eitaa logo
فرهنگ هزار موضوعی داستان، طنز،لطيفه ها و خاطرات آموزنده
106 دنبال‌کننده
14 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 الله 🌷روزی حضرت علیه السلام از کنارقبری می گذشت و مشاهده نمود ملائکه . مُرده ای را که در داخل آن قرار داشت مورد عذاب قرار می دهند. حضرت عیسی علیه السلام از آن قبر گذشت و به طرف کاری که داشت رفت. آن حضرت پس از انجام کارهای خود. دوباره گذارش به آن قبر افتاد. ⁉️امّا مشاهده کرد که ملائکه - در حالی که طبق هایی از نور در دستشان بود- کنار آن قبر ایستاده اند. حضرت عیسی علیه السلام از این امر متعجّب شد. و بعد از بجای آوردن . بدرگاه خداوند نموده و این امر را از خدای عزّ وجلّ کرد؟ خدای متعال در پاسخ به او فرمود: - ای عیسی- این شخص مُرده. بنده ای کار بود. که مستحقّ بود. امّا او در هنگام . داشت که او باردار بود. و آن زن بعد از مرگ آن مرد. را به دنیا آورده و او را نمود. و هنگامی که آن بزرگ شد. او را به مکتب خانه فرستاد. و 🌼 معلّم- در مکتب خانه- به او کلمه بسم اللَّه الرحمن الرحیم را آموخت.🌼 و او این کلمه را بر زبان جاری ساخت. به همین دلیل من کردم از اینکه پدری را در درون زمین عذاب نمایم. در حالی که فرزندش- بر روی زمین- مرا بر زبان جاری می کند. 📚نور البراهین تألیف السیّد نعمة اللَّه الجزائری- ج ۲ ص ۴📚 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: 🌸هنگامی که آموزگار به کودکی بسم اللَّه الرحمن الرحیم را می آموزد.🌸 و آن کودک کلمه «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» را فرا می گیرد و بر زبان جاری می کند در این هنگام خدای متعال برای آن کودک و برای او. و برای آن دوری و برائت از آتش را می نویسد. 📚جامع الأخبار ص ۴۲ الفصل ۲۲ و مجمع البیان ج ۱ ص ۹۰📚 . برگرفته شده از 1rahnema.blog.ir https://eitaa.com/dastan_latifeh
📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈📚 🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي. 1️⃣حرف الف: 🔰 🌷 https://eitaa.com/dastan_latifeh/130 ✅حافظ آبروی هم باشیم 👈در راه مشهد شاه عباس تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند! 👈به شیخ بهایی که اسبش جلو میرفت گفت: این میرداماد چقدر بی عرضه است اسبش دائم عقب می ماند. 👈شیخ بهائی گفت: کوهی از علم و دانش برآن اسب سوار است، حیوان کشش این همه عظمت را ندارد. 👈ساعتی بعد عقب ماند، به میر داماد گفت: این شیخ بهائی رعایت نمیکند، دائم جلو می تازد. میرداماد گفت: اسب او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمیشناسد و میخواهد از شوق بال در آورد. ✳️پيام خاطره در غیاب یکدیگر حافظ آبروی هم باشیم این است "رسم رفاقت..." رفیق باشیم! 🔰 🎂برآورده نشدن بسياری از آرزوها https://eitaa.com/dastan_latifeh/78 🔰 🎂عوامل بهم زننده آرامش 1 - سر و صدا https://eitaa.com/dastan_latifeh/364 🔰 🌷حکمت آسيب ها https://eitaa.com/dastan_latifeh/367 🔰 🌷موجبات آمرزش گناه https://eitaa.com/dastan_latifeh/116 📚 حکایتی‌ بسیار زیبا و خواندنی ✍️مرد فاسقي در بني اسرائيل بود كه اهل شهر از معصيت او ناراحت شدند و تضرع به خداي كردند! خداوند به حضرت موسي وحي كرد: كه آن فاسق را از شهر اخراج كن، تا آنكه به آتش او اهل شهر را صدمه اي نرسد. حضرت موسي آن جوان گناهكار را از شهر تبعيد نمود؛ او به شهر ديگري رفت، امر شد از آنجا هم او را بيرون كنند، پس به غاري پناهنده شد و مريض گشت كسي نبود كه از او پرستاري نمايد. پس روي در خاك و بدرگاه حق از گناه و غريبي ناله كرد كه اي خدا مرا بيامرز، اگر عيالم بچه ام حاضر بودند بر بيچارگي من گريه مي كردند، اي خدا كه ميان من و پدر و مادر و زوجه ام جدائي انداختي مرا به آتش خود به واسطه گناه مسوزان . خداوند پس از اين مناجات ملائكه اي را به صورت پدر و مادر و زن و اولادش خلق كرده نزد وي فرستاد. چون گناهكار اقوام خود را درون غار ديد، شاد شد و از دنيا رفت . خداوند به حضرت موسي وحي كرد، دوست ما در فلان جا فوت كرده او را غسل ده و دفن نما. چون موسي به آن موضع رسيد خوب نگاه كرد ديد همان جوان است كه او را تبعيد كرد؛ عرض كرد خدايا آيا او همان جوان گناهكار است كه امر كردي او را از شهر اخراج كنم ؟! فرمود: اي موسي من به او رحم كردم و او به سبب ناله و مرضش و دوري از وطن و اقوام و اعتراف بگناه و طلب عفو او را آمرزيدم. 📚منبع: يکصد موضوع 500 داستان سيد علي اکبر صداقت 🔰 🌷 https://eitaa.com/dastan_latifeh/308 🌷برکات آموزش دادن بسم الله https://eitaa.com/dastan_latifeh/114 🔰 🌷اهميت کار https://eitaa.com/dastan_latifeh/114 آينده نگري 🔰 🔰آئين https://eitaa.com/dastan_latifeh/362 ابتلا ابرار ابليس 🔰 https://eitaa.com/dastan_latifeh/288 🔰 🌷حکمت اتفاق ها https://eitaa.com/dastan_latifeh/367 اثم 🔰 🌷 https://eitaa.com/dastan_latifeh/110 اجاره اجازه اجتماع اجر 🔰 https://eitaa.com/dastan_latifeh/167 احتجاج https://eitaa.com/dastan_latifeh