eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
4.9هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
51 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 نواهای ماندگار 🔸 با نوای حاج صادق آهنگران ای راهیان کربلا وقت پیکار است        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 نظرات شما در خصوص کتاب پسرهای ننه عبدالله @Jahanimoghadam 👈 آی دی ادمین ‌‌‍‌‎‌┄═❁❣❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔻 علیرضا ایزدی: سلام شبتون بخیر ؛ حیف شد داستان پسرهای ننه عبدالله باتمام رسید، واقعا‌ چه داستان شیرین و دلچسبی بود از این خانواده محترم که باتمام وجود و باگوشت و استخوان و خون فرزندان خود جنگ را لمس و زندگیشان در جنگ بود و کل دوران دفاع مقدس در آبادان زندگی میکردند و همگی در خدمت جنگ و رزمندگان بودند‌ خداوند روح تمام رفتگانشان را شاد و فرزندانشان سالم و تندرست باشند. ‌‌‍‌‎‌┄═❁❣❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔻 نادری: داستان بچه های ننه عبدالله احساس میکنم خیلی ازداستانهای جنگ که قبلا خواندم وشنیدم فرق میکند سرگذشت وایثارگری ومقاومت روزهای اول جنگ بچه های خرمشهروآبادان بایددرس داده شود وتک وتک رزمندگان آن زمان که هنوز درقیدحیات هستندپیدا وتاریخ آن روزهانوشته شود ‌‌‍‌‎‌┄═❁❣❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔻 احمدی: دست مریزاد برادرعزیز وبزرگوارم خیلی استفاده کردیم خدای بزرگ به جنابعالی پاداش نیکو عنایت فرمایند. بازهم منتظر زحمات شما هستیم با خاطرات جدیددیگر... بخصوص خاطرات اسرای عراقی 🍂
🍂 هر چه زمان می‌گذرد، مردم افسرده‌تر می‌شوند؛ این خاصیت دل بستن به زمانه است! خوشا به حال آنانکه به جای زمان، به «صاحب زمان» دل می‌بندند و برای تعجیل در ظهور و تعجیل آقا امام زمان (عج) دعا می کنند ‌‌‍‌‎‌┄═❁🌹❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ آماده عملیاتی در رأس البیشه بودیم که مصادف بود با تولد صدام. عدنان خیرالله (وزیر جنگ صدام) گفته بود: «به چادر زنان بغداد قسم! تا ۴۸ ساعت آینده فاو را از ایرانی ها پس می گیریم». آن‌شب علی‌آقا سخنرانی حماسی ایراد کرد و در ضمن سخنرانی گفت: « عدنان خیرالله می‌خواهد برای صدام خوش رقصی کند اما شما برای آبروی امام زمان (عج) می‌جنگید» با آن سخنرانی شور و شوق عجیبی بچه‌ها را فرا گرفت و خط کارخانه نمک، کُنج جاده فاو بصره شکسته شد. اسم عملیات هم شد : عملیات صاحب الزمان (عج) راوی: علیرضا رضایی مفرد سردار شهید علی چیت سازیان ¤ لبخند صاحب الزمان "عج"، نصیبتان ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات دفاع مقدس @defae_moghadas 👈عضو شوید ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃؛💫؛🍃 💫؛🍃 🍃 خاطرات اسرای عراقی "از قصرشیرین تا فاو" 5⃣ محقق: مرتضی سرهنگی ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 ساعت ۲ یا ۳ بعد از ظهر بود که پنج نفر از نیروهای شما از خاکریز اطراف قرارگاه تیپ پائین آمدند. ما حدود سی نفر بودیم به دستور یکی از افسرها، دستمال سفیدی بیرون آوردیم و بطرف آن پنج نفر آمدیم. آنها اولین حرفشان به ما این بود، امان امان و از این کلمات ما تسکین پیدا کردیم. اسرای دیگری از گوشه و کنار آمدند ما حدود هشتاد نفر شدیم. وقتی که از محیط قرارگاه بیرون رفتیم دیدم که نیروهای زیادی از نفرات شما در آن حوالی هستند. ما را در کنار شط جمع کردند و به نوبت در قایق ها نشاندند و به طرف ایران آوردند. وقتی که من به آنطرف شط آمدم نیروهای شما روی زمین نشسته بودند و غذا میخوردند آنها اسرا را دعوت کردند و ما هم که دو روز بود هیچ چیز نخورده بودیم به رزمندگان شما پیوستیم و با همدیگر ناهار خوردیم. بعد از خوردن آن ناهار، احساس کردم که زندگی تازه ای را خداوند برایم نوشته است. اگر من در جبهه صدام کشته می‌شدم، هم دنیایم تباه بود و هم آخرتم. شکر خدا که زنده ماندم. ┄═• پایان این قسمت •═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ✧✧ ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ حܩߊ‌ܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐ‌ܢ‌ߺ ✧✧ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 پیام شهید بشنوید، زیباست و مسئولیت آور ..        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
yahassnmojtaba: سلام ممنون از خاطرات خوب بچه های ننه عبدالله هنوز هم شاید از ننه عبدالله ها در خرمشهر وابادان واهواز هست که کسی از انها یادی نمی کند هنوز هم فرزندانی مثل بچه های ننه عبدالله هستند که کسی نمی داند در کدام گوشه خرمشهر ابادان اهواز سوسنگرد بستان ووو افتاده اند بچه های ننه عبدالله بعد از جنگ هم مسول بودن یاد آن همه شهیدی که پسر ننه عبدالله انها را بیان کرد وتعدادی از انها را از ذهنش رفته بودند گرامی باد ابادان وخرمشهر سوسنگرد وبستان از این جوانان زیاد داشتن و هنوز هم دارند نگذارید پیشکسوتان جهاد وشهادت در گنج گوشه خانه ومحل وشهر از یاد بروند از همون دوستانی که در خاطرت ننه عبدالله امده استفاده کنید وانها را پیدا کنید شاید ناگفته های داشته باشند که حتما دارند دست عزیز درد نکند با گفتن خاطرات وبردن آدم را در آن روزهای سخت یاد عملیات بیت المقدس که قرارگاه قدس بودیم یاد همگی شهیدان بخیر یاد خانواده های که دربدر شدند وسختی های فراوان کشیدن باز هم ممنون عالی بود عالی
محمد محمدی: سلام و عرض ادب ضمن تشکر از ارسال خاطرات و مطالب خوبتان بیش از چند سال است که هم خودم و هم دانش اموزان را ترغیب میکنم که عضو کانال و خواندن مطالب شوند این روش تبیین دفاع مقدس بسیار عالی هست و بسیار اموزنده برای همه نسل ها . تشکر از زحمات شما
یاس کبود: سلام دست مریزاد به شما و همه دست اندکاران، بچه های ننه عبدالله هم مثل بقیه مطالب خیلی عالی و فوق العاده بود. یکبار دیگه خاطرات جبهه و جنگ برامون تداعی شد و باهاش زندگی کردیم. روح همه شهدا و درگذشتگان شاد و عمر عزیزانی که در قید حیات هستند مستدام باد.
رفیع شعبانلو: سلام خدارحمت کند حاج قاسم سلیمانی را فرمودند خوزستان حرم است(درواقعه سیل فرمودند)خطه خوزستان مردمانی خونگرم ومهربان دارد ودردفاع مقدس جانانه ازمیهن دفاع کردند وهیچ چشم داشتی هم ندارند این کتاب گوشه ای از زحمات وایثار خانواده های خوزستانی بود امیدوارم این ایثارها وفداکاریها به نسل های آینده منتقل شود اجرشما باسالار شهیدان ...بقول سردارشهید چیت سازیان بازنده نگه داشتن یاد شهیدان می‌توان ادامه دهنده راهشان بود ...ببخشید رفیع شعبانلو از همدان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 کتاب "جنایت در خرمشهر" اعترافات بسیار مهمی از افسران عراقی است که معاصر با حوادث خرمشهر از ابتدای حادثه تا پایان آن هستند. این اعترافها بعد از گذشت سالها از آزادسازی خرمشهر، بیان شده است. این افسران طی گذشت ایام در خرمشهر بوده اند و سخنان آنها اسناد دیگری است که دلالت بر مظلومیت این شهر و پیروزی آن دارد. با هم می‌خوانیم گوشه‌ای از خرمشهر مظلوم را..
🌹؛🌴🌹 🌴؛🌹 🌹 جنایت در خرمشهر / ۱ از زبان افسران حاضر در خرمشهر ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 چرا خرمشهر؟ سرهنگ دوم ستاد ثامر احمد الفلوجی تاریکی وحشتناک، تصمیمات خطرناک و آینده ای نامعلوم موضوعات مهمی در اندیشه افسرانی که چون ملخ های گرسنه به سوی اتاق جنگ در قرارگاه سپاه سوم هجوم آورده بودند، خطور می‌کرد . در آن شب، سرلشکر ستاد اسماعیل تايه النعيمي (ابوشهيد) درباره آینده و آنچه در دل رهبری می‌گذشت سخن می گفت. او چنین آغاز کرد: برادران عزیز! امروز در ایران انقلابی واقع شده است. این انقلاب به کشور ما هم سرایت کرده. شما می‌دانید که ۷۰ درصد از جمعیت عراق را شیعیان تشکیل می‌دهند و آنها بدون شک و به شکل واقعی به این انقلاب علاقه مند هستند. بر اساس اطلاعاتی که سازمانهای اطلاعاتی ما به دست آورده اند، شیعیان به طور محرمانه به رادیوهای ایران گوش فرا می‌دهند و تشکل های سیاسی وجود دارد که با ایران روابط مستحکمی دارند... در این هنگام سرتیپ اسعد شیتنه سخن او را قطع کرد و پرسید: بنابراین چه باید کرد؟ اسماعیل النعیمی در پاسخ گفت: این همان مسأله ای است که ما می خواهیم به آن دست یابیم. ما چه باید بکنیم؟ در واقع در جلسه محرمانه ای که در تاریخ ۱۹۸۰/۷/۵ (مرداد ۱۳۵۹) در ساختمان وزارت دفاع تشکیل شد حضرت رئیس جمهور رهبر ( حفظه الله) فرمودند: باید شر فارسها را از خود دور کنیم، لازم است آنها را از مرزها دور سازیم و گرنه نیروهای آنها به میدان «سعد» و «ام البرون» در بصره خواهند رسبد. در ادامه صلاح العلی فرمانده لشکر سوم اظهار داشت: سرورم ما با یک اشاره حزب و انقلاب آنها را تا اطراف تهران دنبال خواهیم کرد. آنگاه النعیمی سخنان خود را چنین تکمیل کرد، آفرین بر شما! بارک الله به شما شیران... رهبری تصمیم گرفته خرمشهر را اشغال کند؛ زیرا ممکن است این شهر در آینده پایگاه و نقطه حرکت نیروهای ایران به سوی خاک ما باشد بنابراین باید خاک ایران و خصوصاً خرمشهر را به این عنوان که عربی است، اشغال کنیم. عبد الجواد ذنون رییس سازمان اطلاعات ارتش (استخبارات) در ادامه اظهار داشت: تعداد زیادی از ساکنین این شهر عرب هستند؛ بنابراین ما باید در پی شیوه هایی باشیم تا این عربها با ما نظر موافق پیدا کنند. اسماعیل تایه النعیمی پرسید: به نظر شما چه شیوه هایی وجود دارد؟ عبدالجواد ذنون در پاسخ گفت نسبت به قومیت عربی تأکید می‌کنیم و به اختلافات قومی و طائفه‌ای دامن می‌زنیم و با طرح این شعار که ما برای آزادسازی آمده ایم نه برای کشور گشایی، آتش این گونه مسائل را شعله ور می‌سازیم. به این معنا که ارتش ما برای ایجاد یک ایالت عربی جدید برای شما که همان خوزستان باشد آمده است و بالطبع عربها در این زمینه از ما حمایت خواهند کرد. در همان زمان عدنان خیرالله وزیر دفاع با هواپیما به قرارگاه سپاه سوم آمد. هدف اطلاع از نتایج این جلسه و اعلام نظر درباره آن بود. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ پیگیر باشید @defae_moghadas 👈لینک عضویت ✧✧ ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ حܩߊ‌ܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐ‌ܢ‌ߺ ✧✧ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 اسدالله: سلام علیکم خاطرات پسران ننه عبدالله و دیگران دنیایی از حماسه و جانفشانی های مردم ایران خصوصا مردم غیور خوزستان است که باید بصورت فیلم و سریال تبدیل شود و برای نسل امروز و آینده بعنوان یک الگو در آید اما افسوس که در این کشور با این همه غنای فرهنگی هیچ گونه توجهی به آن نمیشود امیدوارم که مسئولین به خود بیایند واز این غنای فرهنگی ایثار و شهادت استفاده کنند 🔸 جامانده: سلام و درود خدا بر شما سربازان جبهه نبرد فرهنگی، همان که توصیه همیشگی فرمانده کل قوا امام خامنه ای میباشد❤️ بچه های ننه عبدالله ❤️ خدای بزرگ توفیق عنایت کرد مدتی در پایان دفاع مقدس و مخصوصا عقب نشینی فاو را در رکاب برادران نورانی سربازی کردم، مرد میدان، شیر بچه های خرمشهر، افتخار خوزستان، قهرمانان ملی، هرکجا هست خدایا به سلامت دارش❤️ (جامانده)
🔸 یزدان جلالی: سلام علیکم عده‌ای تصورشان از نحوه مواجهه مردم خوزستان قهرمان این است که با شروع جنگ مردم خرمشهر و آبادان و ... شهرها را ترک کردند و به مناطق امن کشور آمدند تا جنگ تمام شد و مجدداً به شهرهای خود برگشتند انعکاس بخشی از حقایق دفاع مقدس از زبان خود مردم شهرهای در معرض هجوم دشمن بعثی کمک می‌کند تا مردم نسبت به نقش موثر مردم شهرهای مناطق جنگی آشنا شوند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂‌ مگیل / ۳۹ داستان طنز اثر ناصر مطلق ✾࿐༅◉○◉༅࿐✾ کردها برای نصف شدن کروات سامی حسابی به زحمت افتادند، چراکه مجبور شدند به شهر بروند و یک کروات دیگر برای او بخرند. روز بعد به اتفاق دو محافظ که قرار بود یکی از آنها فقط تا مرز با ما باشد، یک کیف پر از پول و چند قاطر که مگیل هم جزئشان بود، به طرف مرز ترکیه به راه افتادیم. ظاهرا کردها مرزبانان را خریده بودند و این لباسهای رسمی در واقع برای گشتی های احتمالی بود که با پول راضی نمی شدند. تا ظهر پیاده و سواره مرز را رد کردیم و رفته رفته به شهرهای ترکیه نزدیک شدیم. مگیل و بقیه قاطرها با یک محافظ از نیمه راه برگشتند و من و سامی با یک محافظ راهی آنکارا شدیم. وقتی سوار ماشین شدم آن قدر خسته بودم که خوابم برد و زمانی از خواب بیدار شدم که مقابل هتل ایزگل در آنکارا بودیم. چه مسافرت بی دردسری! بیخود نیست هرکس میخواهد از ایران برود، اول به ترکیه می آید. قرار بود شب را در هتل استراحت کنیم و صبح اول وقت برای مداوا راهی بیمارستان شویم. وقتی از هتل دار نشانی نمازخانه را پرسیدم سامی زیر بغلم را گرفت و مرا به اتاق برد. ظاهرا آنجا باید نمازت را در اتاق خودت می‌خواندی بعدها به این اشتباه خیلی خندیدم. در اتاق اما اوضاع زیاد هم بر وفق مراد نبود. شام را با غذاهای دریایی سر کردیم و چند نوشیدنی حلال اما محافظی که قرار بود چشم از ما برندارد، آن قدر عرق خورد که مست افتاد روی تخت و تا صبح خُرویف کرد. یکی دو بار هم حالش بد شد و بالا آورد. به سامی گفتم: «چیز به این بدی چه اصراری به خوردنش دارند. چه نوشیدنی احمقانه ای، چه دور باطلی، هی بخوری و هی بالا بیاوری که چه شود» سامی مدام حسرت میخورد و دست روی دست می‌زد. حیف که فردا به دکتر این گروه پ.ک.ک احتیاج داریم؛ وگرنه الان بهترین موقع برای فرار بود. اما انگار کردها همه چیز را از قبل پیش‌بینی کرده بودند. دکتر بعد از معاینه چشم هایم تأکید داشت که باید حتماً تحت نظر باشم؛ و الا برای همیشه کور می‌شوم. فردای آن روز چشمهایم را پانسمان کردند و تقریبا خودم هم از آنها ناامید شدم. اما گوشها با یک عمل جراحی و چند قلم دارو شنوا شدند. بعد از شنیدن صدای سامی بود که فهمیدم چقدر داش مشدی صحبت می کند و به قول قدیمی‌ها صدای دودخورده و کت و کلفتی دارد. با شنیدن صدای او، تصوراتم راجع به سامی حسابی به هم ریخت. این صدای کلفت به بچه پولدار نازپرورده ای که هرچه می‌خواسته برایش فراهم بوده شبیه نبود؛ صدایی دورگه و توپر. برای همین، بعد از شنیدن، چند بار از او پرسیدم "سامی خود تو هستی؟!" آره فدای تو، خودم هستم. این صدای زیبا را هیچ وقت فراموش نمی‌کنم اما ای کاش قبل از شنیدن می توانستم ببینمت - فدای تو ان شاء الله می‌بینی و این تکه کلامش بود: «فدای تو».        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
‍ 🍂 🔻 یادش بخیر یک عکس یک خاطره در گرمای تیر ماه سال ۱۳۶۳ توی پادگان مصطفی خمینی اندیمشک بودیم. حوصله ام سر رفته بود و باید کاری می کردیم تا کمی تنوع ایجاد کنیم. به برادر حسن گرجی گفتم بیا یه کاری کنیم. حسن گفت: مثلا چکار کنیم؟ گفتم: بیا یه کم سهیل ملک زاده را اذیت کنیم. حسن گفت: چه جور؟ گفتم: پاشو اون دله ۱۷ کیلویی را پر از آب کن. منهم سهیل ملک زاده را می برم پیش لوله آب به هوای اینکه می خواهم از او عکس بگیرم ، تو دله ۱۷ کیلویی آب را خالی کن روی سهیل و فرار کن. سهیل بنده خدا کلمن آب را برداشت برد زیر شیر تا پر کند که حسن کار خودش را کرد و پا به فرار گذاشت. سهیل که دید چه کلاهی سرش رفته دله ۱۷ کیلویی را برداشت و با عصبانیت به سمت حسن پرتاب کرد. سال هاست که به این عکس نگاه می کنم و از دوری و فراق تلخندی می زنم و....      یادشان بخیر ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈عضو شوید ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂 🍂
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 نواهای ماندگار "شور و شوق اعزام" 🔸 با نوای حاج صادق آهنگران صلا صلا حسینیان، صلا صلا حسینیان برای فتح کربلا روان به جبهه ها شویم بیا که از اسارت هوای دل رها شویم بیا که با صحابه حسین آشنا شویم به کاروان ما گرا که جمله یک صدا شویم برای فتح کربلا روان به جبهه ها شویم 🔸اصفهان- میدان امام خمینی(ره)        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات دفاع مقدس @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 آینه تمام قد ایثار و مردانگی ... برای مرد بودن و مرد ماندن، رقم سن، فقط یک بهانه است. بهانه ای برای کم نیاوردن و جازدن در بحران های آزمایش دنیا می توان کوچکترین فرد میدان بود و بزرگترین حماسه را آفرید. «سید احمد سادات کیایی» با ۱۲ سال سن از شهر لنگرود، روستای پایین محله چاف جوان‌ ترین و کم‌ سن‌ترین شهید عملیات بیت‌المقدس است. شهیدی که در مرحله اول عملیات، ۱۰ اردیبهشت ۶۱ اطراف خونین‌شهر بعد از یک نبرد سنگین با دشمن بعثی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. ¤ پیوسته به یاد شهیدان ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات دفاع مقدس @defae_moghadas 👈عضو شوید ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂