#آشنایی_با_شهداء_کربلاء
عابس بن أبی شُبیب شاکری
از یاران باوفای امام #حسین (علیهالسلام)، و به قولی از خاصّان امام #علی (علیهالسلام) بود، یکی از #شهدای کربلا است.
عابس از مهتران، دلاوران، سخنوران، عابدان و شب زنده داران شیعه بود.
عابس، نخستین کسی بود که در منزل #مختار، هنگام قرائت #نامه امام حسین (علیهالسلام) برای شیعیان #کوفه به پاخاست و پس از حمد و ثنای خداوند متعال خطاب به حضرت مسلم (علیهالسلام) گفت: من درباره مردم به شما خبر نمیدهم و نمیدانم نیّتشان چیست و از جانب آنها وعده فریبنده ای نمیدهم. به خدا قسم از چیزی که درباره آن تصمیم گرفتهام سخن میگویم هنگامی که دعوت کنید میپذیرم و همراه شما با دشمنانتان میجنگم و با شمشیر از شما دفاع میکنم تا به پیشگاه خداوند روم و از این کار جز ثواب چیزی نمیخواهم.
پس از #بیعت کوفیان با حضرت #مسلم (علیهالسلام)، عابس با شوذب به عنوان پیک، نامه آنان را به امام حسین (علیهالسلام) رساند.
🌑 روز عاشورا
چون روز عاشورا آتش جنگ شعلهور گردید و برخی از یاران اباعبدالله (علیهالسلام) به شهادت رسیدند، عابس بن ابی شبیب شاکری به همراه شوذب بن عبدالله، از هم پیمانان و وابستگان بنی شاکر به حضور امام حسین رسیدند. عابس به شوذب گفت: ای شوذب چه تصمیمی گرفتهای؟ (میخواهی چه کنی؟) شوذب گفت: چه میکنم؟! به همراه تو در رکاب فرزند دختر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میجنگم تا کشته شوم. عابس گفت: گمان من هم همین بود، اما نخست نزد ابی عبدالله برو (و از او اجازه بگیر تا تو جزء یاران او گردی) و او (جهاد و شهادت) تو را مانند دیگر یاران خود، به حساب خدا بگذارد، و من هم تو را به حساب خدا بگذارم (تا اجری ببرم)؛ زیرا در این ساعت اگر کس دیگری با من بود، که از تو به من نزدیکتر بود، دوست میداشتم برود و جلوی چشمانم به شهادت برسد، تا او را به حساب خدا بگذارم (و اجری ببرم) امروز روزی است که هر قدر میتوانیم، باید به دنبال اجر و پاداش باشیم؛ زیرا بعد از این روز، دیگر جای عمل نیست، و فقط حساب است.
شوذب نزد امام حسین (علیهالسّلام) رفت و بر امام (علیهالسّلام) سلام کرد و (پس از کسب اجازه) به میدان رفت و جنگید تا به #شهادت رسید. آنگاه عابس به خدمت امام (علیهالسلام) رسید و گفت: ای اباعبدالله! هیچکس در روی زمین نزد من از شما عزیزتر و محبوبتر نیست. اگر میتوانستم با چیزی بهتر از جانم از شما دفاع کنم دریغ نمیکردم. درود بر تو ای اباعبدالله، خداوند را گواه میگیرم که بر راه تو و پدرت استوار هستم. سپس با پیشانی مجروح و با شمشیر برکشیده به سوی میدان شتافت.
ربیع بن تمیم هَمْدانی، از سران سپاه یزید میگوید: «چون عابس را دیدم شناختم. زیرا او را در جنگها دیده بودم. فریاد زدم، ای مردم! این شخص، #شیر شیران است او فرزند ابی شبیب است. هیچکس از شما سوی وی نرود. عابس مکرّر فریاد میزد، آیا مردی وجود ندارد که با مردی مبارزه کند؟ کسی به میدان نرفت تا ابن سعد فرمان داد #سنگبارانش کنید. عابس چون دید از هر طرف به سویش سنگ پرتاب میشود، زره از تن بیرون آورد و #کلاه خود از سر بیفکند و بر آنها حمله کرد. به خدا قسم دیدم او بیش از دویست تن را طرد کرد. سرانجام در قلب میدان و محاصره دشمن به درجه شهادت نایل گشت. سر او را در دست چند نفر دیدم که هر کدام ادعا میکرد وی، او را کشته است. عمرسعد گفت: مشاجره نکنید. هیچکس نمیتوانست یک تنه عابس را بکشد. شما #همگی توانستید با هم او را بکشید. با این سخن، نزاع و کشمکش آنها خاتمه یافت.»
در زیارت ناحیه #مقدسه امام (علیهالسلام) و #رجبیه از وی چنین یاد شده است: «السلام علی عابس بن شبیب الشاکری.»
مرحوم شیخ عباس قمی نیز درباره او گفته است: السلام علیک یا عابس بْنِ ابی شبیب الشاکری اشْهَدُ انَّکَ مَضیت علی مامضی علیه البدریون والمجاهدون فی سبیل اللَّه.
درود بر تو ای عابس بن ابی شبیب شاکری، گواهی میدهم آنچه -از مصائب- بر رزمندگان بدر و مجاهدین راه خدا گذشت بر تو نیز وارد شده است.
#لا_یوم_کیومک_یااباعبدلله
#یا_لیتنی_کنت_معهم_فافوز_فوزا_عظیما
#شنبه_ها
#آشنایی_با_شهداء
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🕊️🕊️🕊️✨✨✨
@deldadegan_yar_ghayeb