eitaa logo
دلکده متن(پرسش‌وپاسخ)^_^❤️🍃
38.6هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
5 فایل
و تو خدای بعیدهایی❤️ #کپی‌از‌سرگذشت‌ها‌حرام‌است‌دوست‌عزیز نکات همسرداری ویژه، سرگذشت های واقعی✔️👌
مشاهده در ایتا
دانلود
دوست داری همسرت باهات هم صحبت بشه؟ 👇👇 این راههای که میگم رو امتحان کن😍 👈موقع حرف زدن همسرتون نشون بدین اشتیاق زیادی برای شنیدن حرفهاش دارید 😍 👈به هیچ وجه کلامش را قطع نکنید حتی اگه حرفهای او برخلاف میل و عقیده شما باشد.❤️ 👈به هیچ عنوان اشتباهات لفظی او را به رخ نکشید!👌 👈به همسرتون اعتماد به نفس بدهید. 👈از قضاوت های منفی و خلاف میل او بپرهیزید! ⭕️ 👈از تذکر های مداوم درباره عملکرد روزانه او خودداری کنید. 👈یک شنونده خوب باشید و از دخالت در امور روزانه او و نصیحت ها جدا پرهیز کنید.👌 چهره تان را همیشه شاد و خندان نشان دهید. 😊😃 ...♡...♡...♡... @delkade_matn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆هرجا فهمیدی پشت سرت حرف می‌زنن فقط براش دعا کن.🤲 ✖️چون بعضی از آدم ‌ها یادشون رفته ...
ادامه ..... 🤝♥️ صدای در حیاط که اومد رفتم پشت پنجره و پرده رو زدم کنار با دیدن دیار و ماشینش نفسم رو راحت بیرون دادم! راه اومده رو برگشتم اصلا دلم نمی‌خواست باهاش رو به رو بشم، انقد ازم دور شده بود که به نبودش عادت کرده بودم، شوهر داشتم ولی عین یه بیوه زندگی میکردم! در و همسایه هم شک کرده بودن شوهرم زنده است یا نه! پله ها رو زود رفتم بالا و در اتاق دیگه ای رو باز کردم و رفتم تو! تشک و پتویی که گوشه اتاق برای مهمان گذاشته شده بود رو پهن کردم و روش دراز کشیدم اما گوشام تیز بود واسه شنیدن.. صدای باز و بسته شدن در اتاق بغلی رو شنیدم، طولی نکشید که در دوباره باز شد اما ایندفعه با شتاب و سریع! صداش رو شنیدم: ایلماه! طوبی خانوم! لابد فکر می‌کنه رفتم؛ سریع تو جام نشستم و قبل اینکه طوبی خانوم رو بیدار کنه سریع رفتم بیرون و آروم گفتم: من اینجام! داشت پله ها رو پایین میرفت همونجا ایستاد و چرخید سمتم و گفت: کجا بودی؟ به اتاق اشاره زدم و گفتم: معلومه دیگه! اینجا. -واسه چی اونجا؟ +خوابم نمی‌برد اومدم اینجا، مگه خلاف کردم  که بازپرسی می‌کنی؟ دستاش رو مشت کرد و هیچی نگفت، پله ها رو بالا اومد و رو به روم ایستاد، نگاهم به پایین بود و دلم نمی‌خواست هیچ سوالی بپرسم! حتی اینکه کِی اومده، چرا اومده؟ میمونه یا نه؟ هیچی! یه کاری کرد که به نبودش، به دلتنگی کردن عادت کنم! نمیگم نبودش اذیتم نمی‌کرد، نه! ولی یاد گرفته بودم با خودم سر و کله بزنم و به دلم حالی کنم که باید آروم بگیره! بی حرف چرخیدم سمت اتاق، دستم رو دستگیره بود که گفت: کجا؟ -میخوام بخوابم، فردا امتحان دارم همین الانشم دیر خوابیدم! +چی باعث شده فکر کنی حق داری جاتو جدا کنی؟ -اونجا خوابم نبرد من از کجا میدونستم قراره بیای؟ +برگرد سر جات! خوره روح برگشته! عامل مریضی و گریه هام برگشته...! دیگه اومدنش؛ دیدنش و حتی خودش رو دوست نداشتم! برگشتم تو اتاق مشترکمون، تنش نمی‌خواستم! بی هیچ حرفی سر جای همیشگیم دراز کشیدم و سعی کردم بخوابم اما مگه خواب به چشمم میومد؟ با هر حرکتی دلم میخواست برگردم نگاهش کنم اما دلم بیجا میکرد، به سختی جلوی خودم رو گرفتم و تا خود صبح از جام تکون نخوردم، آفتاب که زد آماده رفتن شدم،رفتم پایین و آبی به سر و صورتم زدم صبحانه نصفه نیمه ای خوردم و برگشتم بالا، لباس هامو عوض کردم و وسایلم رو برداشتم، دلهره داشتم و سرم از بی خوابی درد گرفته بود! زیر چشمام گود آفتاده و صورتم بی رنگ بود، کمی ماتیک زدم به لبام و گونه ام و چشمام رو هم جلایی دادم و وسایلم رو سر جاش گذاشتم.
🍃🍃🍃💕🍃🍃🍃 ✅یه زن عاقل و سیاستمدار ، می تونه حرف آخر رو از زبون شوهر بزنه چطوری؟ با یه جمله ی طلایی! 👈🏼به نظر من این طوری بهتره ، ولی هر چی تو بگی !😍 @delkade_matn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر برمی‌گشتی به گذشته سه تا از خطاهای فرزند پروری که اصلاحش می‌کردی و دیگه هیچ وقت تکرارش نمی‌کردی چیا بودن؟! ❌فقط اشتباه آخری که خیلیا انجامش میدن... . . ❤️ @delkade_matn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕💕 امنیت روانی بچه ها رو بخاطر دو دقیقه خندیدن نگیرین.... شما میخندین و یادتون میره ولی ترسی که تو دل اون بچه نشسته حالا حالاها از بین نمیره... ❤️ @delkade_matn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محبت به همسر هیچ حدی نداره❤️ ولی در بچه ها محبت افراطی ممنوعه🚫 @delkade_matn
💎 هرچه از عمر ازدواج‌تون بیشترمیگذره نیاز همسر شما به ابراز عشق و مهرورزی شما بیشتر میشه.. 💎 مهرورزی مختص زمان نامزدی نیست لطفاً جدی بگیرید!       @delkade_matn
19.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به شوهرم گفتم من تو خونه چجوری رفتار میکنم ادامو در بیار 😊😒 - شوهرم😂😂👆 ♡••࿐ @delkade_matn
🔴 💠 با تمام مشکلات و مشغله‌های فکری روزانه وارد خانه نشوید! در موقعیت مناسب، همسرتان را از مشکلات مالی و شغلی خود کنید تا توقّعاتش را با توان شما هماهنگ کند! 💠 بیان مشکلات مالی و شغلی با لحن مناسب و مهربانانه می‌تواند عامل خوبی برای گفتگوی صمیمانه شده و سطح درک‌ همسرتان از شما را بالا ببرد. 💠 گاه برای حل برخی مشکلات شغلی و کاری خود از خانم خود مشورت بخواهید تا ایجاد همدلی و محبّت دوطرفه کند. 💠 اصلِ مشورت در این زمینه برایتان مهم باشد یعنی حتی اگر همسرتان پیشنهادهای خوبی هم نداد آن را تبدیل به مشاجره نکنید بلکه از او تشکّر کنید و بگویید روی پیشنهادت فکر‌ می‌کنم. @delkade_matn
برای جلوگيری از دروغگويي كودكان چه کنیم؟: ⇠ عواملی كه  در كودك ايجاد ترس و حقارت می كند را دور كنيد ⇠ كودك رابه خاطراشتباه كوچك تنبيه نكنيد ⇠ كودك به راستگویی تشویق کنید ⇠ دادن آزادی های لازم به كودک . ⇠ عدم به كار گيری زور و اجبار عليه كودك ⇠ كودك را آن گونه كه هست بپذيريد . ⇠خصلت راستگویی را در وی پرورش دهید .⇠ تحت هيچ شرايطی به كودك دروغ نگویید. ⇠ به قولی كه به كودک می دهيد عمل کنید. @delkade_matn
دلکده متن(پرسش‌وپاسخ)^_^❤️🍃
پدر و مادرم بعد از سی سال قصد داشتن از هم جدا بشن، مادرم ایرانی و پدرم فرانسوی بود، تصمیم گرفتم با م
پدر و مادرم بعد از سی سال قصد داشتن از هم جدا بشن، مادرم ایرانی و پدرم فرانسوی بود، تصمیم گرفتم با مادرم به سرزمین مادریش یعنی ایران برم. بعد از اون همه کشمکش و بحث دعوای مادرم سر جدایی که من رو حسابی کلافه کرده بود تا به پارتی و مهمونی و هرچی خلاف هست رو بیارم، با مادرم به ایران رفتیم، حتی فکرشم نمی کردم که یه دختر ایرانی بخواد من و این همه تغییر بده... اون حجاب و صلابتش، اون چشمای معصومش قلب من و نشونه رفته بود. پسر بی بند و باری بودم ولی اون دختر ایرانی شد همه ی وجودم😍... فکر می کردم ساده به دستش میارم ولی اون واسم شرط داشت، یه شرط... سرگذشت‌کارن👇 @delkade_matn
به کارن نگاه کردم و گفتم: - ولی قرارمون این نبود! کارن با اخمای درهم به صورتم خیره شد و گفت: - می خواستی بذاری حجابت و برداره! - زوریه؟ نمی خوام! - پس منتظر باش تا حاج آقا رو بیارن. حاج آقا رو غلیظ کشید. - به مادرت بگو که لازم نیست! - عمرا! - چرا؟ - این همه خرج آرایش و لباس نکردی که زیر این حجابت پنهونشون کنی! - تو برو بیرون حجابمو در میارم! چشماشو ریز کرد و خیره ی چشام گفت: - من همینجام، قرار نیست جایی برم! کارد میزدی خونم در نمیومد، نفس پر از حرصی کشیدم، خیلی عصبی بودم. - میری! پوزخندی گوشه ی لبش نشست، ده دقیقه ای از زمان سپری شد، عمه یاالله گویان با مردی داخل شد، حجابم و پایین کشیدم تا صورتم و بپوشونه، دستی روی شونه ام نشست، نمی تونستم ببینمش اما حدس میزدم محدثه یا مادرم باشه، خطبه که جاری شد به ناچار قبلتُ روی زبونم جاری شد، با مهریه ی نیم سکه، من محرم کارن شدم. مرد غریبه که رفت، کارن حجابم و جلوی چشم همه برداشت، صدای جیغ و دست بلند شد، عمه من و وسط کشید و گروهی که تازه به تالار وارد شده بودن دورم حلقه زدن و شروع به دف زدن کردن! وقتی کارن پایین اومد گروه هلهله کشید و کارن جلو اومد و با لبخندش دستم و تو دستش گرفت. قلبم داشت وایمیساد، سرشو نزدیک گوشم آورد و آروم بغل گوشم گفت: - خیلی خوشگل شدی! فکر کردم گوشم اشتباه شنیده، آخه چندلحظه پیش می خواست با زهر حرفاش قلبم و آتیش بزنه و حالا با این لحن و کلام قلبم و پر از عشق کرد! با چشمای گشاد نگاهش کردم که یا تکون دادن سرش، حرفی که بغل گوشم گفته بود رو تایید کرد.
دلکده متن(پرسش‌وپاسخ)^_^❤️🍃
من پری_ام به خاطر مشکل مادرزادی که داشتم کل مردم از من فراری بودن. حتی مادر خودم! هروقت منو می دیدن
من پری_ام به خاطر مشکل مادرزادی که داشتم کل مردم از من فراری بودن. حتی مادر خودم! هروقت منو می دیدن بسم الله می گفتن و جوری فرار می کردن که انگار جن دیده باشن! تا این که یه روز یه مرد جذاب من و دید و عاشقم شد و.... شروع سرگذشت واقعی پری👇👇 @delkade_matn
به اتاقمون برگشتم و هادی رو صدا زدم : هادی جان پاشو ، بی بی کارت داره !!! هادی توی جاش نیم خیز شد و گفت : خیر باشه ، ساز رفتن که نمیخواد بزنه ؟! شونه هامو بالا انداختم و گفتم : والا نمیدونم !! بیا بریم ببینیم چی میخواد بگه !! هادی بلند شد، لباسش رو مرتب کرد و به سمت اتاق بی بی به راه افتاد !! منم پشت سرش پا تند کردم بی بی به مخده ی گوشه ی اتاق تکیه داده بود و به گلهای قالی خیره شده بود !! میدونستم که داره توی ذهنش حرف هاشو سبک سنگین میکنه !! منتظر موندیم تا خودش به حرف بیاد !! چند دقیقه ای گذشت که بی بی نفس صدا داری کشید و گفت : هادی جان ، خدای من شاهده که تو با پسرهام برای من هیچ فرقی نداری و حتی بیشتر هم دوستت دارم و برام خیلی عزیزی !! خدابیامرز پدرت خوبی رو در حق ما تموم کرد . اگر نمیخواستم بیام اینجا از از شرمم بود، نمیخواستم بیشتر از این اسباب زحمت شما بشم !! من یک پام لب گوره و چیزی از عمرم باقی نمونده !! من و هادی همزمان گفتیم : خدانکنه این چه حرفیه بی بی !! بی بی لبخند تلخی زد و گفت : عمر دست خداست !!! تنها آرزو و خواسته ی من از خدا این بود که اونقدری عمر کنم تا این دختر رو سر و سامون بدم به شکر خدا خیالم از بابت پری راحت شد !! الان دیگه جز دلتنگی برای دیدن روی پسرهام ، آرزوی دیگه ای ندارم که باید اون رو با خودم به گور ببرم !!! به سمت بی بی رفتم و سرم روی شونه اش گذاشتم !! بی بی سرم رو نوازش کرد و گفت : میدونی که پری دار و ندار من از این دنیاست، نمیخوام فکرش درگیر من باشه !! من توی این اتاق میمونم به شرط همون توافقی که با علم تاج کرده بودم !! هادی لبش رو به دندون گرفت و گفت : این چه حرفیه میزنید بی بی!!! میخواید خدابیامرز بابا حاجی رو از من دلگیر کنید !!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدقولی باعث به وجود آمد انتظاراتی می‌شود که باید آن‌ها را انجام داد/دکتر عزیزی 🎥 ‌‌‌ ‌ @delkade_matn
عشق، بردگی نیست. از همسرمان توقع نداشته باشیم که اگر من را دوست دارد، در برابر هر خواسته من بگوید: چشم! این بردگی است. می‌خواهی برده‌داری کنی یا همسرداری؟ می‌خواهی در خانه‌ات کُلفَت داشته باشی یا خانم؟ کُلفَت، همسر نیست! نوکر، هم همسر نیست! همسر خوب این نیست که هرچه تو بگویی، بگوید:چشم! 👈 همسر خوب آن است که دیدگاهش را محترمانه به شما بگوید، شما هم گوش کنید و باهم به توافق برسید. ⛔️ برده‌داری نکنیم... ➖برده‌داری ما را به هیچ‌جا نمی‌رساند. نه کنیز باشید و نه غلام. مثل خانم و آقا با هم زندگی کنید تا بچه‌های خانم و آقا بار بیاورید. ➖تا اجتماع سالم‌تری داشته باشید. اجتماعی با آدم‌های سالم که می‌توانند تصمیم‌های درستی به‌نفع خود و جامعه بگیرند. ➖به اشتباهاتتان بیندیشید و دلیل دوری از یکدیگر را بیابید. همسرتان مهمان اصلی لحظات زندگی شماست، سعی کنید همواره میزبان و مهمان نواز شایسته ای باشید... ‌‌‌ ‌ @delkade_matn
15.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقایون باید در طول روز به همسرشان زنگ بزنند تا خانم فکر کند همسرش به او توجه دارد.❤️ ❌ذهن مرد اینجوریه که تمرکز و توجه یگانه است .😂 دکتر_سعید_عزیزی @delkade_matn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰داستان تکان دهنده جوانی که بیش از هزار بار زن،ا کرده بود! 🎙 حجت‌الاسلام دانشمند @delkade_matn
🔴 🌏 ✍مردی شبی را در خانه‌ای روستایی می‌گذراند. پنجره‌های اتاق باز نمی‌شد. نیمه شب احساس خفگی کرد و در تاریکی به سوی پنجره رفت اما نمی‌توانست آن را باز کند. با مشت به شیشه پنجره کوبید، هجوم هوای تازه را احساس کرد و سراسر شب را راحت خوابید. صبح روز بعد فهمید که شیشه کمد کتابخانه را شکسته است و همه‌ی شب، پنجره بسته بوده است! ✅ او تنها با فکر اکسیژن، اکسیژن لازم را به خود رسانده بود!! 🟣 افکار از جنس و انرژی، کار انجام می‌دهد. در زندگی همیشه باشید. 💠 با و _شکرگزاری، زندگی‌ را برای خود کنید و از آن لذت ببرید.😉 @delkade_matn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣حـق‌النـاس عــاطفی ❌تو فکر کردی هرجور بگردی سر خودت نمیاد؟ @delkade_matn