eitaa logo
دلکده متن(پرسش‌وپاسخ)^_^❤️🍃
38.6هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
3.7هزار ویدیو
5 فایل
و تو خدای بعیدهایی❤️ #کپی‌از‌سرگذشت‌ها‌حرام‌است‌دوست‌عزیز نکات همسرداری ویژه، سرگذشت های واقعی✔️👌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر زمان می‌خواهید کاری را انجام دهید خودتان را جای همسرتان بگذارید. 🔷 یک انسان منصف اگر ازدواج کرد باید بفهمه که نصف داستان زندگیش همسرشه❤️ @delkade_matn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ آخر و عاقبت بچه هایی که پدر و مادرشون نذاشتن دست به سیاه و سفید بزنن...! @delkade_matn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅اگر یه عالمه ماهی بزرگ میخوای باید تور بزرگ داشته باشی! ذهن تو همون توره!... @delkade_matn
🤝♥️ صبحانه ام رو که خوردم از خونه بیرون رفتم، بهداری رو کرده بودم یه جا برای رسیدگی به خواسته های مردم، آقام بعد مشکل قلبیش زمین گیر شده بود، شاهرخم انقد عرضه نداشت که مردم رو جمع کنه و همه مسئولیتا افتاده بود رو شونه من! بخاطر اینکه فصل کشاورزی بود همه سر تقسیم آب و زمین درگیر بودن، جدیدا نامزد قبلی طلعت هم شاخ و شونه میکشید و مشکل ساز میشد! اصلأ کی میگه زن خوبه؟ زن بلاست، تیشه میزنه به ریشه ات! اون روز وقتی برگشتم عمارت مادربزرگمم اومده بود و سران فت‍._نه جمع شده بودن تو خونه ما! همه هم پیله کرده بودن به نبود ایلماه! مادربزرگم یه تیکه نون محلی گذاشت تو دهنش و گفت: زنت طاقچه بالا می‌ذاره نمیاد آبادی دیگه! +خودم نمیذارم بیاد؛ میترسم سالم بیارمش جن‍..ازه ببرم! - چرا حامله نمیشه؟ نکنه نازاست؟ شایدم حاملگی اون دفعه اش دروغ بود! -به حرمت آقام چیزی بهت نمیگم! حافظه ات رو کار بنداز یادت بیاد! -به هر حال باید بچه اش بشه یا نه؟ من نمیدونم قوم و کس و کار خودت چشونه که پیله کردی به این دختره که هفت پشت غریبه است! همین پریناز، از بچگی جلو چشممون بوده این شد بد اون غربتی شد خوب؟ قاشقم رو کوبیدم تو کاسه ام و گفتم: میذاری کوفت کنم یا نه؟ نه پریناز نه هیچ ننه قمر دیگه ای قرار نیست زن من بشه، من زن دارم زنم نمیخوام، حرم‌...سرا مگه می‌خوام تشکیل بدم؟ با صدای بلندم همه اشون ساکت شدن، غذام کوفتم شده بود و دیگه نتونستم چیزی بخورم. موندن برام سخت بود، رفتن برام سخت بود دلم اونجا بود خودم اینجا!* راوی، ایلماه: طوبی خانوم ظرف غذا رو گذاشت جلو دستم و گفت: بخور پوست و استخون شدی دختر، کشتی خودتو رو کتابا! +امتحانام سخته طوبی خانوم؛ هر چی میخونم حس میکنم باز یادم رفته. -نه مادر مگه میشه؟ خندیدم و گفتم: من بخورم تندی برم سر درسم. +ایندفعه کم بخوری و بگی دلم نمی‌کشه فلان و بهمان بدجوری کلاهمون می‌ره تو هم! -دیگه امتحان آخره! تموم شد، اینو بدم همه راحت بشیم. چهل روزی از نبود دوباره دیار می‌گذشت! به نبودش عادت کرده بودم یه طورایی! روزای اول سخت بود اما بعدش خودم رو قاطی درس میکردم، حتی با طوبی خانوم دو تایی خیاطی میکردیم! درآمدش هم خوب بود! آخر شب کتابم رو با نگرانی بستم و از خدا خواستم این آخری هم خوب باشه و تموم بشه، چراغ نفتی که گذاشته بودم رو میز رو برداشتم و تا اومدم خاموشش کنم صدایی از حیاط اومد! از تر..س تو جام خشکم زد؛ سریع رفتم سراغ طوبی خانوم، غرق خواب بود دلم نیومد بیدارش کنم، خودمم میتر..سیدم برم بیرون! صدای در حیاط که اومد رفتم پشت پنجره و پرده رو زدم کنار با دیدن دیار و ماشینش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️شما ۴ چیز رو نخور موفقیتت تضمینه👌 👤دکتر محمود انوشه ❤️ @delkade_matn
امام صادق(ع) میفرمایند: زن نسبت به شوهرِ سازگار خود سه نکته را باید رعایت کند:حفظ کردن خود از هر گناه، تا شوهرش در هر حال، خوشایند یا ناخوشایند در دل به او اطمینان داشته باشد؛ مراقبت از او و زندگی‌اش، تا شوهرش در صورتی که لغزشی از وی سر زند، نسبت به وی عطوفت و مهربان باشد؛اظهار عشق به او با خوش زبانی و دلبری و سرووضع مناسب و خوشایند در نظر او. ❤سیاست‌های زنانه❤ @delkade_matn
🌸🌹🥀🍂🍁🌺☘🌿🍃🍂🍁🌺 💗 اسیر کردن یکدیگر نیست….. 💗 ازدواج مقدمه با هم پیمودن راهیست رو به روشنایی … 💗در این راه شانه به شانه هم راه رفتن به این معنی نیست که بدون یکدیگر نمی توان به راه ادامه داد یعنی تا تو هستی تا من هستم هر جای راه که خسته شدیم به هم انگیزه می دهیم برای پیمودن ادامه مسیر…. 💗یعنی تو مرا تکمیل می کنی ، من تو را اما باید قبول کنیم هر کداممان انسانهای کاملی هستیم با درایت کافی….. در این راه می توانیم با هم کشف کنیم اقیانوس های جدید را…. یعنی با هم دنیا را بگردیم و به تنهایی راکد نمانیم….. 💗ازدواج مثل شنا کردن دو ماهیست در رودخانه ای که به دریاها . اقیانوس ها ختم می شود با هم مسیر را شنا میکنند اما نه این راه آن را سد می کند نه آن یکی را دیگری را……. 💗ازدواج یعنی تازه شروع دوستی ، شروع ماجراجویی های جدید برای اینکه دو نفره بگردیم و پیدا کنیم زندگی را….. ♡••࿐ @delkade_matn
دوست داری همسرت باهات هم صحبت بشه؟ 👇👇 این راههای که میگم رو امتحان کن😍 👈موقع حرف زدن همسرتون نشون بدین اشتیاق زیادی برای شنیدن حرفهاش دارید 😍 👈به هیچ وجه کلامش را قطع نکنید حتی اگه حرفهای او برخلاف میل و عقیده شما باشد.❤️ 👈به هیچ عنوان اشتباهات لفظی او را به رخ نکشید!👌 👈به همسرتون اعتماد به نفس بدهید. 👈از قضاوت های منفی و خلاف میل او بپرهیزید! ⭕️ 👈از تذکر های مداوم درباره عملکرد روزانه او خودداری کنید. 👈یک شنونده خوب باشید و از دخالت در امور روزانه او و نصیحت ها جدا پرهیز کنید.👌 چهره تان را همیشه شاد و خندان نشان دهید. 😊😃 ...♡...♡...♡... 💖 @delkade_matn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقایون ببینند حتما‼️‼️ همسرتونو با اون دختری که دوساعت برا رفتن به بازار آرایش می‌کنه مقایسه نکن.... @delkade_matn
من با همسرم دوتایی زندگی میکنیم. من سن خیلی کمی دارم☹️ ولی رفتارم عین این خانم های باتجربس🤓 و شوهرمو عاشق خودم کردم.🙃 طوری که همه حسرت زندگی مارو میخورن.😌 من یه دختر شیطون👻م که از شیطنتام جلوی شوهرم استفاده میکنم.💃 طوری که یه دیقه بدون من نمیتونه توی خونه بمونه یا وقتی میریم مسافرت 👜 انقد توی ماشین🚗 میگیم و میخندیم و😂 مسخره بازی درمیارم که بدون من نیم ساعت اونورتر نمیره.🚶 🔴توصیه من اینکه: کسل و نباشید که بود ونبودتون فرقی نکنه.😎 🔴وقتی که میخواین برین بیرون یا مهمونی👫، هی ازش نپرسین خوشگل شدم؟😩 باور کنین شک میکنه به زیبایتون، بجاش جلوی اینه وایسین و قربون صدقه ی خودتون برین. (قربون خودم برم که انقد نازم، وای که چقد جیگرم، قربون خدا برم با این نقاشیش و...)😇 🔴توی جمع به اسم کوچیک صداش نکنین🤐 و با یا عشقولانه صداش کنین، متقابلن اونم شما رو (خانمم،عزیزم،خانم و...) صدا میکنه.🗣 🔴وقتی میرین مهمونی دردودل نکنین. 😢بزارین مردم داغ دعوای شما به دلشون بمونه🙄 انقدر توی جمع باهم خوب رفتار کنین که انگار ورژن جدید لیلی و مجنونیم.💑 امتحان کنین مطمعن باشین نتیجه میده. 😉😍👌 @delkade_matn
🎗️تربیت فرزند 🎗️ ⭕بچه‌ های کند دست پرورده والدینی هستند که همیشه عجله دارند. 💠گاه بدون آن که بدانیم به فرزندمان اضطراب و استرس وارد می کنیم و در انتها از بیقراری او متعجب می شویم : ◻️ « زود باش كار دارم»، ◻️ «زود بگو باید برم» ◻️ «بدو دیرم شده» و...استرس را در جان كودك می نشاند. ✅ این وظیفه والدين است كه زمان را طوری تنظیم كنید كه مجبور به عجله كردن نباشند. @delkade_matn
دلکده متن(پرسش‌وپاسخ)^_^❤️🍃
پدر و مادرم بعد از سی سال قصد داشتن از هم جدا بشن، مادرم ایرانی و پدرم فرانسوی بود، تصمیم گرفتم با م
پدر و مادرم بعد از سی سال قصد داشتن از هم جدا بشن، مادرم ایرانی و پدرم فرانسوی بود، تصمیم گرفتم با مادرم به سرزمین مادریش یعنی ایران برم. بعد از اون همه کشمکش و بحث دعوای مادرم سر جدایی که من رو حسابی کلافه کرده بود تا به پارتی و مهمونی و هرچی خلاف هست رو بیارم، با مادرم به ایران رفتیم، حتی فکرشم نمی کردم که یه دختر ایرانی بخواد من و این همه تغییر بده... اون حجاب و صلابتش، اون چشمای معصومش قلب من و نشونه رفته بود. پسر بی بند و باری بودم ولی اون دختر ایرانی شد همه ی وجودم😍... فکر می کردم ساده به دستش میارم ولی اون واسم شرط داشت، یه شرط... سرگذشت‌کارن👇 @delkade_matn
تالار و برای ورودمون آماده کرده بودن، مهمونامون روی محوطه اومده بودن و به آتیش بازی که برای من و کارن ترتیب داده بودن نگاه می کردن، رو به روی در ورودی تالار یه خانم با یه سینی که قرآن و منقل و اسفند داشت، ایستاده بود. به قرآن خیره شدم، دستام برای برداشتنش لرزید، چشم بستم و لبام و روی جلد گذاشتم، تو دلم خداروصدا زدم تا این مسیری که دارم میرم راهی بشه که به آرامش و ایمان بیشتر برسم نه به آبروریزی و رسوایی! اسفند رو باید برمی داشتم و دور سر کارن می چرخوندم، واقعا اونقدر جذاب بود که این جذابیت امشب کار دستش نمی داد خوب بود، برام عزیز بود، منکر این که نمی تونستم بشم، اسفند و برداشتم و دور سرش گردوندم و روی آتیش توی منقل ریختم، بوی خوش اسفند تو مشامم پیچید و نگام خیره ی کارن بود که داشت اسفند دور سرم می گردوند، نفسی کشیدم، قبل از ورود دستم و قفل دستش کرد و از گرمی دستش دلم بیشتر و بیشتر لرزید، می خواستم بگم نکن، من ظرفیت ندارم، من مثل تو بی حس نیستم، من عاشفتم، اما همه رو توی گلوم خفه کردم و به جمعیتی که منتظرمون بودن خیره شدم. انگشتام و بین انگشتاش فشرد و با هم به سمت جایگاهی که برامون ترتیب داده بودن رفتیم! با این که مجلس مختلط نبود، وقتی عمه اومد و از کارن خواست حجابم و برداره اجازه ندادم، کارن هنوز محرمم نبود، هنوز از صحنه هایی که من و با وضعیت بدی دیده خجالت می کشیدم. عمه بهم گقت که تا یه ربع دیگه یکی و میاره که خطبه ی محرمیت و بینمون جاری کنه تا خیال من راحت بشه و حجابم و بتونم بردارم.
دلکده متن(پرسش‌وپاسخ)^_^❤️🍃
من پری_ام به خاطر مشکل مادرزادی که داشتم کل مردم از من فراری بودن. حتی مادر خودم! هروقت منو می دیدن
من پری_ام به خاطر مشکل مادرزادی که داشتم کل مردم از من فراری بودن. حتی مادر خودم! هروقت منو می دیدن بسم الله می گفتن و جوری فرار می کردن که انگار جن دیده باشن! تا این که یه روز یه مرد جذاب من و دید و عاشقم شد و.... شروع سرگذشت واقعی پری👇👇 @delkade_matn
بی بی همچنان گوشه ی اتاق نشسته بود و دستش رو زیر چونه اش گذاشته بود . با شوخی گفتم بی بی خانم ، تو که تنبلیت میاد اتاقت رو مرتب کنی چرا نزاشتی من کمکت کنم ؟! بعد سینی رو روی زمین گذاشتم و ادامه دادم: هادی رفته برامون غذا بیاره !!! بعد از نهار خودم همه چی رو مرتب میکنم!!! بی بی بلند شد و چادرش رو سر انداخت و سینی رو دستم داد و گفت : غذاتون رو ببرین اتاق خودتون بخورین !! بعد از خونه بیرون رفت . ته دلم میدونستم بی بی توی خونه ی ما راحت نیست و دوست نداره سر بار هادی باشه ، اما من خیالم از بودن بی بی کنارم راحت بود ! از جا بلند شدم و شروع به مرتب کردن اتاق بی بی کردم ! تقریبا کارم تموم شده بود که هادی برگشت ، با دیدن جای خالی بی بی ، غذا ها رو نشون داد و گفت : پس این بی بی خاتون کجاست ، غذا رو باید تو داغه و از دهن نیفتاده خورد !! غذا رو از دستش گرفتم و گفتم : نمیدونم چادرش رو سرش کرد و رفت !!! حتما رفته بازار یکم وسایل بخره ! هادی اشاره ای به غذا کرد و گفت: بشین غذا بخوریم ، که خیلی گشنمه !! لبخندی زدم و همینطور که پاکت غذا رو باز میکردم گفتم : حتما بی بی قبول نمیکنه بدون اجاره اتاق اینجا بمونه و شرط گرفتن اجاره و سهم توی خرج خونه اینجا می مونه !! هادی اخمی کرد و گفت : این چه حرفیه ، بی بی مثل مادر خودم می مونه !! شونه هامو بالا انداختم و گفتم : چی بگم ، حالا بزار خودش برگرده صحبت می کنیم !! مشغول خوردن غذا شدیم !!! بعد از غذا هادی به اتاق خودمون برگشت تا یکم استراحت کنه و دوباره به دکان برگرده . منم به مطبخ رفتم تا به کارهام برسم دو ساعتی بعد بی بی برگشت همانطور که حدس زده بودم توی دستهاش پر بود از برگ نی و ساقه ی گندم !! غذاشو گرم کردم و به اتاقش بردم ، بی بی تشکر کرد و شروع به خوردن غذاش کرد چند قاشقی که خورد گفت : هادی رفته؟! گفتم نه بی بی توی اتاقه !!! گفت صداش کن چند کلمه باهاتون حرف دارم !!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 آقایون به حق‌الناسی که از بابت همسر به گردنتون هست توجه کردید؟ @delkade_matn
🔴 💠 وقتی به صحبت‌ها و گلایه‌های همسرتان می‌دهید به منظور آنکه نشان دهید به حرف‌های او گوش می‌دهید گاهی بگویید: چه‌جالب، آها، خوب، اِ و ... 💠 ارتباط کلامی با این و نیز ارتباط با همسرتان در حین گوش دادن، بسیار در همسرتان موثر است و شما را پناهگاه و سنگ صبور خوبی تلقی خواهد کرد. 💠 اگر خوب و با توجه به صحبت‌های همسرتان گوش ندهید برداشت او این خواهد بود که او را نکرده‌اید و همین خود عامل گلایه و جدید خواهد شد. @delkade_matn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ 🌙 محبت به همسر عار نیست ✨ نکات دکتر عزیزی برای تعامل بین زن وشوهر @delkade_matn
كودك نيازمند مهر والدين است نه دلسوزی آنها... هر چقدر توان داريد به کودک مهر بورزيد ولي دلسوزي نكنيد چرا كه دلسوزي مانع رشد كودك مي شود. مثلاً اگر كودك شما قادر باشد خودش غذا بخورد ولي شما به او غذا بدهيد دلسوزي كرده ايد، كودك شما بايد بداند كه با گريه كردن نمي تواند به خواسته هايش برسد و اگر شما به درخواست او که با گريه است، توجه كنيد دلسوزی كرده ايد. ❤️❤️ @delkade_matn
❌ خانوم عزیز هيچ مردی طاقت مقايسه شدن رو نداره 🔸پس حتی كم اهميت‌ترين كار او را با ديگران قياس نكنيد. مردها از شنيدن جملات مبهم بيزارند. پس هيچ‌وقت دوپهلو با همسرتان صحبت نكنيد. ❣اگر انتظار داريد شوهرتان حرف‌هايتان را رمزگشايی كند، متاسفم! آنها ساده‌تر از اين حرف‌ها هستند. 🔸هرگز با حرف‌هایتان استقلال همسر خود را زير سوال نبريد حتی اگر واقعا استقلالی در كار نباشد. 👈 مردها به اينكه قويتر از آنچه هستند به نظر برسند؛ نياز دارند. اين نياز همسرتان را برآورده كنيد. 🔸 برای قدرت دادن به او كافی است از هيچ مرد ديگری صحبت نكنيد، نه اينكه از مردهای ديگر بد بگوييد. @delkade_matn
بهترین خوردنیها در دوران قاعدگی : ▪️ کربوهیدرات های پیچیده میل کنید ▫️ شکلات تلخ میل کنید ▪️ کافئین ننوشید ▫️ غذاهای سرشار از کلسیم میل کنید ▪️ آب را نادیده نگیرید @delkade_matn