#سرگذشتکارن
اونقدری حالم بد بود که برام مهم نباشه، تخت که آروم بالا پایین شد، فهمیدم که رو تخت نشست. صداش آروم از بغل گوشم اومد.
- نموندی! می خواستم برم برات حلیم بگیرم قوه بگیری!
به سختی گفتم:
- از اتاقمن برو بیرون!
- بهتره ساکت شی، میمونم!
اشک از بین چشمای بسته ام روی صورتم جاری شد.
- تو که کارت و باهام کردی، چرا دیگه اینجایی؟ ترسیدی؟
با صدای مادرم متوجه شدم که اون داخل شد.وقتی به کارن گفت که از روی تخت بلند شه و بیرون باشه نفسی کشیدم.
اومد و دست زیر سرم گذاشت.
- پاشو، برات شربت و شیرینی آوردم، یه کم بخور، شاید فشارت افتاده.
چشمام و باز کردم و لیوان شربت و از دست مادرم گرفتم، با این که تهوع شدید داشتم چند قلپی خوردم، هنوز پایین نرفته بود که عَق زدم، مادرم سریع برام دستمال آورد.
- پاشو بریم دکتر
بعد پدرم و صدا زد، می خواستم بگم که به کارن بگید بره حالم خوب میشه اما نتونستم و به بهانه ی حالم یه خورده گریه کردم، مادرم کمکم کرد تا آماده شم، پدرم بیرون رو حیاط منتظرم بود، کارن هنوز نرفته بود، پدرم از کارن خواست بره کهمخالفت کرد، از این که اینجوری چسبیده بود و نمی رفت حالم بدتر می شد، یاد دیشب از ذهنم کنار نمی رفت، توی ماشین پدرم نشستم، سرم و به پشتی صندلی تکیه دادم، پدرم خطاب به مادرم گفت:
- دنبالمون میاد کهچی بشه؟
مادرم گفت:
- نامزدشه دیگهنگرانشه!
#تجربه
#واقعی
#کپیازاینسرگذشتحرام
6.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 واسطه گر و واسطه گری فراموش نشه لطفا 🙏
@delkade_matn
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 مادر هیجانی‼️
⭕️ #استاد_تراشیون
@delkade_matn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شیوههای محبّت به زن
🔴 #دکتر_حبشی
@delkade_matn
5.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 یک نکته مهم برای حل دعوای زن وشوهرها
@delkade_matn
6.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌اگه میخوای دلت خوش باشه......
دکتر سعید عزیزی
@delkade_matn
14.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینکه آمار همسایه را داشته باشیم که بنا بر فضولی باشه یا صحبت شب نشینی ما باشه کار درستی نیست.
آمار همسایه خود را جهت کمک کردن او داشته باشید ، جهت دلگرمی دادن.
نسل ما رو به جدایی انسانها تمرکز میکند ولی میتوانیم انسانیت و مهربانی را رواج بدیم.
ممنونم از نگاه زیبات و اگر موافقی که میتوانیم بجای آمارهای بیجا و فضولی ، باعث دلگرمی و محبت و کمک به همدیگر شویم بنویس " بله "
نشر از تو 😍
❤️❤️
@delkade_matn
دلکده متن(پرسشوپاسخ)^_^❤️🍃
🌙❤️🩹 سرگذشت دختری که شب عروسیش بهش تهمت میزنن...... @delkade_matn
🌙❤️🩹 سرگذشت
دختری که شب عروسیش بهش تهمت میزنن......
@delkade_matn
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
صدای دومین ش.ل.یک هم که پیچید قلبم ریخت! نکنه بلایی سر دیار بیاد؟! هر چقدر خودشو با این مردم درگیر میکرد خطرشون هم بیشتر میشد. نیم ساعتی با نگرانی و دلهره گذشت، آقام هم اومد تو حیاط و گفت: آماده ای دختر؟
سر کج کردم و گفتم: نمیشه فردا برم؟ بیرون انگار درگیری شده!
-اینا کِی درگیر نیستن؟ نترس دختر میدم از راه امن ببردت، ضمناً مگه کسیم جرأت داره نور چشمی خسرو خان رو اذیت کنه؟
لبخندی به روش زدم و گفت: بده وسایلت رو بیارن، همین الآنم راه بیوفتین بد موقع میرسین چه برسه بخوای تعلل کنی!
راست میگفت همینطوری هم دیر بود راه دور؛ برگشتم تو خونه و بقچه کوچیکم رو برداشتم و از آینه نگاهی به صورت رنگ پریده ام انداختم، بی اشتها و ضعیف شده بودم... انگار دیار هم قصد اومدن نداشت! از دایه و اهل خونه خداحافظی کردم و رفتم تو حیاط، آقام یه مقدار پول به اردشیر داد و گفت: هر چی که خانوم خواست بی کم و کاست میخری براش.
اردشیر: رو چشَم آقا!
داشتم از آقام خداحافظی میکردم که پسر جوونی دوان دوان اومد تو حیاط، آقام اخمی کرد و گفت: چی میخوای پسر؟
-احمد خان منو فرستادن بیام دنبال عروسشون! دعوا شده تو آبادی! دیار خان هم...
#تجربه
#واقعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ویدیو انگیزشی:
🎈 موفق ها زیاد نمیخوابن
❤️
@delkade_matn