صبحِ ستاره سوختگانِ خدا بخیر
این صبحِ شرحهشرحه بر اهلِ ولا بخیر
خونِ موذنست به گلدستهای شهید
با ضربِ خون، تلاوتِ حی علا بخیر
مُهرِ مدینه است به سجادهی شما
برکوفهتان سپیده دمِ کربلا بخیر
گلهای ساعتی چه به شیپور میدمند؟
جز این صلا که ساعتِ صبحِ جزا بخیر
آن تابش از نواحیِ بابالجواد بود
این بارش از حوالیِ بابالرضا بخیر
همسایگانِ تشنهیِ شَطِّ فرات را
ذکر گلوی حضرتِ روحی فدا بخیر
دستی به زلفِ شامِ غریبان کشیدهاید
تا بگذریم از شبِ چشمِ شما بخیر
این بالبال نیمهشب از ربّنایِ کیست؟
این بالبال نیمهشب ربنا بخیر
محمدحسین انصاری نژاد
گفتم: چشمم، گفت: به راهش میدار
گفتم: جگرم، گفت: پر آهش میدار
گفتم که: دلم، گفت: چه داری در دل
گفتم: غم تو، گفت: نگاهش میدار
#ابوسعید_ابوالخیر
@robaiiyat_takbait
.
.
می خواهم از کویر برایت، امشب ترانه ای بسرایم
موسیقی مطنطن شن هاست،امشب طنین قافیه هایم
از عشق های بندری امشب، بر من مگر دری بگشایی
می خواهم از کویر به سویت ، دریا!دریچه ای بگشایم
دریا چقدر با تو صمیمی ست، فانوس های بندری اش نیز
در قایق شکسته ی شعرت ، توفانی ست حال و هوایم
می بینمت نشسته به ساحل ، با چوبخط موج در انگشت
دستت به روی شانه ام از دور ،آهسته می بری به کجایم ؟
بر ماسه ها کنار تو فایز ، زل می زنید هر دوبه چشمم
اندوه، قد اسکله دارید ، یک شروه، فرصت ست بیایم؟!
در سایه سار"سرو ابرکوه "،می خوانم از سواحل بوشهر
آنجا که موج، صخره ،صدف ها،زنجیر بسته اند به پایم!
در خلسه های ماسه ای امشب ،یک جور دیگر است نمازم
سجاده های ساحلی اینجاست ،گسترده است دست دعایم
سجاده ات برابر دریا ،دیشب از آن کرانه سرودی
قبله است هر طرف که بخوانی ، دادی بر آب قبله نمایم
وقتی که با توام دلم آبی ست ، این کفش خسته در گلم آبی ست
احساس می کنم که پرنده ،احساس می کنم که رهایم
.
.
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
"یک نکتهی دستوری"
یکی از خطاهای زبانی که پژوهندگان دستور زبان و منتقدان حوزهی ویرایش، بر شمردهاند، کاربرد کلمههایی چون: «اگرچه/ گرچه/ ارچه/ هرچند و...» همزمان با واژههای «اما، ولی، ولیک، لیک، لکن، ولیکن و ...» است. در اغلب این کاربردها، بیآسیب معنایی میتوان یکی از این دو کلمه را از نثر یا شعر حذف کرد و استفاده از هر دوی این کلمات، به دستور و ایجاز زبان که ضرورت شاعری است، لطمه میزند.
برای مثال حافظ به درستی سروده است:
گرچه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم گیر
و نسروده است:
گرچه پیرم تو ولی تنگ در آغوشم گیر
یا از معاصران حسن حسینی گفته است:
هرچند که از آینه بیرنگتر است
از خاطر غنچهها دلم تنگتر است
و همچنین فاضل نظری:
کنون اگرچه کویرم هنوز در سر من صدای پر زدن مرغهای دریایی است
شاعران یاد شده، دانسته یا نادانسته، به درستی از «اما، ولی و...» پس از «گرچه و هرچند و اگرچه» استفاده نکردهاند.
در شعر فارسی، شاعرانی فصیح و مقید به زبان چون: فردوسی، نظامی، سعدی، حافظ و اغلب شاعران آشنا با ادب مکتوب (در غالب موارد و نه همیشه)، بهویژه در اشعار سدههای چهارم و پنجم این ضرورت دستوری را رعایت کردهاند.
بسیاری از نویسندگان و شاعران فارسی نیز در آثار خود بهندرت یا با فراوانی دچار این خطا یا کاربرد شدهاند. نخست نویسندگان مترسل و متمایل به ادب عربی و دوستداران نثر فنی و نثر مطنب؛ چنانکه در تعدادی از نامههای کتاب المختارات من الرسائل، در کلیله و همچنین در مرزباننامه و آثار منشیانه و درباری، نشانههایی از این سیاق را میتوان دید.
بیش از این آثار، شاعران و نویسندگان ادب عرفانی به دلایلی چون: تاثیر از ادب عامه و همچنین در اولویت نبودن موازین شعر و ادب رسمی در آثار آنان، بهفراوانی از این شیوهی نحوی استفاده کردهاند. در اغلب آثار مکتوب و منظوم عطار، مولوی، شاهنعمتالله و... نمونههایی متعدد را میتوان دید.
دستهی سوم شاعران وقوعی و فعالان سبکاصفهانی چون: محتشم، صائب و ... هستند که احتمالا متاثر از زبان عامه و به دلیل ضعف بنیهی زبانی و ادبی یا پایبند نبودن به زبان ادب کهن، به این سیاق رو آوردهاند.
این ایراد دستوری، در زبان شعر معاصر، بهویژه شاعران پس از انقلاب هم نمودهای گوناگون دارد که برای نمونه میتوان به دو بیت زیر از غزلهای سلمان هراتی اشاره کرد؛ هرچند فراوانی این کاربرد حشوگون در شعر دهههای اخیر بسیار زیاد است:
دلها اگرچه صاف ولی از فریب سنگ
آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت
و
اگرچه از عطش التهاب میخوانیم
برای عشق ولی دیدهی تری داریم
#نقد_زبانی
#ویرایش_ادبی
#شعر_معاصر
@mmparvizan
.
.
با تیک و تاک خستهی گُلهای ساعتی
در باغ میوزند کلاغان لعنتی
بر کاجها جراحت حلاج را کشید
این شاعرِخزیده بر این مبلِ راحتی
شیر است نقشِ پاکتِ سیگارِ او فقط
بنگر چهاست در سرِ این شیرِ پاکتی
آشقتهاند مثلِ دلم در غروبِ باغ
جمعِ پرندگانِ پریشانِ غربتی
زنگِ حساب آمد و محشرشروع شد
جز شعله کو جریمهی این بیجراحتی
خنجر به مُشت میگذریم از برابرت
ما نابرادرانِ تو از بی بضاعتی
.
.
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
سلمان
بیا باران شو و جاری شو و بردار سدها را
به پیکارِ «نخواهد شد» بیاور «میشود»ها را
ببین، کورُش هم اینجا خواب بیداری نمیبیند
به سوی زندگی بشتاب و بگذار این جسدها را
تو را بانگ بلال از دور سوی خویش میخواند
برای خسروان بگذار لحن باربدها را
صدای روشنی میآید از ژرفای نخلستان
سبد بردار پر کن از مناجاتش سبدها را
غریبی در دیار خویشتن؟ مهمان شهری شو
که «اهل بیت» میخوانند آنجا نابلدها را
کرامت را ببین، پیغمبران شهر دانایی
به تدبیر تو میبندند راه عبدودها را
✍🏻 #محمدکاظم_کاظمی
🏷 #سلمان_فارسی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
تا توانی دفع غم از خاطر غمناک کن
در جهان گریاندن آسانست اشکی پاک کن
#ملک_الشعرا_بهار
@robaiiyat_takbait
1_5221292580.mp3
11.07M
• آسمان مرد •
تقدیم به روح بلند شهید
علیرضا ماهینی
.
📌خواننده و آهنگساز:
ساسان نوذری
📌شاعر:
محمدحسین انصارینژاد
.
آدرس کانال در پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
در این سیلاب ها ما ساکنان کشتی نوحیم
از آن بالا ببین گلدسته ی شاه خراسان را!
#محمدحسین_انصاری_نژاد
#امام_رئوف
#ایران_قوی
#جمهوری_اسلامی_ایران_حرم_ماست
"بازتاب عناصر اقلیمی و زیستبومی در شعر شاعران سنتیسرای دههی ۹۰ "
به کوشش علیمحمد ابراهیمی شیرازی فرد
پایاننامهی کارشناسی ارشد
دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۲
با نقد و بررسی دفترهای #پانتهآ_صفایی_بروجنی
#عالیه_مهرابی
#پونه_نکویی
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#رضا_شیبانی_اصل
#کاظم_بهمنی
#دانشگاه_شیراز
#نقد_شعر_معاصر
https://eitaa.com/mmparvizan
ابیاتی از سعدی
بر سایبان حُسنِ عمل، اعتماد نیست
سعدی مگر به سایهی لطف خدا رود
یا رب، مگیر بندهی مسکین و دست، گیر
کز تو کَرَم برآید و از ما، خطا رود
مگیر: مواخذه مکن.
شرح غزلهای سعدی،ج ۲، ص ۱۳۹۵.
#سعدی
#لطف_خدا
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
39.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیشکسوتان جهاد و مقاومت
🔽🔽🔽
خواننده: بهرام پاییز
آهنگساز: امیرحسین سمیعی
تنظیم کننده: آرمان مهربان
شاعر: #محمد_حسین_انصاری_نژاد
🔼🔼🔼
روایت فتح.mp3
8.72M
• باغ سحرخیزان •
تقدیم به سیدشهیدان اهل قلم، شهیدمرتضی آوینی
.
📌خواننده و آهنگساز:
ساسان نوذری
📌شاعر:
محمدحسین انصارینژاد
.
آدرس کانال در پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
🔰 کارگاه انتقال تجربه داستان نویسی و شعر
👌با حضور اساتید کشوری و استانی:
🔹استاد اکبر صحرایی (داستان)
🔹استاد غلامرضا کافی (شعر)
🔹استاد عبدالرضا قیصری (شعر)
🔹استاد حجت الاسلام والمسلمین انصاری نژاد (شعر)
⌛️زمان اجرای کارگاه: چهارشنبه 12 مهرماه 1402
⌛️مهلت ثبت نام: 31 شهریور الی 7 مهرماه 1402
📌ظرفیت محدود ( همراه با صدور مدرک معتبر)
📲جهت ثبت نام مشخصات خود ( نام، نام خانوادگی، نام پدر، کد ملی و شماره تماس مجازی) را به شماره تماس ذیل
09173340249
در ایتا ارسال نمایید.
✔️سازمان بسیج هنرمندان فارس
#سوگواره ملی ادبی، هنری شاهچراغ(ع)
┄┅┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
#هنرمند_متعهد
#بسیج_هنرمندان_فارس
محمد میرزایی (مثل حججی هستیم).mp3
961.1K
مثلِ حُججی هستیم / آماده ی سر دادن
ما را نَهَراسید از / دل را به خطر دادن
یادی بکنیم امشب / از قاسمِ ایرانی
فرمانده ی قدسِ ما / سردارِ سلیمانی
🎙مداح : محمد میرزایی
✍شاعر : مجید بوری
#مجیدبوری #مجید_بوری
@majiidboori1371
اجرا شده : مُحرّم ۱۳۹۷ _ آبادان
شب حضرت قاسم ابن الحسن(ع)
( یک سال قبل از شهادت سردار دلها )
🚨 #تمدید_شد
🔰 مهلت ارسال اثر به بیست و پنجمین کنگره سراسری #شعر دفاع مقدس و مقاومت تا 0⃣2⃣ مهر ماه تمدید شد.
❀جزییات خبر در خبرگزاری مهر❀
╭━━━━⊰ ❀ 🇮🇷🇮🇷 ❀ ⊱━━━━╮
🆔 @defaemoghadas_kongre
╰━━━━⊰ ❀ 🇮🇷🇮🇷 ❀ ⊱━━━━╯
برقامت باغ تو اگرتیشه می آید
صدسروجوان باز ازاین ریشه می آید
دیده ست سیاووش تورادشنه به پهلو
سیمرغ سراسیمه براین بیشه می آید
رعدست ویاتیغ سواری که ستم سوز
برفرق شغادان ستم پیشه می آید
می بینم ازاین پنجره آن تیغ به کف را
خونخواه ترک خورده ترین شیشه می آید
ای چله نشینان خدا،گوش به چاووش!
شب خوانی این باغ پس ازتیشه می آید
این زمزمه ی خون چهل سالگی توست
این برگ وبرازسرخی اندیشه می آید
.
.
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
| شطرنج |
صف سربازها سراسیمه، ناگهان اسب و شاه میافتند
و «سیاهان» راه بسته به شاه، بین آن شاهراه میافتند
قلعه مانده است مات بین غبار، آخرین دیدهبان خبر آورد
فیلها پایکوب آمدهاند، اسبها پابهماه میافتند
در شبیخون فاتحان بنگر، چون ملخها که بر مزارع چای
و سه سرباز مانده بر قلعه،غرق خون، بیکلاه میافتند
و کلاه وزیر، قاضی شد، آن وزیری که پشت معرکه دید
پیش رویش پیاده سربازان، یکبهیک کینهخواه میافتند
آخر شاهنامه جای خودش، کاوه از کوه برنگشته هنوز
مهرهها مثل شاه ماربهدوش، بین شطرنج، راه میافتند
چشمها مات صفحۀ شطرنج، و دلم در غروب آفریقاست
به کلاغان نامهبر، که به شهر،چون خطوطی سیاه میافتند
کودکان بین چالهها مردند، کسی از یوسفان عزیز نشد
کاش یک شب به خواب میدیدند، گرگها هم به چاه میافتند
صف اول در آستین دارند مهرههایی که مارشان شدهاند
صف دوم میان معرکه با اولین اشتباه میافتند
صفی از مهرههای سوختهاند، پشت بر عرصه، گرم پیشروی!
مات هر سو به ضرب سیلی شاه، بی مجالِ یک آه میافتند
مهرهها را به هم می آشوبم، با خودم بین گریه میگویم
کودکان مثل سیب سرخ آنجا به کدامین گناه میافتند؟
.
.
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
کجایِ وسعتی از آفتاب گردانها
نشستهای به تماشای ما پریشانها؟!
کجای این شبِ مهتاب میزنی لبخند
به رویِ مزرعهی آفتاب گردانها
شهیدِ باغِ اشاراتِ چشمهای تواَند
که ماندهاند در اوصافشان غزلخوانها
تمامِ جاده چراغانیِ نفَسهایت
نشستهاند به پا بوسیات خيابانها
زمین قلمروِ گُلهای آفتابیِ توست
زمان پُر از هیجانِ شکوفه بارانها
دوباره دست تکان میدهی از آن سو ها
دوباره شورِ شگفتیست در نیستانها
کنارِ تپهی نرگس مسافری میخواند
خوشا هوایِ تو و جشن گُل به دامانها
درا که تفرقه تعطیل کرده عاطفه را
پرندگانِ پراکندهاند انسانها!
بهار میرسد از راه تازه مثلِ ظهور
خوشست فرصتِ گُل چيدن از فراوانها
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#عضوکانال
#امام_زمان_ع
@golchine_sher