eitaa logo
دلکده متن(پرسش‌وپاسخ)^_^❤️🍃
38.6هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
5 فایل
و تو خدای بعیدهایی❤️ #کپی‌از‌سرگذشت‌ها‌حرام‌است‌دوست‌عزیز نکات همسرداری ویژه، سرگذشت های واقعی✔️👌
مشاهده در ایتا
دانلود
مادری کردن نیازمند آرامشه برای آرامشت خودتو بشناس... @delkade_matn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در کاری که کودک خودش سعی میکنه به تنهایی از عهده اش بر بیاد هرگز بهش کمک نکنید (مراقب باشید اما کمک نکنید) @delkade_matn
چرا زنها از جمله ی "من هم همینطور" بیزارند؟؟ ❌ما زن ها به شما می گوییم:«دوستت دارم.» 👈و شما می گویید «من هم همین طور» ❌می گوییم:«خیلی خوشحالم تونستیم درباره آن موضوع با هم صحبت کنیم.» 👈شما می گویید: «من هم همین طور» 🔵استفاده از این عبارت درست مانند این است که پس مانده های شخص دیگری را بخورید.از دو حالت خارج نیست! 🔵 یا به لحاظ گفتاری ـ کلامی تنبل هستید وحوصله ندارید همان فکر یا احساس را تمام و کمال دوباره ابراز و بیان کنید یا اینکه عمداً دوست ندارید آن را بر زبان بیاورید و اعتقادی هم به آن ندارید. ❌«من هم همین طور» مثل یک نصفه «دوستت دارم» به حساب می آید. در هر حال این عبارت این احساس را به ما می دهد که در حق ما اجحاف شده است. @delkade_matn
برنامه ی کاری مامانا ی طفلکی در تمام اعصار و قرون گذشته و پیش رو...🤪🤪🤪 . . . @delkade_matn
54.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️آیا درگیر بازی‌های روانی هستید؟ 🔹بازی‌های روانی روزمره چگونه ذهن ما را تحت تأثیر قرار می‌دهند؟ @delkade_matn
👇 ❗️ چگونه روابط اجتماعی بهتری داشته باشم؟ ۱.ایرادات و نقطه ضعف های دیگران را بزرگ نکنیم ۲.احساس مثبت به اطرافیان منتقل کنیم ۳.شنونده خوبی باشیم ۴.از اطرافیانمان تعریف کنیم و نقاط قوت آن ها را به زبان بیاوریم ۵.از اشتباهات آن ها سواستفاده نکنیم و به جای سرکوفت زدن راه حل نشان دهیم ۶.بیش از حد در کارشان دخالت نکنیم و آزادی نزدیکانمان را سلب نکنیم ۷.دوستانمان را برای رسیدن به اهدافشان تشویق و کمک کنیم ۸.آنها را از خطرها دور کنیم و خیرخواه باشیم ۹.صادق باشیم و هرکز اعتماد دوستانمان را خدشه دار نکنیم @delkade_matn
دلکده متن(پرسش‌وپاسخ)^_^❤️🍃
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 سیروان پسر رستم خان... پنهانی و بدور از چشم اهالی ده و خانواده هایشان دختر دشمن پدرش، ح
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 سیروان پسر رستم خان... پنهانی و بدور از چشم اهالی ده و خانواده هایشان دختر دشمن پدرش، حاج محمود را محرم خود میکند 🍃 @delkade_matn
خواست دهنش را باز کند و چیزی بگوید که من سریع تر از او گفتم: - بهتره پاپیچ من نشی، برو پیش همون رفیقای دوزاری‌ات بشین قلیونت و بکش... از کنارش گذشتم و به سمت خانه گام برداشتم... قلم را در دست چرخاندم و جواب پایانی ترین سوال ادبیات را نوشتم، زیر چشمی پدر را نگاه کردم، تازه نمازش تمام شده بود و ذکرش را می‌گفت! - آقاجون؟ نگاهم کردو همانطور که لب میزدو ذکر میگفت با نگاهش منتظر حرف ام شد... - میگم این قضیه عقد و این چیزا چیه؟ خیلی ذهنم مشغول کرده!...یعنی منظورم اینه که اگه دونفر بخوان عقد کنند باید چیکار کنن... در گلو خندید و آرام دانه ای دگر از تسبیح در دست اش را به دانه های دیگر اضافه کرد: - اگه دونفر بخوان عقد کنن میرن پش یه عاقد، محرمیت می‌خونه عقد میکنن دیگه... - اون و که میدونم...منظورم عقدِ مـ.. بود! سوالی نگاهم کردو گفت: - عقد مـ.؟! همانطور که آرام و نامحسوس بزاق دهانم را قورت میداد سر تکان دادم و سوالش را تایید کردم: - اهوم... - اگر دونفر بخوان عقد کنند بی اینکه پیش عاقد برن، میتونن یه مهریه تعیین کنن و زمان به اتمام رسیدنش رو، بعدم خطبه ی محرمیت خونده میشه و محرم می‌شن...حالا چی شده این سوال عجیب و غریب ذهن دختر خوشگل من و مشغول کرده هووم بابا جان؟ - ها؟! هیچی...سوال دوستم بود... - کدوم دوستت؟! همانطور که کاغذ و مدادم را برمی‌داشتم گفتم: - مائده... و بعد رفتم و کنارش نشستم. - برام می‌نویسی؟
همسرداری 👥 خانم‌ها دوست دارند ساعت‌ها با همسرشان به گفتگو بنشینند و از سیر تا پیاز ماجراهایی که برایش رخ داده یا ماجراهایی که شنیده را برای شوهرشان تعریف کنند. . . ❌در این خصوص هیچ شخص دیگری نمی‌تواند جای همسرشان را برایشان پر کند. " آقای محترم لطفا با و با ساعاتی از روز را صرف با همسرتان کنید و با جان و دل، به حرف‌هایش گوش کنید." . . ⚠️یادتان باشد در این گفتگو با مسائل شرعی یعنی جلوگیری از همه ی صحبتها را با اشتیاق گوش کنید و به این نیاز همسرتان پاسخ دهید. 😱 "گاهی" عدم پاسخگویی به این نیاز باعث می‌شود خانم، شخص "دیگری" را برای شنیدن انتخاب کند و این انتخاب گاهی در زندگی شما مشکلات بدی ایجاد می‌کند.        @delkade_matn
🌸🍃بخش بزرگی از یک خوب بودن، خوب بودن است! •هنگامی که یک مرد، انرژی مثبتی به خانم خود منتقل کند، خانمش نیز این انرژی را به فرزندان و شوهر خود منتقل خواهد کرد.        @delkade_matn
اونجا که نزار قبانی میگه: . . . آیا بگویم دوستت دارم؟! کاش جرأت گفتن بیابم که در این دنیا چیزی برایم نمانده‌ است به‌جز اندوه‌هایم و چشم‌هایت!        @delkade_matn
و من دوباره شبیه کودکی ام لبخند خواهم زد ... @delkade_matn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : نماز، توصیه مشترک اهل بیت علیهم السلام 🎤حجت الاسلام میرهاشم حسینی @delkade_matn
❤️🍃❤️ اگر در مهمانی هستید دایم سرتان با دیگران گرم نباشد.❗️ گاهی به همسرتان کنید👀 و بزنید 😉 تا محبت شما را حتی در شرایطی که برو و بیا زیاد است و مهمانی و آمد و شد باعث شده کمی از هم دور شوید حس کند. این کار شما حسابی را خوب می‌کند.😍 @delkade_matn
❤️🍃❤️ اگر چنانچه انسان ❤️همراه 💜 هم گام 💚هم هدف 💘و هم سنگر باشد خیلی سرعت خواهد گرفت 👈این یک است. @delkade_matn
به قول شاعر: عشق آنست که یوسف بخورد شلاقی درد تا مغز و سر جان زلیخا برود❤️‍🔥 وقتی از گریه شما گریش که نمیگیره هیچ حتی خواب به چشمش میاد ، نباید به عشقش شک کرد؟!💔 @delkade_matn
. . . ـ✨﷽✨ـ ⚪️وقتی عکسهای نوزادی فرزندم را میبینم، چقدر ذوق میکنم💚 📸خدای من؛ او در شش ماهگی چقدر ناز و تپلی بوده، خنده های بدون دندانش چقدر دوست داشتنی اند. ولی چرا آن زمان، من اینها را ندیدم؟ 👶یادم هست هر روز دعا میکردم که زودتر راه بیفتد، پس چرا وقتی این اتفاق افتاد آنقدرها هم خوشحال نشدم؟ آهان، یادم آمد... 🔡آنموقع همه فکر وخیالم این بود کی میشود زبان باز کند و برایم حرف بزند. 📱الان وقتی صدای ضبط شده اش را گوش میکنم چقدر میخندم، یعنی این کودکی که کلمات را برعکس و بامزه ادا میکرده فرزند من بوده؟! ❣پس من چقدر زود به آرزویم رسیدم؛ آرزوی صاف و صریح حرف زدنش!. 👕یادم می آید در چهارسالگی، روزی چند بار لباسهای مختلفش را می آورد و از من میخواست آنها را برایش بپوشم، و من چقدر از این کار عصبی میشدم، چقدر غر میزدم به جانش. ❓ولی چرا الان که عکسهایش را میبینم با آن لباسها اینقدر با مزه است؟! ⚡️خدایا!!!!! من آن زمان کجا بودم؟ چرا لذت آن لحظات یادم نیست؟ 😞وااااااای خدای من؛ نکند روزی بیاید که با دیدن عکسهای شش سالگی اش حسرت بخورم...... 💝نه....دیگر نمیگذارم این اتفاق بیفتد، دیگر از لحظه لحظه زندگی با فرزندم لذت خواهم برد، دیگر به خاطر کارهای بچه گانه اش اعصابم را درگیر نمیکنم، دیگر به او سخت نخواهم گرفت که باید غذایت را تمام بخوری، دیگر در مهمانی ها از او نمیخوام مثل مجسمه یک گوشه بنشیند، دیگر او را بخاطر آب بازی و خیس کردن لباسهایش تنبیه نخواهم کرد... 💚میخواهم منم دوست شش سالگی اش باشم. میخواهم خودم هم پا به پایش بچگی کنم. با زبان بچه گانه ام چیزهایی که لازم است را برایش بگویم... . . . @delkade_matn
دلکده متن(پرسش‌وپاسخ)^_^❤️🍃
پدر و مادرم بعد از سی سال قصد داشتن از هم جدا بشن، مادرم ایرانی و پدرم فرانسوی بود، تصمیم گرفتم با م
پدر و مادرم بعد از سی سال قصد داشتن از هم جدا بشن، مادرم ایرانی و پدرم فرانسوی بود، تصمیم گرفتم با مادرم به سرزمین مادریش یعنی ایران برم. بعد از اون همه کشمکش و بحث دعوای مادرم سر جدایی که من رو حسابی کلافه کرده بود تا به پارتی و مهمونی و هرچی خلاف هست رو بیارم، با مادرم به ایران رفتیم، حتی فکرشم نمی کردم که یه دختر ایرانی بخواد من و این همه تغییر بده... اون حجاب و صلابتش، اون چشمای معصومش قلب من و نشونه رفته بود. پسر بی بند و باری بودم ولی اون دختر ایرانی شد همه ی وجودم😍... فکر می کردم ساده به دستش میارم ولی اون واسم شرط داشت، یه شرط... سرگذشت‌کارن👇 رفتن به قسمت‌اول https://eitaa.com/delkade_matn/15295 @delkade_matn
رفت و روی سینه اش نشست، دوباره چند تا مُشت حواله ی صورتش کردم، وحشت زده جیغ زدم و با ترس گفتم: - کشتیش! ولش کن. اما ولش نمی کرد، بازوشو گرفتم و کشیدم که سرم داد زد. - اگه‌من نبودم میدونی چه اتفاقی می افتاد؟ می دونی چه بلایی سرت می اومد؟ که حالا نگران جون این آشغالی؟! دستم سست شد و بازوشو رها کردم، با عصبانیت از روش بلند شد، بلندش کرد و با اون وضعیت از خونه به بیرون پرتش کرد. هنوز چادرم و سفت چسبیده بودم و تو فکر لحظاتی بودم که گذشت، کارن نزدیکم اومد. - احسان از چی حرف میزد؟ منظورش از اون نقشه ای بین سه نفرتون چی بود؟! تعجب کرد، یهو بعد سکوت ازش این سوال و پرسیده بودم‌. بهم توپید. - ندیدی زهرماری خورده بود، چرت و پرت می گفت، مگه آدمی که سلامت عقلی نداره میتونه یه حرف راست بزنه؟ اونقدر خورده بود نمی تونست خودش و جمع کنه، چطور حرفاشو باور کردی؟ معمای بزرگی تو سرم بود که حرفای کارن نتونست اون معما رو نابود کنه، مطمئن بودم که یه چیزی بود! حس من دروغ نمی گفت. با عصبانیت گفت: - به جای این که این فکرای احمقانه‌بکنی، بهم‌بگو برای چی در و برای این عوضی باز کردی؟ مگه من بهت نگفتم که اگه تو رو باهاش ببینم برات بد میشه؟ نه از ترس کارن، ولی میخواستم که حقیقت رو بهش بگم. - من نمی دونستم اون پشت درِ! تصویرش توی آیفون نبود، نمی خواستم باز کنم، پدرم که زنگ زد فکر کردم اونه و در و براش باز کردم. پر از تمسخر لب زد. - یا خیلی احمقی، یا فکر‌ می کنی من احمقم که این داستان و سر هم کردی؟!