📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈📚
🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي.
1️⃣حرف الف:
🔰#آبرو
🌷#موجبات_حفظ_آبرو
https://eitaa.com/dastan_latifeh/130
✅حافظ آبروی هم باشیم 👈در راه مشهد شاه عباس تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند!
👈به شیخ بهایی که اسبش جلو میرفت گفت: این میرداماد چقدر بی عرضه است اسبش دائم عقب می ماند.
👈شیخ بهائی گفت: کوهی از علم و دانش برآن اسب سوار است، حیوان کشش این همه عظمت را ندارد.
👈ساعتی بعد عقب ماند، به میر داماد گفت: این شیخ بهائی رعایت نمیکند، دائم جلو می تازد.
میرداماد گفت: اسب او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمیشناسد و میخواهد از شوق بال در آورد.
✳️پيام خاطره
در غیاب یکدیگر حافظ آبروی هم باشیم
این است "رسم رفاقت..." رفیق باشیم! 🔰#آرزو
🎂برآورده نشدن بسياری از آرزوها
https://eitaa.com/dastan_latifeh/78
🔰#آسايش
🎂عوامل بهم زننده آرامش
1 - سر و صدا
https://eitaa.com/dastan_latifeh/364
🔰#آسيب
🌷حکمت آسيب ها
https://eitaa.com/dastan_latifeh/367
🔰#آمرزش
🌷موجبات آمرزش گناه
https://eitaa.com/dastan_latifeh/116
📚 حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
✍️مرد فاسقي در بني اسرائيل بود كه اهل شهر از معصيت او ناراحت شدند و تضرع به خداي كردند! خداوند به حضرت موسي وحي كرد: كه آن فاسق را از شهر اخراج كن، تا آنكه به آتش او اهل شهر را صدمه اي نرسد. حضرت موسي آن جوان گناهكار را از شهر تبعيد نمود؛ او به شهر ديگري رفت، امر شد از آنجا هم او را بيرون كنند، پس به غاري پناهنده شد و مريض گشت كسي نبود كه از او پرستاري نمايد. پس روي در خاك و بدرگاه حق از گناه و غريبي ناله كرد كه اي خدا مرا بيامرز، اگر عيالم بچه ام حاضر بودند بر بيچارگي من گريه مي كردند، اي خدا كه ميان من و پدر و مادر و زوجه ام جدائي انداختي مرا به آتش خود به واسطه گناه مسوزان . خداوند پس از اين مناجات ملائكه اي را به صورت پدر و مادر و زن و اولادش خلق كرده نزد وي فرستاد. چون گناهكار اقوام خود را درون غار ديد، شاد شد و از دنيا رفت . خداوند به حضرت موسي وحي كرد، دوست ما در فلان جا فوت كرده او را غسل ده و دفن نما. چون موسي به آن موضع رسيد خوب نگاه كرد ديد همان جوان است كه او را تبعيد كرد؛ عرض كرد خدايا آيا او همان جوان گناهكار است كه امر كردي او را از شهر اخراج كنم ؟! فرمود: اي موسي من به او رحم كردم و او به سبب ناله و مرضش و دوري از وطن و اقوام و اعتراف بگناه و طلب عفو او را آمرزيدم.
📚منبع: يکصد موضوع 500 داستان
سيد علي اکبر صداقت
🔰#آموزش
🌷#آموزش_رفتاری
https://eitaa.com/dastan_latifeh/308
🌷برکات آموزش دادن بسم الله
https://eitaa.com/dastan_latifeh/114
🔰#آموزگار
🌷اهميت کار #آموزگاری
https://eitaa.com/dastan_latifeh/114
آينده نگري
🔰#آيين
🔰آئين #توحيدی
https://eitaa.com/dastan_latifeh/362
ابتلا
ابرار
ابليس
🔰#اتحاد
https://eitaa.com/dastan_latifeh/288
🔰#اتفاق
🌷حکمت اتفاق ها
https://eitaa.com/dastan_latifeh/367
اثم
🔰#اجابت
🌷#اجابت_دعا
https://eitaa.com/dastan_latifeh/110
اجاره
اجازه
اجتماع
اجر
🔰#اجل
https://eitaa.com/dastan_latifeh/167
احتجاج
https://eitaa.com/dastan_latifeh