🍂 در متن کتاب گاها به اسم کوچک بعضی افراد اشاره شده و بعضی بصورت اسم و فامیل. این اختلاف بیان اتفاقی است یا تعمدی؟
🍂 آیا در سالهای بعد از اسارت موفق به دیدار از اردوگاه و یا نگهبانان عراقی آن زمان شدید؟
🍂 گاها رزمندگان دلتنگ جبهههای مختلفی که خاطراتی از آن دارند میشوند. این موارد برای اسارت و اردوگاه و جمع دوستان صادق است؟
🍂 اگر امکان دیدار یکنفر از شهدا برای شما بوجود بیاید، کدام شهید را انتخاب می کنید؟
🍂 بعنوان کلام آخر بفرمایید، در سیاست انتقال ارزشها به نسل جوان چقدر برای دانشجوها از موضوع دفاع مقدس و اسارت بهره می برید و چه برنامه هایی داشته اید؟
🍂
🔻 انجمن حجتیه ۲)
گفتگو با آیت الله روضاتی
سندشناس مشهور معاصر
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
🔹 یکی از ایرادات جدی که بر حجتیهها بار میشود تشدید اختلافات مذهبی بین شیعه و سنی بود. آنها بر موارد تنشزا دست میگذاشتند و آنها را پررنگ میکردند، حتی در برخی مسائل به شیوه غالیان شیعی عمل میکردند و در منقبت امام علی(ع) اغراقهای نابجایی میکردند. به نظر میرسید انجمنهای حجتیهای در مقطعی مبارزه با بهاییان را رها و اهل سنت را جایگزین آن کردند. در برابر این اقدامات انجمنیها، در برخی از مناطق سنینشین عکسالعملهایی بروز کرد و فضای وفاق ملی را مورد تهدید جدی قرار داد. این رویکرد انجمنیها مغایر با اندیشههای وحدتآفرین امام خمینی بود و نشان داد اعضای انجمن تعهد و تقیدی در برابر رویکردهای امام خمینی ندارند و ادعاهای آنها در خصوص تبعیت از رهبری دروغی بیش نیست.
🔹 ظاهرا بین انجمنیها و شاه ارتباطات امنیتی وجود داشته و انجمنیها نیروی مبارز جوان را از مبارزه با رژیم منحرف کرده و به سمت مواجهه با بهاییان کشانده است؟
انجمنیها اصرار داشتند تا اجماع بر سر مبارزه با بهاییت قرار گیرد و توان ماجراجویانه جوانان در این مسیر به کار گرفته شود و در واقع این اصل است و مابقی فرع. ساواک اجازه فعالیت به تشکلهای ضد بهایی انجمن حجتیه را میداد و کمکهای پیدا و پنهانی در این خصوص میکرد. برخی اعتقاد دارند که ساواک، چهرههای مهم انجمن حجتیه را تعیین میکرد و در واقع از این طریق سیاستهای خود را در انجمن جریان میداد. رژیم که از قدرت بالا و آگاهگرانه روحانیت در ایران باخبر بود، مدام به انجمنیها گوشزد میکرد که زیاد پای روحانیت را به تشکیلات انجمن باز نکنند و تا حدود زیادی ما شاهد تحقق این امر هستیم و میبینیم که روحانیون سرشناس زیادی به انجمن نپیوستند یا آنها که پیوستند پس از مدتی از انجمن جدا شدند. علت طرد روحانیون نسبت به انجمن این بود که آنها خط و ربط انجمن را مشکوک میدانستند و نسبت به وجود سکولاریسم پنهان در آن خوف داشتند. هماهنگیهای سران انجمن با رژیم در مسیر مقابله با بهاییت مورد افتخار کسانی مثل شیخ محمود حلبی قرار داشت. اینها این گونه توجیه میکردند که خود رژیم را هم آنها توانستهاند در این راه با خود همراه کنند، غافل از اینکه این رژیم بود که توانسته بود اینها را با خود همراه کند و اینها در دام رژیم افتاده بودند. جالب این است که کوچکترین تغییری در اساسنامه انجمن باید با موافقت ساواک انجام میشد. این یعنی اینکه انجمن بدون اجازهی شاه نمیتوانست آب بخورد. ساواک در ماههای منتج به پیروزی انقلاب خواستار مشارکت جدیتر انجمنیها در برقراری امنیت کشور شد؛ ماجرا از این قرار بود که ساواک از انجمنیها میخواست تا کسانی در بین روحانیت را که اقدام به خرابکاری میکنند، شناسایی و به رژیم معرفی کنند. برای بسیاری همچنان ماهیت انجمنیها ناشناخته بود و بنابراین آنها میتوانستند آزادانه در برخی از جلسات شرکت و نقش منافقانه خود را بازی کنند. از سوی دیگر در گیرودار بگیر و بهبندها اگر اشتباهی فردی از انجمنیها دستگیر میشد، پس از احراز هویت تشکیلاتیاش به سرعت آزاد میگردید. نکته جالب این است که همکاری انجمنیها با ساواک بعضا با انگیزههای مذهبی خود اعضا انجام میشد؛ مثلا این طور میگفتند که امام زمان راضی به آشوب و اغتشاش نیست و باید خرابکاران را به حکومت معرفی کرد. سران تشکل انجمن حجتیه رژیم را در جریان ریز فعالیتهای خود، جلسات خود، اعضای خود، موضوعات مورد نظر خود و … قرار میدادند. علت همه این کارها این بود که افراد انجمن از شهامت انقلابی شیعی بهرهای نبرده بودند و در برخی مواقع نوع اقدامات خود را شعبهای از تقیه عنوان میکردند و این طور به خودشان دلگرمی میدادند.
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
ادامه دارد
#انجمن_حجتیه
#مصاحبه
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
1_1832902266.opus
531.4K
🍂 خاطرات اسارت/زندان الرشید
آزاده سرافراز
محمدعلی نوریان
🔸 قسمت یازدهم۱
با لهجه شیرین نجف آبادی
فرمانده گروهان در گردان های
انبیاء و چهارده معصوم (ع)
لشکر ۸ نجف اشرف
#خاطرات_اسارت
#خاطرات_صوتی
@defae_moghadas
🍂
1_1832905685.opus
2.1M
🍂 خاطرات اسارت/زندان الرشید
آزاده سرافراز
محمدعلی نوریان
🔸 قسمت یازدهم۲
با لهجه شیرین نجف آبادی
فرمانده گروهان در گردان های
انبیاء و چهارده معصوم (ع)
لشکر ۸ نجف اشرف
#خاطرات_اسارت
#خاطرات_صوتی
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 ققنوسهای اروند
نوشته : عزت الله نصاری
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅
🔻 قسمت پنجم
۲۰ بهمن رسید و نیمه های شب عملیات شروع شد.
در اولین دقایق آتشباریهای فوق العاده شدیدی در منطقه شلمچه شروع شد، انگاری نیروهای دشمن کاملا آماده دفاع هستن. آتشباری و فروریختن تعداد بیشماری منور در اون نقطه کاملا گویای اینه که عراقیها تحرکات ما را کاملا رصد میکردن و آماده بودن، خدا به داد رزمندگان ما برسه.
دقایقی از درگیریهای شلمچه نگذشت که سروصدای درگیریهایی در سمت چپ آبادان بگوش رسید و خیلی سریع شدت گرفت. هر چقدر درگیریهای این نقطه شدت می.گیره، درگیریهای شلمچه کمتر میشه.
منطقه ی عملیاتی تقریبا ۵۰ کیلومتر با ما فاصله داره، در آخرین نقطه جزیره آبادان و محل تلاقی اروندرود و بهمنشیر با خلیج فارس.
در این نقطه، عراق یه شهری داره به اسم فاو، بزرگ نیست، یه شهر کوچک که اسکله های بسیار بزرگ نفتی باعث شهرتش شده.
تمام درگیریها در همین منطقه متمرکز است و شلمچه و اطراف آبادان سروصدای زیادی نیست.
شدت آتش در منطقه فاو نشون میده نقطه اصلی عملیات همینجاست.
صبح شد و سر سفره صبحانه، رادیو مارش پیروزی میزنه و اعلام میکنه رزمندگان اسلام طی عملیاتی بنام «والفجر ۸» شهر فاو عراق را تصرف کردند، باور کردنی نیست.
چه جوری از اروند عبور کردن، چه جوری از باتلاق و نیزار عبور کردن، برای ما که بچه همین منطقه هستیم و شدت آب اروند و باتلاقی که در ساحل وجود داره را بخوبی میشناسیم. باورش خیلی سخته. فقط معجزه و امداد غیبی و صدالبته همت رزمندگان دلیرِ ما میتونه بر این موانع چیره بشه، همگی خوشحالیم.
بعد از مدتها یه پیروزی درخشان نصیب ما شده.
از امروز ماموریت ما شروع میشه،
دیدگاه پالایشگاه آبادان به نسبتِ منطقه نبرد تقریبا سرگردنه محسوب میشه.
تنها راه لجستیک عراقیها برای فاو از جلوی چشم ما میگذره، وضعیت ما جوریه که در عین اینکه مستقیما در عملیات درگیر و مورد تهدید نیستیم، کاملا بر نیروهای دشمن تاثیر گذاریم و میتونیم با قطع کردن جاده های تدارکاتی دشمن، بزرگترین خدمت را به رزمندگان درگیر در فاو انجام بدیم و این خیلی شیرین و لذت بخش است.
•⊰┅┅❀•❀┅┅⊰•
ادامه دارد
#ققنوسهای_اروند
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 نماز خواندن نگهبانان
عباس نجار
ما میدانستیم و میدیدیم که ارتشیهای عراقی چقدر از بعثیها میترسیدند و بعثیها هم اصلا از مذهبیها خوششان نمیآمد. ممکن بود بهشان گیر بدن ولی با این حال بعضی از سربازان و حتی بعضی بعثیهای درجه پایین مثل کاظم که فقط هوادار حزب بعث بودند، گاه گاهی نماز میخواندند. «حسین کرده» نماز میخواند، «سید سلام» قد بلنده خودم دیدم که نماز میخواند، شجاع هم نماز میخواند. البته اگر کسی در ارتش عراق خیلی سفت و سخت و مرتب نماز میخواند احتمالا برای خودش دردسر درست میکرد چون بعثیها به او شک میکردند.
🔹آزاده تکریت ۱۱
#خاطرات
#خاطرات_آزادگان
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 شجاع - نگهبان شیعه و کرد اردوگاه تکریت ۱۱ در سالهای اخیر که به علت بعضی گفتگوها با وی در آن سالها، بعد از آزادی به صورت غیر منتظره توانستیم با ایشان ارتباط برقرار کنیم و اولین جملهای که ایشان گفتند: این بود که:
👈 شما رستگار شدید. 👉
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 یازده / ۱۲۸
خاطرات پروفسور احمد چلداوی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
در بیمارستان یک دفعه مبتلا به تب شدیدی شدم. مستأصل شده بودند. اولش استفراغ خونی حالا هم تب شدید. چند نگهبان بالای سرم می ایستادند تا نتوانم عمدی درجه تب سنج را بالا ببرم ولی این بار با لطف الهی واقعاً به چنان مرضی دچار شده بودم که دیگر نیازی به فیلم بازی کردن نداشتم و واقعاً وضعيتم حاد و وخیم شده بود. تب مداوم چهل درجه و بدون هیچ مسئله قابل تشخیص یک هفته ای ادامه داشت. همه درمان ها هم بی نتیجه بود. این تب خصوصاً شبها توانم را میبرید و تا صبح بیدار می ماندم. شده بودم مثل شبهای اول اسارت در بیمارستان زبیر. یکی از پزشکان مهربان عراقی دستور داد شب مرا به ردهه مخصوص افسران عراقی منتقل کردند که در آن مبرده (کولر) تا صبح محیط را خنک میکرد تا بلکه از تبم کاسته شود، اما نمی شد. حدود دو هفته ای در بیمارستان بودم. هیچ یک از روش های درمان پزشکان عراقی جواب نمی داد. بالأخره به لطف الهی و با استفاده از طب سنتی که یکی از اسرا بلد بود حالم بهتر شد. یک روز دستور آمد که بلافاصله من را به تکریت ۱۱ برگردانند. دکتر فقط یک بطری شربت معده آلومينيوم ام جی برای درد معده ام داد. با آمبولانس به اردوگاه ۱۱ برگشتیم. توی مسیر تصمیم گرفتم که یک فیلم جدید راه بیندازم. نزدیک اردوگاه که رسیدیم مقداری از شربت معده که سفید رنگ بود را توی دهانم ریختم و منتظر ماندم وارد اردوگاه که شدیم خودم را روی تخت ولو کردم و تا کلید خوردن اولین سکانس فيلم جديد منتظر ماندم. مصطفی، نگهبان چاق آمد تا من را تحویل بگیرد. او به خوبی مرا میشناخت. تا درب باز شد و دو نفر از اسرا برانکاردم را پایین آوردند، شربت سفید را با حالت استفراغ از دهان بیرون ریختم. مصطفی گفت: «اوه این که هنوز حالش خرابه چرا این رو خوب نشده به اردوگاه پس فرستادن و بلافاصله دستور داد من را به ردهه داخل اردوگاه بردند. خوشبختانه نقشه ام گرفت و دکتر دستور داد سه روزی بستری شوم و به جز سرم و کمی مایعات هیچ چیز دیگری نخورم. بعد از روز سوم اجازه دادند که غذا بخورم. من که حسابی گرسنه بودم آن قدر غذا که نان و خورش کرفس بود خوردم که اسهال گرفتم و باعث شد ۱۸ روز دیگر هم آنجا بمانم. حالا حدود یک ماهی از ورودم به تکریت ۱۱ میگذشت، بدون اینکه شکنجه شده باشم. باور کردنش خیلی سخت است. نه تونل مرگ و نه هیچ شکنجه دیگری. این یعنی استجابت دعای همان شب سختی که از خدای خوبم خواسته بودم یا مرگم را برساند یا از شکنجه ها نجاتم دهد. در این مدت مسعود هم در ردهه به خاطر ادرار خونی بستری بود. اما هاشم را به انفرادی برده بودند. یک روز یکی از بچه های بند ۱، که برای ردهه به آنجا می آمد من را دید و از زنده بودنم تعجب کرد. او این خبر را به بچه های اردوگاه رسانده بود. به هر حال بعد از یک ماه بستری مرخصم کردند و به انفرادی منتقل شدم. لحظه دیدار مجدد دوستان، لحظه زیبایی بود. با بچه ها روبوسی گرمی کردم و از اوضاع اردوگاه پرسیدم. بچه ها گفتند با فیلمی که تو بازی کردی شکنجه ما هم خیلی کم شد.
اردیبهشت از راه رسیده بود و هوا رو به گرمی میگذاشت. کار هر روز بعثی ها کتک زدن ما هنگام هواخوری بود. ما هم دیگر پوستمان کلفت شده بود و به شکنجه ها عادت کرده بودیم و اگر یک روز کتک نمی خوردیم برایمان جای تعجب داشت.
•┈••✾○✾••┈•
ادامه دارد
#یازده
کانال حماسه جنوب/ ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 زیر خاکی از اردوگاه اسرای ایرانی
در زمانیکه در دست دشمن اسیر هستید بهترین روش برای حفظ خود از اذیت و آزار دشمن این است که خودت را بهسادگی و بی اطلاعی زده و ادعا کنی چیزی نمیدانی!
این قطعه فیلم واقعی از اردوگاه اسرای ایرانی، نماد و مظهر استفاده اسرا از این تاکتیک بسیار کارآمد است.
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#کلیپ
#مستند
#زیر_خاکی
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 انجمن حجتیه ۳)
گفتگو با آیت الله روضاتی
سندشناس مشهور معاصر
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
🔹 انجمن حجتیه آیا معتقد به جدایی دین از سیاست بود؟
شیخ محمود حلبی و مریدانش قبل از مواجهه با بهاییها در جریان ملی شدن صنعت نفت نیز ورود خوبی داشتند و از آیت الله کاشانی حمایت کردند و نشان دادند میتوانند نقش فعالی در عرصه اجتماع بازی کنند، اما این حضور مریدان شیخ چندان دوام پیدا نکرد. خود شیخ محمود هم دیگر نطقهای آتشینش را بر بالای منبر با وقوع کودتای ۲۸ مرداد تکرار نکرد. اندیشه جدایی دین از سیاست در میان انجمن حجتیهایها از همین جا شروع شد و گسترش یافت. ما خواهیم دید که شیخ محمود حلبی اجازه ورود به مجلس شورای ملی را هم پیدا میکند، اما به دلیل همین نگاهها او از این حضور مهم انصراف داد. مخالفتها با اندیشه سیاسی امام خمینی از عقاید فکری اعضای انجمن نشأت میگرفت که میگفتند در زمان غیبت امام زمان نباید در امر سیاست دخالت کرد؛ چراکه این کار موجب آسیب به دین میشود و امام عصر ناراحت و ناخشنود میشوند.
🔹 موضع انجمن نسبت به انقلاب اصولا چگونه بود؟
وقتی انقلاب به رهبری امام خمینی به پیروزی رسید، شیخ محمود حلبی موضع استواری را اتخاذ نکرد و گاهی حمایت صریح میکرد و گاهی سکوت میکرد. این مواضع این چنین بود و ثباتی در این زمینه وجود نداشت. بسیاری از اعضای انجمن نیروهای انقلابی خوبی بودند و نمیتوانستند امام را یاری نکنند؛ لذا از همان ابتدا حساب خود را از انجمن جدا کردند و عدهای دیگر هم چشم به دهان شیخ محمود و مواضع حزب بادش دوختند. شیخ محمود باز هم در این مقطع از اندیشههای سکولاریسی خود دفاع میکند و خطاب به منتقدانش میگوید: ما نباید زیاد خودمان را آلودهی حوادث اجتماعی و سیاسی کنیم؛ ما باید به فعالیتهای تبلیغی دینی خودمان مشغول شویم و همان اصلاح بهاییها را ادامه دهیم! شیخ محمود در این زمینه دست به دامان مصلحتاندیشی هم میشد و میگفت: رژیم شاه مسلح است و مردم سلاحی ندارند؛ پس این مبارزه جایز نیست. او میگفت: شیعه همچنان باید با حکومت جور کنار بیاید و اقدام جدی انجام ندهد و مملکت شاه شیعه دارد؛ پس نیازی به انقلاب نیست!
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
ادامه دارد
#انجمن_حجتیه
#مصاحبه
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
AUD-20220718-WA0004.m4a
12.04M
🍂 خاطرات اسارت/شرایط زندان
آزاده سرافراز
محمدعلی نوریان
🔸 قسمت دوازدهم
با لهجه شیرین نجف آبادی
فرمانده گروهان در گردان های
انبیاء و چهارده معصوم (ع)
لشکر ۸ نجف اشرف
#خاطرات_اسارت
#خاطرات_صوتی
@defae_moghadas
🍂
🍂 لیوان چای و آب در اسارت
🔹 ارسالی از آزاده سرافراز
علی سوسرایی
@defae_moghadas
🍂