eitaa logo
دلکده متن(پرسش‌وپاسخ)^_^❤️🍃
38.6هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
5 فایل
و تو خدای بعیدهایی❤️ #کپی‌از‌سرگذشت‌ها‌حرام‌است‌دوست‌عزیز نکات همسرداری ویژه، سرگذشت های واقعی✔️👌
مشاهده در ایتا
دانلود
براے مهر و محبـــــــ❤️ــــت زن و شوهر به هم "آیه۱۶۵سوره بقره"را بر شیرینے مثل خرما بخواند و بہ همسرش بخوراندمیان آنها آشتے ومحبت شدیدبرقرارخواهد شد @delkade_matn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| مرد باید زن‌ذلیل باشه یا سالار ؟ (محدوده‌ی موافقت یا مخالفت با همسر کجاست؟) @delkade_matn
🤔خانومهای خوشگل و محترم توجه کنید شما خانومید درسته ؟؟ 😏😏الان همگی می گن بله...... 🤔خوب حالا یه سوال دیگه چند تا دامن داری چند تا شلوار؟ واسه تو خونه می گم ها ؟کلاس ملاس بیرون و مهمونی چشم دراری و ....رو نمی گم .... واسه اون شوهر بینوا می گم خداییش برو بشمر اگه تعداد شلوارات بیشتر نبود ؟ اگه نه بیا بگو بهت جایزه میدم عزیزان دلم به جای اینکه تو خونه🚶👖👕این شکلی باشی (دقت کنید حتی استیکراشم عکس مرده ) باید 👭💃💅👸 این شکلی باشی برو چند تا پیرهن 👗این شکلی بخر رنگای شاد نری نمی دونم مشکی و قهوه ای و ...بخری ها قیمتشم زیاد نیست یا بشین بدوز با اجازه دوستان خیاط فکر نکنم الگوش سخت باشه! ولی بپوشی زیباییت چند برابر میشه ایا این قاعده برای شما درسته ؟ تعداد شلوارها>تعداد دامنها واقعا برین سروقت کمد لباسهاتون و بشمرید آن اقلیت دامنها را!!!! ✅ نتیجه این سرشماری به احتمال قریب به یقین اینه که خانومهای ما اولین و ساده ترین ملاک خانومانه (ظاهر)رو هم ندارن . تازه اگر چالش موی کوتاه موی بلند رو هم راه بندازیم درصد بالایی موی کوتاه دارن حالا حساب کنید تو خونه یک اقایی هم قد و قواره شما کنار شما بایسته و از پشت ما به شما نگاه کنیم درصد تشخیص اینکه کدوم خانم و کدوم اقا هست با این شکل و ظاهر اقایونه شما و البته خودم! با خطای بسیار بالایی همراه خواهد بود. ✅پس خانومهای اقا نما اصلاح شید و زنانه رفتار کن @delkade_matn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشماتو ببند وقتی آهنگ عوض شد چشمای قشنگتو باز کن.. [🥺🔒🌟💕] ‌‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‌‌‌‌‌‌ بفرست واسه همسری😍❤️ @delkade_matn
روابط همسران ❣خانم وآقاي خونه؛ هرگزخودتون وخانواده تون رو؛ باهمسرتون یا خانواده اش،مقایسه نکنید! 👈مقایسه عملی کاملا شیطانی است و رفته رفته،شما را ازهم دور خواهد کرد. @delkade_matn
خلوت ساده‌ی لذت‌بخش.mp3
10.85M
من نمی‌تونم نماز شب بخونم، نمی‌تونم از سحر استفاده کنم و لذت ببرم، چکار باید بکنم؟ | @delkade_matn
💑همسران موفق💑 عدم حساسیت : حساسیت یعنی جذب شرایطی که از آن فراری هستیم. به بحث هاله های انرژی که برسیم خواهید دید که حساسیت من و انرژی های من، اتفاقاتی رو رقم میزنه که به نفع ما نیست. آقا و خانم رفتن مهمونی. بچه ی صاحب خونه از دیوار راست بالا میره. بچه دست می کنه تو جیب آقا! آقا به خانمش میگه " این بچه است یا میمونه ... بی تربیت ... بزنم لهش کنم" خدا یه بچه ای به این ها میده که توی بیمارستان براشون پشتک وارو و بالانس میزنه! حساسیت یعنی جذب شرایطی که از آن فراری هستیم. @delkade_matn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشماتو ببند وقتی آهنگ عوض شد چشمای قشنگتو باز کن.. [🥺🔒🌟💕] ‌‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‌‌‌‌‌‌ بفرست واسه همسری😍❤️ @delkade_matn
دلکده متن(پرسش‌وپاسخ)^_^❤️🍃
پدر و مادرم بعد از سی سال قصد داشتن از هم جدا بشن، مادرم ایرانی و پدرم فرانسوی بود، تصمیم گرفتم با م
پدر و مادرم بعد از سی سال قصد داشتن از هم جدا بشن، مادرم ایرانی و پدرم فرانسوی بود، تصمیم گرفتم با مادرم به سرزمین مادریش یعنی ایران برم. بعد از اون همه کشمکش و بحث دعوای مادرم سر جدایی که من رو حسابی کلافه کرده بود تا به پارتی و مهمونی و هرچی خلاف هست رو بیارم، با مادرم به ایران رفتیم، حتی فکرشم نمی کردم که یه دختر ایرانی بخواد من و این همه تغییر بده... اون حجاب و صلابتش، اون چشمای معصومش قلب من و نشونه رفته بود. پسر بی بند و باری بودم ولی اون دختر ایرانی شد همه ی وجودم😍... فکر می کردم ساده به دستش میارم ولی اون واسم شرط داشت، یه شرط... سرگذشت‌کارن👇 رفتن به قسمت‌اول https://eitaa.com/delkade_matn/15295 @delkade_matn
نالیدم‌. - کاش می‌مُردم! در حالی که کمرم و نوازش می کرد گفت: - خدا نکنه دختر، تو امید پدرتی، این حرفا چیه میزنی؟ توی بغلش کمی آروم شدم، داشتم خواب می رفتم که صدای زنگ موبایل مامان من و از خواب پروند. کمکم کرد روی تخت بخوابم، سایلنت کرد و کنارم نشست، شک نداشتم که کارنه. - کی بود؟ - یکی از دوستام، حوصله ندارم جوابشو بدم. - میشه گوشیتو ببینم؟ سریع گفت: - نه. منم ملتمس گفتم: - تو رو خدا بذار باهاش حرف بزنم، حالم خوب نیست! - امروز صبح و یادت رفته؟ پس خودش بود، کارن! - نمی ذارم بابا بفهمه! - آخرش چی؟ اون قدری حالم بد بود که فعلا به آخرش فکر نکنم. - تو رو خدا! کلافه گوشی و تو دستم گذاشت و گفت: - میرم بیرون، تا برمی گردم زود تمومش کن! رفت و من زود تماس و وصل کردم. - الو زندایی؟ به گوشم چسبوندم تا خوب صداشو بشنوم. - منم کارن! صداش به حالی بود، سنگین بود و به زور حرف میزد. - چطوری؟ خوبی؟ نتونستم خوددار باشم، اشک ریختم و با صدای بغضیم گفتم: - نه، بچه داره سقط میشه، حالم اصلا خوب نیست! نفسشو انگار گرفتم، چند ثانیه هیچی نمی گفت تا این که ناباور گفت: - نه! صدای آروم هِق هِقم اونو کلافه کرده بود، صدای نفسهای عصبیش می اومد. - می خوام آرومت کنم، اما نمی دونم چطوری وقتی حال خودم اینقدر خرابه!
💕🌱 یه زن عاقل و سیاستمدار😉 می تونه حرف آخر رو از زبون شوهر بزنه😍😜 ⁉️چطوری🤔 با یه جمله ی طلایی 💥👇🏻 به نظر من این طوری بهتره ، ولی هر چی تو بگی😉🤓 یکی از این جملاتم بزن تنگش حساابی کنید👇🏻😂 🔻بالاخره تو مرد این خونه ای 🔻رئیس این خونه شمایی آقااا 🔻مردی گفتن زنی گفتن 🔻هر چی آقامون بگه @delkade_matn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌سوال من مادرم ۶تا دختر داره ولی برای کار خونه فقط همسر منو صدا میکنه پاسخ آقای دکتر 👌🌸👆 @delkade_matn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ✘ همسرم مرتب بهم نق میزنه، از هیچ کار من راضی نیست! ✘ دائماً از بچه‌ها شاکی و ناراضیه و ایرادشون رو به رخشون می‌کشه! خسته شدم از غرغراش ⛔️ @delkade_matn
🔶وابسته کردن مرد به خود 🔹ساده بودن 🔸شاید به نظر برسد که مردان از زنان آرایش کرده خوششان بیاید اما حقیقت این است که آنها زیبایی که در عین سادگی باشد را بیشتر دوست دارند. آرایش های روزمره خود را ساده انتخاب کنید به طوری که فقط آراسته و مرتب به نظر بیایید. 🔸آرایش های ویژه خود را برای روزهای خاص بگذارید تا همسرتان را با زیبایی خود غافلگیر کنید. می‌توانید یک عطر خوشبو برای خود انتخاب کنید و از این طریق همسر خودتان را به خود جذب کنید. @delkade_matn
دلکده متن(پرسش‌وپاسخ)^_^❤️🍃
داستان زندگی زهره من #زهره هستم بیست و پنج سالم شده بود و خواستگاری نداشتم برخلاف دختر داییم که هفده
داستان زندگی زهره من هستم بیست و پنج سالم شده بود و خواستگاری نداشتم برخلاف دختر داییم که هفده سال نشده کلی خواستگار خوب داشت.... صبح وقتی بیدار شدم هیچ کس خونه نبود .. مشغول تمیز کردن خونه بودم که مامان اومد .. تو دستش نایلون سیب زمینی و پیاز بود .. گذاشت جلوی در آشپزخونه و همونجا نشست و  گفت داشتم با طاهره خانوم حرف میزدم .. همونطور که میز تلویزیون رو گردگیری میکردم گفتم خب.. باهیجان گفت آدرس یه دعا نویس رو داد تو قزوین ، میگه کارش حرف نداره  ...👇 @delkade_matn
همه ی وجودم چشم شد و زل زدم به مادر ملیکا .. زن خیلی خوشگلی بود .. با قد و هیکل متوسط .. موهای عسلی رنگش با چشمهای درشت عسلیش بدجور هماهنگ و دلربا بود .. احمد یکی دو قدم به سمتشون رفت .. زن با ملیکا به داخل کلانتری رفت و احمد هم پشت سرشون رفت و چند دقیقه بعد برگشتند .. زن دست ملیکا رو رها نمیکرد .. یک لحظه نگاهش به ماشین و من افتاد .. همونجا ایستاد و حرفی به احمد زد .. احمد هم روبه روش ایستاد و چند کلمه ای حرف زدند.. زن بغض کرده بود و به احمد مجال صحبت نمیداد .. حالا دیگه اشکهاش روی صورتش سرازیر شده بود .. اون با دیدن من گریه میکرد .. نمیدونست که احمد هنوز هم به یادش گریه میکنه .. حس بدی داشتم .. نسبت به خودم ..نسبت به احمد .. مادر ملیکا با قدمهای تند از کنار احمد گذشت و لحظه ای که از کنار ماشین میگذشت با نفرت زل زد توی صورتم .. احمد چند ثانیه ای ایستاد و رفتنش رو نگاه کرد .. نگاهش پر از حسرت بود و باید کور بودم که اون همه عشق رو تو اون نگاه نمیدیدم ..تاب نداشتم .. دستم رو گذاشتم رو بوق و چند بار فشار دادم .. احمد دست ملیکا رو کشید و به سمت ماشین اومدند .. ملیکا با قیافه ی اخمو صندلی عقب نشست .. احمد هم ساکت و بی حرف نشست و ماشین روشن کرد.. نمیخواستم اون جو سنگین ادامه پیدا کنه .. برگشتم عقب و گفتم سلام عروسک ..خوش گذشت ..دلم برات تنگ شده بود .. ملیکا دستهاش رو محکمتر رو سینه اش قفل کرد و با اخم گفت ولی من دلم واسه مامانم تنگ میشه .. لبخند تصنعی زدم و گفتم چند روز دیگه بازم میری پیشش... ملیکا سرش رو آورد جلو و با حرص گفت نه خیییر ..مامانم قهر کرد بازم ..چرا اومدی تو؟ جمله های آخرش رو با بغض گفت .. احمد آروم از آینه نگاهش کرد و گفت ملیکا بسه بابا..الان میبرمت یه پیتزای گنده میخرم... ملیکا با فین فین جواب داد نمیخوام ..من باهات قهرم ..همش مامانمو اذیت میکنی... ترجیح میدادم اون لحظات فقط سکوت کنم چون به ملیکا حق میدادم .. احمد جلوی یه مغازه نگه داشت تا برای ملیکا پیتزا بخره ولی ملیکا لج کرد و از ماشین پیاده نشد .. احمد پیاده شد و گفت پس میگیرم خونه بخوریم .. وقتی با ملیکا تنها شدیم برگشتم و گفتم ملیکاجون ، من نمیدونستم اگه بیام مامانت ناراحت میشه، میخواستم تو رو زودتر ببینم .. ملیکا چند ثانیه تو صورتم نگاه کرد و حرفی نزد .. دوباره پرسیدم ملیکا مامانت چرا قهر کرد ، الان نه ها... قبلا.. چرا از پیشتون رفته؟ ملیکا شونهاش رو بالا انداخت و گفت من نمیدونم ولی بابا بهم قول داده بود که مامان زود برمیگرده .... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ادامه دارد....
مردها و زنها وقتی عصبانی میشوند مردها را عصبانی نکنید!! وقتی مردها عصبانی میشوند قابلیت انقباض عضلاتشان به مراتب بالا میرود و توانایی کتک زدن انها بیشتر میشود مردها در عصبانیت فقط دوست دارند از موضوع فرار کنند. انها به حل مسئله فکر نمیکنند تلاش نکنیم تا متقاعدشان کنی اکثر مردها در عصبانیت شخصیتی بد بین ..نا مهربان دارند..فقط یک راه دارد سکوت کنید. وقتی سکوت کنید زودتر ارام میشوند.وقتی ارام شدند راحت تر متقاعد میشوند زن ها را عصبانی نکنید!! زنها وقتی عصبانی میشوند قدرت جسمیشان از بین میرود اما به همان ترتیب قدرت زبانی بالایی دارند . یک زن در عصبانیت تمام بدی هایی که در طول عمرش به او کردید را در پنج دقیقه طوری جلوی چشمانتان میاورد که باور نمیکنید غرزدن از ویژگی های بارز همه زنان است. یک زن را وقتی عصبانی کردید عواقبش را تا یک هفته و گاهی تا یک ماه باید بپذیرید. زنها ماجرای عصبانیتشان را در تمام این مدت با خود حمل میکنند. 🌹🍃 ┄┄┅┅🌱✿❀♥️❀✿🌱┅┅┄┄ @delkade_matn
💞 مادر بزرگم عادت داشت تو تلوزیون مجریها که سلام میکردن سریع جوابه سلامشونو میداد 😅😅😍یا پدر بزرگم که راز بقا خیلی دوست داشت یهو بلند بلند به آهوها میگفت فرار کنید فرار کنید شیره پشت سرتونه انگار صداش میره کلا تلوزیون دیدن با پیر مرد پیرزنای قدیمی خیلی باحاله 🌹🍃 ┄┄┅┅🌱✿❀♥️❀✿🌱┅┅┄┄ @
دلکده متن(پرسش‌وپاسخ)^_^❤️🍃
‌ ‌‌‎‌⠀‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌سیروان پسر رستم خان... پنهانی و
‌ ‌‌‎‌⠀‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌سیروان پسر رستم خان... پنهانی و بدور از چشم اهالی ده و خانواده هایشان دختر دشمن پدرش، حاج محمود را محرم خود میکند 🍃 @delkade_matn
شما نگران سیری و گرسنگی زن و بچه ی من نباش رستم خان...خداروشکر تاحالا از این بابت کم و کسری نداشتیم...دستمون جلو کسی دراز نبوده - آره از حال ز. ارِ دخترت مشخصه...یک هفته؟؟؟...واقعا تو گذاشتی یک هفته زجـ. ر بکشه و نتونستی به دکتر برسونیش؟ محمود از جایش بلند شدو گفت: - به اصرار ملوک خانوم تا اینجا اومدم...اصلا دلم نمی‌خواست با شما رو در روشم و مثل هزاران دفعه ی قبل کار به بحث و جـ. نگ و دعـ. وا و دلخـ. وری بکشه... پدر که سعی داشت در مقابل حرف هایش کمی خود را آرام جلوه دهد گفت: - بشین محمود!...منم دلم نمی‌خواد کار به اونجاها بکـ. شه... حاج محمود آرام نگاهم کرد و بعد نگاه به پدر داد: - خیلی ممنون بخاطر کمـ کتون...بهتره من برم... نگاه گرفت و به سمت در رفت، پدر باصدای بلند گفت: - برات یه پیشنهاد دارم...بهتر از پیشنهاد دفعه ی قبل، یکماهه زندگیت از این رو به اون رو می‌شه...واسه خودت اسم و رسمی دست و پا میکنی....بجای حاج محمود می‌شی حاج محمود خان خَیِر... قهقهه زدو ادامه داد: - با توجه به شناختی که ازت دارم میدونم اگه پولی بیاد دستت صرف کارای خیر می‌کنی... - شناختتون انقدی هست که بدونید من دنبال اسم و رسم نیستم؟ ادامه دارد.... 🌱
گر چه با این شیوه جای آشتی نگذاشتی دوستت دارم به صلح و جنگ و قهر و آشتی فاصله از هر گره کوتاه خواهد شد اگر قهر هم با تو خوش است اما برای آشتی 🌹🍃 @delkade_matn
🌱 یهویی دلم خواست بهت بگم؛ از اینکه یکی مثل تورو تو زندگیم دارم خیلی خوشحالم. @delkade_matn
❀🍃♥️🍃❀ 🔴 🙄 تا حالا توجه کردین؟؟؟ 👈آقایان به سوالات پیاپی خانومها جواب کوتاه میدهند و 👈خانومها به سوالات کوتاه آقایان جوابهای بلند میدهند 🔻 مثلا: آقا اومده خونه . خانم میگه سلام عزیزم چه خوب شد اومدی امروز کار چطور بود؟ 👉 آقا فقط یک کلمه میگوید: "خوب بود"😊 پس خانوم الکی نگران نشو که شوهرم به من توجه نمیکنه بلکه بدون مردان همه اینگونه اند حالا ... اگر زن زیاد سؤال پرسید چی؟ 👌 مرد برای فرار از این تنگنا کافیه به زن بگه چه خبر؟ خود خانوم تا فردا صحبت میکنه😄 ❀🍃♥️🍃❀ @delkade_matn