eitaa logo
داستان زیبا
168 دنبال‌کننده
163 عکس
222 ویدیو
52 فایل
داستان زیبا داستان های معصومین داستان های کوتاه داستان های مستند و علما وشهدا و .. کانال دیگر ما:قرآن وسنت، @ghoranvasonat کانال روانشناسی @ravan110
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🌙 مکن ای صبح طلوع شعر آیینی معروف "مکن ای صبح طلوع" را قدیمی‌ها به یاد دارند که در دستجات عزاداری نیمه شب عاشورا ماه محرم خوانده می‌شد. اما شاید کمتر کسی بداند که سراینده این شعر معروف، خبازی از فومن قدیم به نام مرحوم کربلایی میرزا محمود بهجت پدر مرحوم آیت‌الله محمد تقی بهجت (ره) است، که تا سالیان اخیر ناشناخته بود. پس از مجلس روضه‌ای آیت‌الله بهجت (ره) به مداح می‌گوید: شعر "مکن ای صبح طلوع" از سروده‌های مرحوم ابوی است. کربلایی میرزا محمود بهجت فومنی متخلص به "قُمری" از شاعران گمنام در سال ۱۳۲۵ خورشیدی چشم از جهان پوشید و در کربلای معلی مدفون شد. شب وصل است و تبِ دلبری جانان است ساغر وصل لبالب به لب مستان است در نظر بازیشان اهل نظر حیران است گوئیا مشعله از بامِ فلک ریزان است چشم جادوی سحر زین شب و تب گریان است امشبی را شه دین در حرمش مهمان است عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع یارب این آبِ حیات از چه دلی جوشان است؟ امشبی را شه دین در حرمش مهمان است عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
💠 اشراف به احوال فرزند 🔹 این قضیه را از آقای حاج سید صدرالدین جزایری شنیدم و ایشان از آقای حاج میرزاعلی محدّث‌زاده نقل می‌کرد. من از خود حاج میرزا علی هم پرسیدم و ایشان همین را نقل کرد، با مختصر تفاوتی. الآن نقل خود حاج میرزا علی در ذهنم نیست، ولی نقل آقای حاج سید صدرالدین از حاج میرزاعلی در ذهنم است. 🔹 حاج سید صدرالدین می‌گفت: حاج میرزاعلی نقل کرد: کسی از من برای روضه دهه محرم دعوت کرد. من هم به آن شخص وعده دادم. بعد پدرم را در خواب دیدم و ایشان به من فرمود: شما آنجا نرو، یک پیرزنی از دروازه غار می‌آید و از تو دعوت می‌کند. تو آن را بپذیر. (البته تردید دارم کلمه "دروازه‌ غار" در عبارت حاج شیخ عباس بود یا نبود، ولی در ذیل داستان هست که آن پیرزن از دروازه غار آمده بود). 🔹 آقای حاج میرزا علی می‌گفت: به پدرم گفتم: چرا نپذیرم، من به آن شخص وعده داده ام؟ پدرم گفت: چون پولی که او می‌خواهد به تو بدهد، پول ربوی است. گفتم: من وعده را فسخ می‌کنم، ولی لابد او خواهد پرسید که چرا فسخ می‌کنم، آیا علت فسخ را بگویم؟ 🔹 پدرم گفت: فعلاً من نمی‌توانم در این مورد چیزی بگویم، ولی می‌گویم که آنجا نرو. حاج میرزا علی گفت: از خواب بیدار شدم، روز موعد، آن شخص سراغ من آمد و گفت شما وعده دادید، چرا نمی‌آیید؟ گفتم: نمی‌آیم. آن شخص اصرار کرد که علت چیست؟ سرانجام مجبور شدم استخاره کنم که نکته‌اش را بگویم یا نه؟ استخاره کردم و خوب آمد. گفتم پدرم امر کرده که نروم و جریان خواب را برای او گفتم. آن شخص شروع کرد به گریه کردن و گفت: من این کاره نبودم، ولی این دفعه این کار را کردم و دیگر من توبه کردم. گفتم: این دفعه که من به پدرم قول دادم، لذا نمی‌آیم، ولی یک وقت دیگر اگر بر توبه ات باقی ماندی، می‌آیم. 🔹 بعد از آن زنی آمد و مرا برای روضه دعوت کرد. او در دروازه غار _که محله فقراست_ منزل محقّری داشت. در آن مجلس چند زن دیگر هم شرکت می‌کردند. من دهه محرم را آنجا منبر رفتم. شب دهم که روضه تمام شد، آن پیرزن ده‌تا تک تومانی به من داد. 🔹 روز عاشورا نزدیک مغرب مشغول وضو گرفتن بودم و می‌خواستم به مسجد بروم. در همان لحظه در ذهنم خطور کرد که این چه توصیه‌ای بود پدرم به من کرد که در مجلس آن پیرزن منبر بروم و روز آخر هم ده تومان به من بدهد؟! وقتی این فکر به ذهنم خطور کرد، در زده شد و زنی آمد و گفت: من یکی از آنهایی بودم که پای منبر شما در دروازه غار می‌نشستم، سپس هزار تومان به من داد. در آن زمان هزار تومان پول خیلی زیادی بود. 📚 جرعه ای از دریا؛ ج ۲ ص ۵۰۷ جرعه‌ای از دریا | عضو شوید👇 @joreeiaazdarya
هدایت شده از قرآن وسنت
✅👈جان دادن شتر در غم شهادت امام سجاد علیه السلام️ ◼️ امام باقر علیه السلام فرمود: پدرم على بن الحسين علیه السلام شترى داشت كه ۲۲ مرتبه با آن به حجّ رفت و يك بار هم به او شلاق نزد. ◼️ پس از دفن امام سجاد علیه السلام يكى از غلامان آمد و گفت: شتر از خانه خارج شده و كنار قبر على بن الحسين علیه السلام رفته و همانجا زانو زده و سر و گردنش را به قبر می‌مالد و ناله می‌كند. ◼️ گفتم: او را دريابيد و پیش من بیاورید قبل از آنکه دیگران از قضیه آگاه شوند. امام باقر فرمود: آن شتر اصلاً قبر پدرم را نديده بود. ◼️ در روايت ديگر آمده كه سه مرتبه شتر را به خانه بردند، باز برگشت، در مرتبه سوم امام باقر علیه السلام فرمود او را رها كنيد كه از عمرش چيزى نمانده! پس از سه روز از دنيا رفت. 📚 بحار الأنوار، ج‏ ۴۶ ص ۱۴۸
السَّلامُ علیکُم یا اهلَ بَیتِ النُّبوَّة ✨️ختم 14 شاخه گل صلوات✨️ برای سلامتی و تعجیل در امر فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف     🕊الّلهُمَّ🤍         🤍صلّ🕊             🕊علْی 🤍                🤍محَمَّدٍ🕊                  🕊 وآلَ🤍              🤍 محَمَّدٍ🕊         🕊وعَجِّل🤍 🤍فرَجَهُم🕊 🕊الّلهُمَّ🤍      🤍 صلّ🕊            🕊 علْی🤍                🤍محَمَّدٍ🕊                   🕊وآلَ🤍               🤍محَمَّدٍ🕊        🕊 وعَجِّل🤍 🤍فرَجَهُم🕊     🕊الّلهُمَّ🤍         🤍صلّ🕊             🕊علْی 🤍               🤍محَمَّدٍ 🕊                   🕊وآلَ🤍               🤍محَمَّدٍ🕊         🕊وعَجِّل🤍 🤍 فرَجَهُم🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜 ✍ ❗ 🐜قطره عسلی بر زمین افتاد! مورچه کوچکی آمد و از آن چشید . و خواست که برود، اما مزه ی عسل برایش اعجاب انگیز بود! پس برگشت و جرعه دیگری نوشید ... 🐜باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند ؛ و مزه واقعی را نمی دهد. پس بر آن شد تا ،خود را در عسل بیندازد، تا هر جه بیشتر و بیشتر لذت ببرد. 🐜مورچه در عسل غوطه ور شد ! و لذت می برد، اما ( افسوس ) که نتوانست از آن خارج شود،،، پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود، و توانایی حرکت نداشت ... در این حال ماند تا آنکه نهایتا" مُرد ...بنجامین فرانکلین می گوید: ▫️دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ، پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد، نجات می یابد؛ و آنکه در شیرینی آن غرق شد،هلاک می شود!!!ایـن است حکـایـت دنیـاااااا داستانهای آموزنده👇👇👇 @Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای شیعه شدن فرزند عبد الباسط (( فَقَط عَلی اَمیرَالمُومنین وَلیُّ اللهِ الاَعظَمُ الاَکبَرُ )) این کلیپ را با دقت گوش کنید : کسی همانند عبدالباسط قاری مشهور قرآن که تمام عمر و زندگی خودش را وقف قرآن کرد و تمام عمرش را وقف ترویج قرآن و تربیت قاریان ممتاز قرآن در دنیا کرد اما بدون پذیرش و قبول وِلایت اَعظَم و فَرمانرَوایی مُطلقِ حضرت آقا و مولا اَمیرَالمومنین عَلی صَلَواتُ اللّه عَلیه وآله بر تمام عالَمِ اِمکان ، نه قرآن نه اعمال خیر و نه هیچ عبادتی هیچ فایده ایی ندارد و باعث نجات هیچ اَحدی نمی شود. تمامِ دین اَمیرَالمومنین علیه السّلام است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ خاطره‌ای فوق‌العاده از واکنش عجیب دختران دبیرستانی در مواجهه با ! 🗓 انتشار به مناسبت ۴ مرداد، سالروز مرگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ثواب عجیب زیارت امام حسین (ع) فرزند علامه امینی (ره) پدرشان را در خـواب در جایگاهی بسیار عالی مــشاهــده میکــنن و از ایشان سبب این مقام عالی در بـرزخ را میپرسند و عــلامــــه امــینـــی (ره) در جـــواب علت ایـــن جایـــگاه عــظیم را زیارت قبر امام حسین (ع) ذکر میکنند. حجت الاسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥عنایت امام رضا علیه السلام به زائری که اهل زیارت نبود... 🎙 حجت‌الاسلام والمسلمین قرائتی . . •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | پاسخ امام سجاد علیه السلام به کسی که از او پرسید شما چرا گریه میکنید در حالی که جد شما پیامبر (ص) و شفاعت شاملتان می شود و خداوند خیلی رحیم است...
🔴نماز عباس بابایی و احترام ژنرال آمریکایی ♦️خود عباس ماجرای فارغ‌التحصیلی از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است: «دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمی‌دادند تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در مقابلش و روی میز بود. ژنرال آخرین فردی بود که می‌بایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهارنظر می‌کرد. ♦️او پرسش‌هایی کرد که من پاسخش را دادم. از سؤال‌های ژنرال برمی‌آمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت زیرا احساس می‌کردم که رنج دو سال دوری از خانواده و شوق برنامه‌هایی که برای زندگی آینده‌ام در دل داشتم همه در یک لحظه در حال محو شدن است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم. در همین فکر بودم که در اتاق به صدا درآمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا برای انجام کار مهمی به خارج از اتاق برود، با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم. ♦️به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می‌توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را می‌خوانم. ان‌شاالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه‌ای از اتاق رفتم و روزنامه‌ای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز خواندن شدم. در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه می‌دهم، هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد. نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی می‌نشستم از ژنرال معذرت‌خواهی کردم. ژنرال پس از چند لحظه سکوت، نگاه معناداری به من کرد و گفت: چه می‌کردی؟ گفتم: عبادت می‌کردم. گفت: بیشتر توضیح بده. ♦️گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعت‌های معین از شبانه‌روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعت زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی را انجام دادم. ♦️ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست، این طور نیست؟ پاسخ دادم: بله همین طور است. لبخند زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پایبندی من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهره‌ای بشاش خودنویس را از جیبش بیرون آورد و پرونده‌ام را امضا کرد. سپس با حالتی احترام‌آمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما تبریک می‌گویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی موفقیت دارم. من هم متقابلاً از او تشکر کردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود، دو رکعت نماز شکر خواندم.» 🌍 @ebratha_ir
هدایت شده از قرآن وسنت
آیت الله حائری شیرازی این، تو نیستی! انسان خودش را با جسمش اشتباه می گیرد! وقتی در نگاه می‌کند و جسم خودش را می‌بیند، این اشتباه را می‌کند. به او می‌گویند چه کسی را در آینه دیدی؟ می‌گوید: «خودم را دیدم». نه! انسان خودش را نمی‌بیند! خیلی کار دارد که انسان به جایی برسد که خودش را ببیند. گاهی یک انسان از دنیا می‌رود قبل از این که حتی یک بار خودش را دیده باشد! انسان به هر چیزی پیدا کرد خودش را با او اشتباه می‌گیرد. اولین اشتباهی که انسان می‌کند این است که بدنش را خودش می‌داند؛ چون به این بدن تعلق پیدا کرده است. [در فیلم «گاو»] مش حسن از بس به آن گاو علاقه داشت، خودش هم شده بود گاو! هرچه می خواستند به او حالی کنند که تو گاو نیستی، باورش نمی شد. این همان حال و روز ماست! ما [به خاطر تعلقی که به بدنمان داریم]، باور کرده‌ایم که همین هیکل هستیم. وقتی انسان می‌فهمد که خودش چیز مهمی بوده که دیگر فرصت از کف رفته است. انبیا آمدند که به انسان بگویند: ای انسان! تو فقط همین بدن نیستی، تو یک هستی که این بدن، یک قطره‌اش است. وقتی انسان می‌میرد، نعش خودش را از بیرون می‌بیند. آن وقت می‌فهمد که من این نعش نبودم. کسانی که روی خودشان کار کرده‌اند، گاهی بیرون از جسمشان می‌ایستند و جسم خودشان را تماشا می‌کنند. آمدند به آدم بگویند «تو گاو نیستی»! اما آدم عصبانی می‌شود و میگوید: «اِلّا و لابد من همینم». مش حسن هر وقت برایش جو می‌بُردند، می‌گفت اینها دوست من هستند. اما هرکس برایش نان می‌بُرد، فکر میکرد دشمنش است. مشکل انسان همین است. @ghoranvasonat
🍂 آلودگی قلب.. 🔺️ یک روز استادی به همسر خود گفت امروز ظرف‌های غذا را نشور! وقتی شاگردان آمدند منزل استاد، استاد گفت بروید از لبنیاتی در این ظرف‌ها شیر بخرید؛ وقتی رفتند ظرف بردارند، دیدند ظرف‌ها کثیف و نشسته است! گفتند استاد این‌ها نشسته است بگذارید بشوریم بعد ببریم. 🔺️ استاد فرمود به‌همین صورت که هست ببرید، گفتند لبنیاتی داخل این ظرفها شیر نمی‌ریزد، این‌ها کثیف هستند! استاد فرمود هم همین‌گونه است، ظرف اگر کثیف باشد لبنیاتی داخل آن شیر نمی‌ریزد، قلب هم اگر کثیف باشد اگر آلوده باشد داخل قلب نمی‌شود. 🎙نقل شفاهی "یکی از اساتید" 🔰eitaa.com/Alemin "زندگانی عالمان"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☯️ حکایت زیبای میوه فروش و دزد از زبان آیت الله فاطمی نیا روایتی از دزد شیاد به نقل از آیت الله سید عبدالله فاطمی نیا. خوش به حال اون میوه فروشی که در میوه سوم به خودش آمد! وای به حال ما که شیطان 60 سال از ما میوه گرفت و ما خبر دار نشدیم. 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
ارزشش را داشت...🤔 مدتی بود میخواستم اینستاگرامم رو پاک کنم. هرچقدر تلاش میکردم که کنار بذارم نمیتونستم.. تا اینکه با خدا و خودم عهد کردم 📝 و پاکش کردم. 🔸 هروقت یادش میوفتادم و وسوسه میشدم خودم رو به کارای مختلف مشغول میکردم.🤓 ✔️ یک بار برای خودم صاف و صادق نوشتم که اینستاگرام چه پیامدهای بدی رو برام داشت. 🔸چیزهایی رو میدیدم که چشمهام 👀 داشت عادت میکرد و گاهی اوقات دلم میخواست اونطوری بشم.😌 🔸چادری هایی که ذره ای از حیای فاطمی رو نداشتند و با هفت قلم ارایش بودن. 🔸مسافرت ها 🚗 و خانه ها و وسایل گران قیمتی که دوست داشتم تجربه شان کنم. دلم هوس سفر خارجی میکرد با اینکه میدونستم همسرم شرایطش رو نداره.. 🔸وقتی خسته از سرکار با یک شاخه گل رز 🌹 می‌اومد، مقایسه میکردم با هدایایی که بقیه خانم ها در اینستاگرام میگذاشتند.. ست های طلا و💎سورپرایزهای عجیب و غریب... دیگه از دیدن گلها خوشحال نمیشدم.😒 🔺دیدن خانمهای بی‌حجاب برایم داشت عادی میشد،بماند صحنه های گناه آلودی رو که ناخواسته میدیدم..اول تر ها سریع رد ميکردم و توجهی نداشتم اما بعد ها... ✅ هروقت به این چیزها فکر میکنم،در کنار محاسنی که اینستا داشت اما میبینم برای من ارزشش رو داشت که برنامه رو پاک کنم. 💠 پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله : إیّاکُم وَ فُضولَ النَّظَرَ فَإنَّهُ یَبذُرُ الهَوَی وَ یولِّدُ الغَفلَهَ از نگاه های اضافی بپرهیزید چرا که تخم هوس می پراکند و غفلت می آورد. (بحارالانوار ج69 ص19) موضوع: https://eitaa.com/dastanezibaa
✅داستان بسیار زیبا از زن بی حجاب و زن چادری ✍زن هنوز کاملا وارد اتوبوس نشده بود که راننده ناغافل در رو بست و چادر زن لای در گیر کرد. داشت بازحمت چادر رو بیرون میکشید که یه زن نسبتا بدحجاب طوری که همه بشنوند گفت: آخه این دیگه چه جور لباس پوشیدنه؟ خودآزاری دارن بعضی ها ! زن محجبه، روی صندلی خالی کنار اون خانم نشست و خیلی آرام طوری که فقط زن بدحجاب بشنوه گفت: من چادر سر می کنم ، تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد ، و نگاهش را کنترل نکرد ، زندگی تو ، به هم نریزد . همسرت نسبت به تو دلسرد نشود. محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود. من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان زیر چادر از گرما اذیت می شوم، زمستان ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می شوم، بخاطر حفظ خانه و خانواده ی تو. من هم مثل تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم. من هم دوست دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم، زمستان ها راحت تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم. اما من روی تمام این خواسته ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه ی سهم ِ خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم. و همه اینها رو وظیفه خودم میدونم. چند لحظه سکوت کرد تا شاید طرف بخواد حرفی بزنه و چون پاسخی دریافت نکرد ادامه داد: راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، حقوقی هم دارد. حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام با موهای رنگ کرده ی پریشان و لباسهای بدن نما و صد جور جراحی ِ زیبایی، چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند. حالا بیا منصف باشیم. من باید از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟ 💥زن بدحجاب بعد از یک سکوت طولانی گفت: هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم … راست می گویی. و آرام موهایش رو از روی پیشانیش جمع کرد و زیر روسریش پنهان کرد. https://eitaa.com/dastanezibaa
1335951899.pdf
26.3M
📗🖇•• 🌺عالی🌺 🕊 💌 🦋‌••کانال‌هادی دلها ↯↯ ✾‌✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾ ✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾
دائرة‌المعارف‌اربعین‌اصلی.pdf
29.71M
📚 دائرة‌المعارف 👈 همه چیز درباره معارف اربعین، مجموعه از منابع گوناگون، در یک بسته «آموزشی‌، پژوهشی»/ تاریخچه، اصطلاحات، چرایی، چیستی، اهداف، پیام‌ها، توصیه‌ها، نکته‌ها، تصاویر... 📑 تعداد صفحه: ۶۵۱ 👈 مشتمل بر:🔰 📕کتاب "اربعین جاذبه مغناطیس حسینی"/سید رضی سیدنژاد 📕کتابچه "به رهبری حسین(علیه‌السلام)"/بازخوانی ابعاد گوناگون «حماسه اربعین» در بیانات حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای(حفظه‌الله) 📕کتاب "اربعین حسینی"/محمد رضا حدادپور جهرمی 📷 مجموعه تصاویر حضور مراجع و علما در حماسه اربعین 📕کتاب مجموعه "۲۶ عنوان سخنرانی روشمند در مسیر اربعین" ویژه علاقمندان به تبلیغ/ به همراه توضیحات و نکات ناب برای بهرمندی معنوی از سفر 📔فرهنگ کاربردی لغات، به زبان عربی فصیح و گویش عراقی و..
هدایت شده از قرآن وسنت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️پنج توصیه از آیت الله بهجت(ره) برای دفعِ سحر و جادو https://eitaa.com/ghoranvasonat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺از هر کسی بجز آیت‌الله بهجت این جمله را می‌شنیدم، می گفتم شاید غلو کرده باشد. 🔹اوج محبت امام علی (ع) نسبت به گریه کنندگان بر سیدالشهداء (ع)
☘️ داستانی از مرحوم شاه آبادی ☘️ 💠 مرحوم آیة الله (ره) (پدر آیت الله شبیری زنجانی حفظه‌الله) که از دوستان و هم مباحث های امام خمینی(ره) بوده است؛ دربارۀ سبب سازی خداوند سبحان می‌نویسد: 🔺️ خواب دیگری که سبب نجات انسانی از خطر مرگ شد، خوابی بود که آقای میرزا‌ محمد علی که از معتمدین علمای تهران است دیده بود؛ 🔺️ فرمود: «من در خواب دیدم که با چند نفر در جایی نشسته ایم، بچه‌ای هم نزد من بود. پرتگاهی نیز آنجا بود، من از آن می‌ترسیدم که مبادا بچه از آنجا بیفتد! در آن وقت که با آنها مشغول صحبت بودم مراقب بچه هم بودم؛ از قضا ناگهان دیدم بچه از آنجا افتاد!! من از وحشت بیدار شدم. 🔺️ سر از در اتاق بیرون کردم، همان بچه را دیدم که لب آب انبار ایستاده. خواستم صدا بزنم برگردد، دیدم همان دم توی آب انبار افتاد، من فوراً دویدم بیرونش آوردم. و اگر یک لحظه دیر بیدار شده بودم آن بچه ظاهراً تلف می شد. 📚 الکلام یجر الکلام، ج۱، ۱۱۰. 🔰eitaa.com/Alemin "زندگانی عالمان"
هدایت شده از قرآن وسنت
شماره تلفن حرم علیه‌السلام 🥹 📞شماره تلفن 1640 مستقیم به میکروفن ضریح امام حسین(ع) وصله، هر درد دلی دارید به آقا بگید. (بدون پیش شماره است) کاملا رایگانه التماس‌دعا نشر بدید شاید کسی دلتنگ باشه «»🏴