بود و در مدينه تحصيل مي كرد مانند ساير افراد گمراه ، نام على عليه السلام را به زشتى مي برد، ولى بر اثر تذكر مرد عالمى به حقيقت واقف شد و دانست سب آن حضرت غيرمشروع و موجب غضب باري تعالى است ، اما نمي توانست آ نرا كه فهميده بود به دگران بگويد و آنان را از گناهى كه مرتكب مي شوند باز دارد. با نيل به مقام حكومت و دست يافتن به قدرت تصميم گرفت از فرصت استفاده كند، سب على عليه السلام را از صفحه صفحه مملكت براندازد و اين لكه ننگين را از دامن ملت اسلام بزدايد. براى آن كه در جريان عمل ، با مخالفت رجال متعصب بنى اميه و معاريف خودخواه شام مواجه نشود و سدى در راهش ايجاد نكنند لازم ديد مطلب را با آنان در ميان بگذارد، افكارشان را مهيا كند، توجهشان را به لزوم اين مبارزه جلب نمايد و آن ها را با خود هم آهنگ سازد. به اين منظور نقشه اى در ذهن خود طرح كرد و يك طبيب جوان كليمى را كه در شام بود براى پياده كردن آن نقشه در نظر گرفت ، محرمانه احضاريش نمود و برنامه كار را به وى آموخت و دستور داد كه در روز و ساعت معين به قصر خليفه بيابد و آن را اجراء نمايد. قبلا عمر بن عبدالعزيز دستور داده بود كه آن روز تمام بزرگان بنى اميه و رجال نافذ و مؤ ثر در محضرش حضور به هم رسانند و پيش از آمدن طبيب كليمى همه آن ها آمده بودند و مجلس براى اجراء نقشه خليفه ، آمادگى كامل داشت . در ساعت مقرر جوان كليمى آمد و با استجازه وارد شد توجه تمام حضار به وى معطوف گرديد. عمربن عبدالعزيز پرسيد براى چه كار آمده اى ؟ پاسخ داد آمده ام دختر خليفه مسلمين را خواستگارى كنم . سؤ ال كرد براى كى ؟ جواب داد براى خودم . حاضران مجلس بهت زده به او نگاه مي كردند. عمربن عبدالعزيز لختى جوان را نگريست سپس گفت : من نمي توانم با اين تقاضا موافقت كنم چه آنكه ما مسلمانيم و تو غير مسلمان و چنين وصلتى در شرع اسلام جايز نيست . طبيب كليمى گفت : اگر حكم اسلام اين است چگونه پيغمبر شما دختر خود را به على بن ابيطالب داد؟ خليفه برآشفت و گفت على بن ابيطالب يكى از بزرگان اسلام بود. طبيب گفت : اگر او را مسلمان مي دانيد پس چرا در تمام مجالس لعن سبش ‍ مي كنيد؟ عمربن عبدالعزيز با قيافه تاءثر به حضار محضر رو كرد و گفت به پرسش او پاسخ گوئيد. همه سكوت كردند، سر خجلت بزير انداختند و طبيب كليمى بدون آنكه جوابى بشنود از مجلس خارج شد. ناسخ التواريخ ، حالات امام باقر(ع )، جلد 1، صفحه https://eitaa.com/dastan_latifeh392
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا