💙برای خودت دعا کن که آرام باشی
💙وقتی طوفان می آید، تو همچنان آرام باشی تا طوفان از آرامش تو آرام بگیرد.
💙برای خودت دعا کن تا صبور باشی، آنقدر صبور باشی تا بالاخره ابرهای سیاه آسمان کنار بروند و خورشید دوباره بتابد.
💙برای خودت دعا کن تا خورشید را بهتر بشناسی.
💙ﺯﻧﺪگى ﻫﻴﭻﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺑﻦبست نمیرسد، کافیست چشم باز کنیم و راههای گشوده بیشماری را فرا روی خود ببینیم.
💙خدا که باشد، هر معجزه ای ممکن میگردد.
ایمان داشته باش که قشنگترین عشق، نگاه مهربان خداوند به بندگانش است.
💙زندگی را به او بسپار و مطمئن باش که تا وقتی پشتت به خدا گرم است تمام هراس های دنیا، خنده دار است...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
┄┅─✵💔✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
@hedye110
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#یا_منتقم_انتقم
آه برگرد به آن رأس جدا بر سر نِی
به همان جسم که بازیچه شمشیر شده!
تشنه ذکر اناالمَهدے تو هست حسین
طالب خون خدا، آمدنت دیر شده
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
@hedye110
#بامدادخمار🪴
#قسمتبیستپنجم🪴
🌿﷽🌿
به خودم مي گفتم همين را مي خواستي؟ از اولت را مي دانستي و باز پرسيدي؟ نمي فهمي چه
جواب سلام رو دادم
:چقدر از حد خودش * كرده؟ پس كي مي خواهي تو
دهانش بزني؟ با اين همه باز با صداي آهسته پرسيدم
كاري با من داشتيد؟
.مگر شما نبوديد كه قاب مي خواستيد؟ خوب، برايتان
ساخته ام ديگر -
از روي ميز يك قاب كوچك برداشت و به طرف من دراز
كرد. خوب، الحمدالله. پس نيّت بدي نداشته. بي مقصود
سلام كرده. به دنبال كار و كاسبي بود. قلبم آرام تر شد. با
اين همه از فردا بايد چادرم را عوض كنم. انگار چادرم را
:نشان كرده.مرا از روي چادرم مي شناسد. از روي چادر
تافته مشكي حاشيه دوزي شده ام. گفتم
.ولي من كه اندازه نداده بودم -
خوب، شما يك چيزي خواستيد، ما هم يك چيزي ساختيم
ديگر. اگر باب طبع نيست، بيندازيد زير پايتان -
.خردش كنيد. يكي ديگر مي سازم. بيشتر از يك هفته است
كه ظهرها اين جا منتظر مي نشينم
دو قدم ديگر برداشت و قاب را به سويم دراز كرد. گرفتم.
نمي خواستم دستم به دستش بخورد ولي خورد. شست و
انگشت اشاره اش هنگام سپردن قاب به دست من به پشت
دستم كشيده شد. زبر و خشن و به نظر من مردانه بود. از
حركت او بوي چوب در اطراف پراكنده مي شد و من تا آن
زمان نمي دانستم چوب چه بوي خوشي دارد. تراشه هاي
چوب زير پايش صدا مي كرد. مانند برگهاي درختان پاييز.
واي، مگر مي شد. بوي چوب اين همه مستي آفرين
باشد؟! كسي در كوچه نبود. تازه اگر هم بود چه باك؟ داشتم
قاب مي خريدم براي خواهرم. براي آشتي كنان با
خواهرم. قاب را زير چادر نبردم. بگذار رهگذران آن را
ببينند. بزرگتر از ده سانت در بيست سانت نبود. اختيار
:زبانم از دستم در رفته بود. گفتم
شما كه ظهرها خانه نمي رويد زنتان ناراحت نمي شود؟ -
.من زن ندارم -
كسي را هم نشان كرده نداريد؟ -
.چرا -
باز دلم فرو ريخت. حالا راضي شدي دختر؟ اين مرد دارد
زن مي گيرد و آن وقت تو، دختر بصير الملك، اين طور
:خودت را سكّه يك پول كرده اي. باز زبان بي اختيارم
گفت
خوب به سلامتي، كي هست؟ -
توي دلم به خودم گفتم آخر به تو چه دختر. دختر فالان
الدوله، به تو چه مربوط كه نامزد شاگرد نجار محله كي
:هست؟ گفت
.نوە خاله مادرم -
ناگهان دلم برايش سوخت. اين جمله را با لحني مظلوم و
افتاده بيان كرده بود. انگار تسليم به حد خود بود. به آنچه
:مقدر شده بود. گفتم
.مبارك است انشاالله. پس همين روزها شيريني هم مي
خوريم -
:سرش را پايين انداخت. موهاي وحشي اش باز روي
پيشاني لغزيد. دوباره سر بلند كرد
.براي مادرم مبارك است، من كه نمي خواهم. الهي حلوايم
را بخوريد -
:خنديدم
.خدا نكند -
:ساكت شد. بس است ديگر. چه قدر اين پا و آن پا كنم.
پرسيدم
چه قدر تقديم كنم؟ -
بابت چه؟ -
.بابت قاب -
:با غروري زخم خورده به طوري كه جاي بحثي باقي نمي
گذاشت گفت
.ما آن قدر هم نالوطي نيستيم
... آخه -
.آخه ندارد. ناسلامتي ما كاسب محل هستيم -
:دو قطعه كوچك چوب از روي ميز برداشت و گفت
.دو تا تكه چوب اين قدري هم قابلي دارد كه شما حرف
پولش را مي زنيد؟ يادگار ما باشد. قبولش كنيد -
:گفتم
.اختيار داريد. صاحبش قابل است. دست شما درد نكند -
بي اراده دستم بالا رفت و پيچه را بالا زدم و به چشمهايش
خيره شدم. ساكت و مبهوت، مثل مجسمه ايستاد تا بنا
:گوش سرخ شده و زير لب گفت
!بنازم قلم نقاش طبيعت را -
نه اين كه بخواهد آهسته صحبت كند، نه. بيش از اين صدا
از گلويش بيرون نمي آمد. برگشتم. بي خداحافظي، و اين
بار ندويدم. بلكه آرام آرام، با قدمهاي متين و آهسته دور
شدم.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
.
▪️آجَرَکَ الله یا بَقیّةَ الله
آقا مرا به چادر خاکی آن زنی
که مثل مادر تو زمین میخورد ببخش
ما را به آن عفیف که در راه دین تو
از یک لئیم سیلی کین میخورد ببخش
✍️#محمدتقی_عارفیان
#یا_حسین
#ما_ملت_شهادتیم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#دلنوشتهوحدیث
eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
🏴🏴🏴🏴
امام صادق علیه السلام
در تربت امام حسین (ع) درمان هر دردی است و آن بزرگترین داروهاست.
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#دلنوشتهوحدیث
eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
🏴🏴🏴🏴
10.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در این کلیپ استاد عالی برای بچه دار شدن بیان می فرمایند :
یه کسی خدمت امام باقر علیه السلام رسید گفت آقا من ثروت فراوانی دارم ولی بچه ندارم
چند ساله ما ازدواج کردیم ، من فرزندی ندارم ، امام باقر علیه سلام فرمود :
یه کاری بهت بگم انجام بده تا یک سال هرشب 100 مرتبه استغفار کن….
شب یادت رفت روز قضاش به جا بیار….
از امام باقر علیه سلام عرض میکنم هم برای فرزنددار شدن هم برای برکت مال……
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#دلنوشتهوحدیث
eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
🏴🏴🏴🏴